eitaa logo
نشر خوبی ها محمد مهدی۱
265 دنبال‌کننده
583 عکس
681 ویدیو
238 فایل
نشر خوبی ها
مشاهده در ایتا
دانلود
يَا أَبا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ ، أَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ ، يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ ، يَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلىٰ خَلْقِهِ ، يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانَا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إِلَى اللّٰهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنا ، يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ کبوترا تو آسمون بالهاشونو بهم دادند به پیکر مانع نور آفتابند آی کفترا که اون روزا سایه بون آقا بودید سوالی تو منه تو کجا بودید محمد بن می گوید: برای امام جواد (ع) هر نیرنگی که داشت بکار برد (تا شاید آن حضرت را آلوده و نشان دهد) ولی نتوانست. چون درمانده شد و خواست دخترش را برای نزد حضرت فرستاد، دویست دختر از زیباترین کنیزان را خواست و به هر یک از آنها جامی که در آن گوهری (هدیه ای) بود، داد تا پیشکش امام کنند، ولی امام به آنها هم توجهی نکرد، مردی بنام « » و تار زن و ضرب گیر بود، که ریش درازی داشت و به مأمون آمده بود، مقابل امام جواد (ع) نشست و صدای را در آورد. اهل خانه به دورش جمع شدند، شروع کرد با سازش نواختن، ساعتی آواز خواند، امام جواد (ع) به او توجهی نمی کرد و به چپ و راست هم نگاه نمی کرد، سپس سرش را به جانب او بلند کرد، و فرمود: ای ریش بلند! از خدا بترس، ناگاه ساز و ضرب از افتاد و تا وقتی که مرد ، دستش کار نمی کرد و فلج شد. یا امام جواد (ع)! قربان غربتتان آقا! در حضور شما مجلس لهو و لعب برگزار کردند، ساز زدند و آواز خواندند و به شما توهین کردند. اما عرض می کنم یا امام جواد (ع) این اولین بار نبود که این چنین، می کردند. نبودید ببینید، مردم شام چطور به خاندان رسول الله (ص) کردند. جمعیت بسیار زیادی جمع شده بودند و همه شادی می کردند، طبل و دف می زدند و می رقصیدند. خاندان رسول الله(ص) را بر روی شتران بی جهاز، در منظر نامحرمان، می گرداندند. از روی پشت بام ها با خاک و خاکستر اهانت می کردند... . ۱ حسین الا لعنه علی القوم الظالمین ۱-کلینی ، اصول کافی ، ج 2 ، ص 417 ، ح 4. در کربلا چه کذشت ؟ (ترجمه نفس المهموم )، ص 552
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم ﷽🕊♥️ ‍🕊﷽ السلام علیک یا امیرالمومنین و یا صاحب الزمان علیهما السلام سلام علیکم دو پيراهن و مال مى گويد : در خراسان بر درب خانه حضرت (عليه السلام)بودم ، به گفتم : به خود مى بينى كه از سرورم بخواهى پيراهنى از پيراهن هايش را به من بپوشاند و از درهم هايى كه به نامش سكّه زده اند به من ببخشد ؟ معمر گفت : بى درنگ وارد بر حضرت شدم ، حضرت سخن را اين چنين شروع كرد : اى معمر ! نمى خواهد از پيراهن هاى خود به او بپوشانيم و از درهم هاى خويش به او ببخشيم ؟ ! گفتم : سبحان اللّه ! اين همان سخن او است كه تازه در آستانه درب به من گفت ! حضرت خنديد ، سپس فرمود : بى ترديد كامياب است ، به او بگو نزد من آيد . مرا به سراى حضرت برد ; به آن بزرگوار سلام گفتم ، سلامم را پاسخ گفت ، دو پيراهن از پيراهن هايش را خواست و به من داد ، هنگامى كه از پيشگاه مباركش برخاستم سى درهم در دست من گذاشت . الحمدلله‌رب‌العالمین🌹 @nashrekhobyhakashan https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan گل های مهدوی عجل الله تعالی فرجه https://eitaa.com/joinchat/1471611628Cc2ba09a45b