💠#چاپ_نهم
📚معرفی کتاب:
محمدحسن (رسول) خلیلی در تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۶۵ در تهران متولد شد. او که دانشجوی رشتهی مدیریت در دانشگاه اما حسن (ع) بود بر حسب وظیفه به سوریه اعزام شد و آنجا به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای بهشت زهرا است.
شهلا پناهی، برای نوشتن کتاب رفیق مثل رسول، از میان دریایی از خاطرات او عبور کرد و کتاب را با انجام ساعتها مصاحبه و با کمک خاطرات تمام دوستان شهید رسول خلیلی نوشته است و از دستنوشتههای او که خانوادهاش در اختیارش گذاشته بودند نیز بهره برد. در کتاب رفیق مثل رسول، از دوران کودکی و مدرسه راهنمایی رسول همراه او میشویم و در تمام مراحل زندگیاش، تا کارگاه تخریب در حلب و حتی لحظهی انفجار در تل حاصل هم با او هستیم.
📗#رفیق_مثل_رسول
☘️به کوشش:#شهلا_پناهی
🍂 #انتشارات_شهید_کاظمی
.
🔸جهت مشاهده و تهیه کتب از طریق زیر اقدام کنید👇
✅ سایت من و کتاب
https://b2n.ir/q87809
✅ سایت انتشارات شهیدکاظمی
https://b2n.ir/771050
🌷منتظرتون هستیم...
❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹❄️🌹
🍃 ما را دنبال کنید...
📌 #انتشارات_شهید_کاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور
🆔 @nashreshahidkazemi
#نشر_شهید_کاظمی
.
💠#چاپ_نهم
.
🌿خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر به روایت پدر
.
✂️بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمههای شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم. دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد... روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب»
.
📗 #آخرین_نماز_در_حلب
✍🏻به کوشش: #مومن_دانشگر
🍂توسط #انتشارات_شهیدکاظمی
.
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🔸جهت مشاهده و تهیه کتب از طریق زیر اقدام کنید👇
✅ سایت من و کتاب
https://b2n.ir/j72548
✅ سایت انتشارات شهیدکاظمی
https://b2n.ir/515723
✅نسخه الکترونیک
https://b2n.ir/n10168
✅ پیامک نام کتاب به سامانه
۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱
✅ تلفن مرکز پخش:
۰۲۵۳۳۵۵۱۸۱۸
🌷منتظرتون هستیم...
🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸🦋🌸
🍃 با ما همراه باشید...
📌 #انتشارات_شهید_کاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب در کشور
🆔 @nashreshahidkazemi
🔸#چاپ_نهم
📖 عقیق
✳️ زندگی داستانی فرمانده دلاور لشکر 14 امامحسین(ع) اصفهان، شهید حسین خرازی که با یک دست لشگری را فرمان میداد.
✂️ عملیات والفجر مقدماتی تعیینکننده بود. دشمن در منطقه حضور فعال داشت عبور از دل رملهای جنوب و غرب بستان بزرگترین مانع به حساب میآمد. منطقۀ فکه با انبوهی از لشکرهای سپاه و ارتش مواجه شد. حسین تعدادی از فرماندهان لشکر را فراخواند. عملیات که شروع شد، لشکر در وهلۀ اول با مشکل روبهرو شدند. حسین نگران عملیات بود که پشت بیسیم خبر شهادت حبیباللهی را به او دادند به حبیباللهی عشق میورزید. خواست لشکر فرماندهان را ترک کند. ردانیپور بلند شد که مانعش شود. حسین گفت: «میدانی حبیباللهی را از دست دادن یعنی چه؟» ردانیپور با حالتی جدی گفت: «شما فرمانده لشکر نیستید، یک سپاه در اختیار شماست.» من سپاه را هم در خط مقدم فرماندهی خواهم کرد. ردانیپور ساکت شد. گذاشت حسین برود. حسین گفت با تانک خواهد رفت. برای عبور از آن منطقه تانک بهتر عمل میکرد. طولی نکشید که تانکی را آماده کردند. حسین سوار بر تانک بهسمت خط مقدم حرکت کرد. تیپ امامحسین در میان دود و آتش وارد خط شد و از همان محور بهسمت خرمشهر حرکت کرد.
به ✍🏻 قلم #نصرت_الله_محمود_زاده
✅ خرید آسان اینترنتی
https://b2n.ir/r76546
🍀 برای مشاهده این کتاب و بقیه کتابهای انتشارات شهید کاظمی از طریق زیر اقدام نمایید.
✅ پیامکی
۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱
✅ تلفنی
02533551818
✅ اینترنتی
nashreshahidkazemi.ir
📌 انتشاراتشهیدکاظمی
🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب
درکشور
🆔https://eitaa.com/nashreshahidkazem