پشتپردۀ کشف حجابِ همزمان چند پلتفرم چیست؟
🔸در روزهای گذشته برخی پلتفرمها مثل دیجیکالا، طاقچه و ازکی اقدام به انتشار عکس کشف حجاب دست جمعیِ کارکنانشان در محیط کار کرده و در فضای مجازی منتشر کردند.
🔹برخی از این پلتفرمها در مهرماه گذشته همزمان با اغتشاشات اقدام به همراهی با اغتشاشگران و حامیان خارجی آنها کردند.
🔹حالا در آستانه سالگرد اغتشاشات بار دیگر دیجیکالا که از آن بهعنوان یک پروژه ضد امنیتی نامبرده میشود، سردمدار کشف حجاب شده است.
🔹شواهد مختلفی از نحوه بهوجودآمدن چنین پلتفرمهایی با پوشش استارتاپی وجود دارد که نشان میدهد این پلتفرمها صرفاً یک کسبوکار اقتصادی نیستند و لایههای دیگر غیر اقتصادی دارند.
🔹بااینحال برخی کارشناسان معتقدند جریانی که با پوشش استارتاپی در یک زمان خاص اکوسیستم (تجاری - خدماتی - رسانهای) را بهوجود آورده حالا با خطشکنی در کشف حجاب درحال محکزدن مسئولان و نوع مواجهه آنها با این هنجارشکنی است تا گامهای بعدی خود را عملیاتی کند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
✔️ ازکی تعلیق شد
🔹طی روزهای گذشته تصاویری از کشف حجاب کارمندان شرکت ازکی (خرید بیمهنامه) منتشر شد و در پی این هنجارشکنی، نهاد ناظر ورود کرده و پس از بررسی همه جوانب این ماجرا تصمیم گرفت که فعالیت این شرکت تا بررسی نهایی موضوع متوقف شود.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
𝓐.𝓜:
✫⇠قسمت :9⃣0⃣2⃣
گفتم: «نمی روم. یا با هم برویم، یا اصلاً ولش کن. من چطور با این بچه ها بروم.»
سمیه را زمین گذاشت و گفت: «اول آبگوشتمان را بیاور که گرسنه ام. اسمت را نوشته ام، باید بروی. برای روحیه ات خوب است. خدیجه و معصومه را من نگه می دارم. تو هم مهدی و سمیه را ببر. اسم شینا را هم نوشتم.»
گفتم: «شینا که نمی تواند بیاید. خودت که می دانی از وقتی سکته کرده، مسافرت برایش سخت شده. به زور تا همدان می آید. آن وقت این همه راه! نه، شینا نه.»
گفت: «پس می گویم مادرم باهات بیاید. این طوری دست تنها هم نیستی.»
گفتم: «ولی چه خوب می شد خودت می آمدی.»
گفت: «زیارت سعادت و لیاقت می خواهد که من ندارم. خوش به حالت. برو سفارش ما را هم به امام رضا(ع) بکن. بگو امام رضا(ع) شوهرم را آدم کن.»
گفتم: «شانس ما را می بینی، حالا هم که تو همدانی، من باید بروم.»
یک دفعه از خنده ریسه رفت. گفت: «راست می گویی ها! اصلاً یا تو باید توی این خانه باشی یا من.»
همان شب ساکم را بستم و فردا صبح زود رفتیم سپاه. قرار بود اتوبوس ها از آنجا حرکت کنند. توی سالن بزرگی نشسته بودیم. سمیه بغلم بود و مهدی را مادرشوهرم گرفته بود.
✫⇠قسمت :0⃣1⃣2⃣
خدیجه و معصومه هم پیشمان بودند. برایمان فیلم سینمایی گذاشته بودند تا ماشین ها آماده شوند. خانمی توی سالن آمد و با صدای بلند گفت: «خانم محمدی را جلوی در می خواهند.»
سمیه را دادم به مادرشوهرم و دویدم جلوی در.
صمد روی پله ها ایستاده بود. با نگرانی پرسیدم: «چی شده؟!»
گفت: «اول مژدگانی بده.»
خندیدم و گفتم: «باشد. برایت سوغات می آورم.»
آمد جلوتر و آهسته گفت: «این بچه که توی راه است، قدمش طلاست. مواظبش باش.»
و همان طور که به شکمم نگاه می کرد، گفت: «اصلاً چطور است اگر دختر بود، اسمش را بگذاریم قدم خیر.»
می دانست که از اسمم خوشم نمی آید. به همین خاطر بعضی وقت ها سربه سرم می گذاشت.
گفتم: «اذیت نکن. جان من زود باش بگو چی شده؟!»
گفت: «اسممان برای ماشین درآمده.»
خوشحال شدم. گفتم: «مبارک باشد. ان شاءالله دفعه دیگر با ماشین خودمان می رویم مشهد.»
دستش را رو به آسمان گرفت و گفت: «الهی آمین خدا خودش می داند چقدر دلم زیارت می خواهد.»
ادامه دارد...✒️
✫⇠قسمت :1⃣1⃣
وقتی دوباره برگشتم توی سالن، با خودم گفتم: «چه خوب، صمد راست می گوید این بچه چقدر خوش قدم است. اول که زیارت مشهد برایمان درست شد، حالا هم که ماشین. خدا کند سومی اش هم خیر باشد.»
هنوز داشتیم فیلم سینمایی نگاه می کردیم که دوباره همان خانم صدایم کرد: «خانم محمدی را جلوی در کار دارند.»
صمد ایستاده بود جلوی در. گفتم: « ها، چی شده؟! سومی اش هم به خیر شد؟!»
خندید و گفت: «نه، دلم برایت تنگ شده. بیا تا اتوبوس ها آماده می شوند، برویم با هم توی خیابان قدم بزنیم.»
خندیدم و گفتم: «مرد! خجالت بکش. مگر تو کار نداری؟!»
گفت: «مرخصی ساعتی می گیرم.»
گفتم: «بچه ها چی؟! مامانت را اذیت می کنند. بنده خدا حوصله ندارد.»
گفت: «می رویم تا همین نزدیکی. آرامگاه باباطاهر و برمی گردیم.»
گفتم: «باشد. تو برو مرخصی ات را بگیر و بیا، تا من هم به مادرت بگویم.»
دوباره برگشتم و توی سالن نشستم. فیلم انگار تمام شدنی نبود. کمی بعد همان خانم آمد و گفت: «خانم ها اتوبوس آماده است. بفرمایید سوار شوید.»
✫⇠قسمت :2⃣1⃣2⃣
سمیه را بغل کردم. مهدی هم دستش را داد به مادرشوهرم. خدیجه و معصومه هم بال چادرم را گرفته بودند. طفلی ها نمی دانستند قرار نیست با ما به مشهد بیایند. شادی می کردند و می خواستند زودتر سوار اتوبوس شوند.
توی محوطه که رسیدیم، دیدم صمد ایستاده. آمد جلو و دست خدیجه و معصومه را گرفت و گفت: «قدم! مرخصی ام را گرفتم، اما حیف نشد.»
دلم برایش سوخت. گفتم: «عیب ندارد. برگشتنی یک شب غذا می پزم، می آییم باباطاهر.»
صمد سرش را آورد نزدیک و گفت: «قدم! کاش می شد من را بگذاری توی ساکت با خودت ببری.»
گفتم: «حالا مرا درک می کنی؟! ببین چقدر سخت است.»
خانم ها آرام آرام سوار اتوبوس شدند. ما هم نشستیم کنار شیشه. صمد دست خدیجه و معصومه را گرفته بود. بچه ها گریه می کردند و می خواستند با ما بیایند. اولین باری بود که آن ها را تنها می گذاشتم. بغض گلویم را گرفته بود. هر کاری می کردم گریه نکنم، نمی شد.
سرم را برگرداندم تا بچه ها گریه ام را نبینند. کمی بعد دیدم صمد و بچه ها آن طرف تر، روی پله ها ایستاده اند و برایم دست تکان می دهند.
ادامه دارد...✒️
♨️ هنری کیسینجر: دشمنی با آمریکا خطرناکست اما دوستی با آمریکا کشنده است.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به غلط کردن افتادن حرامی هتاکی که در سوئد به قرآن بی حرمتی کرد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 قابل توجه خود تحقیرهای داخلی... | هر باک بنزین در هلند چیزی حدود هفت میلیون تومان ما هزینه داره
🍃🌹🍃
🔻همیشه یکی از روشهای مرسوم برخی خارجنشینان و غربزدهها برای دادن حس منفی به ایرانیان این بوده که فقط درآمدها رو بگن، در حالی که از هزینهها و مالیاتها و قبوض حرفی نمیزنند.
#ثامن_خراسان_شمالی
🇮🇷
🎥 نشست وبیناری
🍃🌹🍃
🎙سخنران: دکتر سیدجلال حسینی- معاون سیاسی سازمان بسیج مستضعفین
✅ موضوع: شرایط اخیر با توجه به انتخابات اسفند ماه و پاسخ به سئوالات
🕘زمان: یکشنبه ۸ مردادماه۱۴۰۲ راس ساعت ۲۱
🎥پخش زنده جلسه در کانال ثامن لنجان در روبیکا
🆔 https://rubika.ir/samen_lenjan3
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥جنبه های محرمانه پنج پرونده مهم سیاسی که ایران با آن مواجه است
🍃🌹🍃
3⃣ پرونده سوم: موضوع طالبان و حقابه ایران
✅ ناگفته های محرمانه از مذاکرات ایران و طالبان در تهران.
🎙کارشناس: دکتر حنیف غفاری
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
خودسازی(زوال نعمت)
امام علی(ع):
به خدا سوگند، هرگز ملتى در زندگىِ مرفه و پر نعمتى نبوده اند و نعمت از آنان زائل نشده است، مگر به سبب گناهانى که مرتکب شده اند.نهج البلاغه/خ178
علاوه بر گناهان کبیره و ارتکاب افعال حرام، ناسپاسی، ریخت و پاش زیادی و مصرف بیش از حد نیز جزو گناهانی است که نعمت را از انسان سلب می کند.
🆔https://eitaa.com/kamalibasirat