🌸🍃﷽🌸🍃
اهمیّتِ #صبر 👇
در کتاب تفسیر نورالثقلین، از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است:
گروهی هستند که در روزِ قیامت، پروندهای برای آنان گشوده نمیشود، و بدونِ سؤال و جواب به بهشت میروند.😳
سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمود:👇
🕋 إِنَّمٰا یُوَفَّی الصّٰابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسٰابٍ. (زمر/۱۰)
💢 به درستی که #صابران، اجر و پاداشِ خود را بیحساب دریافت میکنند.
✅️ در کلّ قرآن، «اجرِ بیحساب» فقط برای #صابرین مطرح شده..
ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج
#ماه_ضیافت
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 اگر بخواهیم محیط خانه گرم و #باصفا و #صمیمی باشد، فقط باید #صبر و #استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
🆔@kamalibasirat
💠 #صبر در طلب #روزی_حلال
🔹 امام علی(علیه السلام):
انسان به سبب عجله و کم طاقتی، خود را از روزى حلال محروم می کند. در حالی که بیشتر از روزى مقدر شده نصیبش نمی شود.
📚میزان الحکمه/ج4/ص448
✍🏼 انسان باید در راه کسب روزی، به اندازه کافی تلاش بکند و در عین حال به آنچه که به او میرسد راضی باشد. در غیر اینصورت، #حرام به دست خواهد آورد که #برکت ندارد.
#افزایش_برکت_و_روزی
🆔@childbearing1401
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 از آیه شریفه (امر به معروف و نهی از منکر کن و بر هر مصیبتی که به تو می رسد، صبر بنما-لقمان17) استفاده می شود که #صبر و تحمل و شنیدن ناسزا و تلقی کردن آن چون حلوا و طیبات شیرین و خوشمزه، از لوازم امر به معروف و نهی ازمنکر است.
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
🆔@kamalibasirat
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 #فقرا در کمبودها و فقر و ناداری، باید #صبر و شکیبایی داشته باشند؛ و بدانند که آنها هم از #نعمت های دیگری برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند و ثروتمندان، بلاها و گرفتاریهایی دارند که مستضعفان و محرومان ندارند!
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
🆔@kamalibasirat
💠 #صبر
🔸امام صادق علیه السلام:
صبر برای ایمان به منزله سر است نسبت به تن، پس زمانی که سر برود، تن هم می رود، همچنان که اگر صبر برود ایمان هم می رود.
📚 وسائل الشیعه/ج3/ص257
✍🏼 در قرآن به غیر از یک مورد که از زبان حضرت یوسف می باشد، همواره دستور به صبر بر تقوا مقدم است.
🆔@kamalibasirat
🇮🇷
📝#یادداشت_کوتاه | راز #محبوبیت #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی براساس گزارههای دینی
❄️🌹❄️
🔻 از نگاه اسلام، انسانهای بزرگ (متخصص و متعهد) که مخلصانه خدمات ارزشمندی به جامعه ارائه میکنند، همیشه در دلها جای دارند. شهید سپهبد قاسم سلیمانی یکی از این بزرگمردان تاریخ است.
🔸در گزارههای اسلامی، چنین افرادی ویژگیهایی دارند که چند مورد را میشماریم:
1️⃣ ایمان و عمل صالح (مریم/۹۶): از نگاه قرآن، خداوند متعال، محبتِ انسانهای پارسا را در دلهای مردم میافکند.
امام علی(ع) در خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه،بیش از ۱۱۰ ویژگی برای انسان متقی فهرست نمودهاند.
2️⃣ اطاعت از ولی امر (نساء/۵۹): این مقوله بهاندازهای مهم است که در قرآن حدود ۱۹ بار، مؤمنین، را به اطاعت از خدا و پیامبر(ص) و ولی امر فرامیخواند.
3⃣ ایثار و فداکاری(حشر/۹): زندهیاد سردار سلیمانی، بیخوابی و رنج ۳۰ سالهاش را برای تأمین امنیت مردم به دخترش گزارش میکند.
4⃣ #صبر و استقامت در سختیهای نبرد و... (بقره/۱۷۷): مولای متقیان، مالک اشترش را در بردباری و استواری مقاومتر از کوهها و سنگها توصیف میکند. (نهجالبلاغه، حکمت ۴۴۳).
5️⃣ #بصیرت: قرآن کریم، بصیرت را از ویژگیهای مهمِ پیامبر اسلام و پیروانِ آن حضرت میشمارد. (یوسف/۱۰۸).
6️⃣ #اخلاص (نساء/۱۴۷ و...): در منطق ِقرآن کریم، راه رستگاری فقط اخلاص است.
7️⃣ و...
🔺سردار دلها، شهید سپهبد قاسم #سلیمانی، جامع همه صفات جمال و جلال انسانی بود.
✍علی اکبر صیدی
🆔 http://rubika.ir/meyar_pb
🆔 http://eitaa.com/meyarpb
هدایت شده از شهید کمالی
🔴 #جهاد_اکبر | سفارش یکدیگر به حق و #صبر
♦️امام خمینی(ره):باید جوان های تحصیلکرده از این هیاهوی #اجانب خود را نبازند، و سرگرم بساط عیش و نوشی که به دستور #استعمار برای آنها و عقب نگه داشتن آنها فراهم شده است نگردند.
♦️باید اشخاص بیدار، تولید مثل کنند و هرچه بیشتر #همفکر و هم قدم پیدا کنند و صفوف خود را فشرده کنند، و در ناملایماتْ پایدار و جدی و قوی الاراده باشند، و از تواصی به حق و تواصی به #صبر، که دستوری است الهی، غفلت نکنند.
📚 منبع: تهذیب نفس و سیر و سلوک از دیدگاه امام خمینی (ره)، صفحه 604 و 605
#ثامن_خراسان_شمالی
https://eitaa.com/kamalibasirat
🌹 #قسمت_بیست_و_سوم
💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در گلویم خفه کرد و تنها آرزو میکردم این #خمپارهها فرشته مرگم باشند، اما نه!
من به حیدر قول داده بودم هر اتفاقی افتاد مقاوم باشم و نمیدانستم این #مقاومت به عذاب حیدر ختم میشود که حالا مرگ تنها رؤیایم شده بود.
💠 زنعمو با صدای بلند اسمم را تکرار میکرد و مرا در تاریکی نمیدید، عمو با نور موبایلش وارد اتاق شد، خیال میکردند دوباره کابووس دیدهام و نمیدانستند اینبار در بیداری شاهد #شهادت عشقم هستم.
زنعمو شانههایم را در آغوشش گرفته بود تا آرامم کند، عمو دوباره میخواست ما را کنج آشپزخانه جمع کند و جنازه من از روی بستر تکان نمیخورد.
💠 #وحشت همین حمله و تاریکی محض خانه، فرصت خوبی به دلم داده بود تا مقابل چشم همه از داغ حیدرم ذره ذره بسوزم و دم نزنم.
چطور میتوانستم دم بزنم وقتی میدیدم در همین مدت عمو و زنعمو چقدر شکسته شده و امشب دیگر قلب عمو نمیکشید که دستش را روی سینه گرفته و با همان حال میخواست مراقب ما باشد.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش محکم گرفته بود تا کمتر بیتابی کند و زهرا وحشتزده پرسید :«برق چرا رفته؟» عمو نور موبایلش را در حیاط انداخت و پس از چند لحظه پاسخ داد :«موتور برق رو زدن.»
شاید #داعشیها خمپارهباران کور میکردند، اما ما حقیقتاً کور شدیم که دیگر نه خبری از برق بود، نه پنکه نه شارژ موبایل.
💠 گرمای هوا بهحدی بود که همین چند دقیقه از کار افتادن پنکه، نفس یوسف را بند آورده و در نور موبایل میدیدم موهایش خیس از عرق به سرش چسبیده و صورت کوچکش گل انداخته است.
البته این گرما، خنکای نیمه شب بود، میدانستم تن لطیفش طاقت گرمای روز تابستان آمرلی را ندارد و میترسیدم از اینکه علیاصغر #کربلای آمرلی، یوسف باشد.
💠 تنها راه پیش پای حلیه، بردن یوسف به خانه همسایهها بود، اما سوخت موتور برق خانهها هم یکی پس از دیگری تمام شد.
تنها چند روز طول کشید تا خانههای #آمرلی تبدیل به کورههایی شوند که بیرحمانه تنمان را کباب میکرد و اگر میخواستیم از خانه خارج شویم، آفتاب داغ تابستان آتشمان میزد.
💠 ماه #رمضان تمام شده و ما همچنان روزه بودیم که غذای چندانی در خانه نبود و هر یک برای دیگری #ایثار میکرد.
اگر عدنان تهدید به زجرکش کردن حیدر کرده بود، داعش هم مردم آمرلی را با تیغ #تشنگی و گرسنگی سر میبرید.
💠 دیگر زنده ماندن مردم تنها وابسته به آذوقه و دارویی بود که هرازگاهی هلیکوپترها در آتش شدید داعش برای شهر میآوردند.
گرمای هوا و شورهآب چاه کار خودش را کرده و یوسف مرتب حالش به هم میخورد، در درمانگاه دارویی پیدا نمیشد و حلیه پا به پای طفلش جان میداد.
💠 موبایلها همه خاموش شده، برقی برای شارژ کردن نبود و من آخرین خبری که از حیدر داشتم همان پیکر #مظلومی بود که روی زمین در خون دست و پا میزد.
همه با آرزوی رسیدن نیروهای مردمی و شکست #محاصره مقاومت میکردند و من از رازی خبر داشتم که آرزویم مرگ در محاصره بود.
💠 چطور میتوانستم #آزادی شهر را ببینم وقتی ناله حیدر را شنیده بودم، چند لحظه زجرکشیدنش را دیده بودم و دیگر از این زندگی سیر بودم.
روزها زخم دلم را پشت پرده #صبر و سکوت پنهان میکردم و فقط منتظر شب بودم تا در تنهایی بستر، بیخبر از حال حیدر خون گریه کنم، اما امشب حتی قسمت نبود با خاطره #عشقم باشم که داعش دوباره با خمپاره بر سرمان خراب شد.
💠 در تاریکی و گرمایی که خانه را به دلگیری قبر کرده بود، گوشمان به غرّش خمپارهها بود و چشممان هر لحظه منتظر نور انفجار که #اذان صبح در آسمان شهر پیچید.
دیگر داعشیها مطمئن شده بودند امشب هم خواب را حراممان کردهاند که دست سر از شهر برداشته و با خیال راحت در لانههایشان خزیدند.
💠 با فروکش کردن حملات، حلیه بلاخره توانست یوسف را بخواباند و گریه یوسف که ساکت شد، بقیه هم خوابشان برد، اما چشمان من خمار خیال حیدر بود و خوابشان نمیبرد.
پشت پنجرههای بدون شیشه، به حیاط و درختانی که از بیآبی مرده بودند، نگاه میکردم و #حسرت حضور حیدر در همین خانه را میخوردم که عباس از در حیاط وارد شد با لباس خاکی و خونی که از سرِ انگشتانش میچکید.
💠 دستش را با چفیهای بسته بود، اما خونش میرفت و رنگ صورتش به سپیدی ماه میزد که کاسه صبر از دست دلم افتاد و پابرهنه از اتاق بیرون دویدم.
دلش نمیخواست کسی او را با این وضعیت ببیند که همانجا پای ایوان روی زمین نشسته بود، از ضعف خونریزی و خستگی سرش را از پشت به دیوار تکیه داده و چشمانش را بسته بود...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد