اشعار ناب آئينے:
#مرثیه_حضرت_زهرا
صدای گریه از عرش معلّی میرود بالا
همین که نیمهشبها دست زهرا میرود بالا
یکی از پلکهای زخمیأش با دیدن حیدر
به زحمت _تا کند او را تماشا_ میرود بالا
گمانم مرکز ثقل زمین را شعلهها سوزاند
که آتش از در و دیوار دنیا میرود بالا
هنوز از ماجرای کوچهها شرمندهاش هستند
اگر دیوارها کج تا ثریا میرود بالا
تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار
که روی شانهها تابوت مولا میرود بالا
سوال این است؛ قاتل کیست؟ اما در جواب آن
فقط هر آینه دیوار حاشا میرود بالا
شفیع محشر خود را در اوج کینه سوزاندند
که دود آتش امروز، فردا میرود بالا
به لب در هر قنوت آوای "أَینَالمُنتَقِم؟" داریم
که دست لطف مادر نیز با ما میرود بالا
🔸شاعر:
#مجتبی_خرسندی 👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
ما میهمان روضه ایم و میزبان زهراست
ما کارمان گریه ست صاحب کارمان زهراست
افلاک را از برکت نامش بنا کردند
در اصل دنیا سفره ای و آب و نان زهراست
آنجا که آیات از بحبل اللّه می گویند
منظور رب العالمین از ریسمان زهراست
فرمود مرد از دامن زن میرود معراج
آنکه نبی را برد تا هفت آسمان زهراست
هر چند نامش را موذنها نمیگویند
اما شهادت می دهم اصل اذان زهراست
عباس امان نامه ز نامحرم نمیگیرد
چون خوب می داند که در واقع امان زهراست
فرمود پیغمبر به او یا بضعهٌ منی
یعنی به جان احمد محمود جان زهراست
ای کاش قدری شأن او را حفظ می کردند
این زن که تنها مانده با نامحرمان زهراست
🔸شاعر:
#محمود_یوسفی 👆
____
#مرثیه_حضرت_زهر
دل را به دستانش گرفت و جنس زر کرد
سائل پذیرفت و گدا را معتبر کرد
خیلی ضرر کرد آنکه وقت عرض حاجت
این پا و آن پا کرد... امّا و اگر کرد
مادر شد و مِهرش به قلب عالم افتاد
در جانمان حبّ علی(ع) را بیشتر کرد
خود عاشقش بود و به دست خود در این دل
عشق أمیرالمؤمنین(ع) را مستقر کرد
هر کس به بغض فاطمه(س) رغبت نشان داد
با دست خود پرونده اش را شعله ور کرد
وارد نشد آتش به رستاخیزِ دوزخ
تا گوشه ای از چادر خود را سپر کرد
رحمت بر آنکه تا گره بر کارش افتاد
پیش از تمام خلق، مادر را خبر کرد
این نکته شد ثابت به من که در دو عالم؛
هر کس به غیر از فاطمه(س) رو زد ضرر کرد!
🔸شاعر:
#مرضیه_عاطفی 👆
____
#مرثیه_حضرت_زهر
برای نوحهی «عجّلوفاتِ» مادرِ خانه
به سینه خورد دو دستِ دعای دخترِ خانه
نگاهِ پنجره را شست، سیلِ روضهی باران
پر از دخیلِ تماشاست دیدهی ترِ خانه
ستونِ خانهی عرش و عصا؟ چه ضد و نقیضی!
شکسته پای ستونش ستونِ دیگرِ خانه
درست لحظهی آوارِ آتشِ در و دیوار
نوشتهاند که خانه خراب شد سرِ خانه
بهشت و لشکر ابلیس؟! بیت وحی و جهنم؟!
چنین خیال محالی نبود باور خانه
سپر شکسته شد و خانه سرشکستهتر از آن
چقدر بغض شکست از شکستنِ درِ خانه
چه دید در عَلمِ اختلافِ لشکرِ فرّار
که رفت حیدر کرار، پشتِ سنگرِ خانه؟!
🔸شاعر:
#رضا_قاسمی 👆
____
#مرثیه_حضرت_زهرا
گير كرد و به خانه راه نداشت
وسط كوچه ها پناه نداشت
او سر جنگ با مدينه نداشت
بين نامحرمان پناه نداشت
بر روي خاك بي صدا افتاد
مادر ما مجال آه نداشت
غير ديوار كوچه ها آن روز
فاطمه هيچ تكيه گاه نداشت
به چه جرمي ؟ چرا كتك خورده
بخدا مادرم گناه نداشت
كاشكي به مغيره ميگفتند
كه زمين خوردنش نگاه نداشت
كاش ميشد قلاف كاري با
زنِ تنهاي پا به ماه نداشت
🔸شاعر:
#محمد_جواد_پرچمی 👆
🔴 جمعه های انتظار
🔹 شب و روز جمعه،، آینه و نتیجه ی اعمال یک هفته ی منتظر امام زمان ارواحنافداست
🔹 اگر در طول هفته برای فرج و رضایت امام زمان ارواحنافداه تلاش و دعا کرده است..
شب و روز جمعه اش با دیگران فرق می کند.
🌹لذت مناجات و سخن گفتن با امام و نزدیک دیدن ظهور، اشک و ناله ی فراق
ثمره ی یک هفته زندگی منتظرانه است.
🔹 روز جمعه،، جلوه ای از ظهور برای منتظران واقعیست. که به میزان حضورشان در میدان عمل بهرمند از دوران ظهور میشوند
🔹 روز جمعه برای منتظر، نه روز تعطیل و سرگرمی، بلکه روز اوج تلاش و اعلام آمادگیست
🔹 روز جمعه روز حسابرسی دقیق نسبت به اعمال هفته ی گذشته. و تجدید عهد و میثاق با حجت خدا برای هفته ی آینده است
.
|⇦•اللهم انا نشکوا الیک ..
#سینه_زنی و #پیش_زمینه اجرا شده محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
اللهم انا نشکوا الیک
فقد نبینا ..
غیبت ولینا ..
کثرت عدونا ..
و قله عددنا؛ آقابیا آقابیا ..
به کی شکایت ببرم
به کی بگم دردامو
جوونیمم رفت و هنوز
من ندیدم آقامو
این الطالب، بدم المقتول بکربلا ..
نور میبینم
خیمه ات رو دارم از دور میبینم
آه میبینم
سر درِ خیمه ت پرچم سیاه میبینم
آه میبینم
دیگه راهی نمونده
هی خودم رو میکشونم
دستمو بگیر بتونم
که خودم رو برسونم
اللهم عجل لولیک الفرج
شاعر: محسن عربخالقی
ــــــــــــــــــ
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#کربلایی_مهدی_رسولی
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
رخت عزا بر تن، عرش مُعَّلی شد
گهوارهی محسن، تابوت زهرا شد
مولای ما هرچند، مظلوموتنها بود
با رفتن زهرا، تنهای تنها شد
بر تن فراوان داشت، زخم از دوروییها
کاریترین اما، حالا هویدا شد
شب شمع مآه آورد، پای بساط او
هر روز تاریکش، با گریه فردا شد
آنشب علی خود را، در خاک تدفین کرد
یعنی برای او، پایان دنیا شد
راز کبودیها، شد برملا در غسل
با گریهی مولا، حل معما شد
ما شمع بودیم و، در داغ او سوزان
پروندهی این عشق، با اشک امضا شد
یکروز میآید، مردی و میگویند؛
زخمی که بر دل بود، حالا مداوا شد.
#مجتبی_خرسندی
#اللهم_عجّل_لولیک_الفرج
#امام_زمان_ارواحنا_فداه
از خودم دلخورم اقا که تو را یادم رفت
هه ی دویدم پِیِ نفسم که حیا یادم رفت
انتظار فرجت را نکشیدم یک شب
بهر دیدار رُخَت باز دعا یادم رفت
یک زمان گریه کنِ خوب تو بودم اما
معصیت کردم و آن حال و هوا یادم رفت
چون که وابسته به دنیا شده ام میبینی
پشت کردم به تو و روز جزا یادم رفت
خواستم مثل شهیدان خدا باشم حیف
راهِ کج رفتم و راهِ شهدا یادم رفت
با وجودی که سر سفره یتان نان خوردم
قدرنشناس شدم لطف شما یادم رفت
هرچه غم داشتم و دل نگرانی آقا
تا رسیدم حرم کرببلا یادم رفت
ازروی ناقه زمین خورد رقیه اما
ناله زد آمده زهرا و بلا یادم رفت
زَجرِ نامرد چنان زد به رُخَم سیلی که
همه ی دلخوشیِ من بخدا یادم رفت
#روح_اله_پیدایی
#خواهرم
مُحکم بگیر روسریات را...
مُحکم بگیر روسریات را رها نکن!
جایِ خدا، مُعامله با کدخدا نکن
محکم بگیر روسریات را در این مسیر
از جَوّ بیحیایِ خیابان، حیا نکن
کاری که با تفنگ! رضاخان نکرده را
خود با به باد دادنِ زلف ِدوتا نکن
لَختی به نیمۀ پُرِ لیوان نگاه کن
پایِ نداشته! داشتهها را فدا نکن..
«پیش آی و گوشِ دل به پیام سروش کن»
با هر غریبه رازِ مگو بَرمَلا نکن
چون ما اگر که هَمرهیِ خِضر میکنی
آسوده دار خاطر و چون و چرا نکن
در آسیاب کهنۀ دشمن نریز آب
وَاندر میانِ خانهات آتش به پا نکن..
«ای گُل به دستمالِ هوسپیشگان مَرو!»
بر قاتلِ برادرت آغوش وا نکن
امروز اگر حسینِ زمان را نیافتی!
فردا بَنایِ روضه و یا لَیتَنا نکن
این را بدان که مثل قطار است انقلاب
خود را از انقلابِ خمینی جدا نکن
#حسین_خزائی
به نام خدا
سروده ای در شآن و مقام و جایگاه قلم و علم و ادب
****
یکی گوید که سیم و گوهر و زر/بود از علم و دانش پر بها تر
زنند بر سینه از روی حماقت/گروهی سنگ پول و مال ثروت
ولی آنانکه هستند اهل بینش/نمی گردند دمی غافل ز دانش
چه زیبا کرده فرمایش پیمبر/بود شأن علوم از حد فراتر
بفرموده نبی بر پیر و برنا/بجوئید علم را در آسمانها
بداند بی گمان هر شخص حاذق/بوددانش گرامی نزد خالق
هر آنکس در رَه خالق قلم زد/یقین او بر ستیغ عشق علم زد
قسم خورده بر این نام مبارک/خدای لم یزل حی تبارک
قسم برتک تک آیات قران/قسم برحرمت هر آیهٔ آن
هر آنکس در مسیر غیر باشد/شبی مسجد شبی هم دیر باشد
سحاب عقل او بارش ندارد/به قدر ارزنی ارزش ندارد
در این دنیا بباید محترم بود/بباید حامی اهل قلم بود
دیاری که قلم حرمت ندارد/در آنجا زندگی لذت ندارد
تو هم فاخر مبر این نکته از یاد/جهان با علم و دانش گردد آباد
قلم ما را به دولت می رساند/ز نادانی و غفلت می رهاند
مکن دوری ز اهل بینش هرگز/مشو غافل ز علم و دانش هرگز
مسلم فرتوت فاخر
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
#حضرت_رقیه
با کاروان نیزه سفر می کنم پدر
با طعنه های حرمله سَر می کنم پدر
مانند خواهران خودم روی ناقه ها
در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر
از کوچه ی نگاه وقیح یهودیان
با یک لباس پاره گذر می کنم پدر
حالا برو به قصر ولی نیمه شب تورا
با گریه های خویش خبر می کنم پدر
این گریه جای خطبه کوبنده من است
من هم شبیه عمه خطر می کنم پدر
با دیدن جراحت پیشانی ات دگر
از فکر بوسه صرف نظر می کنم پدر
شام سیاه زندگی ام را به لطف تو
خورشید روی نیزه ،سحر می کنم پدر
امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت
در این قمار عشق ضرر می کنم پدر
وحید قاسمی👆
#حضرت_رقیه
فرصت نکردهای که تنت را بیاوری
یا تکههایی از بدنت را بیاوری
بیتن رسیدهای که برای دلم خبر
از تلخی نیامدنت را بیاوری
سر مینهم به نیت دامان تو بر آن
گر پارهای ز پیرهنت را بیاوری
دردانه تو هستم و بوسم نمیکنی؟
یا رفتهای لب و دهنت را بیاوری؟
ای حنجر بریده به من قول میدهی؟
این بار شرح سوختنت را بیاوری؟
میدانم این که نعش خودت را نیافتی
میشد برای من کفنت را بیاوری
بابا، اگر دوباره سراغ من آمدی
یادت بماند این که تنت را بیاوری
احمدرضا قدیریان👆
#امام_حسین
ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند
لب تشنه پس از بیعت و دعوت نکُشند
لب تشنه اگر کُشند و تنها و غریب
ای کاش تو را به قصد قربت نکُشند...
محمد مهدی سیار👆