eitaa logo
کانال نوای عاشقان
15.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
371 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ❤️ ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن صبر و قرار رفته ز دلهای عاشقان با دست عشق آتش دل را صبور کن 🌷 ┄┅┅❅💠❅┅┅┄
جمعه‌ ای   آخر    رسد جمعه ای آخر  رسد غمها  به پایان غم مخور خنده  بر  لب آید و  شادی فراوان غم مخور مهدی    زهرا    گل   طاها   بیاید   از    سفر از  قدومش میشود  دنیا  گلستان  غم مخور ابر  رحمت   آید   و  باران   ببارد  بر    زمین غنچه ی گل وا  شود شور هَزاران  غم مخور شب  به  پایان  میرسد آید سحر  بر عاشقان جلوه گردرآسمان خورشیدرخشان غم مخور مدعی را   گو  که  می آید شهی   با ذوالفقار گوئیا مولا رسد  منجی  به  یاران  غم مخور کوری  چشم  عدو  فرزند   مولا حیدر است مهدی  زهرا  بَرد  عالم  به سامان غم مخور (بیقرارِ)  خسته   را   آید   قرارش   عاقبت جمعه ای  آخررسد غمها به پایان غم مخور بیقرار  اصفهانی بهار ۱۴۰۱ شمسی
فاطمیه راز آئینه رو برملا نکن خودتو این همه جابجا نکن الهی درد و بلات به جون من... در خونه رو تو دیگه وا نکن یعنی میشه دوباره صدام کنی از دل این همه غم رهام کنی این‌قَدَر به دنده‌هات فشار نیار... نفست در نمیاد سلام کنی زندگیمون داره زیر و رو میشه بودنت داره یه آرزو میشه زینبت رو تا میرم آروم کنم... گریه‌ی حسین تو شُرو میشه گرد غم نشسته روی دامنت چه بساطی شده جارو کردنت دیگه جون مرتضی زمین نخور بخدا داره میبینه حسنت بغض چشمای ترت کشته منو زخمای بال و پرت کشته منو اشکِ بندِ رختِ خونه دراومد شُستشوی بسترت کشته منو داغ حیدرِ تو غربتش شده همه جا نَقلِ مصیبتش شده دلِ رفتنِ به مسجد ندارم... قاتلت امام‌جماعتش شده زخم بازوت دلمو تکون میده عطر پیرهنِ تو بوی خون میده منو هرجا میبینه قنفذِ پست غلاف شمشیرشو نشون میده مگه حرمتت حریم حج نبود؟! کاشکی دشمن تو اهل لج نبود لااقل گیر نمی کردی پشت در... کاشکی میخِ گُر گرفته،کج نبود لب من باید خدا خدا بگه دردِ دل‌هاشو توو ربّنا بگه حسرتش علی رو داره میکُشه محسنم نشد یه بار بابا بگه دلمو عذابِ بی اموون نده به من اسباب‌بازیشو نشوون نده لالایی خوندتو عرش‌و سوزوند... این‌قَدَر گهواره‌اشو تکوون نده 🔸شاعر: بردیا محمدی
َــرَج🌺🍃 بدونِ تو اُمیدِ ما سراب می شود بیا تمامِ شهر بر سرم خراب می شود بیا برای حضرتت بگو که مادرت دعا کند دعای مادر تو مستجاب می شود بیا. ‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«بسم رب الحسین» رو به سمت کربلا ، با یک سلام از راه دور می سرایم بی هوابا یک سلام از راه دور راهــیِ کرب و بلایت می شـوم با پای دل حاجتــم گردد روا با یک سلام از راه دور رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۹/۲۵
اشعار ناب آئينے: شبی که ختم خواهد شد دمِ صبحش به دیداری هزاران ساعتش وَللّهِ می ارزد به بیداری سحر از تاب گیسوی‌َت به گوش باد گفتم..،گفت: عجب یاری عجب یاری عجب یاری عجب یاری منِ بی عُرضه حتی عرضِ حاجت‌هام می لنگد گره در کار خود انداختم وقت گرفتاری چه بر می آید از دستِ من درمانده جز گریه اَقَلّاً دلخوشم با چشم هایم کرده ام کاری برای سنگ‌ِ طفلان سر کوی‌َت..،سر آوردم بیا دیوانه ات را مفتخر گردان به آزاری وبال معصیت بال عروجم را ربود از من کبوتر را قفس وِل می کند امّا به دشواری قرار از ابتدا این بود..،بارِ هجر بردارم ببین حالا چگونه شُهره‌ی شَهرَم به سرباری! گریز از ناگزیریِ فراق‌اَت کاش ممکن بود... چه چاره دارد این بیچاره ی تو غیر ناچاری شهیدان تکلم،کُشتگان نُطق معشو‌ق اند بیا تکیه بزن بر کعبه..،ذبحم کن به گفتاری اگرچه ظرف من ظرفیَّتش در حدِّ مِهرَت نیست ندیدم کاسه ام را خالی از لبخند بگذاری "خودم خاک کف پای تو هستم حضرت‌عباسی‌ ع" به قول لات‌های بامرام کوچه‌بازاری به جز تو رو به هرکس می زدم..،رو می گرفت از من هوای این گدای رانده از هر خانه را داری به حق خانمِ‌پهلو‌شکسته خواهشاً برگرد به حقِّ ردِّ خون مانده بر تیزی مسماری ▪️ ▪️ نه تنها مادر ما سوخت..،بلکه گیر هم افتاد نه ول کن بود میخ در،نه مهلت داد دیواری 🔸شاعر: 👆 ____ در میان خلق با او بوده هم‌سر فاطمه از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با "هُم فاطِمَه" آغاز شد در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با حدیث قدسی "لولاک" شد سر فاطمه هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد خطبه خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه 🔸شاعر: 👆 ____ جز وقت حاجتش به تو این دل چکار داشت ؟ از تو تمام شــهر فقط انتظار داشت ... این سنگ زینتی که فراموش کرده است سنگ است و زینتش ز نگاهت عیار داشت گفتم بیا , تو آمدی اما به روی تو دل از گناه دور خودش یک حصار داشت مظلوم عالمی تو که سرباز لشکرت هر روز با سپاه مقابل قرار داشت هر ضربتی که خورده ای از یار بوده است ورنه که دست های تو هم ذوالفقار داشت از شهر خسته ام , غزلم یک بهانه بود امشب دلم به سمت تو قصد فرار داشت 🔸شاعر: 👆 _____________________________ چرا عزمِ سفر داری مگر در خانه مهمانی؟ پس از تو فاطمه ، بستر نشینم خوب میدانی برای چشمِ زهرا بینِ من نه سال ، یک آن بود نگو پس چند روزی بیشتر ، پیشم نمی مانی به پهلویت قسم اشکِ تو را من خوب میفهم به بازویت قسم بر غربتم ، اینگونه گریانی از آن وقتی که تا مسجد مرا با زور می بردند هنوز ای فاطمه جان ، غرقِ در ذکر علی جانی مفاتیح الجنانِ دستهایت باز شد اما چرا پس ای حیاتِ من دعای مرگ میخوانی بمان شیرینیِ این زندگانی ، مادرِ خانه که بی تو بر علی تلخ ست شیرینیِ هر نانی به سختی می روی راه و به سختی هم نفس داری بیا اما از این آزرده ، دل نستان به آسانی تو تنها ایستادی پیشِ روی جبت وَ الطاغوت الا ای ذوالفقار خانهٔ من ، مرد دورانی 🔸شاعر: 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اشعار ناب آئينے: صدای گریه از عرش معلّی می‌رود بالا همین که نیمه‌شب‌ها دست زهرا می‌رود بالا یکی از پلک‌های زخمی‌أش با دیدن حیدر به زحمت _تا کند او را تماشا_ می‌رود بالا گمانم مرکز ثقل زمین را شعله‌ها سوزاند که آتش از در و دیوار دنیا می‌رود بالا هنوز از ماجرای کوچه‌ها شرمنده‌اش هستند اگر دیوارها کج تا ثریا می‌رود بالا تمام هستی خود را گرفته روی دست، انگار که روی شانه‌ها تابوت مولا می‌رود بالا سوال این است؛ قاتل کیست؟ اما در جواب آن فقط هر آینه دیوار حاشا می‌رود بالا شفیع محشر خود را در اوج کینه سوزاندند که دود آتش امروز، فردا می‌رود بالا به لب در هر قنوت آوای "أَینَ‌المُنتَقِم؟" داریم که دست لطف مادر نیز با ما می‌رود بالا 🔸شاعر: 👆 ____ ما میهمان روضه ایم و میزبان زهراست ما کارمان گریه ست صاحب کارمان زهراست افلاک را از برکت نامش بنا کردند در اصل دنیا سفره ای و آب و نان زهراست آنجا که آیات از بحبل اللّه می گویند منظور رب العالمین از ریسمان زهراست فرمود مرد از دامن زن میرود معراج آنکه نبی را برد تا هفت آسمان زهراست هر چند نامش را موذنها نمی‌گویند اما شهادت می دهم اصل اذان زهراست عباس امان نامه ز نامحرم نمی‌گیرد چون خوب می داند که در واقع امان زهراست فرمود پیغمبر به او یا بضعهٌ منی یعنی به جان احمد محمود جان زهراست ای کاش قدری شأن او را حفظ می کردند این زن که تنها مانده با نامحرمان زهراست 🔸شاعر: 👆 ____ دل را به دستانش گرفت و جنس زر کرد سائل پذیرفت و گدا را معتبر کرد خیلی ضرر کرد آنکه وقت عرض حاجت این پا و آن پا کرد... امّا و اگر کرد مادر شد و مِهرش به قلب عالم افتاد در جانمان حبّ علی(ع) را بیشتر کرد خود عاشقش بود و به دست خود در این دل عشق أمیرالمؤمنین(ع) را مستقر کرد هر کس به بغض فاطمه(س) رغبت نشان داد با دست خود پرونده اش را شعله ور کرد وارد نشد آتش به رستاخیزِ دوزخ تا گوشه ای از چادر خود را سپر کرد رحمت بر آنکه تا گره بر کارش افتاد پیش از تمام خلق، مادر را خبر کرد این نکته شد ثابت به من که در دو عالم؛ هر کس به غیر از فاطمه(س) رو زد ضرر کرد! 🔸شاعر: 👆 ____ برای نوحه‌ی «عجّل‌وفاتِ» مادرِ خانه به سینه خورد دو دستِ دعای دخترِ خانه نگاهِ پنجره را شست، سیلِ روضه‌ی باران پر از دخیلِ تماشاست دیده‌ی ترِ خانه ستونِ خانه‌ی عرش و عصا؟ چه ضد و نقیضی! شکسته پای ستونش ستونِ دیگرِ خانه درست لحظه‌ی آوارِ آتشِ در و دیوار نوشته‌اند که خانه خراب شد سرِ خانه بهشت و لشکر ابلیس؟! بیت وحی و جهنم؟! چنین خیال محالی نبود باور خانه سپر شکسته شد و خانه سرشکسته‌تر از آن چقدر بغض شکست از شکستنِ درِ خانه چه دید در عَلمِ اختلافِ لشکرِ فرّار که رفت حیدر کرار، پشتِ سنگرِ خانه؟! 🔸شاعر: 👆 ____ گير كرد و به خانه راه نداشت وسط كوچه ها پناه نداشت او سر جنگ با مدينه نداشت بين نامحرمان پناه نداشت بر روي خاك بي صدا افتاد مادر ما مجال آه نداشت غير ديوار كوچه ها آن روز فاطمه هيچ تكيه گاه نداشت به چه جرمي ؟ چرا كتك خورده بخدا مادرم گناه نداشت كاشكي به مغيره ميگفتند كه زمين خوردنش نگاه نداشت كاش ميشد قلاف كاري با زنِ تنهاي پا به ماه نداشت 🔸شاعر: 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 جمعه های انتظار 🔹 شب و روز جمعه،، آینه و نتیجه ی اعمال یک هفته ی منتظر امام زمان ارواحنافداست 🔹 اگر در طول هفته برای فرج و رضایت امام زمان ارواحنافداه تلاش و دعا کرده است.. شب و روز جمعه اش با دیگران فرق می کند. 🌹لذت مناجات و سخن گفتن با امام و نزدیک دیدن ظهور، اشک و ناله ی فراق ثمره ی یک هفته زندگی منتظرانه است. 🔹 روز جمعه،، جلوه ای از ظهور برای منتظران واقعیست. که به میزان حضورشان در میدان عمل بهرمند از دوران ظهور میشوند 🔹 روز جمعه برای منتظر، نه روز تعطیل و سرگرمی، بلکه روز اوج تلاش و اعلام آمادگیست 🔹 روز جمعه روز حسابرسی دقیق نسبت به اعمال هفته ی گذشته. و تجدید عهد و میثاق با حجت خدا برای هفته ی آینده است ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
. |⇦•اللهم انا نشکوا الیک .. و اجرا شده محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── اللهم انا نشکوا الیک فقد نبینا .. غیبت ولینا .. کثرت عدونا .. و قله عددنا؛ آقابیا آقابیا .. به کی شکایت ببرم به کی بگم دردامو جوونیمم رفت و هنوز من ندیدم آقامو این الطالب، بدم المقتول بکربلا .. نور میبینم خیمه ات رو دارم از دور میبینم آه میبینم سر درِ خیمه ت پرچم سیاه میبینم آه میبینم دیگه راهی نمونده هی خودم رو میکشونم دستمو بگیر بتونم که خودم رو برسونم اللهم عجل لولیک الفرج شاعر: محسن عربخالقی ــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم رخت عزا بر تن، عرش مُعَّلی شد گهواره‌ی محسن، تابوت زهرا شد مولای ما هرچند، مظلوم‌وتنها بود با رفتن زهرا، تنهای تنها شد بر تن فراوان داشت، زخم از دورویی‌ها کاری‌ترین اما، حالا هویدا شد شب شمع مآه آورد، پای بساط او هر روز تاریکش، با گریه فردا شد آن‌شب علی خود را، در خاک تدفین کرد یعنی برای او، پایان دنیا شد راز کبودی‌ها، شد برملا در غسل با گریه‌ی مولا، حل معما شد ما شمع بودیم و، در داغ او سوزان پرونده‌ی این عشق، با اشک امضا شد یک‌روز می‌آید، مردی و می‌گویند؛ زخمی که بر دل بود، حالا مداوا شد.
از خودم دلخورم اقا که تو را یادم رفت هه ی دویدم پِیِ نفسم که حیا یادم رفت انتظار فرجت را نکشیدم یک شب بهر دیدار رُخَت باز دعا یادم رفت یک زمان گریه کنِ خوب تو بودم اما معصیت کردم و آن حال و هوا یادم رفت چون که وابسته به دنیا شده ام میبینی پشت کردم به تو و روز جزا یادم رفت خواستم مثل شهیدان خدا باشم حیف راهِ کج رفتم و راهِ شهدا یادم رفت با وجودی که سر سفره یتان نان خوردم قدرنشناس شدم لطف شما یادم رفت هرچه غم داشتم و دل نگرانی آقا تا رسیدم حرم کرببلا یادم رفت ازروی ناقه زمین خورد رقیه اما ناله زد آمده زهرا و بلا یادم رفت زَجرِ نامرد چنان زد به رُخَم سیلی که همه ی دلخوشیِ من بخدا یادم رفت
مُحکم بگیر روسری‌ات را... مُحکم بگیر روسری‌ات را رها نکن! جایِ خدا، مُعامله با کدخدا نکن محکم بگیر روسری‌ات را در این مسیر از جَوّ بی‌حیایِ خیابان، حیا نکن کاری که با تفنگ! رضاخان نکرده را خود با به باد دادنِ زلف ِدوتا نکن لَختی به نیمۀ پُرِ لیوان نگاه کن پایِ نداشته! داشته‌ها را فدا نکن.. «پیش آی و گوشِ دل به پیام سروش کن» با هر غریبه رازِ مگو بَرمَلا نکن چون ما اگر که هَمرهیِ خِضر می‌کنی آسوده دار خاطر و چون و چرا نکن در آسیاب کهنۀ دشمن نریز آب وَاندر میانِ خانه‌ات آتش به پا نکن.. «ای گُل به دست‌مالِ هوس‌پیشگان مَرو!» بر قاتلِ برادرت آغوش وا نکن امروز اگر حسینِ زمان را نیافتی! فردا بَنایِ روضه و یا لَیتَنا نکن این را بدان که مثل قطار است انقلاب خود را از انقلابِ خمینی جدا نکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خدا سروده ای در شآن و مقام و جایگاه قلم و علم و ادب **** یکی گوید که سیم و گوهر و زر/بود از علم و دانش پر بها تر زنند بر سینه از روی حماقت/گروهی سنگ پول و مال ثروت ولی آنانکه هستند اهل بینش/نمی گردند دمی غافل ز دانش چه زیبا کرده فرمایش پیمبر/بود شأن علوم از حد فراتر بفرموده نبی بر پیر و برنا/بجوئید علم را در آسمانها بداند بی گمان هر شخص حاذق/بوددانش گرامی نزد خالق هر آنکس در رَه خالق قلم زد/یقین او بر ستیغ عشق علم زد قسم خورده بر این نام مبارک/خدای لم یزل حی تبارک قسم برتک تک آیات قران/قسم برحرمت هر آیهٔ آن هر آنکس در مسیر غیر باشد/شبی مسجد شبی هم دیر باشد سحاب عقل او بارش ندارد/به قدر ارزنی ارزش ندارد در این دنیا بباید محترم بود/بباید حامی اهل قلم بود دیاری که قلم حرمت ندارد/در آنجا زندگی لذت ندارد تو هم فاخر مبر این نکته از یاد/جهان با علم و دانش گردد آباد قلم ما را به دولت می رساند/ز نادانی و غفلت می رهاند مکن دوری ز اهل بینش هرگز/مشو غافل ز علم و دانش هرگز مسلم فرتوت فاخر 💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با کاروان نیزه سفر می کنم پدر با طعنه های حرمله سَر می کنم پدر مانند خواهران خودم روی ناقه ها در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر از کوچه ی نگاه وقیح یهودیان با یک لباس پاره گذر می کنم پدر حالا برو به قصر ولی نیمه شب تورا با گریه های خویش خبر می کنم پدر این گریه جای خطبه کوبنده من است من هم شبیه عمه خطر می کنم پدر با دیدن جراحت پیشانی ات دگر از فکر بوسه صرف نظر می کنم پدر شام سیاه زندگی ام را به لطف تو خورشید روی نیزه ،سحر می کنم پدر امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت در این قمار عشق ضرر می کنم پدر وحید قاسمی👆 فرصت نکرده‌ای که تنت را بیاوری یا تکه‌هایی از بدنت را بیاوری بی‌تن رسیده‌ای که برای دلم خبر از تلخی نیامدنت را بیاوری سر می‌نهم به نیت دامان تو بر آن گر پاره‌ای ز پیرهنت را بیاوری دردانه تو هستم و بوسم نمی‌کنی؟ یا رفته‌ای لب و دهنت را بیاوری؟ ای حنجر بریده به من قول می‌دهی؟ این بار شرح سوختنت را بیاوری؟ می‌دانم این که نعش خودت را نیافتی می‌شد برای من کفنت را بیاوری بابا، اگر دوباره سراغ من آمدی یادت بماند این که تنت را بیاوری احمدرضا قدیریان👆 ای کاش تو را به دشت غربت نکُشند لب تشنه پس از بیعت و دعوت نکُشند لب تشنه اگر کُشند و تنها و غریب ای کاش تو را به قصد قربت نکُشند... محمد مهدی سیار👆
همسری سر به راه را کشتند بانویی بی پناه را کشتند   کینه جویان تیره دل آخر روشنی پگاه را کشتند   "جبت" و "طاغوت" عصمت اللهِ بری از اشتباه را کشتند   دست شان که به مسندش نرسید صاحب جایگاه را کشتند   در نبود مدافعان حرم والی بارگاه را کشتند   غیرِ خوبی از او ندید کسی خانمی خیرخواه را کشتند   کوچه های مدینه آرام است بانی اشک و آه را کشتند   یک تنه لشگر علی شده بود یک به یک آن سپاه را کشتند   همه پشت و پناه مولا بود حضرت تکیه گاه را کشتند   جلوی شوهرش چهل نامرد مادری پا به ماه را کشتند    خاکساری
شادم از آن که تو نگارِ منی سبزترین باغِ بهارِ منی خسته دلان را تو فقط یاوری غمزدگان را تو فقط باوری بی تو نصیبم همه ویرانی است روز و شبم نذرِ غزل خوانی است دل ز غمِ عشقِ تو سرشار شد شعر ببین بر لبم آوار شد این که دلم هست به دنبالِ تو عشقِ منی هست دلم مالِ تو ای گلِ آدینه جوابم بده حاجتِ این قلبِ خرابم بده صبح گلِ باغِ دلم خنده کرد یادِ تو را در نفسم زنده کرد کاش دلِ خویش به نامت کنم با لبِ بی تاب سلامت کنم خوش به سلامی که رسد کوی تو آوَرد از جانبِ تو بوی تو دوش تو را غرقِ نگاه دیده ام عکسِ تو را در رُخِ ماه دیده ام محوِ جمالِ رُخِ ماهت شدم آینه پردازِ نگاهت شدم ای که رُخت نقشِ جمالِ خدا منبعی از فیضِ کمالِ خدا رایحه ی عطرِ ولایت تویی معنیِ قرآنِ حقیقت تویی منتظرم در رهِ دلدادگی در گلِ باغِ تو کنم زندگی مِهرِ تو هست مِهرِ خدا دادیم یادِ تو رویای غم و شادیم باز نما قفلِ درِ بسته را کاش بخوانی دلِ این خسته را کیست به غیرِ تو که درمان کند سختِ جهان را همه آسان کند یوسفِ خوش صورت و سیمای من خسته ز هجر است زلیخای من ای که تویی باورِ توحیدِ ما پاکترین چهره ی خورشیدِ ما یادِ تو غوغای دل و جانِ من باغِ بهاری به زمستانِ من وعده ی بر حقِّ الهی بیا فیصله ی ظلم و تباهی بیا! هستی محرابی
4_5951634442329000518.mp3
4.12M
مناجات 📝آسمون عصر جمعه مثل من بهانگیره یا صاحب الزمان عصرجمعه آمده وکمی پریشان حالم هر هفته غروب جمعه ها،،،،،می نالم دانم که چرادلم چنین غمگین،،،است آقاجان زیراکه دلت گرفته از،،اعمالم 🌸برای سلامتی وظهوریوسف زهرا 14صلوات بفرستید اللّهم صلی علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🎤مقدم ━━⊱✿⊰━♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا