voice-changer-۲۰۲۲-۱۲-۰۷-۱۸-۰۹.mp3
437.7K
◾نوحه سینهزنی فاطمیه
◾با ملودی و سبک جدید
◾بنداول
سلام ما به مادر سادات
سلام ما به قبله حاجات
سلام ما به کوثر طاها
سلام ما به مظهر طاعات
مدینه در آتش و دوده
بازوی فاطمه کبوده
سیلی کین و تازیانه
سزای فاطمه نبوده
وای......مادر مادر مادر(۲)
◾بنددوم
حسن میان کوچه با مادر
زند ز داغ مادرش بر سر
چو مرغ پرشکسته افتاده
میان کوچه میزند پرپر
پهلوی فاطمه شکسته
دست علی گردیده بسته
گرد غریبی و اسیری
به صورت زینب نشسته
وای....مادر مادر مادر(۲)
◾بندسوم
مهدی فاطمه ز غم سیهپوش
چراغ خانهی علی خاموش
ناله و افغان یتیمانش
میرسد از شهر نبی بر گوش
گشته بلاگردان حیدر
حقیقت سورهی کوثر
محسن ششماهه فدا شد
از لگد و ز آتش در
وای....مادر مادر مادر(۲)
#مرتضی_محمودپور
#فاطمیه #حضرت_زهرا
روضه امام حسین گریز به خانم رقیه
عصر عاشورا امام حسین علیه السلام، حضرت زینب را سر پرست کرد، گفت: خواهرم تویی و این خیل اسرا وزنها و دختران. ایشون به همه ی این کارها باید برسد، با این همه غمی که دارد.
زینب علیها سلام تمام زنها و بچه ها را خواباند،بی بی زینب آمد رو خاک ها بخوابد، وقتی که آمد خودش بخوابد، دید از آن گوشه ی خرابه ها، تو تاریکی ها، یک بچه ای هی می گوید: بابا، بابا ؛ بلند شد آمد جلو ببیند کیه. دید رقیه است، صدا زد عمه جانم آرام باش، می گوید: عمه، من بابا را می خواهم، من پدرم را می خواهم، الان بابا اینجا بود عمه.
دختر دردانه منم
به کنج ویرانه منم
عمه چه آمد به سرم
چرا نیامد پدرم
الله اکبر ، الله اکبر
یه وقت دیدند، یک غلام آمد یک طبق آورد، این بچه دوید جلو، روپوش را برداشت، دید سر بریده حسین علیه السلام …
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
حضرت رقیه به عمه زینب گفت:
عمه جان شب مرگ من است امشب
وای که ز نور رخ بابم خرابه روشن است امشب
به زین العابدین بر گو که ما پیمانه بشکستیم
تو هم پیمانه را بشکن، پدر نزد من است امشب
📝 #فنـــــا_فیالله_شد_اما_بقا_دارد
🖊 #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
🖊 #هیأت_رایة_العباس "ع"
#سپهبد_شهید_قاسم_سلیمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فنا فیالله شد اما بقا دارد سلیمانی...
مقام قدس در قُرب خدا دارد سلیمانی...
شهید فی سبیل الله ، عزیز جان روح الله
بلی در قلب حزب الله جا دارد سلیمانی...
ز جان باید سلامش کرد، اطاعت از امامش کرد
مرام عاشقی چون اولیا دارد سلیمانی...
به رضوان کرد کاشانه ، به دنیا بود بیگانه
که میثاق وفا با آشنا دارد سلیمانی...
بحق تسلیم مولا بود ، بلی سردار دلها بود
ارادت بر علیَ المرتضیا دارد سلیمانی...
همای رحمت ایزد ، به اوج آسمان پر زد
خوش آوازه چو پرواز ، هما دارد سلیمانی...
بُوَد آن کشتهی توحید ، همیشه زنده و جاوید
به گوش جان سرود دلربا دارد سلیمانی...
سپاه قدس را فرمانده لایق بلی عاشق
نشان با شکوه مرحبا دارد سلیمانی...
عراق و شام از او ایمَن ، نشد تسلیم اهریمن
پیام نور بر اهل وفا دارد سلیمانی...
برادر استقامت پیشهی مردان حق باشد
که ثابت کرد شور کربلا دارد سلیمانی...
شاعر: #ولی_الله_کلامی_زنجانی
فنا_فىالله_شد_اما_بقا_دارد_سليمانى.mp3
10.98M
🔊 #صوتی | سبک #زمینه
📝 فنا فىالله شد اما بقا دارد سليمانى
👤 حاج محمود #کریمی
▪️ویژه شهادت #سردار_سلیمانی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
چشم مهتاب گریه می کرد و
نیمه شب آب گریه می کرد و
در طواف شکسته پهلویی
مثل گرداب گریه می کرد و
غسل می کرد هر چقدر آن شب
باز خوناب گریه می کرد و
گریه ها گر چه بی صدا بودند
دل بی تاب گریه می کرد و
ماه قدش خمیده بود و با
آفتاب گریه می کرد و
مادری پا به پای طفلانش
باز در خواب گریه می کرد و ...
هر که با چشم تر زمین می خورد
کوه هم با کمر زمین می خورد
داشت سلمان می آمد از خانه
که سر هر گذر زمین می خورد
کودکی نیز پشت یک تابوت
پشت پای پدر زمین می خورد
که به داد دل علی برسد
گاه گاهی که بر زمین می خورد
راه می رفت با عصا اما
بین دیوار و در زمین می خورد
#رحمان نوازنی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
امشب خدا هم از محنت گریه می کند
با مرتضی کنار تنت گریه می کند
هنگام غسل دادن تو چشم همسرت
با خون زیر پیرهنت گریه می کند
گاهی برای غربت و تنهایی خودش
گاهی برای سوختنت گریه می کند
امشب بگو چه می گذرد بر دل کفن ؟
وقتی لباس ، بر بدنت گریه می کند
از سوز گریه های غریبانۀ علی
آهسته گوشه ای حسنت گریه می کند
زینب تمام غصّۀ خود را ز یاد برد
از بس حسین بی کفنت گریه می کند
#محسن مهدوی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
نیمه شب است و مانده علی که چه ها کند
باید بساط غسل کسی را به پا کند
حیدر بنا نداشت که بی فاطمه شود
اما بناست خانه قبری به پا کند
با گریه کار غسل خودش را شروع کرد
باید که مثل شمع نباید صدا کند
بعد از سه ماه روز زدن و رو ندیدنش
وقتش رسیده فاطمه را رو نما کند
هر عضو شستشوش یکی را ز هوش برد
مانده علی چه با جگر بچه ها کند
دستش کجا رسید که دادش بلند شد
مجبور شد که کار خودش را رها کند
مانده که گرم شستن زخم تنش شود
یا فکر جابجا شدن دنده را کند
زهرا چه راحت است و علی پر جراحت است
دنیا نخواست با جگرش خوب تا کند
# مسعود اصلانی
خونمون این طرف کجا میری بیا بیا
چیزی تا خونه نمونده جون بابا راه بیا
دیگه داریم میرسیم انقده رو خاکا نشین
بذار تا گوشواره ات رو جمع کنم از روی زمین
فضه داره با ناله هاش آتیش به جونم میزنه
هر کی با هر چی دستشه مادر ما رو میزنه
قنفذ از راه همان لحظه که آمد میزد
تازه میکرد نفس را و مجدد میزد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️