.
#امام_زمان
یا اباصالح المهدی
شَعرِ من، خورده گره با شِعر های انتظار
" لَیتَ شِعری... " هست پیوسته به لبهایم شُعار
حافظِ اسرارِ ربّ الْعالَمین! یَابنَ الْحَسَن!
از قَدَم هایت کَرَم کُن بر نگاهم یک غبار
یک غبارِ گام ِ تو دریایی از بَرْکَت بُوَد
گَردی از خاکِ قَدَم های تو گنجِ بی شمار
هر که رَهپوی رهی غیر از تو شد گمراه شد
یا سَبیلَ اللّه! گردد رهنوردت رستگار
این کلاغِ روسيَه، با کیمیایت آشناست
گر بخواهی تو برایت میشوم مُرغِ هزار
هرچه گوییم از تو هستی اهل آن و فوق آن
دُرّ دُردانه به دورانی تو در این روزگار
تو امام و مُرشد و هادیّ و مولای منی
لطف کردی نوحْ وارانه مرا کردی سوار
معترف هستم به اینکه تو کَس و کار منی
" وَ هُوَ عَهْدي اِلَیكَ... " ای ولیّ كردگار!
" اِنّ وَعدَ اللّهِ فيكَ حَق... " بُوَد ايمان من
گر بدم، اما به عهدم با تو هستم استوار
بذلِ جان و مال و اهل و آنچه دارم در رهت
از ازل باشد مرا تا پای جان، با تو قرار
تا نیفتم زیر پاهایت به هنگام ظهور...
بی قرارم، بی قرارم، بی قرارم، بی قرار
#ندبه
#محمد_علی_نوری ✍
سه شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۱
.
#مناجات #امام_زمان (عج)
فکری برای وضع بد این گدا کنید
باشد قبول من بدم اما دعا کنید
هر کار می کنم دلم احیا نمیشود
قرآن به نیت من بیچاره وا کنید
بی دردیاست دردِ من در به در شده
بر درد عشق جان مرا مبتلا کنید
برگشتهام به سوی شما ایها العزیز
در خیمهگاه خویش مرا نیز جا کنید
بی التفاتِ دوست تقلا چه فایده؟
قدری به دست و پا زدنم اعتنا کنید
در پشت خانهی تو نشستن مرا بس است
اصلا که گفته حاجت من را روا کنید؟!
یابن الحسن به حرمت شاه نجف مرا
آمادهی ورود به ماه خدا کنید
لطفی کنید، با همهی رو سیاهیام
در راه زینبیه سرم را جدا کنید
عمریاست بندهی سر کوی رقیهام
اهل زمانه کفر مرا بر ملا کنید
بابایم آمده ز سفر یاریام کنید
اهل خرابه نافله ها را رها کنید
تا که نفهمد او سر گیسوی من چه شد
یک مقنعه برای سرم دست و پا کنید
این پهلوی شکسته مرا زجر می دهد
قدری کمک کنید مرا جا به جا کنید
محمد جواد شیرازی✍
...................................................
.
#مناجات #امام_زمان (عج)
برایت از فرج خواندیم و این از روی عادت نیست
دعا کردن برای تو مگر اصل روایت نیست
تویی که انتظارت افضل الاعمال آدمهاست
بدون انتظار تو عبادتها عبادت نیست
برای ظالمان و کافران و ثروت اندوزان
مگر ای حجت حق،بودنت اتمام حجت نیست؟
سلاحی نیست غیر از اشک در دستان ما اما
نمیدانم چرا در این دعا ها استجابت نیست
گناه آنقدر ما را در سیاهی ها فرو برده ست
که حسی در وجود ما بجز حس خجالت نیست
سپیدیهای مویم بارها خاطر نشان کردند
که وقتی موسم دیدار میآید که فرصت نیست
خدای مهربان هم در فرج تعجیل خواهد کرد
به شرطی که ببیند در دل ما سوء نیت نیست
چه دردی می کشی از این که زاهدها ریا کارند
چه آهی میکشی از اینکه شیخی مثل بهجت نیست
احمد علوی✍
...................................................
.
مناجات #امام_زمان (عج)
باز هم از عمل خویش به دل غم دارم
خسته از این همه آلودگی و تکرارم
دل من تنگ برای همه شد الا تو
وای از تیرگی این دل بی مقدارم
معصیت کرده مرا دور ز تو ، می دانم
پر شده نامه ی من از گنه بسیارم
نامه ام اشک تو را باز درآورده...ببخش
وای بر من که همیشه سر تو سربارم
مهربان تر ز خودت در همه ی عالم نیست
با همه تیرگی ام سوی شما رو آرم
یک نظر کن که من از دست خودم خسته شدم
بی نگاه تو اثر نیست بر استغفارم
من اسیر غم دنیا شده ام کاری کن
تا رها گردم از این زندگی غم بارم
هر که دور از سر کوی تو شده خوار شده
نده غیر از خودت آقا به کسی افسارم
با همه پستی من دست مرا می گیری
ای فدای تو و بخشیدن تو دلدارم
سمت نوکریت را به دو عالم ندهم
فخرم این است که من نوکر این دربارم
شاعر : مجتبی قاسمی✍
...................................................
🌷یا صاحب الزمان(عج)🌷
#سینه_زنی_امام_زمان_عج
🌷آقای مطیعی🌷
می گریم هر سحر، مثل ابر بهار
بی تو مولا
می گریم هر سحر، مثل ابر بهار
بی تو مولا
🌹الغوث و الامان، یابن زهرا
سرگردان تو ام چون شهیدان هنوز
در دو دنیا
من را قابل بدان، یابن زهرا
ای رویای همه
کی می آیی طولانی شد چرا، این جدایی
🌹(یابن یس بیا، یابن طه بیا یابن خیرالنسا ، یابن زهرا بیا)🌹
هم داغ فاطمه هم غم مرتضی، در دل ماست
کربلای حسین، منزل ماست
پیچیده هر نفس
در دل قتلگاه، عطر نامت
می گیری عاقبت انتقامت
عاقبت می رسد مهدی ما
گل باران می شود قبر زهرا
🌹(یابن یس بیا، یابن طه بیا
یابن خیرالنسا ، یابن زهرا بیا)🌹
عهدی چون فاطمه
بسته اند عاشقان با ولایت
با مولا مانده اند تا شهادت
قبر بی نامشان
قطعه ای بی نشان
از مدینه است
داغ دیرینشان، زخم سینه است
با ذکر یا علی جان سپردند
با فرمان ولی جان سپردند
🌹(راه ما تا ابد راه پیر خمین
با فرمان ولی با ذکر یاحسین)🌹
🌹هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها(صلوات)🌹
#امام_زمان (عج)
صدای پای کسی از بهشت می آید
خدای عاطفه و سرنوشت می آید
و عطر یاس حسینی سرشت می آید
کسی که ناحیه ها را نوشت می آید
به صورتش جلوات پیمبری دارد
میان حنجره اش صوت حیدری دارد
شب تولدش آغاز عاشقی می شد
ترانه ساز، گل سرخ رازقی می شد
نوید آمدنش صبح صادقی می شد
بخوانمش چه؟، که قرآن ناطقی می شد
به روی دوش پدر هم سخن وری می کرد
به گاهواره اش از خلق، دلبری می کرد
رسید و از دل بابا گرفت غم ها را
رسید و چشم ترش آفرید دریا را
رسید و رنگ خدا داد اهل دنیا را
رسید تا که کند زنده یاد زهرا را
رسید و از قدمش باغ ها شکوفا شد
رسید و سبزترین سبزپوش زهرا شد
ستاره های بهشتی به پاش می ریزد
سبد سبد گل یاس از نگاش می ریزد
نگاه فاطمه از خنده هاش می ریزد
فرشته بال و پرش را، به راش می ریزد
رسید و با قدمِ خود بهار را آورد
به دست کوچک خود ذوالفقار را آورد
ملائکه همه جمعند دور بالینش
دل از عشیره برد خنده های شیرینش
به غیر راه خدا نیست شیوه ی دینش
مرام حضرت زهراست رسم آیینش
سبد سبد گل نرگس نثار پاهایش
چه ناز خواب شده در کنار بابایش
کمال مرتضوی می چکد ز رخسارش
تمام خلق زمین و زمان گرفتاری
و انبیا همه شاگرد درسِ رفتارش
هزار میثم تمار، بر سر دارش
دمیده از نفسش آهِ صورِ اسرافیل
و بالش سرش از بالهای جبرائيل
به دست حیدری اش زهره و زهل دارد
چه قدر بر لب شیرین خود عسل دارد
صفات بارزی از رب بی بدل دارد
که جبرئیل به وصفش دو صد غزل دارد
گشود لب به سخن لا اله الا الله
محمد است رسول و علی ولی الله
عجب نگاه ملیحی به چهره اش دارد
عسل نه، از لب او عطر یاس می بارد
به باغ فاطمه بذر بهشت می کارد
اگر که پرده ز رخسار خویش بردارد
نهیبِ آتش دوزخ که سرد می گردد
نفس به سینه گرفتار درد می گردد
اگرچه خُلقِ نکویش به مصطفی رفته
فصاحت و جبروتش به مرتضی رفته
به صبر و حلم و بلاغت به مجتبی رفته
خلاصه رفته به زهرا که تا خدا رفته
کرشمه های نگاهش دل از پدر برده
و مُهرِ سوره ی کوثر به بازویش خورده
خدا صدای علی را به حنجرش بخشید
گناه حیدریون را به خاطرش بخشید
طواف کرببلا را به نوکرش بخشید
بهشت و هرچه در آن را به مادرش بخشید
صفات بارز او را فقط خدا داند
و قدرِ لعل لبش را فقط دعا داند
مقابل سخنانش سخنوران هیچند
به دلبریِ رخش خیل دلبران هیچند
به علم و حلم و وقارش پیمبران هیچند
به اوجِ بندگی اش هم فرشتگان هیچند
که او تمامِ وجودش خدای لم یزل است
اساس و پایه ی دینش، اساس و راه علی است
خدا شفاعت ما را به دست او داده
گناهِ خلقِ بشر را که شستشو داده
به ما به خاطر او قدری آبرو داده
و تشنه ایم و خدا دست او سبو داده
چه می شود که فقط در کنار من باشد
گدای او شوم و او نگار من باشد
کمی به داغ فراقش دچار کن ما را
شبی کنار خودش همجوار کن ما را
به بی قراریِ او بی قرار کن ما را
به تیر معرفت او شکار کن ما را
بگیر پرده ز رویش که مبتلا بشوم
قضا شدم به حضورش اگر، ادا بشوم
چه خوب بود نگاهش کمی به ما برسد
به ما به خاطر زهرا کمی عطا برسد
بیاید و قدمِ ما به کربلا برسد
بیاید و به حساب دو بی حیا برسد
بیاید و به دعایم کمی اثر بدهد
به این کبوتر بی بال، بال و پر بدهد
رسول و هادی و مشگل گشای عالم اوست
فرشته ای به لباس شریف آدم اوست
به سيدالشهدا، بانیِ مُحَرم اوست
کتاب مقتل علامه ی مُقَرَّم اوست
قسم به فاطمه امروز سینه بی تاب است
امامِ عصر پیِ کاروان ارباب است
#رضا_باقریان
____________________
@navaye_asheghaan
#امام_حسین علیه السلام
#رباعی_و_دوبیتی
😭 شب جمعه شب زیارتی ارباب التماس دعا
«این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت»
هرکجا نام حسین است «همانجاست بهشت»
بیرق و پیروهن مشکی و یک عکس حرم
در مکانی چو شود جور مهیاست بهشت
🔸شاعر:
#سیدحسین_میرعمادی
____________________
#امام_حسین علیه السلام
#روضه
😭🔹شب جمعه، شب زیارتی ارباب
(ان شاءالله ذاکرین بزرگوار حق شعر ادا شود)
هر نی فغانِ نایِ تو را در می آورد
آوایِ ربنایِ تو را در می آورد
با اینکه زنده ای! چه حریصانه نیزه دار
دارد لباسهای تو را در می آورد
پا بر زمین نکش، که کماندار سنگدل
می خندد و ادای تو را در می آورد
دارد نگاه ماتِ من از متن تیغ ها
تفسیر بوریایِ تو را در می آورد
در حیرتم که سنگ به من می خورد، ولی
بالای نی، صدایِ تو را در می آورد
زخم لبت هم اشک مرا در می آورد
هم گریه ی خدایِ تو را در می آورد
وقت نماز، افسری از خورجین خویش
عمامه و عبایِ تو را در می آورد
🔸شاعر:
#وحید_قاسمی
___________________
@navaye_asheghaan
431.5K
◾نوحۂ مراسم ختم مادر◾
مرو مادر مرو مادر
چه خاکی من کنم برسر
مرو ای گرمیِ کاشانۂ من
تو بوده ای چراغِ خانۂ من
زِ بعدِ تو اسیرِ درد و داغم
گُلی بودی که تو رفتی زِباغم
مرو مادر مرو مادر
چه خاکی من کنم برسر
تو بودی تک ستارهِ آسمونم
برایت روضۂ مادر بخونم
ندارم من بدون تو بهایی
به دردِ این دلم بودی دوایی
مرو مادر مرو مادر
چه خاکی من کنم برسر
همه آمال من رفته چو برباد
عجب داغی فلک بر قلبِ من داد
غم مادر برایم بس گران است
غمت سنگین ترین دردِجهان است
مرو مادر مرو مادر
چه خاکی من کنم برسر
شبِ جمعه بیایم بر مزارت
بیا یک بارِ دیگر بر دیارت
بریزم اشک حسرت برسرِ سنگ
فلک بختِ سیاهم را زده رنگ
مرو مادر مرو مادر
چه خاکی من کنم برسر
بهار ما چرا یک دم خزان شد
گُلِ گلخانه ام در گِل نهان شد
نویسَد(هستی)از آن گُل پرپر
بخوانَد(پرویزی)از داغ مادر
👈🏻اجرای سبک: استاد پرویزی🎙️
👈🏻سراینده شعر: علیمحمدی
311.4K
◾نوحۂ مراسم ختم مادر◾
دست غم زنم بر سر
از بهرِ تو ای مادر(2)
رفتی و شدم واله و شیدا
گردیده شدم اسیر غمها
بی تو چه کنم از غم عُظما
رفتی به کجا ای گُل پرپر
دست غم زنم بر سر
از بهر تو ای مادر(2)
بی مادری و دلِ شکسته
بنگر به منو به حال خسته
بین کانونِ بر غمت نشسته
سرگشته شدیم ما همه یکسر
دست غم زنم بر سر
از بهر تو ای مادر(2)
ای مادر خوب و نازنینم
تا کی رخِ ماهتو نبینم
غمگین ترین یتیمۂ روی زمینم
ای از گُلِ گلدونه تو بهتر
دست غم زنم بر سر
از بهر تو ای مادر(2)
بر راه تو من دیده بدوزم
از داغ تو من دیگه بسوزم
گریه شده کارِ شب و روزم
کاشکی تو بیای یه بارِ دیگر
دست غم زنم بر سر
از بهر تو ای مادر(2)
بهرِ تو شدم غرقِ مصیبت
در سوگ تو میکشم چو محنت
(هستی)تو بگو از این مشقّت
(پرویزی)بخوان زِ داغِ مادر
دست غم زنم بر سر
از بهر تو ای مادر(2)
#در فراق صاحب الزمان (عج)
#دیماه۱۴۰۱
پروانه صفت با غم تو سوخته ام من
چشمان دلم را به رَهَت دوخته ام من
لطفی کن و من را زِ فِراقت نده آزار
جانا تو بیا دست از این فاصله بردار
ای عشق ببین بی سر و سامان تو باشم
چندی است که دیوانه و حیران تو باشم
من سائلم و دست به دامان تو هستم
بیمار توام ، چشم به درمان تو هستم
دیدی که سر راه تو بر خاک فِتادم
بر گِرد رَهَت صورت خود را بنهادم
جز خال لب صورت تو در نظرم نیست
یعنی که به جز ذکر تو وِرد سحرم نیست
مجنونم و هر لحظه گرفتار تو گشتم
خون از مُژه می بارم و من زار تو گشتم
مَپسند که از کوی تو آواره شوم من
در راه رسیدن به تو بیچاره شوم من
گر رُخ بِنمایی همه جا یار تو گردم
من مشتریِ یوسفِ بازارِ تو گردم
ای یوسف گُم گشته ی زهرا مددی کن
حالا که به راه تو نشستم نظری کن
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
"تا که بودیم نبودیم کسی،
کشت ما را غم بی همنفسی
تا که رفتیم همه یار شدند،
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه ی زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست
آه میترسم شبی رسوا شوم،
بدتر از رسواییم تنها شوم
آه از آن تیر و از آن روی و کمند،
پیش رویم خنده، پشتم پوزخند
بنام خدا
تقدیم به جمیع دوستان بالاخص دوستان خوش مرام و بامعرفت
****
بکن لبریز خدایا جام یاران
بکن شیرن چو شکر کام یاران
موانع را خدایا بر طرف کن
ملرزان بارالها گام یاران
عنایت کن خداوندا خدایا
شود پر بارتر ایام یاران
هدایت کن جمیع دوستان را
که تا زنده بماند نام یاران
تو جاری کن خدا باران رحمت
سراسر روز و شب بربام یاران
منور کن لیالی را بر آنان
نباشد تا که تیره شام یاران
خدایا فاخرم می خواهم از تو
بکن همواره شیرین کام یاران
نگاهی کن برآنان در دو عالم
بکن خیر ای خدا فرجام یاران
"" "" ""
گنجینه اشعار مذهبی ترکی و فارسی و اشعار انتقادی اجتماعی
شاعر : مسلم فرتوت(فاخر)
بریم نجف یه دل سیر دم ایوون طلا
وایسیم و فقط تماشا کنیم و بعد شبونه راه بیفتیم کربلا
یه گوشه کنار به ما جا بده ما رم دم ایوونت راه بده
یه نجف امشب به ما بده بعدش یه کربلا بده
◤━───┑▽┍━───◥
تنگه دلم برای انگور ضریحت
چیکار کنم اینقد ازم دوره ضریحت
والا که از دوری دلم میپوسه مولا
◤━───┑▽┍━───◥
کرب و بلا دست تو رو میبوسه
مولا علی جانم علی جانم علی جانم
علی جانم علی جانم علی جانم حسین
◤━───┑▽┍━───◥
بریم حرم کنار دسته ی پاکستانیا
حسابی که سینه زدیم بشینیم فقط
ضریح و فقط خوب ببینیم رفقا
◤━───┑▽┍━───◥
خواب و خیال شده کربلا انگار محال شده کربلا
فکر نمیکنی بسه دوریمون خب دو سه سال شده کربلا
◤━───┑▽┍━───◥
حق نمیدی بهم اگه کلافه هستم
برای من سخته بگی اضافه هستم
اینجوری پیش بره میدونم که میمیرم
یه کاری کن برام یکم آروم بگیرم
◤━───┑▽┍━───◥
یه گوشه کنار به ما جا بده ما رم دم ایوونت راه بده
یه نجف امشب به ما بده بعدش یه کربلا بده
تنگ دلم برای انگور ضریحت
چیکار کنم اینقد ازم دوره ضریحت
والا که از دوری دلم میپوسه مولا
◤━───┑▽┍━───◥
کرب و بلا دست تو رو میبوسه
مولاعلی جانم علی جانم علی جانم
علی جانم علی جانم علی جانم
یه گوشه کنار به ما جا بده
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۳_۰۱_۱۵_۱۲_۴۲_۴۵_۴۹۰.mp3
6.5M
بریم نجف
یه دل سیر دم ایوون طلا😍
#امام_زمان
#درخواستی
4_6037165219925462181.mp3
687.5K
#حضرت_ام_کلثوم_زمینه
پنجاه ساله با غم عجیـنم
پنجاه ساله غربت نشـینم
پنجاه ساله اشكم رَوونه
پنجاه ساله دل غرق خونه
پنجا ساله كه روضه ي مادرم شده قاتلم
پنجا ساله كه اشكاي خواهرم شده قاتلم
تو دو سالگي ديدم سوزوندن درو
ضجّه مي زدم وقتي زدن مادرو
دیدم بستن دست بابام حيدرو
اي واي از غريبي
----------------------------------
يادم نميره دلشوره هامو
يادم نميره فـرق بابامو
يادم نميره طشت پر از خون
نعش داداشم شد تيربارون
پنجا ساله كه روزگار رسونده جونمو بر لبم
پنجاه ساله كه هركجا شريك درداي زينبم
مثل خواهرم بال و پرم حسين بود
مثل خواهرم تاج سرم حسين بود
مثل خواهرم همسفرم حسين بود
اي واي از اين غريبي
----------------------------------
ديدم غروبِ دشت بلا رو
ديدم تو گودال سر نيزه ها رو
ديدم كه پيش چشماي زهرا
داداش حسينم شد ارباً اربا
آه از چادراي سوخته آه از صورتاي نيلي
آه از بددهنيهاشون آه از كعب ني و سيلي
اين روا نبود بريم ميـونِ اَنظار
حقّ ما نبود اون همه ظلم و آزار
جاي ما نبود بزم شراب و بازار
اي واي از اين غريبي
#محمد_قاسمی
4_6035312199235275760.mp3
612.1K
#حضرت_ام_کلثوم_واحد
بند اول:
از کوفه تا شام بلا / جونم رسیده بر لبم
تو این همه مصیبتا/ منم شریک زینبم
برا سر بریده گریه کردم
برا مشک دریده گریه کردم
منزل به منزل در کنار زینب
با قامت خمیده گریه کردم
واویلتا واویلتا واویلا
بند دوم :
از خیمه گاه به قتلگاه/ رسیدم و دلم شکست
رو سینه ی برادرم / دیدم یه بی حیا نشست
تو قتلگاه افتاده بود امیدم
من ناله های مادرو شنیدم
حسینمو تو ازدحام گودال
به زیر تیغ و تیر و نیزه دیدم
بند سوم:
اون شب تو ویرونه ی شام / کار من آه و گریه بود
دلیل اشک و ناله هام / تشنگی رقیه بود
گرسنه بود یه ذره نون نداشتیم
مرهم برای زخم پاش نذاشتیم
تنش رو با همون لباس پاره
با چشم خون میون خاک گذاشتیم
#مرتضی_کربلایی
.
#امام_باقر_ولادت
وقت عشق است چشم تر بدهيد
شمع ها مژده ي سحر بدهيد
كار دل گير يك نگاه شماست
بر مناجات من اثر بدهيد
از شلوغي شهر بيزارم
كوچه ها فرصت گذر بدهيد
دوست دارم به اوجتان بپرم
بي قرارم كه بال و پر بدهيد
مي نشينم كنار در بي تاب
تا به پاهاي من خبر بدهيد
راه باز و مسير بي خطر است
توشه بردار موقع سفر است
سفري تا ديار دلبرها
تا زمين بهشت پرورها
آسماني ترين شديم اينجا
پا به پاي پر كبوترها
خانه ها را ببين همه از دم
شاخه ي ياس روي سر درها
اين مدينه است شهر پاك و زلال
چشمه سار تمام كوثرها
اين مدينه است مركزيت نور
تربت قبر چهار حجت نور
يك زيارت كنار ابر بهار
يك بقيع است و زائران بسيار
بال هاي فرشته ها فرش است
قدري آهسته تر قدم بردار
يك قدم بيشتر نمانده ولي
به در بسته خورده ايم انگار
از همين جا دخيل مي بنديم
پشت اين پنجره همين ديوار
مگر امشب شب ولادت نيست
شمع روشن كنيد دور مزار
ذات غيب خدا شده ظاهر
در جمال محمد باقر
آمدي اي امام پنجم ما
آمدي اي يگانه بي همتا
برف ها آب شد زمين خنديد
از بهار تو اي گل زيبا
علم را آمدي كه بشكافي
مثل كشتي به سينه ي دريا
تا ابد آسمان آبي تو
مي زند سايه بر سر دنيا
تو در اين صفحه هاي خالي دل
نقش ها مي زني به رنگ خدا
جوهر بندگي است در قلمت
غير توحيد نيست در قلمت
اي به دوشت هميشه رايت علم
در بيان تو واقعيت علم
روي منبر كه درس مي دادي
زير دِيْن تو رفت نهضت علم
روز اول به اذن حضرت حق
شاهكار تو بوده خلقت علم
عقل ما قد نمي دهد هرگز
به مقام تو اي حقيقت علم
بي فروغ تو مي رود از دست
همه ي اعتبار دولت علم
تا كه نور كلام تو جاري است
گلشن دين هميشه گل كاري است
اي سرآغاز ناب ماه رجب
وي شروع كتاب ماه رجب
با غروب جمادي الثاني
سر زدي آفتاب ماه رجب
اشك هاي تو لحظه ي ميلاد
شده عطر و گلاب ماه رجب
عكسي از حسن كبريا هستي
جاي تو قلب قاب ماه رجب
يك مناجات بر لبم بنويس
در شب مستجاب ماه رجب
در هواي خدا رهايم كن
بيشتر با خود آشنايم كن
تو كه بر چشم خلق جا داري
نوري و جلوه ي خدا داري
شاخ شمشاد حضرت سجاد
ريشه در باغ هل أتي داري
ثمر نخل احمدي كه نسب
ز حسين و ز مجتبي داري
پسر سيد البكاء هستي
سرگذشتي پر از بلا داري
يادگاري ز لاله هاي عطش
بر دلت داغ كربلا داري
تو غروب سپيده را ديدي
عمه ي قد خميده را ديدي
همه جا گرد غصه پاشيدند
با سر تيغ و نيزه گل چيدند
دست هاي سياه بر سر تو
سنگ هاي كبود باريدند
چشم هايي كه گريه مي كردند
سيلي و تازيانه مي ديدند
مردم كوچه ي يهودي ها
دور سرها مُدام رقصيدند
بي ابوالفضل كودكان يتيم
روي خشت خرابه خوابيدند
اين همه غم كه بر سرت آمد
كودكي تو را رقم مي زد
#علی_صالحی✍
#میلاد_امام_باقر
...................................................
.
#زهرا_و_علی
این خیر کثیر منجلی خواهد شد
«یا فاطمه» بین المللی خواهد شد
اسم همه دختران عالَم زهرا
نام پسراهمه علی خواهد شد
#روح_الله_قناعتیان✍
..........................................................
.
#میلاد_امام_باقر
#امام_باقر_ولادت
بیا به پای دل خود سفر کنیم امشب
ز کوچه های مدینه گذر کنیم امشب
خدا به زین عبادش عطیه ای بخشید
بیا تمام جهان را خبر کنیم امشب
بیا سلام و درود و تهیت خود را
نثار این پدر و این پسر کینم امشب
در آسمان ولا مهر و مه هم آغوشند
بیا نظاره شمس و قمر کنیم امشب
دگر به دیدن باغ بهشت حاجت نیست
اگر به باغ ولایت نظر کنیم امشب
برای این که بگیریم عیدی از زهرا
سزد ارادت خود بیشتر کنیم امشب
بپاس مقدم دریا شکاف علم و کمال
ز اشک شوق نثارش گهر کنیم امشب
شب ولادت او در مدینه جشنی نیست
بیا زغربت او دیده تر کنیم امشب
تمام فرصت ما وقف خدمت بر اوست
چه حاجت است که کار دگر کنیم امشب
اگر که چشمه ای از معرفت شود پیدا
نهال مهر ورا بارور کنیم امشب
کنار خرمنی از عشق او بیا بنشین
که فکر توشه راه سفر کنیم امشب
بگو به خلق (وفائی) ز جای برخیزد
لباس خدمت بر او به بر کنیم امشب
#سیدهاشم_وفایی ✍
...................................................
.
#امام_باقر_ولادت
ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم
بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم
بر علم مصطفی باب تو بود باب
وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم
در بزم تشنگان، از بادههای فضل
پرگشته از تو جام، یا باقرالعلوم
با احتجاج تو، اسلام آورد
ترسا به کوه شام، یا باقرالعلوم
خود راسخون علم، تعلیم دیدهاند
نزد تو ای امام، یا باقرالعلوم
هم حوزههای علم، هم حلقههای درس
گیرند از تو وام، یا باقرالعلوم
مهر تو از ازل، نور تو تا ابد
فیضت علی الدوام، یا باقرالعلوم
در بزم علم و دین، پیوسته میرود
نامت به احترام، یا باقرالعلوم
ای حضرت کریم ای فضل تو عمیم
وی رحمت تو عام، یا باقرالعلوم
قرآن ناطقی، عین الحقایقی
ما جمله تشنه کام، یا باقرالعلوم
خورشید شیعهای، زهرا ودیعهای
ظل تو مستدام یا باقرالعلوم
#محمدسعید_میرزایی✍
#میلاد_امام_باقر
..................................................
به حضرت سجاد،خدا پسر داده
پسر که نه بلکه،قرص قمر داده
به لَیله ی جان ها،نور جلی آمد
خنده به لبهای،آل علی آمد
یا حضرتِ زهرا،عیدی بده بر ما...
ماه رجب دارد،خدا کرم بر ما
که آمده دنیا،نور دل زهرا
نور الهی بر،هر دیده ظاهر شد
میلاد پر فیضِ،امامِ باقر شد
یا حضرتِ زهرا،عیدی بده بر ما...
دل به تولّای،نورُ الهُدیٰ بستیم
ما خاک درگاهِ،آل علی هستیم
عهد وفا داریم،با حضرتِ باقر
ذکر عروجِ دل،یا حضرتِ باقر
یا حضرتِ زهرا،عیدی بده بر ما..
عنوان : روضه شهادت امام هادی (ع) - ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی - حاج محمود کریمی
ای کعبه ی دل کوی تو یا حضرت هادی
وی قبله ی جان روی تو یا حضرت هادی
ای چشم همه سوی تو یا حضرت هادی
ای خلق ثناگوی تو یا حضرت هادی
آیینه جلال نبی کیست تویی تو
چارم علی از آل نبی کیست تویی تو
تو اختر برج نبوی شمس هدایی
ماه علوی آیینه ی حُسن خدایی
فرمانده ی ملک قدر و جیش قضایی
آری تو علی ابن جواد ابن رضایی
خوبان جهان نور هدایت ز تو دارند
ارواح رسل روح ولایت ز تو دارند
تو جانی و در کالبد کل وجودی
تو وجه خدا آینه ی غیب و شهودی
تو نیت و تکبیر و قیامی و قعودی
تو رابطه ی خلق و خداوند ودودی
از فیض تو منت به سر خلق نهادند
با مهر تو دادند به ما آنچه که دادند
متوکل ملعون اومد لشکریانش نشون امام هادی داد، گفت: سپاه منو می بینی، آقا فرمود: میخوای سپاه منم ببینی؟ گفت: سپاه شما، امام فرمود: آری، دست از مقابل صورت رد کرد فرمود نگاه کن، دید زمین و آسمان، شرق و غرب، ملائکه، سر و پا مسلح، فرمود: سپاه من اینها هستند ولی ماه به دنیا تو کاری نداریم.
از سامره خیزد به فلک نور حقایق
دل ها به طواف حرم قدس تو شایق
مرهون تو روز و شب و ساعات و دقایق
روزی خور خان کرمت جمله خلایق
مدح تو ندای حق و جبریل منادی
نام تو علی کنیه زیبای تو هادی
آقا به خیرال فرمود: چه خبر از بغداد؟ از واثق چه خبر؟ عرض کرد: آقا حالش خوب بود، ده روز ازش جدا شدم، فرمود: برخی مردم مدینه میگن مرده، (یعنی خودش) از متوکل چه خبر؟ گفت: بیچاره است، گوشه ی زندان، فرمود: به سلطنت رسیده، از ابن زَیاد چه خبر؟ عرض کرد: مردم دورشن خیلی هوادار داره، فرمود: بیچاره شده؛ چند روز بعد قاصد اومد همه ی این اخبار داد، حقایق در دست امام هادیِ،
من آبرو از خاک در سامره دارم
من خاطره ها از سفر سامره دارم
من جلوه طور از شجر سامره دارم
من عشق دو قرص قمر سامره دارم
هر جا که روم مرغ دلم در حرم توست
چشمم به تو و لطف و عطا و کرم توست
تو حجت حق خلق به تایید تو بنده
توحید و نبوت به تَولای تو زنده
جبرئیل به بام تو یکی مرغ پرنده
در بین قفس رام تو شیران درنده
کردند چو بر ماه جمال تو نظاره
پروانه صفت گرد تو گشتند هماره
ای جود تو همچون یم و افلاک حبابت
آن وقت که رسید از ستم خصم عذابت
گریم به تو و غصه بیحد و حسابت
افسوس که بردند بسوی بزم شرابت
بر خیرگی خصم و بی شرمی او اُف
خاکم به دهن جام میت کرد تعارف
ای از غم تو بر جگر سنگ شراره
وی در همه ی عمر ستم دیده هماره
تو آیه تطهیری، دشمن به چه جرأت
با جام می خود به سویت کرده اشاره
از هجر تو باید کمر کوه شود خم
جایی که گریبان ولایت شده پاره
سوزد جگرم بر تو که با پای پیاده
همرای عدو رفتی او بود سواره
دنبال مرکب میدوندش، مردمم جمع شدن نگاه کردن،
از تیغ زبان زخم فراوان به دلت بود
کز زهر ز پا تا به سرت سوخت دوباره
فوجی پی آزار دلت دست گشودن
قومی ز دعا تو گرفتن کناره
خدا لعنت کنه یحیی بن هرثمه، رفت دنبال آقا از مدینه بیاردش، مأمور بودن آقا رو آزار بدن، اینقده تو راه کرامات دیدن، سپاهیان آرام شدن احترام نگه داشتن، وقتی رسیدن به سامرا، متوکل گذاشت از شهر رفت که پیداش نشه، چکار کنیم، عین عمه جانه سه ساله اش توی خرابه نگه اش داشتن...
#شهادت_امام_هادی_ع #روضه #کریمی