eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
434 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) بیا که از تو دل زار بی خبر مانده بیا که منتظرت بی تو خون جگر مانده قدم گذار به چشمم که راه آمدنت برای اینکه بیایی همیشه تر مانده خودت برای ظهورت دعا بخوان دیگر دعای ما همه عمریست بی اثر مانده شاعر: محمد داوری
. بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ بر ظهورت مُلک و دولت‌داشتن ، کافی نبود گر چه کم گفتیم ازت ؛ امّا سخن ، کافی نبود رحمتِ حق بر شهیدان - جان‌نثارانِ رهت - ظاهراََ صِرفاََ رشادت‌داشتن ، کافی نبود! ماچه مذبوحانه ،دست و پا زدیم و این تلاش بر رهایی از بلایا و فِتَن ، کافی نبود از منِ گوینده تا ... ، آلوده‌ی دنیا شدیم تو عمل می‌خواستی ؛ حرف از دَهَن ، کافی نبود عاقبت باید چه گردد تا که مُضطرّت شویم؟! این مریضیّ ِ جهانی ، واقعاََ کافی نبود؟! رفعِ تکلیفانه، سردادیم که: " عَجِّل " ؛ " بیا " مُعترف هستیم که یابن الحسن! کافی نبود بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا آسمان چندیست بر عالَم نمی‌بارد دگر از تو بد ، غافل شدیم و کرده او از ما حَذَر حالِ ما گردیده چون بی‌تابیِ آن یخ‌فروش آب شد سرمایه‌ی ما لطف کُن ما را بخر! ظلمت و تلخیّ ِ دوری از تو را حِس می‌کنیم از درونِ ما بُرون ریزد شرر پُشت ِ شرر از بقیّه ، بیشتر ، زَخم ِ فراقت کاری اَست حجّت بنِ الْعسکری! پایان بده بر این سفر عنقریب از پرتگاهی ، می‌کنیم آخر ، سقوط تو کُنی ما را خلاص از این شقاوت‌ها مگر... روز شد ؛ " اَینَ الشُّموسُ الطّالعه؟ " آوای ما شب شد و شد بامداد و شد سحر ؛ اَینَ الْقَمَر؟ بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا اضطرار ِ از فراقت ، روحِ ایمان می‌شود ندبه‌های واقعی ، هم رزقِ خوبان می‌شود نیستی مخفی ؛ فقط از چشم ِ مردم ، غایبی حاضری ؛ امرِ خلائق با تو سامان می‌شود کی می‌آیی؟! هیچ‌کس وقّاتِ این اِظهار نیست دَفعَتاََ می‌آیی و عالَم ، گلستان می‌شود هست قرآن در معیّت با تو ؛ با تو غایب است تو بیایی ؛ تازه وقت ِ حفظ ِ قرآن می‌شود ای بهارِ مردمان! ما را خزان با خویش بُرد کی می‌آیی؟ روزها با تو بهاران می‌شود پیشوازِ روضه‌ی تو کعبه ، پوشیده سیاه " با اَلا یا اَهل... " بِیتُ الله ، گریان می‌شود... بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا اللهم_عجل_لولیک_الفرج انتظار ۲۱ آذر ۹۹ .
. بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ بر ظهورت مُلک و دولت‌داشتن ، کافی نبود گر چه کم گفتیم ازت ؛ امّا سخن ، کافی نبود رحمتِ حق بر شهیدان - جان‌نثارانِ رهت - ظاهراََ صِرفاََ رشادت‌داشتن ، کافی نبود! ماچه مذبوحانه ،دست و پا زدیم و این تلاش بر رهایی از بلایا و فِتَن ، کافی نبود از منِ گوینده تا ... ، آلوده‌ی دنیا شدیم تو عمل می‌خواستی ؛ حرف از دَهَن ، کافی نبود عاقبت باید چه گردد تا که مُضطرّت شویم؟! این مریضیّ ِ جهانی ، واقعاََ کافی نبود؟! رفعِ تکلیفانه، سردادیم که: " عَجِّل " ؛ " بیا " مُعترف هستیم که یابن الحسن! کافی نبود بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا آسمان چندیست بر عالَم نمی‌بارد دگر از تو بد ، غافل شدیم و کرده او از ما حَذَر حالِ ما گردیده چون بی‌تابیِ آن یخ‌فروش آب شد سرمایه‌ی ما لطف کُن ما را بخر! ظلمت و تلخیّ ِ دوری از تو را حِس می‌کنیم از درونِ ما بُرون ریزد شرر پُشت ِ شرر از بقیّه ، بیشتر ، زَخم ِ فراقت کاری اَست حجّت بنِ الْعسکری! پایان بده بر این سفر عنقریب از پرتگاهی ، می‌کنیم آخر ، سقوط تو کُنی ما را خلاص از این شقاوت‌ها مگر... روز شد ؛ " اَینَ الشُّموسُ الطّالعه؟ " آوای ما شب شد و شد بامداد و شد سحر ؛ اَینَ الْقَمَر؟ بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا اضطرار ِ از فراقت ، روحِ ایمان می‌شود ندبه‌های واقعی ، هم رزقِ خوبان می‌شود نیستی مخفی ؛ فقط از چشم ِ مردم ، غایبی حاضری ؛ امرِ خلائق با تو سامان می‌شود کی می‌آیی؟! هیچ‌کس وقّاتِ این اِظهار نیست دَفعَتاََ می‌آیی و عالَم ، گلستان می‌شود هست قرآن در معیّت با تو ؛ با تو غایب است تو بیایی ؛ تازه وقت ِ حفظ ِ قرآن می‌شود ای بهارِ مردمان! ما را خزان با خویش بُرد کی می‌آیی؟ روزها با تو بهاران می‌شود پیشوازِ روضه‌ی تو کعبه ، پوشیده سیاه " با اَلا یا اَهل... " بِیتُ الله ، گریان می‌شود... بی‌تو در بازار شد طفلِ یتیمت ، گُم ؛ بیا کشتیِ خوشبختی و آرامش ِ مردم! بیا اللهم_عجل_لولیک_الفرج انتظار ۲۱ آذر ۹۹ .
4_5996819568457156136.m4a
927K
👆زمزمه برای مراسم های دعای ندبه به عشق صاحب الزمان،با شور و شوق بیکران ندبه کنان داریم همه،حال و هوای جمکران یابن الحسن یابن الحسن... با نام مهدی میشکُفه،یاس و عَقاقی به چمن به همراه ندبه خونا،زمین و آسمون میگن یابن الحسن یابن الحسن... چشمای گریون میخونه،فاتحه و کوثر و نور به حقّ زهرا میرسه،وقت فرج روز ظهور یابن الحسن یابن الحسن... آسمونِ دلای ما،ابریه از فِراقِ تو دلِ شکسته میگیره،توو ندبه ها سراغِ تو یابن الحسن یابن الحسن... صوم و صلاة ما تویی،حجّ و زکات ما تویی توو این همه سختی و غم،راه نجات ما تویی یابن الحسن یابن الحسن... دعا کن آقا بمونم،سرباز مکتب وَلی ایشالّا که فدات بشم،توو لشکرِ سیّد علی یابن الحسن یابن الحسن... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
. آجَركَ اللّه يا صاحِبَ الزّمان در این دو روزِ عُمر، هوادارِ مادریم ما نیز پا به پای شما زار مادریم یَابْنَ الْحَسَن! تمام تمنّای فاطمه! همراه با غم ِ تو گرفتار مادریم " یا فضّه " گفت و روی زمین را سیاه کرد گریه  کُنِ شکستگیِ بار مادریم بهر دعای بر فرجت بین ندبه ها... بندِ دخیل روضه ی مِسمار مادریم صاحب‌ْعزای فاطمه! عجّل عَلٰی ظهور با استغاثه بر فرجت یار مادریم با هر نفس که می‌کشی افسوس می‌خوری گریه  کنِ کبودیِ رخسار مادریم داریم ما هر آن چه، ز ایثار مادر است مدیون جهد و غیرت و ایثار مادریم ما که قرار هست بمیریم آخِرَش در  این دو روز عُمر، هوادار مادریم ✍ جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ ................................................................
4_5996819568457156136.m4a
927K
👆زمزمه برای مراسم های دعای ندبه به عشق صاحب الزمان،با شور و شوق بیکران ندبه کنان داریم همه،حال و هوای جمکران یابن الحسن یابن الحسن... با نام مهدی میشکُفه،یاس و عَقاقی به چمن به همراه ندبه خونا،زمین و آسمون میگن یابن الحسن یابن الحسن... چشمای گریون میخونه،فاتحه و کوثر و نور به حقّ زهرا میرسه،وقت فرج روز ظهور یابن الحسن یابن الحسن... آسمونِ دلای ما،ابریه از فِراقِ تو دلِ شکسته میگیره،توو ندبه ها سراغِ تو یابن الحسن یابن الحسن... صوم و صلاة ما تویی،حجّ و زکات ما تویی توو این همه سختی و غم،راه نجات ما تویی یابن الحسن یابن الحسن... دعا کن آقا بمونم،سرباز مکتب وَلی ایشالّا که فدات بشم،توو لشکرِ سیّد علی یابن الحسن یابن الحسن... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌┅─ «ندبه کنان به دنبال یار» هر صبح جمعه ندبه می خـوانم ز هجرت مولای من بنگــــر که گــــریانــم ز هجرت می سوزم ومی گریم ومی نالم ای دوست یعنی که ســـــر تا پا پریشــــانم ز هجرت کی می شـود جـــام وصـــــالت را بنوشم یک صبح جمعــــه صـــوت تو آید بگوشم من در دعـــــای ندبــــه و جویای رویــت اکنون پریشــــانم ، پریشــــان تر ز مویت گیــــــرم گلاب از چشـــم های بی قراران شاید رسـد از اشک یاران عطـــر و بویت این جمعـــــه هم در انتظارت می نشـینم مولا بیا کــــــز دوری ات خســــته ترینم دل را به شـــوق دیــــدن رویـــت تکاندم خونِ دل از هجـــر تو بر دامن فشــــاندم تا کــه بدانــــی مـن به دنبــــال تو هستم بار دگـر در صـــــبح جمعــه ندبه خواندم خواندم تــو را با ندبـــه و با حال خسته خواندم تو را امـــروز با قلـب شکــــسته طی می کـنم با یاد رویــــت جـمعه ها را اینک مـنم در جستجــــویت جـمعـه ها را خانه به خــانه ، در به در ، منزل به منزل یعنی که آیـــم کو به کویــت جمعه ها را این جمعـه ها دل می برد از عاشـــقـانت ای جــــان فـــــدای خیمه گاه بی نشــانت یاد تو شـــد خَیــــرُ الْعَمَل در روز جــمعه دریاب مـــا را لاٰاَقَل در روز جــمـعه ای آن که تلخ از هجــــر تو کام دل ماست نام تو شــیرین چـون عسل در روز جمـعه نام تـو را بـــردم به شــــــوق دیـــــدن تو روشــــــن کنــــد قلـب مـــرا تابیــــدن تو بازآ که از هجـــران دل ما بی قــــرار است مثل خزان بی روی تو فصــل بــــهار است بازآ کـــــه رخســــــار تو را در انتــظـارم بازآ که چشـــم عـاشـــقان در انتظار است ای دیــن حـــق را یاور و ناصــــر کجــایی ندبــه کُنــان می خــواندت "یاسر" کجایی شعر:حاج محمود تاری(یاسر) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅༅༅࿇༅༅ ❃༅࿇༅❃ ༅༅࿇༅༅༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌─‌
. یا اباصالح المهدی شَعرِ من، خورده گره با شِعر های انتظار " لَیتَ شِعری... " هست پیوسته به لبهایم شُعار حافظِ اسرارِ ربّ الْعالَمین! یَابنَ الْحَسَن! از قَدَم هایت کَرَم کُن بر نگاهم یک غبار یک غبارِ گام ِ تو دریایی از بَرْکَت بُوَد گَردی از خاکِ قَدَم های تو گنجِ بی شمار هر که رَه‌پوی رهی غیر از تو شد گمراه شد یا سَبیلَ اللّه! گردد رهنوردت رستگار این کلاغِ روسيَه، با کیمیایت آشناست گر بخواهی تو برایت می‌شوم مُرغِ هزار هرچه گوییم از تو هستی اهل آن و فوق آن دُرّ دُردانه به دورانی تو در این روزگار تو امام و مُرشد و هادیّ و مولای منی لطف کردی نوحْ وارانه مرا کردی سوار معترف هستم به اینکه تو کَس و کار منی " وَ هُوَ عَهْدي اِلَیكَ... " ای ولیّ كردگار! " اِنّ وَعدَ اللّهِ فيكَ حَق... " بُوَد ايمان من گر بدم، اما به عهدم با تو هستم استوار بذلِ جان و مال و اهل و آنچه دارم در رهت از ازل باشد مرا تا پای جان، با تو قرار تا نیفتم زیر پاهایت به هنگام ظهور... بی قرارم، بی قرارم، بی قرارم، بی قرار ✍ سه شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۱ . (عج) فکری برای وضع بد این گدا کنید باشد قبول من بدم اما دعا کنید هر کار می کنم دلم احیا نمی‌شود قرآن به نیت من بیچاره وا کنید بی دردی‌است دردِ من در به در شده بر درد عشق جان مرا مبتلا کنید برگشته‌ام به سوی شما ایها العزیز در خیمه‌گاه خویش مرا نیز جا کنید بی التفاتِ دوست تقلا چه فایده؟ قدری به دست و پا زدنم اعتنا کنید در پشت خانه‌ی تو نشستن مرا بس است اصلا که گفته حاجت من را روا کنید؟! یابن الحسن به حرمت شاه نجف مرا آماده‌ی ورود به ماه خدا کنید لطفی کنید، با همه‌ی رو سیاهی‌ام در راه زینبیه سرم را جدا کنید عمری‌است بنده‌ی سر کوی رقیه‌ام اهل زمانه کفر مرا بر ملا کنید بابایم آمده ز سفر یاری‌ام کنید اهل خرابه نافله ها را رها کنید تا که نفهمد او سر گیسوی من چه شد یک مقنعه برای سرم دست و پا کنید این پهلوی شکسته مرا زجر می دهد قدری کمک کنید مرا جا به جا کنید محمد جواد شیرازی✍ . @navaye_asheghaan
. یا اباصالح المهدی شَعرِ من، خورده گره با شِعر های انتظار " لَیتَ شِعری... " هست پیوسته به لبهایم شُعار حافظِ اسرارِ ربّ الْعالَمین! یَابنَ الْحَسَن! از قَدَم هایت کَرَم کُن بر نگاهم یک غبار یک غبارِ گام ِ تو دریایی از بَرْکَت بُوَد گَردی از خاکِ قَدَم های تو گنجِ بی شمار هر که رَه‌پوی رهی غیر از تو شد گمراه شد یا سَبیلَ اللّه! گردد رهنوردت رستگار این کلاغِ روسيَه، با کیمیایت آشناست گر بخواهی تو برایت می‌شوم مُرغِ هزار هرچه گوییم از تو هستی اهل آن و فوق آن دُرّ دُردانه به دورانی تو در این روزگار تو امام و مُرشد و هادیّ و مولای منی لطف کردی نوحْ وارانه مرا کردی سوار معترف هستم به اینکه تو کَس و کار منی " وَ هُوَ عَهْدي اِلَیكَ... " ای ولیّ كردگار! " اِنّ وَعدَ اللّهِ فيكَ حَق... " بُوَد ايمان من گر بدم، اما به عهدم با تو هستم استوار بذلِ جان و مال و اهل و آنچه دارم در رهت از ازل باشد مرا تا پای جان، با تو قرار تا نیفتم زیر پاهایت به هنگام ظهور... بی قرارم، بی قرارم، بی قرارم، بی قرار ✍ سه شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۱
. ! اَلا ای یوسف زهرا! مرا درسيست از قرآن يقين که نیست بی‌حکمت، کلام خالقِ منّان خدا فرموده در ذکرش،روایت کرده این‌را که... زلیخا ماتِ زیباییّ یوسف گشت و شد حیران به‌شوق روی زیبایش قرارش رفت از دستش پس از آن کرد دعوت،حجّت حق را به یک‌عصیان چه شد‌؟ با تَركِ یوسف،صحنه را یکباره در آنجا خدا نگذاشت تا یابد زلیخا عزم را سامان زلیخا باز، ظلم دیگری یک طور دیگر کرد به کِذب و خُدعه،بی‌جُرم و خطا انداختش زندان ندارم کار با این قصّه و تنها بُوَد حرفم: همین آدم که اینسان کرد با پیغمبر یزدان... در آخر گشت اهل او، کنار او... برای او... کرامت را ببین و لطف‌ومِهر و بخشش‌واحسان! الا ای یوسفِ زهرا! مرا در هجرِ رویت بین... خيالِ حُسنِ وجهِ تو، شکارم کرده آقا جان! اگر چه روسیاهم از گناهانِ فراوانم یقین‌دارم اگر خواهی شوم من،مال تو یک‌آن تمام ها حرفم: " اباصالح! بخر من را " دعای می‌خوانم به شوقِ خَتم ِ اين‌هجران سگ دربان نمی‌خواهی؟ الا ای یوسف زهرا! نی ام بدتر از آن زن، تو، بِهی از یوسف کنعان ✍ جمعه ۲۶ اسفند ۱۴۰۱ .@navaye_asheghaan
1.81M
چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید پیامی از سر کویش به ما نمی آید چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید چه قدر این الحسین را خواندیم چه کرده ایم جواب دعا نمی آید چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام نسیمی از طرف کربلا نمی آید به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟ شاعر : ✍ مداح 🎤
1.81M
امام زمان عج خبر از آشنا نمی‌آید غم ما را دوا نمی آید روزها مثل باد رفت و ولی صاحب جمعه‌ها نمی‌آید شهریاری که از کرم باشد همنشین گدا نمی‌آید موقع الرحیل مان آمد وصل شاید به ما نمی‌آید مرگ نزدیک گشته میترسم خوف من را رجا نمی‌آید به درازا کشیده شام فراق صبح وصل شما نمیآید ما پیام فراق را دادیم گرچه باد صبا نمیاید میزنم لاف انتظار ولی او که با ادعا نمیاید نکند تحبس الدعاشده ام هر چه کردم دعا نمیاید به گمانم فقط زبانی بود هر چه گفتم بیا نمی آید گره خوردم به پنجره فولاد خبری از شفا نمی آید اربعینها گذشت و آنکه نمود روزیم کربلا نمیا ید کربلا گفتم و دلم پر زد حالم از گریه جا نمی آید بین گودال جدتان فرمود منتقم پس چرا نمی آید آی لشکر کمی سکوت کنید از گلویم صدا نمی آید تشنه ام آنکه از جفا ببرند سر من از قفا نمی آید ناگهان عرش بی قرینه شکست شمر آمد به روی سینه نشست بالاترین عبادت، شادی قلب زهراست شادی قلب زهرا، ذکر حسین جان است زهرا تمام ما را با اسم می شناسد نزدیک درب هیئت چشم انتظارمان است ***** با یک نفس تمام جهنم شود بهشت گویند اگر جهنمیان یکصدا حسین *** حاج مهدی ایروانی 🎤