#شعر استقبال از ماه محرم
این روزها دلشوره دارم بیش از پیش
کاری بجز گریه ندارم بیش از پیش
این روزها قلب مرا ماتم گرفته
باز این لبم نام شمارا دم گرفته
این روزها دلشوره دارم مثل هرسال
هر شب گریزی میزنم تنها به گودال
اما همه ترسم جدایی از تو شد ، آه
اینکه نباشد دستم از ماه تو کوتاه
ای کاش با عشق تو در روضه بمیرم
من ، این منه بی ننگ و بی عرزه بمیرم
ای کاش با گریه توانم را بگیری
امسال بین روضه جانم را بگیری
ای کاش این ماه محرم با تو باشم
ای کاش در این روضه مَحرم با تو باشم
تا اینکه مارا مادرت درهم ببیند
مارا سیه پوش غم و ماتم ببیند
کاری بکن غیر از غمت ، غم را نبینم
ماهی بجز ماه محرم را نبینم
زهراست مارا راهی این جاده کرده
مارا برای نوکری آماده کرده
فهم محرم را به ما امشب عطا کن
راه حسین ابن علی را راه ما کن
هر چند که صحرایی از غم تشنه اوست
او تشنه بود اما دوعالم تشنه اوست
🔸شاعر: امیر فرخنده
۵۵
(امام حسین ع)
جنت ما صحن و سرایت،یا حسین جان
آرزویم کرب و بلایت،یا حسین جان
ای گل احمد مختار،پسر حیدر کرار
به من ای شمس هدایت،نظری ای شه ابرار
تو عزیز مصطفایی،همه هست مرتضایی
نور دیدگان زهرا،تو شه کرب و بلایی
یا حسین شمس هدایی،در دلم نور و ولایی
ای صفای همه عالم،یا حسین امید مایی
تو امام بی قرینی،مظهر حی مبینی
چون علی حبل متینی،معنی حصن حصینی
تو امام مهربانی،بر همه روح روانی
تا ابد تو جاودانی،بهر ما دارالامانی
کربلای تو بهشتم،مهر تو اندر سرشتم
نام تو حسین زهرا،روی قلب خود نوشتم
آقاجان خیر کثیری،چون علی بر ما امیری
گشته ام مهمان حسین جان،از کرم دستم بگیری
مهر و حبت آبرویم،از تو باشد عطر و بویم
ای گل زهرا حسین جان،مهر و حبت آبرویم
کرده ای به من تو احسان،شده ام من بر تو مهمان
هستم ای غریب مادر،یاد تو با چشم گریان
#رضا_یعقوبیان
#امام_حسین_ع
۵۶
(امام حسین ع)
گل طاها حسین،جان مولی حسین
از تبار نبی،پور زهرا حسین
یا حسین یا حسین۲
گل پیغمبری،پسر حیدری
همچنان مادرت،در کرم محشری
یا حسین یا حسین۲
ای گل فاطمه،نور چشم همه
نام زیبای تو،بر لبم زمزمه
یا حسین یا حسین۲
مهر و حبت حسین،در دل شیعیان
حرمت بهر ما،گشته دارالامان
یا حسین یا حسین۲
جنت شیعیان،کربلایت حسین
شدم از کودکی،مبتلایت حسین
یا حسین یا حسین۲
تویی مولای من،روح آزادگی
مقتدایم تویی،در همه زندگی
یا حسین یا حسین۲
از کرامات حق،من گدای توام
شکر لله حسین،با ولای توام
یا حسین یا حسین۲
گل عالم حسین،به تو دل بسته ام
سائلت گشته با،دل بشکسته ام
یا حسین یا حسین۲
ای گل فاطمه،بر تو هستم پناه
سائلت را حسین،از کرم کن نگاه
یا حسین یا حسین۲
#رضا_یعقوبیان
#امام_حسین_ع
Mohammad Hossein Poyanfar - Ghararam Injast_۰۱۳۷۰۹.mp3
3.62M
قرارم اینجاست قرار هر سالم
نگفته پیداست دلتنگیم از حالم
اگه نیام من میدونم خودت میای دنبالم
یا ثارالله و بن ثاره بغلم کرده خیالت دوباره
اشکایی که رو گونه هامه
شده هر قطره اش نائب الزیاره
السلام علیک ای حبیب خدا
نمیدونم از کی بود عاشقت شدمو
السلام علیک با همین یه سلام
چشامو بستم دیدم تو حرم خودمو
یا ثارالله و بن ثاره بغلم کرده خیالت دوباره
اشکایی که رو گونه هامه
شده هر قطره اش نائب الزیاره
روحم راهیه و پر میگیره دل من
به هوای تو رو بال نسیم
حتی توی خیال راه افتادیم
به قرار تو جاده عشقت برسیم
دوریم از تو ولی لحظه به لحظه
به یاد هوای حرم هم نفسیم
هوای کربلا هوای عاشقانه آقا جان
قدم قدم پر از غزل پر از ترانه آقا جان
دلم به سوی گنبدش به هر اذان و آقا جان
سرم به سمت پرچمش به هر بهانه
کربلا باب آشنایی ما با خدا
خاک عاشق خیز سرتاسر شفا
#روز_مباهله
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیساست
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبانگیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صفآرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم، علی روح محمد باشد
یکتنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
بهمناسبت #روز_مباهله
در خشکی دهانِ بیابان مباهله
سوگند خورده است به باران مباهله
پیش از غدیر چشمهی جوشان عشق را
انداخت مثل رود به جریان مباهله
آرام و با وقار سخن گفته از علی
در آیههای محکم قرآن، مباهله
گلدستهی اذان علی دوستانِ شهر
سجادهی اقامه برهان مباهله
جاریست در تمامی قرآن بدون شک
حقیست غیر قابل کتمان مباهله
در سورهی سعادت انسان، شروعِ راه
در سورهی مجادله، پایانْ مباهله
در لحظههای سخت و نفسگیر جنگ نرم
میایستد میانهی میدان مباهله
میایستد میانهی میدانِ اعتقاد
با تیغِ آب دیده و عریان مباهله
با تیغ آب دیده و عریانِ منطقش
گردن بریده است فراوان مباهله
گردن بریده است فراوان به دست خویش
از دستههای لشکر شیطان مباهله
از دستههای لشکر شیطان نداشت باک
در جنگ با اهالی نجران مباهله
در جنگ با اهالی نجران زبان گشود
با آیههای سورهی انسان مباهله
با آیههای سورهی انسان رسیده است
مثل تمام دشت به ایمان مباهله
هر قدر گفته است غدیر از اباالحسن
فریاد کرده است دو چندان مباهله
گفتیم اباالحسن دلمان را روانه کرد
بعد از نجف به سمت خراسان مباهله
پرسید از بزرگ ترین مدح جد او
شد منبر سلونیِ سلطان مباهله
قربان آن امام رضایی که گفته است
بودهست اوج فضل به قرآن مباهله
✍ #عاطفه_سادات_موسوی
#اهل_بیت_ع_مدح_و_مناجات
#پنج_تن؛ #روز_مباهله
در افقی ماورای عرش معلی
آینه دارد خدا، "دَنیٰ فَتَدَلّیٰ"
طعم وجود از که یافت سفرهی خلقت؟
از نمک چهرهی محمد طاها
خلق شدند آفتاب و ماه و ستاره
صبح ازل با مداد رنگی مولا
صبح ازل سرنوشت خلق نیفتاد
از قلم ریز بین مُصحف زهرا
خشت نخست کرم به نام حسن شد
تا نرود کج عمارتش به ثریا
اول یاقوت سرخ پیش قدم شد
تا بشود خاک کربلای معلیٰ
مادرم از کودکی خرید برایم
تا که شوم سر به راه، کفش تولا
آنچه نجاتم دهد ز بارش آتش
چیست به یوم الحساب؟ چتر تبرا
من قلمی هستم از تبار زبرجد
چشم به راه تَراش عترت طوبیٰ
✍ #میلاد_حسنی
#اهل_بیت_ع_مدح_و_مناجات
#روز_مباهله #پنج_تن
آفریدند آفرینش را برای پنج تن
پس همه هستند خلق ماجرایِ پنج تن
مثل جبرائیل تا عرش بالا میروم
آن زمانهایی که میافتم به پای پنج تن
نذر "اهل بیت"، اهل بیت باید ذبح کرد
بچههای ما فدای بچههای پنج تن
استجابت در قسم دادن به نام فاطمهست
پس بدون او نمیگیرد دعای پنج تن
فاطمه در عین وحدت، گاه کثرَت میشود
میرسد از جانب یک تن صدای پنج تن
یک بدن که طاقت روح وسیعش را نداشت
لاجرم تکثیر شد در جای جایِ پنج تن
هم رضای پنج تن یعنی رضای فاطمه
هم رضای فاطمه یعنی رضایِ پنج تن
ما در این دنیا و آن دنیا یکی از این دو ایم
یا غلام پنج تن، یا که گدای پنج تن
✍ #علی_اکبر_لطیفیان