قسمت چهارم :
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
وقتی به دنیا اومد ، قنداقشو دادند دست امیرالمومنین ، گفتند یا علی ، نامی برای این فرزند انتخاب کن ، حضرت فرمود : من در انتخاب نام این فرزند ، از پیغمبر خدا (ص) پیشی نمیگیرم ... نوشته اند پیغمبر خدا (ص) در سفر بود ، صبر کردند تا حضرت از سفر برگشت ، قنداقه را دادند دست پیغمبر (ص) ... پیغمبر (ص) فرمودند : یا علی ، نامی برای این دختر انتخاب کردی ؟ عرضه داشتند نه یا رسولَ الله ، من در انتخاب نام این دختر ، از شما سبقت نمیگیرم ... پیغمبر (ص) فرمودند : من هم در انتخاب نام این دختر ، از خدا سبقت نمیگریم ...
خطاب اومد : یا رسولَ الله (ص) ، نام این دختر را « زینب » بگذار ، نامش هم از طرف خدا آمد ، « زینب » یعنی زینت پدر ، همه جا زینت بابا بود ، نطقش ، نطق امیرالمومنین ... ، صدا ، صدای امیرالمومنین ... صفات و حرکاتش ، مانند مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها ... صبرش مانند امیرالمومنین بود ... ، امیرالمومنین، کوه صبر بود ، جلو چشمش فاطمه اش رو زدند ، صبر کرد ، چون به صبر دعوت شده بود ، اما یک جا صبر امیرالمومنین لبریز شد ، کجا ؟ وقتی اون شب دستش رسید به وَرم بازوی بی بی ، طاقت از کف داد ، سر به دیوار گذاشت کریه کرد ...
بی بی زینب هم ، مامور به صبر بود ، ابی عبدالله دست روی قلبش گذاشت ، فرمود زینبم صبور باش ، صبرکن ، گفت چشم ... همه جا صبر کرد ، بدن بی سر دید ، صبر کرد ... سرها بالای نیزه دید ، صبر کرد ... دست زیر بدن بی سر برد ، گفت خدایا این قربانی را از آل محمد (ص) قبول کن ... اما یه جا صبر زینب لبریز شد ، کجا ؟ اهل روضه اید ، وقتی نگاه کرد ، دید یزید داره با چوب به لب و دهان حسینش میزنه ، دیدند بی بی دست برد گریبان پاره کرد ، صدا زد یزید نزن ...
یا نزن چوب جفا را
بر لب و دندان او
یا بگو بیرون روند از مجلست
طفلان او ...
#به_یاد_شهدا
یا نزن ، شرمی نما
از روی زهرا ، مادرش
یا بزن مخفی
ز چشم خواهر گریان او
#شاعر_استاد_سازگار
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ...
۱۰ دی ماه ۱۳۹۸
#قم_مسجد_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )