YEKNET.IR - roze 1 - hafteghi 99.03.23 - haj hasan khalaj.mp3
2.5M
💥سبک: #روضه
🎤مداح:حاج #حسن_خلج
🏴 #امام_حسین
🏴 #حضرت_زینب
🏴 #روضه_حضرت_زینب #شب_جمعه
همه ی هستی ام، این زمان می رود
ای فلک گریه کن، آسمان میرود
چون خم شدم که پای تو بوسم پیِ وداع
رفتی و قامت منِ غمگین خمیده ماند
امیر لشکر من، دست من به دامن تو
رباب مانده به امید آب بردن تو
عباس، به اهل خیمه سپردم که آب گردن من
بلند گر نشوی خون من به گردن تو
.
🔊 ÷روضه سوزناک #حضرت_زینب سلام الله علیها
🔘 #اربعین_حسینی 🔻
****
( به سینه هر که تمنای کربلا دارد
همیشه در دل خود روضه ای به پا دارد ) ۲
( کسی که عشق تو دارد، دِگر چه کم دارد؟ )۲
*هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامت گر بی کار کجا؟
بزار هر کی میخواد، هر چی بگه بگه حسین جان، آقا جون اینقدر حرفا به ما میزنن، میگن بابا شما کار و زندگی ندارید، همش دنبال این پرچم هایید، میگن شما افسردگی دارید همش دنبال گریه اید، آره از وقتی زینب افسرده شد...
یه روز عبدالله گفتش که خانم این که نمیشه که تو همش داری گریه میکنی، من یه باغی تهیه کردم، فضایی مهیا کردم، پر از گُله، خانم بیا یه چند وقتی برو تو این باغ، تو این بستان بشین، بلکی دلت بازشه، بلکی این غم یادت بره، خانمو با خَدَموهَشَم برد گذاشت باغ بعد یه هفته اومد سر بزنه به بی بی ببینه حالش چطوره، این خدمه ریختن دور عبدالله گفتن چی کار کردی؟ اینقده داره گریه میکنه، گفت چرا؟ گفت یا میره میشینه کنار نهر آب، هی این نهرو نگاه میکنه گریه میکنه، میگیم خانم چرا گریه میکنی؟، میگه نگاه میکنم میبینم این مورچه ها میان آب میخورن میرن، داداشم هی گفت جیگرم داره میسوزه، میگیم خوب دیگه نبریمش کنار نهر، میبریمش تو بوستان پهلو گلها، تا بردیم پهلو گلها نشست اینقدر گریه کرد، گفتیم خانم حالا چرا گریه میکنی؟ یدونه ازاین شاخه گلها رو گرفت یه تکون داد گلبرگها ریخت، گفت گلهای منو یکی یکی همینجور پر پر کردن، به کوچیک و بزرگمون رحم نکردن، قنچه ی ربابو جلو چشم من...*
(کسی که عشق تو دارد، دگر چه کم دارد؟)2 (الحمدلله)
بدون عشق تو عالم کجا بَها دارد؟
آقا به غیر تو که کرم، میچکد زِ انگشتت
کجای پادشهی، این همه گدا دارد؟
حسیـــــــــن، دلم یه کربلا میخواد
حسیــــــــن، یه گنبد، طلا میخواد
حسیــــــــــن، دلم امام رضا میخواد
حسیـــــــــن، سایت یه عمره رو سرم
حسیــــــــن، خیلی شما رو دوست دارم
حسیـــــــن، بگی برو کجا برم
آقا تو هم چو من، سَرِ کویَت هزارها داری
(اگه من نیام یکی دیگه، الحمدلله بازارت داغه)
آقا تو هم چو من سر کویت، هزارها داری
ولی بدان که گدایت فقط، تو را دارد
( حسیــــــــــن، خدا عشقه تو رو ازم نگیره
حسیــــــــن، آقا مادرم برات بمیره )2
اومد خدمت امام سجاد گفت آقا، دو راهیه، این ور میره مدینه این طرف کربلا، کجا برم؟ آقا گریان شدن، فرمود از بزرگتر ما بپرس، ببینید عمه جانم چی میگه هر چی عمه جانم بگه، اومد از خانم سوال کرد خانم، این طرف مدنیه این طرف کربلا، نذاشت حرف ساربان تموم شه کربلا، ما هنوز خودمونو برا حسین نزدیم، تاحالا هر چی زدن اونا زدن، بعضی ها این طوری میگن، بعضی ها این طوری آوردن، هنوز نرسیده به قبرها، از دور دیدن دونه دونه از بالای ناقه ها زمین افتادن، زن های بنی اسد اومدن اونایی که کربلان اومدن، خانم قبرا جلوتره، چرا این جا زمین افتادی؟ یکی صدا زد همین جا قاسم رو پاره پاره کردن، یکی گفت علی اکبرو اینجا زدنش، آخ بمیرم عمه سادات چی فرمود؟، صدا زد کجا بودید صبح یازدهم، اسباشونو نعل تازه زدن، تمام این صحرا بوی حسینو گرفته، اینقدر اسب رو بدنش...
حسیــــــــــن
(شکسته بال ترینم، کبود آمده ام )۲
من از محله ی قوم، یهود آمده ام
اِنقدر زدنم، اما داداش، یادته اون روز دوتا بچمو کشتم بیرون نیومدم، یه وقت تو خجالت نکشی، حالا جان زینب، هر چی میپرسی بپرس، اما از اون دختر کوچیکت سوالی نپرس، نذار زینب خجالت بکشه، انقدر کتکش زدن، گوشه ی خرابه جا ماند
حسیــــــــــــــــن
#اربعین
#روضه_حضرت_زینب
#روضه_برگشت_کاروان_اسرا
🎤 حاج حيدر خمسه
.👇
قسمت دوم :
#روضه_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
یا امام رضا ، امشب این دوستان من ، عاشقان و دلدادگان شما ، مجلس برای خواهرت ، فاطمه معصومه گرفته اند ، وقتی مردم قم شنیدند ، حضرت معصومه داره میاد قم ، کیلومترها راه رفتند بیرون قم ، به استقبال بی بی ، گفتند دختر امام داره میاد ، خواهر امام داره میاد ، گل بردند ، شیرینی بردند ، اسفند دود کردند ، قربانی کردند ، شادی کردند ، بزرگ قمی ها ، مهار ناقه بی بی رو به دست گرفت ، آوردند بی بی رو ، بهترین محله ی قم ، مکان دادند ، جا دادند ، 17 روز بی بی توی قم بود ، توی شهر غربت بود اما قمی ها نگذاشتند غریب باشه ، مثل پروانه دورش میگشتند ، میگفتند خواهر امام رضاست ...
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
اما بمیرم ، مردم ، مگه زینب خواهر امام نبود ؟ وقتی بی بی رو وارد شهر شام کردند ،
مردم شام به ما چنگ زدند
همه از بام به ما سنگ زدند
شامیان :
خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با ناله ی
ذریه ی زهرا نزنید
سرِ مردان خدا را
به سرِ نیزه زدید
مرد باشید
دگر سنگ به زنها نزنید
#شاعر_استاد_سازگار
1398
قسمت چهارم :
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
وقتی به دنیا اومد ، قنداقشو دادند دست امیرالمومنین ، گفتند یا علی ، نامی برای این فرزند انتخاب کن ، حضرت فرمود : من در انتخاب نام این فرزند ، از پیغمبر خدا (ص) پیشی نمیگیرم ... نوشته اند پیغمبر خدا (ص) در سفر بود ، صبر کردند تا حضرت از سفر برگشت ، قنداقه را دادند دست پیغمبر (ص) ... پیغمبر (ص) فرمودند : یا علی ، نامی برای این دختر انتخاب کردی ؟ عرضه داشتند نه یا رسولَ الله ، من در انتخاب نام این دختر ، از شما سبقت نمیگیرم ... پیغمبر (ص) فرمودند : من هم در انتخاب نام این دختر ، از خدا سبقت نمیگریم ...
خطاب اومد : یا رسولَ الله (ص) ، نام این دختر را « زینب » بگذار ، نامش هم از طرف خدا آمد ، « زینب » یعنی زینت پدر ، همه جا زینت بابا بود ، نطقش ، نطق امیرالمومنین ... ، صدا ، صدای امیرالمومنین ... صفات و حرکاتش ، مانند مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها ... صبرش مانند امیرالمومنین بود ... ، امیرالمومنین، کوه صبر بود ، جلو چشمش فاطمه اش رو زدند ، صبر کرد ، چون به صبر دعوت شده بود ، اما یک جا صبر امیرالمومنین لبریز شد ، کجا ؟ وقتی اون شب دستش رسید به وَرم بازوی بی بی ، طاقت از کف داد ، سر به دیوار گذاشت کریه کرد ...
بی بی زینب هم ، مامور به صبر بود ، ابی عبدالله دست روی قلبش گذاشت ، فرمود زینبم صبور باش ، صبرکن ، گفت چشم ... همه جا صبر کرد ، بدن بی سر دید ، صبر کرد ... سرها بالای نیزه دید ، صبر کرد ... دست زیر بدن بی سر برد ، گفت خدایا این قربانی را از آل محمد (ص) قبول کن ... اما یه جا صبر زینب لبریز شد ، کجا ؟ اهل روضه اید ، وقتی نگاه کرد ، دید یزید داره با چوب به لب و دهان حسینش میزنه ، دیدند بی بی دست برد گریبان پاره کرد ، صدا زد یزید نزن ...
یا نزن چوب جفا را
بر لب و دندان او
یا بگو بیرون روند از مجلست
طفلان او ...
#به_یاد_شهدا
یا نزن ، شرمی نما
از روی زهرا ، مادرش
یا بزن مخفی
ز چشم خواهر گریان او
#شاعر_استاد_سازگار
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ
یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ...
۱۰ دی ماه ۱۳۹۸
#قم_مسجد_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
4. روضه.mp3
4.55M
قسمت چهارم :
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
۱۰ دی ماه ۱۳۹۸
#قم_مسجد_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
2. ملیکه دنیا.mp3
7.12M
#میلاد_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_خلج
السلام ای مَلیکه یِ دنیا
السلام ای شفیعه ی عقبی
السلام ای زلال تر از اشک
السلام ای مُطهرِ والا
مثل آیینه ی تمام نما
روی تو شد خدیجه ی کبری
دورِ گهواره ات چه می بینم ؟
لشگری صف کشیده از حورا
بالِ جبریل ، بالشِ سرِ تو
سایه بانِ تو ، قامتِ طوبی
#شاعر_قاسم_نعمتی
#روضه_حضرت_زینب
#سلام_الله_علیها
( خِبره ها ، توو مصرع دوم بیشتر سوختند ، خانمی که همه عمرش ، یا زیر سایه ی فاطمه بوده ، یا زیر سایه ی علی بوده ، یا سایه ی حسن و حسین رو سرش بوده ... حالا روزگار چرخید ... )
از کربلا به کوفه و
از کوفه تا به شام
بر سر به جز ، سرِ شهدا
سایبان نداشت ..
نگو روز ولادته ، گریه نباید کرد ، اتفاقا روز ولادت بی بی زینب ، روز تولد گریه ی بر حسینه ، همان لحظه های اول ، وقتی دادنش بغل باباش علی ، چشماشو باز نکرد ، دادنش بغل مادرش زهرا ... ، پیغمبر (ص) ، امام حسن ... چشماشو باز نکرد ، اما همینکه آمد در آغوش حسین ، چشماشو باز کرد ، شروع کرد گریه کردن ... شما هم بگید ، خوف نکنید ، با زینب بگید : ای غریب مادر ، حسیییین ...
#یادآوری
( روضه در مجلس میلاد ، بستگی به « فضای جلسه » دارد ، و مداح باید بسیار با ظرافت و هنرمندانه ، خیلی کوتاه ، فقط یک اشاره ... همین ... )
#متن_روضه و توسل جانسوز، حضرت زهرا سلام الله علیها
⚫️ #فاطمیه
بنفس ...حاج حیدر خمسه
************
خمیده تر شده ای،بس که درد بسیار است
مرو،بمان که امامت غریب و بی یار است
(بخدا جون میدیم الان،گفت فاطمه جان)
دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز (بس نیست زدی؟!)
هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است
چیه؟!به این اسمها حساسید؟امام حسن هم حساس بود،مغیره رو می دید راهشو عوض میکرد،آقا چی شد ؟!میگفت این مادر مارو زده ... این به مادر ما جسارت کرده"
دوباره دور و بر خانه،دیدمش امروز
هنوز قنفذ کافر،به فکر آزار است
بچه سیدا،حلال کنید،نشه من فردای قیامت جواب شمارو ندم،یقه منو نگیرید ... فاطمیه هست دارم میخونم ... بیراه نمیگم ...
گفت فاطمه،یادته ...
میان کوچه تو را پیش من کتک میزد
یکی نگفت نزن ! فاطمه عزادار است
یازهرا ...
*بچه هایی که هنوز چشماشون نباریده،طوری نیست،همین که به خودت میزنی،گریه کن،برات مینویسند گریه کردی ... همین که داری به خودت میگی توروخدا،آبروم داره میره،من حاضرم اشکامو با تو عوض کنم،مال تو بیشتر می ارزه،تو داری زور میزنی اشک بیاد ... این یدونه رو میگم برا اونائی که هنوز دلشون نرمِ روضه نشده*
فاطمه جان...
سه چار مرتبه امروز بر زمین خوردی (نه یکبار،نه دوبار)
عزیزِ جانِ علی،چشم تو مگر تار است!؟
اینو میخونم برای حاجت دارا ... به خدا کمتر از سگم در خونه ی اهلبیت،من اگه آبرو دارم با شما آبرو دارم،رفقا کاش میشد بشینیم بنویسیم امضا کنیم ... قیامت همدیگرو تنها نذاریم ... من صدای گرفتمو میذارم وسط،تو هم این اومدنات رو بذار،بالاخره یه چیزی میشه ... بالاخره یه خیری به ماها میرسه،اینو بگم و روضه بخونم ...
صدا زد فاطمه جان ...
ز حال رفته حسن،در حیاط افتاده
هنوز لکه ی خونت به روی دیوار است (تند تند بگم دیگه)
دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم
بدون شک همه اش ، کار نیش مسمار است
یا زهرا ...
به کم روضه بگم" مثل دیروز،بچه ها اومدن دم خونه،تا وارد شدند دیدند فضه پریشونه،چیه فضه ؟! گفت هیچی . بیایید وقت غذا خوردنتونه ... فضه ! معلومه چیزی شده ! مادرم کجاست؟! یهو افتاد،دست کشید روی سرشون برید باباتونو خبر کنید ...
بچه ها بدو بدو اومدن مسجد،تا امیرالمؤمنین شنید،یه جوری از مسجد اومد بیرون ... (بگم یا نه؟!)از مسجد تا خونه راهی نیست،سه بار عبا گرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین،بلند میشد (یا الله)هی میگفت فاطمه"
میخوام گریز بزنم ...
اینجا بابا عبا زیر پاهاش گرفت،راه صاف
کربلا ...
کجا ؟! تل زینبیه" سرازیری بود" از بالای بلندی"میدونی چی گفت ؟!
مادرم آمده گودال،نچرخانیدش ...
اومدم،چادرشو بست،هی میگرفت زیر پاهاش،با صورت میخورد زمین ... پامیشد،هی میگفت حسین ...
نزن ظالم،حسین مادر نداره
حسین ...
قبل از این که خانوم از دنیا بره،دید اینا ساکت بشو نیستند،تا زینب ناله داره، گفت باید اینو آروم کنم تابقیه آروم بشن،لذا زینب رو صدا زد:
دخترم ارثیه ی غربت مادر مال تو
پرکشیدن مال من،این دو سه تاپر مال تو
دخترم ...
خطبه خوندن توی مسجد مدینه،مال من
خطبه خوندن توی کوفه مثل حیدر،مال تو
تیر خلاصمو بزنم،هرجا میخوای بری برو،هر جا بردی جلسه رو ببر"
دخترم...
خنده ی همسایه ها تو راه کوچه،مال من(بگم؟ آماده ای؟)
صدای هلهله ها ، خنده ی لشکر،مال تو
میخوای بازش کنم ؟!
خیز و از جا،آبرویم را بخر(چی شده!؟)
عمه را از بین نامحرم ببر
گفت پاشو،عمت داره میاد،مگه نمیبینی،کوفیان دارند کِل میکشن،دارن هلهله میکنن ...
حسین ...
گفت دخترم ...
بوسه ی بی رمقِ این دم آخر،مال من
بوسه های دم گودال و برادر،مال تو
زخم بستر مال من(زخم بستر مال آدم شصت هفتاد ساله س ... یه مریضی که بستر بیفته،کسی رو نداره بهش برسه بعد چند روز بدنش زخم میشه،نه یه زن هجده ساله)
زخم بستر مال من،اشکهای حیدر مال من
هزار و سیصدو پنجاه زخم برادر مال تو
قصه ی میخ در و(آروم میگم،نمیخوام خانوما بشنوند،فقط شماها بشنوید)
قصه ی میخ در وکشتن محسن مال من (یا الله)
غصه ی سه شعبه وحنجر اصغر مال تو
قتل و غارت مال تو،رخت اسارت مال تو
دیدن بزم شراب و مِی وساغر مال تو
حسیــــــن
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زینب
#گریز_علی_اصغرع
#فاطمیه
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_خلج
پائین تر از آنیم
ز بالا بنویسیم
یا این که بخواهیم
شما را بنویسیم
ما کوزه ی اندیشه ی مان
کمتر از آن است
تا این که بخواهیم
ز دریا بنویسیم
آن قدر به ما
وقت ملاقات ندادند
تا گوشه ی چشمی
ز تماشا بنویسیم
ما را
لُکنت محض آفریدند
تا مدح تو با
لهجه ی موسی بنویسیم
هر جا که حسین بن علی
حک شده باید
زیرش مددی زینب کبری
بنویسیم ...
از وسعت نوری بنویسیم
که تابید
ای نقطه ی تاریک
حوالی تو خورشید
بسیار شنیدیم
ولی کم ز تو گفتند
ناگفته زیاد است
اگر هم ز تو گفتند
بر روی زمین
از تو بگوییم چگونه
ای شیوه ی تفسیر تو
در عرش نمونه
لب باز کنی
هر چه نفس بند می آید
از حنجرت
آیات خداوند می آید
پیوند صمیمانه ی دریا
زده بر باد
آرامش آمیخته با لهجه فریاد
قول تو فصیح است
بدان گونه که زهرا
این غرش شیر است
همان گونه که مولا
دستی به درِ
قلعه ی خیبر زد و از جا
لا حول و لا قوة
ای وای مبادا...
ای کوفه به خاطر بسپار
این عظمت را
در دست اگر
تیغ دو صد مرد ندارد
بر پای اگر
از تاختنش گرد ندارد
پیشانی او پارچه زرد ندارد
این دختر مولاست
هم آورد ندارد
ای کوفه به خاطر بسپار
این عظمت را
گاهی که به ناگاه
گذر می کند از راه
با طرز وقاری
که برش کوه شود، کاه
خورشید فرا روی وی و
پشت سرش ماه
جز این نبود
منزلت دختر یک شاه
ای کوفه به خاطر بسپار
این عظمت را
ای کوفه چه زود
این همه از یاد تو پر زد
این لکه ی ننگ
از چه ز دامان تو سرزد
زینب که دمی
راهی بازار نمی شد
از معجر او
باد خبردار نمی شد
اکنون به چه جرم است وِ را
کوچه به کوچه...
دشنام، تماشا،
سر بر نیزه، چه و چه ...
1. پائین تر آز آنیم.mp3
9.4M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_خلج
پائین تر از آنیم
ز بالا بنویسیم ...
2. بابا از این زمین.mp3
10.63M
#روضه_حضرت_علی
( علیه السلام )
#حاج_حسن_خلج
زبان حال و گریز به
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
بابا، از این زمین دلم گرفته
كه بابامو ازم گرفته
دنیا رو موج غم گرفته، بابا
بابا ، هر دختری
عشقش باباشه
عاشق حرفا و صداشه
میخواد كه
بی بابا نباشه ، بابا
چشام داره می باره
اما به روت می خندم
با چه دلی می دونی
زخم تو رو می بندم
بمون پیشم كه با تو
به سینه غم نمیاد
چی كار كنم باباجون ،
زخم توهم نمیاد
بابا، آروم نداره این دل من
از وقتی گفته اُم اِیمَن
از بی حیاییای دشمن
بابا، بگو دروغِ اینكه اینجا
ما رو میارن چون اسیرا
دروغِ حرفِ نون و خرما
بابا نگو درسته
كه دل رومیدن آزار
بابا نگو كه راسته
قِصه ی كوچه بازار
نگو یه روز می بینم
سنگ بارونِ سرا رو
نگو یه روز می بینم
غارت مَعجرا رو ... ؟؟؟
@navaye_asheghaan
#روضه_امام_سجاد
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_محمود_کریمی
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْاَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
با این که خمیده خسته ، عمه
هستیم همه ز هستِ عمه
طاغوت شکست با کلامش
با آه دل شکسته عمه
با دست میان بند زنجیر
از گردن دین گُسسته عمه
این طور که او مراقب ماست
با گردن و دست بسته عمه
حتما پدرم تمام ما را
آن روز سپرده دست عمه
وقتی صدا زد حسین زن و بچه رو به کی می سپاری دست رو سینه زینب گذاشت آرام شد یعنی به تو می سپارم ...
حتما پدرم تمام ما را
آن روز سپرده دست عمه
در حیرت از اقتدار اویم
وقتی مقابل یزید قرار گرفت ، یه زن با چند تا زن و بچهی دیگه مولا بیمار ما ، خانم فرمود : عددی نیست من بخوام با تو حرف بزنم ...
در حیرت از اقتدار اویم
از غیر حسین رسته عمه
هر گاه حرم بخواب رفته
چون شیر نری نشسته عمه
شمشیر علیست در کلامش
ای جانم ناز شست عمه
جانم به فدات ای دلاور
شمشیر علی نه خسته عمه
شعر از زبان امام سجاد خوندم مبنی بر اینکه همه بچه ها گفتند عمه نبود همه ما رفته بودیم ، خدا سایه عممون بالا سرمون نگه داره...
از غم آل حق شده
گریه و دیده همنشین
اشک چکد به سینه
با اِذن امیرمومنین
دست نیاز می زند
بر سر و سینه ی خودش
آه نماز می کِشد
شعله به جان اهل دین
روضه گرفته آسمان
آب شده است نوحه خوان
ز آتش قلب فاطمه
لرزه فتاده بر زمین
میرود آن امام که
از برکات سجده اش
باز شدست راه دل
تا خود رب العالمین
صفحه به صفحه عشق را
صفحه ای از صحیفه اش
سجده کنان رقم زده
حضرت زین العابدین
آن که ز گریه های او
سنگ به گریه آمده
خوانده میان گریه ها
داغ حسین را چنین
گر چه غمی به وسعتِ
کرب و بلا نمیشود
هیچ کجا به سختیِ
شام بلا نمیشود
ان شاءالله همین جمع بقیع با هم گریه کنیم...الان زائر نداره ...
گر چه غمی به وسعتِ
کرب و بلا نمیشود
هیچ کجا به سختیِ
شام بلا نمیشود
ز بس که گریه کرده ام
خون شده هر دو دیده ام
نفس گرفته عاشقی
از نفس بُریده ام
گر چه گرفته از عطش
شعله ز پای تا سرم
گر چه تنم گرفته گُر
زَهرِ جفا چشیده ام
گر چه در آخرین دمم
دم ز فراق میزنم
شعله زند به جان من
آه ز دل کشیده ام
گر چه به چشم خویشتن
روز دهم مصائب
گودی قتلگاه را
از دل خیمه دیده ام
گر چه به گوش خویشتن
از لب خشک تشنه ها
از دم زیر دِشنه ها
وا عطشا شنیده ام
این همه داغ دیده ام
این همه روضه خوانده ام
باز در این عزا ببین
من به کجا رسیده ام
که سالهاست دیده از
اشک رها نمیشود
هیچ کجا به سختیِ
شام بلا نمیشود
پرده به پرده در نظر
میرود از برابرم
بعد وداع آخرش
میرود اکبر از حرم
اینا رو دیدم داداشم اومد توو خیمه ها ، زن و بچه دورش گرفتن ، کجا میری ؟ صدای بابام بلند شد رهاش کنید این غرق در خداست ، ساعتی دیگر صدای برادرم شنیدم ، ابتاه هذا جدی رسول الله ...
1. خمیده خسته.mp3
14.14M
#روضه_امام_سجاد
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_محمود_کریمی
با این که خمیده خسته ، عمه
هستیم همه ز هستِ عمه
قسمت دوم
#روضه_امام_سجاد
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
از در خیمه بیرون آمدم ، دیدم بدن داداشمُ رو توو عبا دارن میارن
قاسم و اِذن رفتن و
بوسه نعل بر تن و
طعم عسل چشیدنِ
طفل عموی اَطهرم
ناله ی آب آب را
شرم رخ رباب را
بر روی دست باب خود
ذبح علیِ اصغرم
ساقی بی قرار را
خیمه و انتظار را
عمه که با برادرش ،
گفت چه شد برادرم
حمله ی تیغ و دِشنه را
خاک و گلوی تشنه را
عمه کنار قتلگه
گرفت چشم خواهرم
بر روی نیزه ماه را
آتش و خیمه گاه را
ناله خواهرم که گفت
عمه کجاست مَعجرم ؟
گر چه دلم از این همه
غُصه جدا نمیشود
هیچ کجا به سختیِ
شام بلا نمیشود
آقا جان این همه مصیبت تا میگن کجا سخت گذشت می فرمائید : الشام الشام الشام ... مگه شام چه خبر شد ؟ فرمود : هفت تا مصیبت توو شام به ما وارد شد ، چندتاشو برا شما گریه کنا بخونم ... پشت در دروازه ساعات ... برای روضه شام نمیدونم چطور میخوای ناله بزنی ... اما هر جا ناموست میخواد بره میگی حتما یه مرد باهات باشه ، شده بچه باهاش میفرستی ، آل الله آخر غیرتن ، لذا مادر وقتی به مسجد رفت حسن را با خودش بُرد ، حسن هم دنبال مادر راه افتاد ، هزار سال داریم از اون همراهی میسوزیم ...
پشت درِ دروازه ی ساعات
پیش نگاه خیل نامحرم
یه گوشه اهل بیت رو جمع کرده بودن مردم برا تماشا میومدن ، حالا چرا چند روز موندن ، واسه اینکه شهر رو آذین ببندن ... یه عده داشتن سنگ جمع میکردن ... مردم برا سربازاشون غذا میاوردن ... الشام ...
پشت درِ دروازه ی ساعات
پیش نگاه خیل نامحرم
با دیدن ناموس آل الله
من آرزوی مرگ میکردم
تو اِزدحام کوچه های شام
دیدم یکی از بچه ها گم شد
دیدم سرِ بابا زمین افتاد
بین جماعت زیر پا گم شد
ای وای از اون وقتی که
اون نامرد
آتیش به مغز استخوان میزد
ما ، بغضمون توی گلو موندو
اونم با چوب خیزرون میزد
الشام ... الشام ... الشام
چهل سال با همین روضه گریه کرد الشام ... الشام ... الشام ...
دیدم که مردم
روی پشت بوم
واسه تماشای ما میشینن
ما اهل بیت و
اصل دین هستیم
میگفتن اینا خارج از دینن
ای وای از اون شب
که توو ویرونه
تا صبح هر شب
بچه هق هق کرد
بابام اومد ویرونه روشن شد
از فرط گریه خواهرم دق کرد
توو بازار دید یه گوسفندی رو ذبح کردن ، ایستاد ، سوال کرد به این حیوان آب دادی یا نه ؟ آری آقا جان دستور دینمونه اول دادم بهش خیالتون راحت ، های های شروع کرد ناله زدن ، یادم نمیره باباصدا میزد وای جگرم از تشنگی ..... ای حسین ... از قول مادرش فاطمه یه جمله روضه گفت : بنی قتلوک عزیزم کُشتنت ومن شرب ماء منعوک آب بهت ندادن ... ای حسین ....
شب شهادت امام سجاد هرکی حاجتی داره ، هر کی گِره به کار داره ، صدر حاجاتمون فرج امام زمان(عج) ای خدا فرج آقامون برسان ...
@navaye_asheghaan
2. قسمت دوم.mp3
14.26M
قسمت دوم
#روضه_امام_سجاد
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
2. شامیان.mp3
5.6M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
شامیان !
خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با ناله ی ذریه ی زهرا نزنید
سر مردان خدا را
به سر نیزه زدید ؟
مرد باشید ،
دگر سنگ به زن ها نزنید ...
به زنان سنگ اگر
بر سر بازار زنید
دختران را به کنار
سر بابا نزنید ...
علی و فاطمه
در بین شما اِستادند
پیش چشم علی و فاطمه
ما را نزنید ...
کُشتن فاطمه
بین در و دیوار بس است !
تازیانه به تن زینب کبری نزنید
رقص شادی !
جلوی محمل زینب نکنید
پای سرهای بریده
به زمین پا نزنید ...
گر به دیدار سرِ
پاک حسین آمده اید
این قَدَر دست
به هنگام تماشا نزنید ...
بگذارید برای شهدا
گریه کنیم
خنده بر داغ دلِ
سوخته ی ما نزنید ...
#شاعر_استاد_سازگار
2. حاج اسدالله عرب سرخی.mp3
4.39M
#روضه_حضرت_زینب
(سلام الله علیها )
#حاج_اسدالله_عرب_سرخی
شامیان !
خنده به زخم جگر ما نزنید
ساز با ناله ی
ذریه ی زهرا نزنید ...
سرِ مردان خدا را
به سرِ نیزه زدید ؟
مرد باشید ،
دگر سنگ به زن ها نزنید ...
#اوج :
به زنان بر سرِ بازار
اگر سنگ زنید
( دختران را به کنار
سرِ بابا نزنید ... ) 2
#آی_مردم :
علی و فاطمه
در بینِ شما اِستادند
پیشِ چشم علی و فاطمه
ما را نزنید !
ای حسین ، حسین ، حسین ...
به اسیری که بوَد
در غل و زنجیر زدید
به یتیمی که دویده است
به صحرا ، نزنید
بگذارید برای شهدا
گریه کنیم
خنده بر داغ دلِ
سوخته ی ما ، نزنید
کُشتن فاطمه
بین در و دیوار بس است !
( یازهرا ، یازهرا ... اگر بین در و دیوار ، فاطمه رو نمیزدند ، کجا جرات داشتند کربلا و کوفه و شام ، بچه هاشو تازیانه بزنند ... ؟
کُشتن فاطمه
بین در و دیوار بس است !
تازیانه به تنِ
زینب کبری نزنید ...
به تماشای سرِ
پاک حسین ، آمده اید
اینقدر دست
به هنگامِ تماشا نزنید ...
#شاعر_استاد_سازگار
@navaye_asheghaan
📖 #متن_روضه
🔊 روضه جانسوز امام حسن
و حضرت زهرا سلام الله علیها
**
به هر کسی که به فکرم رسید رو زده ام
ولی برایِ وساطت کسی قدم نگذاشت
به من نخواسته دادی ، نگفته بخشیدی
بزرگواری تو فرصتِ قسمِ نگذاشت ...
آقا،قلبِ منم جلا بده
آقا،به خاطرِ رضا بده
آقا،به ما یه کربلا بده ...
کاش آنجا داشت تکه سایبانی لااقل
کاش میدادن بر گریه امانی لااقل
*همۀ زیارت گاه ها،هی به خودت فشار میاری گریه کنی ، اگه اشکِتم نیاد هی اینور اونور میزنی بابا یه قطره هی به آقا میگی نزار خشک برم ، میمیرم ... یه جایِ این عالم زیارت میری بغض میاد هی میگی نه نه ... هی حواسِتُ پرت میکنی اشکِت نیاد،آخه اشکِت بیاد ردِت می کنن ... به خدا مدینه جرات نداری جلو قبرِ امام حسن گریه کنی ... فقط باید نگاه کنی،هی به خودت بگی گریه نکن بزار بیشتر وایستی ... اما قبل از اینکه بری مدینه روضه خوان ها میگفتن مدینه،قبرستانِ بقیع یه جا میشه خوب گریه کردُ رو روضه خواند ... باید بری ببینی،یه جایِ بقیع اونم بالایِ قبرِ خانوم ام البنینِ ...
الا مادر به قربونِ جمالِت ...
یه بار یه مادرُ تونستن جسارت کنن،دیگه تموم شد . دیگه ابوالفضل پایِ کاره ...
کاشکی می شد بریزی آب بر قبرِ حسن
کاش آنجا داشت شبها روضه خوانی لااقل
کاشکی میشد کنارِ قبرِ زهرا سینه زد
کاش میشد تا سحر آنجا بمانی لااقل
کاش در خاکِ بقیع اذنِ زیارت داشتیم
کاشکی وقتِ نماز آن هم جماعت داشتیم
آخرش آقا به این تقدیر پایان میدهد
خاتمه بر غصۀ قلبِ پریشان میدهد
مطمئنم او بیاید کارِ عالم دستِ ماست
ساختُ سازِ حرم را دستِ ایران میدهد
کارفرما مهدیُ ما پا رکابش میشویم
اولش نقشه برایِ صحنُ ایوان می دهد
گنبدُ گلدستهُ ایوان ، طلایی میشود
و طلاییِ این سه را شاه خراسان می دهد
هر چه سینه زن بیاید در حرم جا میشود
دور تا دورِ رواقُ صحن حرم غوغا میشود
حیف اینها آرزوی های قلوبِ مضطر است
حیف این ها بغضِ جاریِ دو چشمانِ تر است
ای بقیع که پر از درد و غباری خود بگو
در کدامین گوشه از خاکِ تو قبر مادر است
*مدینه رفته ها میدونن،مدینه آدم دلشوره داره برگرده ، اگه یکی بپرسه قبر زهرا رو رفتی ...؟؟ تو مدینه دورُبَر قبرستان بقیع بچه شیعه ها باحیا پاشونو از پاشون برمیدارن ... میگه نکنه زیرِ پام قبر مادر باشه ... هرجا کبوترها جمع میشن بچه شیعه ها میرن اونجا یه فاتحه میخونند ... هرجا می بینن شلوغیه میگن شاید اینجا باشه ... می دونید این ازکجا برا ما اومده ؟؟
آخه اومد تو گودال نمی شناخت حسین و یه وقت دید یه کبوتر ... آخ نشسته یه بدنی که سر نداره ...
بچه ها،بقیع و خراب کردن ، اما قبل از این که خراب کنند مطمئن شدن کسی داخل نباشه ... آره به خاک کشیدن،اما کسی زیر خاک نموند ... این وهابی ها نسل شون ازهمین نسلِ"
*سادات ببخشید،گفت علی،بزار من برم در و باز کنم،اینا اومدن تو رو ببرن ... تو بری من میمیرم،بزار من برم،تا حالا رو حرفِ تو حرف نزدم ... من برم ...
یکی اینکه من دخترِ پیغمبرشونم ... دوم اینکه من تازه داغ دیدم ... سومُ بگم ؟؟اینا از زن ها شون شنیدن ( آره همونی که تو فکر کردی،من نمیگم،آره درسته اینا فهمیدن زهرا ...) اما یه وقت آقاتون یه صدای شنید،صدای خانومِ ... یا اَبتاه ... چهل نفر ... در شکست ... چهل تا اومدن تو ... اما زهرا رو ندیدن ... بخودشون گفتن ، آلان داشت حرف میزد ... در افتاد ... چهل تا حرومی ... (بگم یا نه ...؟) تا میخواست مادرتون داد بزنه یکی رد میشد ... آخری که رد شد داد زد، فضه خُذینی ... (نگین روضه باز خوند ، نه این روضه کوچه هست )
همه روضه ها باید ختمِ به کربلا بشه ... اینجا چهل نفر ... کربلا ده تا اسب ... هر اسب چارتا نعل داره ... کار بجایی رسید :
اسبها سهم زیادی ز تنت را بردند ...
لذا اربعین،زینب اومد کربلا هنوز به قبرا نرسیده بود با صورت اومد زمین ... دویدا ... خانم ، خانم ، اینجا که قبری نیست؟ قبرا جلوست گفت برو کنار ... کجا بودی ، صبح یازدهم یا عصر عاشورا تمامِ صحرا ... ببین این تکه پیراهنِشِ ... همۀ صحرا بویِ حسین رو گرفت ... حسین ...
#روضه_امام_حسن
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زینب
🎤 حاج حيدر خمسه
@navaye_asheghaan
1. همه رفتند 1394 دشتی.mp3
9.06M
#روضه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
حاج #سید_مهدی_میرداماد🎤
#آواز_دشتی
همه رفتند و من
جا ماندم ای دوست
ز بخت بد به دنیا
ماندم ای دوست
چرا رفتی
مرا با خود نبردی
ببین بعد تو
تنها ماندم ای دوست
بیا این ساعت آخر كنارم
كه روی زانوی تو سر گذارم
دعا كن زودتر جان بر لب آید
كه دیگر طاقت ماندن ندارم
ببین از داغ تو خیلی شكستم
شكستم گر چنین از پا نشستم
شكسته دشمنت
از بس دلم را
چنان گشتم
كه نشناسی كه هستم
به یادت
در نوای آب آبم
چنان تو زیر تیغ آفتابم
تو راحت خفته ای
در خانه ی قبر
ولی من از غمت خانه خرابم
لباس تو در آغوشم برادر
صدایت مانده در گوشم برادر
تو ماندی بی كفن
در خاكِ صحرا
چگونه من كفن پوشم برادر
مرا كابوس شمشیر و تن تو
تماشای به غارت بردن تو
تورا سر نیزه ها بردند و مانده
برای من فقط پیراهن تو
سراسر نیزه میبینم به خوابم
سر و سرنیزه میبینم به خوابم
نمیخوابم اگر یك دم برادر
تورا بر نیزه میبینم به خوابم
دلم هر روز پای نیزه میرفت
كه خونت در گلوی نیزه میرفت
چه میشد مثل سرهای شهیدان
سر من هم به روی نیزه میرفت
#وفات_حضرت_زینب
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
.
#مجلس_کامل #توسل_به_امام_زمان عج و #روضه_حضرت_زینب(س)
▪︎غزل امام زمان(عج)
خواستم نزدیکتر باشم به آقایم، نشد
تا بگیرم دامن لطف تو مولایم نشد
خواستم از معصیت دوری کنم، آدم شوم
بندها را وا کنم از دست و پاهایم نشد
ندبههای جمعه را هی خواب میمانم ببخش
سر به زیرم که میان روضه پیدایم نشد
ظاهراً ذکر تو را میگویم، اما باطناً
در میان عاشقانت باز هم جایم نشد
گفتمت یک بار در خوابم بیا، جانِ حسین
سر به خاک مقدمتای یار میسایم، نشد
دائماً میچرخم آقا جان به دور معصیت
از دو چشم خیس تو هربار، پَروایم نشد
کربلایم دیر شد، دارم خجالت میکشم
آه آقا جان بگو که وقت امضایم نشد
▪︎روضه کلامی
اجازه بدین از همینجا دلارو ببرم کربلا...
یابنالشبیب عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
▪︎روضه کلامی:
(هر وقت می خواست بره زیارت قبر مادر...
یا زیارت جدش رسول الله... همه ی مَحرما
دورشو می گرفتن...حتی سایه ی زینبو کسی ندید...
یابنالشبیب عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
▪︎روضه کلامی:
(حالا که آماده ای بگم چه کردن با عمه ی سادات...)
▪︎مرثیه حضرت زینب س:
پیش بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب بر سرِ او داد میزدند
داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود
یک نیزهی بلند سرش را شکسته بود
یابنالشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
یابنالشبیب دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را …
اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود
از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود
یابنالشبیب آتش خیمه امان نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت....
▪︎روضه کلامی
(صدا زد حسین جان...)
▪︎مرثیه زبانحال #حضرت_زینب س:
سِپُردَمت به خدا و به ریگهای بیابان
سپردمت به غبار به خارهای مغیلان
سپردمت به وحوش،به شیرهای درنده
به مردمان دهات و به آهوان پریشان
به باد گفتم اگر شد مَرتبت بکند
که تا خمیده نگردد دوباره مادر جان
به گوش خاک سپردم تنت بپوشاند
مباد اینکه ببیند کسی تو را عریان
سپردمت به هر آنکس که بود ، اما تو
سپردیم به که رفتی به دلقکان به کنیزان
سپردیم به دو صد چشم پست نامحرم
به شمر و خولی و اَخنس به حرمله به سنان
▪︎#روضه کلامی #آخر_مجلس:
(یه نگاه به علقمه کرد... صدا زد عباس جان
یادته زینبو میاوردی کربلا...گفتی جوونای
بنی هاشم...پرده ی مَحمل هارو نگه دارید...
نکنه باد بیاد این پرده ها کنار بره... چشم
نامحرم به محارم آل الله بیفته...بلند شو
نگاه کن ببین دور خواهرتو نامحرما گرفتن
پاشو ببین یه مُشت بی حیا دارن خواهرتو
سوار بر ناقه می کنن...همه صدا بزنیم یاحسین
▪︎#زمزمه بعد روضه:
خداحافظ ای برادر زینب به سبک
حسین جان ای آبروی دو عالم🎼
ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشگ دل و سوز و آه یتیمان
خدایا از این غم چه چاره کنم...
تنت بی سر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزه ی اَعدا
خدایا از این غم چه چاره کنم...
(خداحافظ ای برادر زینب)۳
▪︎#رباعی های #آخر_مجلس به سبک دشتی
بسوی شام و کوفه ام چه ظالمانه می برند
نمی روم ولی مرا به تازیانه می برند
سر تو را به روی نِی،نشانده دشمن علی
نمی روم ولی مرا به این بهانه می برند
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشان پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدند
اگر دردم یکی بودی چه بودی
اگر غم اندکی بودی چه بودی
به بالینم حبیبی یا طبیبی
از این هر دو یکی بودی چه بودی
مو که افسرده حالُم چون ننالُم
شکسته پَرُّ بالُم چون ننالُم
همه گویند زینب ناله کم کن۲
تو آیی در خیالُم چون ننالُم۲
▪︎#تک_بیت های #آخر_مجلس:
من که ز آغاز عمر،بی تو نکردم سفر
خیز و ببین خواهرت با که سفر می کند
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین
"صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله"
▪︎دعای آخر مجلس:
*فرج امام زمان عج برسان.
*رهبر عزیزمون حفظ بفرما.
*مریض های اسلام شفا بده.
*زیارت کربلا نصیب ما بگردان.
*حاجات این جمع برآورده به خیر بفرما*
ذکر ما هست دائم الاوقات
بر محمد و آل او صلوات...
.
#روضه_امام_زمان
#روضه_متنی
#امام_زمان
@navaye_asheghaan
1402013107.mp3
24.16M
#روضه_حضرت_زینب
مداح : کربلایی #حسین_طاهری
قدم قدم زِ حَرم میشوی جدا برگرد
بدون خواهر خود میروی کجا برگرد
به پای تو همه گیسوی من سفید شده
نزن به سینهی من دست رَد، اَخا برگرد
به گردنت به خدا حق مادری دارم
به حرمتی که بُوَد بین ما دو تا برگرد
زِ کودکی روش دلبری زِ تو دانم
قسم به مادرمان فاطمه بیا برگرد
تمام ترس من اینست گیسوان سَرت
گره گره بشود، بین پنجهها برگرد
زِ قبل آنکه به پیشم تن تو در گودال
جدا جدا بشود زیر دست و پا برگرد
بیاو پیش از اینکه به تیزی نیزه
کسی به هم بزند پیکر تو را برگرد
****
تقصیر مناست زیر و رویت کردند
ای کاش گلوت را نمیبوسیدم
****
خداحافظ ای برادر زینب
به خون غلطان در برابر زینب
خداحافظ یار بی سَر زینب
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان در دل خاتم
به زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشک دل و سوزِ آه یتیمان
خدا را از این غم چه چاره کنم
خداحافظ ای جوانی زینب
سلام ای قد کمانی زینب
#وداع_حضرت_زینب
#وداع_با_ماه_رمضان
.
@navaye_asheghaan
1402013106.mp3
22.96M
#روضه_حضرت_زینب
شب بیستونهم ماه رمضان ۱۴۴۴
مداح : حاج محمدرضا طاهری
میخانه دگر جای من بی سر و پا نیست
حالی به پریشانی احوال گدا نیست
آمدم سحر یا الهی
بار من بخر یا الهی
از سفرهی مهمانی تو بهره نبردم
دل را به نگاه کَرَم یار سپردم
با سوز جگر یا الهی
آمدم سحر یا الهی
بیچاره کسی که دل محبوب بماند
ماه رمضان رفته و محروم بماند
با عشق حسین حاجت این خسته روا کن
عصر عرفه روزی ما کرب و بلا کن
یک حَرم ببر یا الهی
بار من بخر یا الهی
آمدم سحر یا الهی
بار من بخر یا الهی
****
آهسته تر ای دار و ندار دل زینب
با هر قدم خود بشوی قاتل زینب
الوداع اخا یابن زهرا
میکُشی مرا یابن زهرا
بازی مکن اینقدر حسین با جگر من
من یک زن تنها وسط اینهمه دشمن
میروی کجا یابن زهرا
میکُشی مرا یابن زهرا
****
خواهرش بر سینه و بر سَر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
****
مهلاً مهلا یابن زهرا
#وداع_با_ماه_رمضان
@navaye_asheghaan
❣﷽❣
🔰#روضه_حضرت_زینب _س
🍃#ترکی
🔰#اتابک_عبدالهی
گل خوش رایحه باغ رسالت زینب
دختر منتخب شاه ولایــــــت زینب
سینه پرورده خـــاتون قــیامت زینب
بانوان حـــرم عفته عــزت تاجیدی
عصمتین گنجینه گـوهر حسنینه باجیدی
اول گــوندن اوزون تابع تقـدیر ایلین
بوینونا رشـتـــه حبــل اللهی زنجیر ایلین
هاشمــیانه حـجاب آیــه سی تفسیر ایلین
فاطمه سوگلی ، عفت گلی ، زینت شـــرفه
نطق برنده سی آوازه سـالان هر طرفه
فخر ائدن جلوه سیماسینه ارواح جــلی
سینه سی سینه سینادن آلار باج بلی
عالم زرّیــده هم عهد حسین بن علی
دانیشاندا دئیوسن سوزلری زهرا سوزودی
یئرینده ائله بیل حضرت عــباس اوزودی
گل رخسارینه تعظیم الیور باغ فدک
ضحد و تقواسینه غبطه ایدور افاج ملک
بسته دور گوزلرینون چرخشینه چرخ فلک
نجه گون آیدان ایشیق آلماسا هر گون دایانار
آلماسا نورینی زینبدن اگر گون دایانار
شیره جان بتولیله دوتوب مایه سینی
ایلیوب گوشینه گوشواره عفاف آیه سینی
قولی باغلی تیتردوب سوزلری ستمون پایه سینی
آتشین خطبه سیدور شامیده محشر یارادان
آپاروب سایه شوم اموینی آرادان
بیر سوزی روح ویرن مین جسد بی روحه
بیر نگاهیله شفا بذل الین مجروحه
دمبدم نوحه دین قانه بویانموش نوحه
لوح دلده یازلان منزلت شوراسی
بی کفن قارداشینون قصه عاشوراسی
اورگدیب فاطمه عشقین بم و زیرین بالیا
گرک عشق اهلی اولا عشق سوزون خردالیا
حیطه صبریده ایوبی اوتوردوب دالیا
صبریدن چخمادی صدیقه سیر واقعه ده
صبر ئوزی زینبه احسن دیدی هر واقعه ده
شیردن شیره نون شیر حقون شیر زنی
آری مین مرده مقابل الیر شیر زنی
یخدی تپراقه بیر آهی نچه شمشیر زنی
عدنیده جدی پیمبر دیدی احسن زینب
روح زهرای مطهر دیدی احسن زینب
نه جلالیله گلوب کرب و بلایه بولوسوز
(کاروان یتیشدی کربلایه رباب محملین پرده سین ویردی کناره چاغردی علی جان ، علی اکبر بورا هارادی؟ بویوردی بورا کربلادی پرده نی گیتردی یرینه باخدی آلتی آیلیق بالانین یوزونه اما ایستدیلر ناقه دن زینبی اندیره لر ابوالفضل آقا گلدی قاباقا باجی الین ویر الیمه الین ویردی ابوالفضل الینه دیدی زینب ایاقیوی قوی دیزیمه دوش یره خانم دوشدی یره قولارین آچدی ابوالفضل الله سنی زینبه چوخ گورمه سین )
نه جلالیله گلوب کرب و بلایه بولوسوز
نجه جانین سپر ایلوبدی بلایه بولوسوز
نه شرافت یارادوب اهل منایه بولوسوز
قلم عاجزدی نگارش ایده شخصیتینی
ساخلیوب دهریده پاینده حسین نهضتینی
الغرض کربلا جوینی زینب بینوب
نینوا دشتی نوا زمزمه سیلن بزنوب
موکب آل علی عشق مناسینده انوب
آلتی آی غصه لی یولاردا نفسلر یورولوب
بیر چوخور یرده خانم زینبه خیمه گورولوب
گونده بیر دفعه بنی هاشمین آزاده لری
موقع عصریده سرشار الیور باده لری
بیر یره دعوت ایدور عاشق و دلداده لری
طرح ایدور زینب اوچون کنگره مشترکی
زینبه عرض ارادت الیور تک به تکی
(هر عصر جوانان بنی هاشم گدردیلر خانم زینبین خیمه سینون قاباقندا خانما عرض ارادت الیردیلر دانشاردلار گولردیلر )
خیمه سیندن علی اکبر چوله هر لحظه باخار
عمه سون گورمسه ناراحت اولار
چوخ داریخار باخماسا زینبه
قاسم اورگین غصه دوتار
وجده ریحانه زهرا شرف الناس گلور
هامیدان چوخ باجی دیدارینه عباس گلور
(زینب چخور ابوالفضلین قاباقنا قارداش سنه زینب قربان )
دیور ای زهره جنوس ایله کناره ماهدان
روحیمون مایه روحیه سی منزل گاهدا
کاش یانیمده اولیدی بالام عبدالله دا
خیمده مونس اولیدی غمی چوخ قارداشیوا
گونده مین یول دولانیدوخ ایکیمیزده باشیوا
فیض یاب اولماقا ایلور هره بیر یرده شتاب
آقالار گیتدی خانملار الیوب قصد ثواب
ایاقا دوردولا لیلا و سریه و رباب
هربیری بیر تحفه شایان گوتوروب الرینه
تا که تقدیم ایده اولیا ملکه محضرینه
تاپدیلار محضر زینبده وقاریله حضور
ایتدیلر سینه ده کی سوزلری شوقیله ظهور
عرض ایدوبلر بیزه قرآن اوخی ای سوره نور
سالماسون قلبیوه زنگار غم و غصه لکه
بیز کنیزوک بو بیاباندا سنه سن ملکه
روحی تحویج الیور شیوه گفتارلری
هیجانه گتیروب زینبی رفتارلری
یوز دوتوب قیلدی مخاطب او دل افکارلری
بو محبتلر ایدور فکری پراکنده منی
ایتمیون بوندا اضافه داخی شرمنده منی
بو چوله وارد اولانان اله قلبیم بولانور
گوزلریم علقمی رویت الینده سولانور
دل دوداقیم گورویوب باشیمه دنیا دولانور
یر اوزونده علی اولادی چخوب سیر السون
نجه بیر سیریدی الله سحرین خیر السون
دیسه هر یوزده یارا آنیده گوز یاشی گلر
هر بلا گلسه بو چولده باجی قارداشه گلر
بیر مثلدور کی دیر عقله گلن باشه گلر