.
❁﷽❁
#متن_روضه
#امام_حسن (علیه السلام)
#بیست_و_هشت_صفر
#بیست_و_هشتم_صفر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
اینقدر آقا امام مجتبی کریم بود فرمودند سه بار ، تمام داراییهای خودش ، همه ی مال و اموالش رو در راه خدا به فقرا بخشید
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامیِ گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستانِ خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است 1
قربونت برم ، آقای مدینه، قربون قبر بی شمع و چراغت آقاجان، ان شالله یه روزی بقیع آزاد میشه شیعه ها میان ماهم میایم، فرش زیر پامون رو میدیم برا حرمت، چه صحن و سرایی بسازیم تو بقیع، چه خبر بشه حرم بقیع، آقاجان...زنده باشیم و ببینیم
سخت است چگونه بنویسم محنت را
آتش زده این زهر تمام بدنت را
روزهای آخر عمر امام مجتبی از وقتی که اون جام زهرو سر کشید دور و بر امام مجتبی یکی یکی، بچه ها، خواهرا، برادرا میرفتن و میومدن، اما اونیکه از همه بی تاب تر بود خواهرش زینب بود،
آی، امام مجتبی
آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت
سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را
از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار
نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را
آقاجان...خدا میدونه چی دید امام مجتبی، یه عمری گوشه گیر شد، هر موقع اسم مادر میومد زیر لب ناله میزد وای مادر ....
از کودکیت سوختی و شکوه نکردی
حالا همه دیدند ولی سوختنت را
هر پاره جگر تکه ای ازغصه ی کوچه ست
مادر، تو کجایی که ببینی حسنت را 2
آقا جان....امام مجتبی رو زهری که جعده، لعنت الله داد این زهر، امام مجتبی رو زمین گیر نکرد، اون چیزی که امام مجتبی رو زمین گیر کرد آتشی بود که از لابلای در زبانه میکشید. بگم کی؟ اون لحظه ای که مادر سادات ، اومد پشت در، صدا زد مگه نمیدونید ما داغداریم مگه نمیدونید بابام پیغمبر تازه از دنیا رفته، برید ما رو به حال خودمون رها کنید.
من از امام زمان معذرت می خوام، نامرد دومی، تو نامه ای که برا معاویه نوشت گفت من دیدم دستای فاطمه رو از لابلای در، یعنی میدونستم فاطمه پشت دره، آنچنان با لگد، به در نیم سوخته زدم، آه، وقتی در آتش بگیره، میخ در سرخ میشه داغ میشه، یه مرتبه دیدن فاطمه ، بین درو دیوار، علی رو صدا نزد فقط گفت فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند
آه،
در وسط کوچه تو را میزدند
مادر جان
کاش به جای تو مرا میزدند
آی مادر.....
یه مرتبه دیدن، آقا سیدالشهدا دوید وسط کوچه صدا زد
حسینم، اینهمه آذر به سینه ام مزنید
نمک به زخم دل درد پرورم نزنید
در این مدینه همینجا سر مرا ببرید
غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید
سرمایه ی محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمیدهم
━━━━━━───────
✍ 1 شاعر:حسن کردی
✍2شاعر: امیر علوی
━━━━━━───────
#روضه #امام_حسن
#دستگاه_ماهور
#دستگاه_همایون
#حاج_اسماعیلی
.👇
❁﷽❁
#متن_روضه
#امام_حسن_مجتبی (علیه السلام)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام علیک یا ابا محمد یا حسن بن علی
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
اینقدر آقا امام مجتبی کریم بود فرمودند سه بار ، تمام داراییهای خودش ، همه ی مال و اموالش رو در راه خدا به فقرا بخشید
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامیِ گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستانِ خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است 1
قربونت برم ، آقای مدینه، قربون قبر بی شمع و چراغت آقاجان، ان شالله یه روزی بقیع آزاد میشه شیعه ها میان ماهم میایم، فرش زیر پامون رو میدیم برا حرمت، چه صحن و سرایی بسازیم تو بقیع، چه خبر بشه حرم بقیع، آقاجان...زنده باشیم و ببینیم
سخت است چگونه بنویسم محنت را
آتش زده این زهر تمام بدنت را
روزهای آخر عمر امام مجتبی از وقتی که اون جام زهرو سر کشید دور و بر امام مجتبی یکی یکی، بچه ها، خواهرا، برادرا میرفتن و میومدن، اما اونیکه از همه بی تاب تر بود خواهرش زینب بود،
آی، امام مجتبی
آن روز دوشنبه که در خانیتان سوخت
سوزاند تمام دل و باغ و چمنت را
از بغض گلوی تو کسی نیست خبر دار
نشنیده از ان روز کسی هم سخنت را
آقاجان...خدا میدونه چی دید امام مجتبی، یه عمری گوشه گیر شد، هر موقع اسم مادر میومد زیر لب ناله میزد وای مادر ....
از کودکیت سوختی و شکوه نکردی
حالا همه دیدند ولی سوختنت را
هر پاره جگر تکه ای ازغصه ی کوچه ست
مادر، تو کجایی که ببینی حسنت را 2
آقا جان....امام مجتبی رو زهری که جعده، لعنت الله داد این زهر، امام مجتبی رو زمین گیر نکرد، اون چیزی که امام مجتبی رو زمین گیر کرد آتشی بود که از لابلای در زبانه میکشید. بگم کی؟ اون لحظه ای که مادر سادات ، اومد پشت در، صدا زد مگه نمیدونید ما داغداریم مگه نمیدونید بابام پیغمبر تازه از دنیا رفته، برید ما رو به حال خودمون رها کنید.
من از امام زمان معذرت می خوام، نامرد دومی، تو نامه ای که برا معاویه نوشت گفت من دیدم دستای فاطمه رو از لابلای در، یعنی میدونستم فاطمه پشت دره، آنچنان با لگد، به در نیم سوخته زدم، آه، وقتی در آتش بگیره، میخ در سرخ میشه داغ میشه، یه مرتبه دیدن فاطمه ، بین درو دیوار، علی رو صدا نزد فقط گفت فضه بیا بخدا محسنم رو کشتند
آه،
در وسط کوچه تو را میزدند
مادر جان
کاش به جای تو مرا میزدند
آی مادر.....
یه مرتبه دیدن، آقا سیدالشهدا دوید وسط کوچه صدا زد
حسینم، اینهمه آذر به سینه ام مزنید
نمک به زخم دل درد پرورم نزنید
در این مدینه همینجا سر مرا ببرید
غلاف تیغ به بازوی مادرم نزنید
سرمایه ی محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمیدهم
━━━━━━───────
✍ 1 شاعر:حسن کردی
✍2شاعر: امیر علوی
━━━━━━───────
@navaye_asheghaan
اباالفضلیا مدیون ابالفضلن
اباالفضلیا مفتون ابالفضلن
اباالفضلیا دیوونه ی دیوونن
اباالفضلیا مجنون ابالفضلن
اباالفضلیا مست از می سالارن
اباالفضلیا مرد عمل و کارن
برا سینه زدن تو حرم ارباب یه امضای امام رضا رو کم دارن
بده پیمونه منه دیوونه به عشق اباالفضل سینه زنم
تا در روم واشه فقط این راشه تا روز قیامت در میزنم
اباالفضل منو مدیون خودت کردی
اباالفضل منو مجنون خودت کردی
اباالفضلیا سوختن ولی ساختن
زیر بیرق عباس همه خوشبختن
اباالفضلیا الگوشون ابالفضله
اباالفضلیا مرد روزای سختن
اباالفضلیا چون مست ابالفضلن
گدای کرم دست ابالفضلن
زیر منت هیچکس نمیرن چون که اباالفضلیا پابست ابالفضلن
بازم بی تابم دیدم تو خوابم میون دشتی از گلهای یاسم
عجب تعبیری چه خوش تقدیری ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم
بده پیمونه منه دیوونه به عشق اباالفضل سینه زنم
تا در روم وا شه فقط این راشه تا روز قیامت در میزنم
اباالفضل منو مدیون خودت کردی
اباالفضل منو مجنون خودت کردی
اباالفضلیا با حسین گره خوردن
دل از سفره زهرا و علی بردن
#کربلایی_جواد_مقدم
#حضرت_ابالفضل
#شور
#متن_روضه
#متنروضه
#متن_شعر
@navaye_asheghaan
🏴مقتل نامه فاطمیه
ماجرای #کوچه
حضرت زهرا علیها السلام بعد حادثهی
جسارت در کوچه، حین بازگشتـن یـک
دسـت را بـه دیوار گرفتـه بـود و دسـت
دیـگـر را بـه پـهـلـوی دردنـاکـش، پـای به
زمین میکشید و بهمنزل باز میگشت،
وقتیکه وارد منزل شـد، به زمیـن افتاد
و چـنـیـن صـدا زد کـه: عمر مـرا کـشـت!
📚 جامع النورین، سبزواری، ص۲۰۷.
🔰 #متن_روضه
@navaye_asheghaan
#متن_روضه
#فاطمیه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
نبینم علی جان که غمگین نشستی
بگو تا بدونم ازم راضی هستی؟
برات زخم دارم به پهلو به سینه
اینارو قبول کن،که وسعم همینه
ببخشم که واسه تو کم زخم خوردم
ببخش تا الانم برا تو نمردم
میخواستم برا تو بسوزه وجودم
که یار تو باشم به روی کبودم
خداحافظِ تو، دارم میرم امشب
همهچیز و دیگه سپردم به زینب
حلالم کن آقا، که بی یار میشی
سَرِ کفن و دفنم گرفتار میشی
از این خونه جمع کن لباسای من رو
نذار بشکِنه باز غرور حسن رو
علی جان تو یادت، بمونه همیشه
حسینِ غریبم شبا تشنه میشه
🔸علی خیبر شکنه..
همه عالم میدونن علی خیبر شکنه
اما یه صحنه ای مردم از علی دیدن تا به حال ندیده بودن، همۀ مدینه شاهد بودن هی زمین میخورد بلند میشد، میگفت: فاطمه..
کار علی به جایی رسیده حالا میخواد با خانمش حرف بزنه..
بگو فاطمه جان نمیشه بمونی
کجا داری میری تو خیلی جوونی
▪️(زبان حال) فاطمه جان! بچه های قد و نیم قدت رو کجا میخوای بذاری بری عزیز دلم؟…😭
▪️الهی برات بمیرم که تو هیجده سالگی مثل پیر زن ها راه میرفتی مادرجان!..😭
راحت بگم .. آخه بین در و دیوار چنان لگد زد، گفت:
صدای شکستن استخوان هاش به گوشم رسید.. 😭
ناله بزن یا زهراااا...
@navaye_asheghaan
.
#تحلیل_مداحی
#حاج_حیدر_خمسه 🎤
تحلیل 👈 #دکتر_محمد_فراهانی
#روضه_امام_جواد(ع)
حاج حیدر خمسه
#موضوع : تشویق و ترغیب غیر کلیشه ای
#متن_روضه 👇
ای جود، خاک پای تو یا حضرت جواد
قرآن پر از ثنای تو یا حضرت جواد
حاتم کم از گدای تو یا حضرت جواد
جانم شود فدای تو یا حضرت جواد
روحم به بارگاه تو پرواز می کند
مرغ دلم به سمت تو پر باز می کند
دست تو موقع کرم اعجاز می کند
مسکین تو به پادشهان ناز می کند
از کار جن و انس گره باز می کند
دست گره گشای تو یا حضرت جواد
برخیز ای جوان سر خود را زمین نکش
زخمیست بال تو پر خود را زمین نکش
ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین نکش
اسباب رقص و شادی زنها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین نکش
کنیزه بلند شد گفت فردا من جواب مادرش رو نمی تونم بدم. صدای نفس نفس هاش به خس خس افتاد. رفت یه کاسه آب آورد. اومد داخل بره گفت الان دل مادرش رو شاد می کنه. یدفعه ام الفضل رسید گفت کجا داری میری؟ ظرف آبُ گرفت. اومد داخل حجره دید دردونه امام رضا تو حجره افتاده. آب رو ریخت رو زمین. صدا زد نمی ذارم یه قطره اش رو بنوشی. اینجا یه امام یه ظرف آب... هلال هم میگه سپرمُ آب کردم گفتم الان دل زهرا رو شاد می کنم. دید شمر از گودال بیرون اومد. کجا میری هلال؟ یه خنده ای کرد. صدا زد دیر اومدی. الان خودم سیرابش کردم. گفتم تو که کار خودت رو کردی چرا دست و پات می لرزه؟ گفت هلال خودم دیدم مادرش صدا نی زد بنی بنی غریب مادر حسین...
#نکات
🔴تشویق و ترغیب غیر کلیشه ای
اگر بهترین مطالب بدون زمینه سازی لازم به مستمع ارائه شود، چندان اثر نمی گذارد، تشویق و ترغیب مستمع و توجه دادن او به فضیلت بکاء و ندبه برای اهل بیت(ع) و حساس نمودن او نسبت به مطلب، زمینه تأثیرپذیری را برای او فراهم می آورد.
در جای جای جلسه مورد بحث ما این زمینه سازی با تشویق و ترغیب، صورت می گیرد؛ آن هم خارج از کلیشه هایی که معمولا به کار می رود و تأثیر چندانی ندارد.
چند نمونه را در ادامه ذکر می کنیم، تا ذاکرین محترم با یادگیری آن به مرور خود را برای انشاء چنین محتویاتی آماده نمایند.
🔴خواهران و نقش آنها در روضه: «روضه برا جواد الائمه، روضه برا زنهاس، ای کاش می شد بریم بغداد تو صحن جواد الائمه، به زنای بغداد می گفتید: یه جوون داره دست و پا می زنه، کسی کف نمی زنه...»
این برداشت لطیف، علاوه بر همراه کردن بیشتر خواهران جلسه، نوعی نوآوری هم محسوب می شود و با اشاره به حرم آقا جوادالائمه(ع) حال و هوای حرم را، به دور از کلیشه های معمول، به جلسه می آورد.
🔴روز محشر: «یه جوری ناله بزن، فردا قیامت بگو خانم اون منم، ببین دارم برا بچه ات چی کار می کنم...»
اشاره به روز محشر، با توجه به شناختی که مستمع از هول و هراس آن روز دارد، و اشاره به شفاعت، که همه ما به آن نیازمندیم، با بیانی غیر کلیشه ای، تأثیر کلام را دو چندان می کند.
🔴عکس العمل به ناله مخاطب در مصراع «ای مادری تر از همه کم دست و پا بزن»: «من دست و پا زدن بغداد و دارم می گم، چرا رفتی یه جای دیگه...»
این تفسیر نالة مستمع، نوعی شخصیت دادن، ارتباط برقرار کردن و شریک کردن او در جلسه است، که همه اینها عامل افزایش تأثیرپذیری اوست.
@navaye_asheghaan
علیحاجیانفرkm_20240713-1_1080p_24f_20240722_141109.mp3
زمان:
حجم:
3.81M
#متن_روضه
🛑استحسان | روضه حضرت عباس
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
چِهبَلاییبَرسَرَت آوردِهاَند این دُشمَنان
قدّ یک طفلست اینجا قامتِسقایمن
✍(چرا گفتم قد یک طفل است؟)
اربعین؛ دیدن رباب یه جا خودشو
از رو ناقه انداخت....گفت: بیاین
قبر علی اصغرم رو پیدا کردم😭
زینالعابدین اومد گفت:
نه رباب این قبر عموم عباسه...
دوتا حالت داره:
(حالت اول) یا از خجالت آب شده!!
گواهی میدهد این قبرکوچک
که مردی راخجالت آب کرده
(حالت دوم)
یا وقتی که ابی عبدالله بدن عباسو
علقمه گذاشت وقتی برگشت
این دشمن وقت گیر آورد
انقدره زدن این بدن رو...
چرا سقا؟ شده مشکت پاره
بی تو میشه خواهرت آواره
توی خیمه میمیره شیرخواره
بری سقا من میشم بیچاره(و قلت حیلتی)
داره خون از دیده هات میباره
دیگه زینب محرمی نداره😭
🔴(ببین...نگاه کرد) گفت عباس
همینکه پرچمت افتاد،خیمهغوغاشد
(غیرتیا بسم الله)
همینکه پرچمت افتاد،خیمهغوغاشد
نبودی و سر یک گوشواره دعوا شد
تو رفتی و همه گفتن وای بر زینب
که پای چند حرامی به خیمهها وا شد
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
⚫️شب تاسوعا ۱۴۰۳ بهبهان⚫️
🎤روضهخوان: #علـی_حاجیـان_فر
#شب_نهم_محرم
@navaye_asheghaan
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
#⃣ #شهادت_امام_سجاد
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيم
لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم
حسبنا الله و نعم الوکیل و نعم المولی و نعم النصیر...
السلام عليك یا ابا الحسن یا علی بن الحسین یا زین العابدین یا ابن رسول الله یا حجه الله علی خلقه یا سـیدنا ومولانا إنا توجهنا واستشفعنا وتوسلنا بک إلی الله وقدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عند الله اشـفع لنا عند الله
*شبِ شهادت آقا زين العابدينِ، امشب باید همه ناله بزنن، امشب شب گریه ست، این آقا نزديك به سی و پنج سال کارش گریه بوده، سی و پنج سال کارش ناله بوده... امام سجاد آب ميذاشتن جلوش گريه مي كرد، غذا ميذاشتن جلوش گريه مي كرد، هر وقت،شب، روز،صبح، گريه مي كرد، هر وقت بچه ي شيرخواره ميديد گريه مي كرد، هر وقت نگاهش به دختر بچه مي افتاد گريه مي كرد…
آب دیدم، کام عطشان تواَم آمد به یاد
دیدم آتش، لعل سوزان تواَم آمد به یاد
دوختم بر آسمان پر ستاره، چشم خویش
بر بدن، زخم فراوان تواَم آمد به یاد
قصاب داشت گوسفند رو ذبح مي كرد، همين كه كارد رو گذاشت به حلقوم حيوان، آقا صدا زد: آبش داديد؟ عرض كرد: يا بن رسول الله! اين چه سئوالي است؟ ما مسلمانيم، مگه ميشه آب نداده ذبحش كنم، آري آبش دادم آقا، امام زار زار شروع كرد گريه كردن، گفت: آقاجان! بي ادبي كردم؟ ناراحت شديد؟ فرمودن: تو يه گوسفند رو ميخواي ذبحش كني آبش ميدي، اما نبودي كربلا ببيني، پوست صورتِ داداشم علي اصغر مثل مشك خشكيده چروكيده شد، لب ها سفيد شد، چشم هاش جايي رو نمي ديد از شدت تشنگي.... اي حسين!
تا شنیدم کشتیِ بشکستهای بر گِل نشست
پیکرِ بر خاک، عریان تواَم آمد به یاد
*دیگه چی دیدی آقاجان! یاد مصیبتهای کربلا کردی؟*
از فراز شاخهای آمد صدای بلبلی
بر سر نی، صوت قرآن تواَم آمد به یاد
شعلۀ شمعی در آغوش نسیم، آشفته بود
روی نی، موی پریشان تواَم آمد به یاد
قصّۀ سنگ و سبو در خاطرم چون نقش بست
ماجرای چوب و دندان تواَم آمد به یاد
*به آقا زین العابدین خیلی ها گفتند: چقدر آقاجان! گریه میکنید؟ شما که پدرتون از مکه که راه افتاد خیلی ها جلویِ باباتون روگرفتن، بهشون گفتن: یا اباعبدالله! سفری که میری پُر از خطرِ.. آقا خودشون به همه می فرمود :"خداوند اِراده کرده من رو در خون آغشته ببینه..."
آقاجان یا زین العابدین! پس اینهمه گریه برا چیه؟ آقا با دست به پیشانی مبارک زد، هی گریه اش بیشتر شد، فرمودند: کشته شدن در راه خدا آرزوی ماست ... اما تا امروز آیا شنیده بودید یکی از زن و بچه های ما خانواده به اسارت بره؟....*
تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت
الهی می مُردمنمیدیم اینقدر جسارت
مگه یادم میره کعب نی و حمله و غارت
مگه یادم میره ناموسِ حیدر و جسارت
مگه یادم میره دروازۀ شام و اسارت
از آقا امام سجاد سئوال کردن:آقاجان! کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟ فرمود:" اَلشام، اَلشام، اَلشام..." آخه شامی ها یهودی خیلی دارن، خیلی هاشون دین ندارن، اینقدر به عمه جانم خندیدن...دیدم دارن از بالاي بام خانه ها سنگ میزنن، خاکسترِ آتش می ریختن، ساعت ها دَمِ دروازه ی شام مارو معطل کردن، آخه داشتن شهر رو آذین می بستن، جارچی هاشون جار میزدن: یه عده خارجی دارن میآرن... هر کجا نشستی ناله بزن بگو: یا حسین..."بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفِ الْغَرِیب،یا قَتیلَ الله، یٰا اَباعَبدِالله...*
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین…
*بِأسمِکَ العظیمِ الاَعظم،بحق آقامون حجت ابن الحسن، یا الله…فَرَج امام زمان برسان..دستایی که به سویت بلند شده خالی بر نگردان…سلامتی و تعجیل در ظهور حجت ابن الحسن، سلامتي مقام معظم رهبري، نابودي آمريكا و اسرائيل صلوات بلندي بفرستید….*
@navaye_asheghaan
#⃣ #مصائب_شام
#⃣ #اسارت_آل_الله
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين"
"يا رَبَّ الحسین، بِحق الحسین، اِشف صَدر الحسین، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة "
*ایام ایام اسارت خاندان آل الله است، ایام اسارت عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیهاست، بی مقدمه بریم وسط روضه...*
روضه خوانی نشست بر منبر
گفت هرگز نمیرود از یاد
اهل روضه مرا حلال کنید
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
*وقتی این یه تیکه رو روی منبر اون روضه خون اول جلسه اش گفت"دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد..." دیدن میرزای شیرازی اینقدر گریه کرد.
صدا زد: روضه خون دیگه نخون بسه.
گفت: آقا من که چیزی نخوندم...!
گفت: دیگه چی میخواستی بگی ..زینب رو بردن مجلس اِبن زیاد....*
از زمین و زمان صدا خیزد
جبرئیل است میزند فریاد
غیرتی ها همه به هوش به هوش
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
*شب و روز های گریه از حالا به بعده مردم... سادات عذرخواهی منو بپذیرن*
زینب و مجلس شراب کجا؟
معجرش دستِ کوفیان افتاد
ای امام زمان! ببخش مرا
دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد
*یا اباعبدالله یا اباعبدالله! میخوای ناله بزنی بسم الله...*
برادر به قربان خون سرت
*انشالله صدای نالت برسه کربلا*
برادر به قربان خون سرت
فدای سر پر ز خاکسترت
ببینید مرد و زن جشن بر پا کنن
که ناموس حق تماشا کنن
*اگه همه ی روضه ها رو بخواد بی بی زینب تو یک جمله بگه اینه...*
به گلهای ما رنگ نیلی زدن
به طفلان ناز تو سیلی زدن
*دم دروازه کوفه مشغول خطبه خوانیه یه وقت دختر ابی عبدالله دید عمه اش یه نقطه رو داره نگاه میکنه، طرز حرف زدنش عوض شد، عمه کی نظر شما رو جلب خودش کرده؟ چرا عوض شد طرز صحبت کردنتون؟
فرمود:سر از دریچه محمل بیرون بیار تا تو هم ببینی... تا سر بیرون آورد دید سر بریده باباش حسین... یا بقیة الله..
زینب یه نگاه به حسین کرد، حسین!
با من حرف نمیزنی نزن با دخترت حرف بزن*
به گلهای ما رنگ نیلی زدن
به طفلان ناز تو سیلی زدن
اگر بهر نماز شکر میخواهی وضو سازی
ندارم آب با خاک سر زینب تیمم کن
حسین جانم! همۀ مصیبتها را برام گفته بودن.حتی اسارتم را بابام علی بهم خبر داده بود، یه روز تو کوفه من رو به عنوان اسیر میارن، اما دیگه کسی نگفته بود سر بریدۀ تو بالای نیزه رو مي بينم... اي حسين!...*
بیا زِ بالای نی به دامن جای گیر
تا که بشُویم به اشک زِ چهره خاکسترت
حسین جان!
نمیزد اینقدر کف، نقاره و چنگ و دف
دشمن اگر میشنید زمزمهٔ مادرت
خدایا! به اضطرار عمه ي سادات زينب كبري سلام الله عليها فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، مارو جزو یارانش قرار بده، مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان تا ظهورش حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمان متصل بگردان، اموات ما، پدر و مادر ما ببخش و بیامرز، مارو حسینی زنده بدار عاشورایی بمیران، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار
تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات
@navaye_asheghaan
#شهادت_امام_سجاد
#حضرت_زین_العابدین
#متن_روضه
هر لحظه در سكوت، غمت داد می زند
بغضی كه از فراق تو، فریاد می زند
كاشكی قدر بدونیم این گریه كردن ها رو، ناله زدن ها رو،باید لذت ببریم از این منبرها،اشك ریختن ها،بی خود نیست به حبیب بن مظاهر میگن:چه آرزویی داری؟ میگه":آرزو دارم بیام توی دنیا بشینم تو روضه ی امام حسین گریه كنم،گفتند:حبیب با این همه مقامات،اون جایگاه كنار حرم امام حسین،می فرماید:نمی دونید اینجا خدا با گریه كن های حسین چه معامله ای میكنه." تازه ماها نمی دونیم،چیزی نمی دونیم،چیزی نفهمیدیم،نمی دونید مادرش حضرت زهرا چیكار میكنه براتون.
این كه تو نیستی و به ما طعنه می زنند
خیلی ها مارو مسخره می كنند ،میگن:پس كجاست آقاتون؟
این كه تو نیستی و به ما طعنه می زنند
بر آتش نبودن تو، باد می زند
وقتی كه صید دائمی ِ چشم توست دل
كی دست رد به سینه ی صیاد می زند
قلبم اگر كه با تو نباشد نمی تپد
نبضم دمی كه از تو كنم یاد می زند
دیریست خنده نیست به رخسار پر غمت
چشم تو حرف از دل ناشاد می زند
امشب نگاه ابری تو با زبان اشك
دم از عزای حضرت سجاد می زند
سی سال آزگار به هر جا نشسته است
حرف از غمی كه بر دلش افتاد می زند
اما بالاترین غم امام سجاد،كه فرمود:الشام،الشام،الشام
با یاد شام و بزم شراب
اون عالم نشته بود،مداح رفت بالا منبر گفت: دخلت زینب علیها سلام علی ابن زیاد.(هنگامی که زینب به مجلس پسر زیاد در آمد(تا این جمله رو گفت:دیدن اون عالم عمامه از سر برداشت،گفت:دیگه بس ِ،دیگه نگو.
با یاد شام و بزم شراب اشك ریزد
با یاد جسم غرق به خون داد می زند
امشب باید ناله بزنی،ضجه بزنی،وَ یَضِجَّ الضّاجُّونَ اونایی كه میتونند ضجه بزنند وَ یَعِجَّ الْعاجُّونَ حسین...
دوری ِ این راه ترتیب نمازم را شکست
که شکستن پشتش از اندوه و درد ما شکست
ما راَیت و فی البلا الا جمیلا گفته ایم
یک جهان حرف است از پیروزی ما تا شکست
سر شکستن ارث فامیلی ما از کوفه است
زینبی سر زد به محمل تا سر سقا شکست
قلب مجنون می شکست از دوری لیلای خود
کار بر عکس است در اینجا دل لیلا شکست
روزگاری هم دری با تخته ای جور آمد و
قلب بابامان علی را ، پهلوی زهرا شکست
مادر،مادر،مادر..... اصلاً همه ی دعواها سر این اسم بوده، مادر، مادر....
امام سجاد داره میگه:
گفتم ای مردم منم مكه منا
گفتم ای مردم منم سعی و صفا
گفتم ای مردم عزیز حیدرم
مصطفی از من، من ازپیغمبرم
لیك آتش بر دل تنگم زدند
نام زهرا بردم و سنگم زدند
حضرت رقیه خواهر امام سجاد هم گوشه خرابه می گفت:
گمانم جُرم باشد،هر كه شكل فاطمه باشد
که با شلاق و با سیلی، شده از من پذیرایی
دست من بسته شد و ذکر قنوتم حیدر است
قد من خم شد از آنکه سجده ام چون مادر است
حکم از بالا برایم آمده تب داشتن
کاسه ی چشمی پر و اشک لبالب داشتن
مصحفی دارم ورق ها دل٬ زبانم هم قلم
اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان
روضه ها را روز دیدن اشک را شب داشتن
پای دل تاول زد اما می دوم دنبال او
در خیالم هم ندارم فکر مرکب داشتن
سهم هر کس در میان کربلا تقسیم شد
سهم من از کربلا این است٬ زینب داشتن
با سوز قلب پاره پاره گریه می کردی
با چشم های پر ستاره گریه می کردی
دل های نزدیکانتان که جای خود دارد
که آب می شد سنگ خاره، گریه می کردی
یه شب غلام امام سجاد وقتی ظرف آب رو برای امام آورد دیگه شروع كرد اعتراض كردن، گفت: آقا نزدیك به سی و پنج سال ِ،هر موقع برات آب میآرم وضو بگیری،چشمت به آب می افته گریه میكنی،هر موقع یه بچه ی شیرخواره می بینی گریه می كنی،هر موقع یه بچه ی سه چهار ساله می بینی گریه میكنی،آقا بس نشده این همه گریه كردن؟ آقا فرمود:غلام از تو انتظار نداشتم این حرف رو بزنی، فرمود: غلام مگه تو قرآن نخوندی؟گفت:آقاجان،بله خوندم. مگه سوره ی یوسف رو این همه نخوندی؟بله آقا جان فدات بشم خوندم. فرمود:یعقوب یه یوسفش رو ازش دور كردن،با علم پیامبری می دونه یوسفش زنده است برمیگرده، فقط یه پیراهن خون آلود براش آوردند اینقدر گریه كرد دیگه چشماش جایی رو نمی دید،من جلوی خودم هجده یوسفم رو سر بریدند... آقا:
در وقت تجدید وضو تا آخر عمرت
تا آب می دیدی دوباره گریه می کردی
ذبحی اگر پیش نگاهت دست و پا می زد
آقا می گفت:دست نگه دار به اون قصاب،می گفت:بگو ببینم این گوسفند رو داری میكشی آب بهش دادی یانه؟ می گفت:آقا جان،این چه حرفی است كه می زنید؟این دستورات رو ما از خود شما گرفتیم، مگه میشه،دستور دین ِ، ذبح و باید آب داد،رو به قبله...یه وقت می دیدند امام سجاد سر به دیوار گذاشته داره ناله میزنه،صدا میزنه:بخدا بابامو با لب تشنه كشتند، هرچی می گفت:آه جیگرم.می اومدند دور گودال آب ها رو می ریختند، می گفتند:حسین به تو آب نمی دهیم...حسین..
ذبحی اگر پیش نگاهت دست و پا می زد
تا صبح چون ابر بهاره گریه می كردی
با یاد اکبر، تا که می آمد به گوش تو
@navaye_asheghaan
#⃣ #روضه_دیر_راهب
#⃣ #روضه_دفتري
#⃣ #متن_روضه
....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ....
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم
"يا رَبَّ الحسین، بِحق الحسین، اِشف صَدر الحسین، بظهور الحُجّة ، يا رب الحُجّة، بحق الحُجّة، اشف صدر الحُجّة، بظهور الحُجّة
صلی الله علیک یا اباعبدالله...
یه سلام امشب مثه اون راهبِ نصرانی بدیم، انشالله جوابمون رو ابی عبدالله بده بعد براش جون بدیم... همه با هم:
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ ...
بیا ببین دلِ غمگینِ بی شکیبا را
بیا و گرم کن از چهره ات شبِ ما را
"منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند"
که بی حرم چه کنم غصه هایِ فردا را
خیالِ کربُبلایت مرا هوایی کرد
بگیر بالِ مرا تا ببینیم آنجا را
*یا اباعبدالله! من وعدۀ اربعین به این دلم دادم، من وعدۀ زیارت به این دلم دادم ... من وعده دادم اربعین آقام منم می پذیره ... حسین جان ... ما رو هم قبول کن آقا..*
به موجِ سینه زنانت قسم غلام توام
که بُرده گریۀ ما آبرویِ دریا را
خدا کند که بیایی شبی به روضۀ ما
شنیده ام که به سر، سر زدی کلیسا را
خوشا به پنجۀ راهب که شانه ات می زد
به آنکه بُرد دل راهبانِ ترسا را
به پیر مرد غریبی که شُست گیسویت
گرفت از سر و رویِ تو خاکِ صحرا را
راهب نصرانیِ، مسیحیِ، از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... یه مشت مردایِ جنگی، یه مشت اسیر زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن ... یکی از سَرا مثل خورشید داره نور میده ... خدایا چقدر نورانیِ این سر مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده...
زن و بچه های اسیر رو جمع کردن پشت کلیسا، زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ...
شب که شد همه خوابیدن، راهب نصرانی اومد جلو، به یکی از نیزه دارا گفت یه خواهشی ازت دارم.
_چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر نورانی امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید عطایی بدی... قبول کرد پولی داد و سر رو از بالایِ نیزه پایین آورد ..
خوشا به بزم عزاخانه اش که تا دَمِ صبح
شنید پیشِ سرَت روضه هایِ زهرا را
چرا بُرید سرت را به رویِ دامنِ من
چرا نشاند به خون این دو چشم زیبا را
چگونه سنگ شکسته جبین و دندانت
چگونه زخم تَرَک داده رویِ لبها را
✍ #حسن_لطفی
اِبن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سر رو آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه؟..
شنید داره هاتفی صدا میزنه: طوبیٰ لَک، طوبیٰ لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت ..
خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی... خدايا بحق عيسي به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره...
میگه گوشامو جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ ..أنا ابنُ محمدٍ المصطفی، أنا ابنُ علیٍ المرتضی، أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ...
راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم، انا الغَریب، انا العَطشان ... راهب دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ صورت رو روی صورت ابي عبدالله گذاشت... بعد سرِ مقدس ابی عبدالله رو با گلاب شست،سر رو از خون و خاک پاک کرد.
میخوام یه جمله بگم،اونایی که اهل روضه باشن از من جلوتر میرن،سر شسته اومد شام،تمیز،معطر،اما وقتی تو خرابه رقیه بغلش کرد، دید همه محاسنش خونیِ،لباش ترک خورده و پاره پاره است،دید دندوناش شکسته است...صدا زد: بابا!بابا! حالا فهمیدم دیروز چوب خیزران یزید کجا میخورد، ای حسین...
همه به نیت فرج،به نیت شفای مرضا، سلامتی رهبر،نابودي آمريكا و اسرائيل همه نیت کنن،هیچکی نیست بگه من بی حاجت اومدم،همه سه مرتبه ناله بزنید: یا حسین!...
@navaye_asheghaan
📖 #متن_روضه
🔊 روضه برگشت کاروان اُسراء به کربلا
⚫️ ظهر اربعین حسینی #بخش_دوم
➖➖➖➖➖➖➖➖
بَر گَشته ام، به کربُبَلا یا أخی الغریب
بی تو دِگر، فِتادم از پا أخی الغریب
قَدَّم، زِ غصه های تو تا شد، أخی الغریب
بعد از تو نیست، خِیر به دنیا، أخی الغریب
یک اربعین، پس از تو، بلا دید خواهرت
رفتی و بعد تو، چه ها دید خواهرت
خوننده این روزا، سر و سینه نمیمونه براش ، باید تو کمک بدی، خیلی از رفیقامو میدونم، نرفتن گفتن بمونیم روضه ها خالی نشه، از صبح این ور اون ور دارم داد میزنم، به اربابم هر چی دادن میزارم وسط، هرچی هم تو این چند روز دلت سوخت بزار وسط ، من میگم، یه ثواب اونی که رفته میبره، ده تا ثواب توی نرفته، وقتی تَقَلّا برا رفتن میکنی بی بی میگه جانم، چند تا تون به این و اون رو زدید نشد، رفیق میشناسم، به صاحب کارش گفته حقوق یه ماهَ مو نده، سه روز برم بیام، آی ، هواست به ما هست یا نه؟ میدونم سرت شلوغه، اما منم دل دارم، میخوام این دوسه تا بند و با من بیای ها،
آورده ام، کنار مزارت، سر تو را ،
از ساربان، گرفته ام، انگشتر، تو را
دق داده اند، بی صفتان، مادر تو را (چرا؟)
از بس زدن، در همه جا، خواهر تو را (نگام کن صورتمو)
یک دم نظر نما، که تن من شده کبود
رفتم به شام، در بر من، محرمی نبود
رسیدن کربلا، زنای بنی اسد، غوغا کردن، چند جا زنا خیلی به آل الله خدمت کردن، یکی اینجا بود ، زنا بنی اسد رفتن به مرداشون گفتن نمیرید ما میریم، تن بچه های زهرا رو زمینه، دور تا دور قبرا، آماده، الآن صاحبای قبرا میان، نگاه کردن دیدن از دور، دونه دونه، مثل برگ خزان، از بالا مرکب ها، با صورت میان پایین، دویدن زنا، رسیدن به اولی خانم پاشو، اینجا که قبری نیست ، قبرا جلوست، صدا زد برو کنار، کجا بودی ظهر عاشورا، قاسمم همین جا تیکه تیکه شد، دیدن اینا آروم نمیشه رفتن جلو تر ، خانم، پاشو، قبرا جلوست، گفت برو کنار، کجا بودی برادرم، علی اکبر رو همین جا، عربا عربا، دیدن نه، کار جمع نمیشه، بریم سراغ بزرگتر، اومدن بالا سر زینب، خانم، شما بزرگید، پاشو، قبر جلوست، خانم جیغ کشید، برید کنار، کجا بودید صبح یازدهم، اسباشونو نعل تازه، اینقدر رو تنش دُوُندَن، همه صحرا بوی حسین، آه، آی، بلاخره اومد بالای قبرا،
از دوریت حسین، گریبان، دریده ام
شروع کرد حرف زدن، بی بی حرف میزد بچه ها خودشونو میزدن
رفتی و بعد تو، چه بلایی، کشیده ام (سادات منو ببخشن)
من ناسزا، ز دشمن زهرا، شنیده ام
دشمن تر از یهود، به حیدر، ندیده ام (چرا؟)
از آتش یهود، به سرها نشانه است
دم دروازه شام، اومد گفت یا شمر، من از تو تاحلا چیزی خواستم، نه والله، یه خواهش دارم، بگو مارو از شلوغی نبرن، بازار نبرن، یه بار بحرف خانم گوش کرد، تا مسیر عوض شد، خانم دوید، بگو از بازار ببرن، اونجا نه، محله ی ، یهود ...
حسیـــــــــــــن
عرض من تمام، یکی دوتا جمله، سرورا، داداشام میخونن، گفت
از آتش یهود، به سرها نشانه است (حواست هست یا نه)
از آتش یهود، به سرها ، نشانه است
بر گونه هایمان، اثر تازیانه است
عرض روضه ام یه جمله است، همه رو آروم کردن، دو نفر آروم نمیشدن، یکی ربابه، هر چی دست رو سرش، خانم آروم، بچم کجاست؟ هر کی یه قبری رو بغل، بچم کجاست؟ امام سجاد اومد آرومش کرد، خودم گذاشتم رو سینش، نگران نباش، جاش خوبه، رباب آروم شد، اما سکینه، آروم نمیگرفت، هی میگفت وَینَ العَمِه، یه ظرف آب برداشت، رفت سمت علقمه، عمو، پاشو ، پاشو، آب برات آوردم، عمو، آب فرات تازه از شام، حسیــــــــــــــــــــن، جان
آی ، اِی سایه ی، اِی سایه ی بلند سرم
اِی سایه ی بلند تو بر سر، بلند شو
پس داده اند چادر مادر، بلند شو
زخم جبین من، شده بهتر، بلند شو
بنگر، بنگر چگونه از غم تو سال خورده ام
برخیز، تا کنار مزارت نمرده ام (بند آخرم)
یادم نمیرود، که چه دیدم ز روی تل (بیرونیا میشنون یانه؟)
من نالهء ، بُنَیَّه، شنیده ام زِ روی تل
فریاد، یا حسین، کشیده ام، زِ روی تل
بر سینه ات، نشستُ، دویدم، ز روی تل (این برا اونایی که هنو گریه نکردن)
آن نانجیب، خنجر خود را، بُرون کشید
رأس تو را، مقابل من، از قفا، بریــــــد
بگو چکار کنم، تا که دست و پا نزنی؟
حسیـــــــــــــــــــــــــن
صدات کربلا برسه
حسیـــــــــــــــــــن
#روضه_روز_اربعین
#روضه_حضرت_زینب
#برگشت_کاروان_اسراء
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
@navaye_asheghaan