eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
612 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
ای‌سر فدای گیسوانت، ابروانت می‌بوسم‌ امشب خشکی دور لبانت صافی مویم، صافی ریش تو بابا پیچیده‌ شد در پنجه‌های دشمنانت موهای مشکی تو را جوگندمی کرد خاکستری که مانده لای گیسوانت بابا تو از بالای نی، از آن بلندی دیدی اسیری زنان و دخترانت؟! بعد از نواز‌ش‌های تو شد قسمت من دستان زجر و خنده‌ی شمر و سنانت این دشمنان پست‌تر از چارپایان خیلی شکستند استخوانم، استخوانت با چشم کم‌سویی که دارم لمس کردم پاره شده با ضربه‌ی دشنه رگانت وقتی یزید خیره‌سر از روی مستی با خیزران می‌زد به دندان ‌و دهانت جاخورد پشت خواهرت آن دختر تو لکنت گرفت این دختر شیرین‌زبانت 🔸شاعر: ======================= @navaye_asheghaan
🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ بسته راه چاره دید و گریه کرد طفل بی‌گهواره دید و گریه کرد دختر آواره دید و گریه کرد روسری پاره دید و گریه کرد او چهل سال است کارش گریه است این چهل سال افتخارش گریه است ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دست بسته از زنان شرمنده شد از تمام کاروان شرمنده شد بیشتر از دختران شرمنده شد مجلس می، آنچنان شرمنده شد در میان راه تنها مرد بود بین یک جمعیتی نامرد بود ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ از غم ویرانه‌رفتن اشک ریخت پایکوبی کرد دشمن اشک ریخت لحظه‌ی معجر گرفتن اشک ریخت مرد ها دنبال یک زن...اشک ریخت هم زیارتنامه‌اش آتش گرفت هم سر و عمامه‌اش آتش گرفت ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ باورش می‌شد که غم پیرش کند؟ خواهرش را زجر زنجیرش کند زاده‌ی مرجانه تکفیرش کند حرمله اینقدر تحقیرش کند نانجیب پست با یک مشک آب پرسه می‌زد پیش چشمان رباب ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ کوچه‌های شام خیلی سخت بود سنگ‌های بام خیلی سخت بود طعنه و دشنام خیلی سخت بود جام و بزم عام خیلی سخت بود حرف‌های تند و تیزی می‌شنید واژه‌ای مثل کنیزی می‌شنید ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ خنده‌های شمر یادش مانده است ماجرای شمر یادش مانده است چکمه‌های شمر یادش مانده است جای پای شمر یادش مانده است کندی خنجر عذابش می‌دهد ضربه‌ی آخر عذابش می‌دهد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ آمد و بال و پرش را جمع کرد دست بی‌انگشترش را جمع کرد با حصیری پیکرش را جمع کرد روی دستش حنجرش را جمع کرد صورت خود را به روی خاک زد یاد عریانی گریبان چاک زد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ سجاده ی اشک تو ، به هر جا باز است صد جاده به سمت آسمانها باز است چشمان تو هر روز ، پر از عاشوراست چون پنجره ای که رو به دریا باز است ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ در سوگ امام ساجدین دل خون است. وز سوز غمش دیده ی دل جیحون است. رنجی که ز کربلا و کوفه تا شام او دید بیانش ز توان بيرون است. ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ شب شادی شب غم گریه می کرد به اندوهی دمادم گریه می کرد کتاب عمر او تقویم روضه است محرم تا محرم گریه می کرد (آقای مومنی نژاد) @navaye_asheghaan
#⃣ #⃣ #⃣ #⃣ ....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.... بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين" "يا رَبَّ الحسین، بِحق الحسین، اِشف صَدر الحسین، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة " *ایام ایام اسارت خاندان آل الله است، ایام اسارت عمه ی سادات زینب کبری سلام الله علیهاست، بی مقدمه بریم وسط روضه...* روضه خوانی نشست بر منبر گفت هرگز نمیرود از یاد اهل روضه مرا حلال کنید دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد *وقتی این یه تیکه رو‌ روی منبر اون روضه خون اول جلسه اش گفت"دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد..." دیدن میرزای شیرازی اینقدر گریه کرد. صدا زد: روضه خون دیگه نخون بسه. گفت: آقا من که چیزی نخوندم‌...! گفت: دیگه چی میخواستی بگی ..زینب رو بردن مجلس اِبن زیاد....* از زمین و زمان صدا خیزد جبرئیل است میزند فریاد غیرتی ها همه به هوش به هوش دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد *شب و روز های گریه از حالا به بعده مردم... سادات عذرخواهی منو بپذیرن* زینب و مجلس شراب کجا؟ معجرش دستِ کوفیان افتاد ای امام زمان! ببخش مرا دَخَلَت زَینَبٌ عَلَی بنَ زِیاد *یا اباعبدالله یا اباعبدالله! میخوای ناله بزنی بسم الله...* برادر به قربان خون سرت *انشالله صدای نالت برسه کربلا* برادر به قربان خون سرت فدای سر پر ز خاکسترت ببینید مرد و زن جشن بر پا کنن که ناموس حق تماشا کنن *اگه همه ی روضه ها رو بخواد بی بی زینب تو یک جمله بگه اینه...* به گلهای ما رنگ نیلی زدن به طفلان ناز تو سیلی زدن *دم دروازه کوفه مشغول خطبه خوانیه یه وقت دختر ابی عبدالله دید عمه اش یه نقطه رو داره نگاه میکنه، طرز حرف زدنش عوض شد، عمه کی نظر شما رو جلب خودش کرده؟ چرا عوض شد طرز صحبت کردنتون؟ فرمود:سر از دریچه محمل بیرون بیار تا تو هم ببینی... تا سر بیرون آورد دید سر بریده باباش حسین... یا بقیة الله.. زینب یه نگاه به حسین کرد، حسین! با من حرف نمیزنی نزن با دخترت حرف بزن* به گلهای ما رنگ نیلی زدن به طفلان ناز تو سیلی زدن اگر بهر نماز شکر میخواهی وضو سازی ندارم آب با خاک سر زینب تیمم کن حسین جانم! همۀ مصیبتها را برام گفته بودن.حتی اسارتم را بابام علی بهم خبر داده بود، یه روز تو کوفه من رو به عنوان اسیر میارن، اما دیگه کسی نگفته بود سر بریدۀ تو بالای نیزه رو مي بينم... اي حسين!...* بیا زِ بالای نی به دامن جای گیر تا که بشُویم به اشک زِ چهره خاکسترت حسین جان! نمیزد اینقدر کف، نقاره و چنگ و دف دشمن اگر میشنید زمزمهٔ مادرت خدایا! به اضطرار عمه ي سادات زينب كبري سلام الله عليها فرج امام زمان ما برسان، در ظهورش تعجیل بفرما، مارو جزو یارانش قرار بده، مرگ مارو شهادت در رکابش قرار بده، رهبرمان تا ظهورش حفظ بفرما، انقلاب ما به انقلاب امام زمان متصل بگردان، اموات ما، پدر و مادر ما ببخش و بیامرز، مارو حسینی زنده بدار عاشورایی بمیران، خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار تعجیل در ظهور آقا امام زمان ،شادی ارواح طیبه شهدا،امام شهدا، شادی روح اموات :رحمه الله من یقرا ،فاتحة مع اخلاص مع صلوات @navaye_asheghaan
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل چشم تر آورده ام، دو شاهدِ عادل! شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت شاه عوالم کجا و بند سلاسل روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز ناقۀ عریان و منزل از پی منزل پس چه شد آن دست‌ها که طفل سه ساله با مدد او نشسته بود به محمل ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟ لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل! پای همان نیزه‌ای که رأس حسین است ذبح کنیدم که خواند آیۀ بسمل سرزده‌است از تنور خانۀ خولی «یار من و شمع جمع و شاه قبایل» ریخت بر آن سر یزیدِ مست، شرابی بشکند آن دست‌های نامتعادل آه از آن بازه‌ای که زادۀ نیرنگ صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل جام تهی بود کاش ساغرِ جسمم از چه نمردیم ما ز بزم اراذل از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل حرف کنیزی زدند، ای دل غافل! سر زند از شام تیره صبح سپیدی منتقمِ قوم بسته است حمایل تا نشده دیرتر بخواه فرج را پیک اجل چون رسد چه جای وعجّل @navaye_asheghaan
با نغمه‌ی حیدری علی می شنوی از لاله ی پرپری علی می شنوی در مجلس شام، جز زِ رأسِ در تشت از شیون خواهری علی می شنوی @navaye_asheghaan
زمزمه، زمینه مصائب شام وای از شام خراب دستای رقیه بسته شد توی بندِ طناب وای از شام خراب پشت دروازه مُعطلْ بودیم من و رباب وای از شام خراب ما رو نامسلمونا زدن سرِ خیر و ثواب وای از شام خراب این یهودیا می‌دادن مارو خارجی خطاب تو روی نیزه ها بودی من تو سر و صدا بودم تو روی نیزه می‌دیدی من تو شلوغی‌ها بودم تو سنگ و چوب می‌خوردی من تازیانه می‌خوردم تو از رو نیزه افتادی.. من باز دوباره می‌مُردَم می‌زنم فریاد، بسته شد دستام ای امان از شام، ای امان از شام سنگْ می‌خوردیم، از روی هر بام ای امان از شام، ای امان از شام ای امان از شام...... وای از شام خراب سرِ هر کوچه سکینه چِقَدَر دیده عذاب وای از شام خراب توی بازارْ خدایا شده ظلمِ بی حساب وای از شام خراب شِکوهِ های مارو با تازیوونه دادن جواب وای از شام خراب پای ناموس تو وا شده توی بزم شراب آرامش منو بُردن.. چی به روزِ من آوَردن دوره کجاوه‌ی زن ها مردا هلهله می کردن خولی با دستِ خون‌آلود دستای مارو می بنده پا نیزه ی علی اصغر داره حرمله می خنده حرمله می‌بُرد، ما رو تویِ عام ای امان از شام، ای امان از شام بسته شد چشمات، بسته شد چشمام ای امان از شام، ای امان از شام ای امان از شام...... آه از بزم یزید رنگِ دخترای تو بینِ نامَحرما، پَرید.. آه از بزم یزید شمر خنده می‌زد و رقیه ناله می‌کشید آه از بزم یزید قدِ خواهر تو با ضربه‌ ی خیزران، خَمید.. آه از بزم یزید زیر چوب خیزران هیچکی به دادت نَرسید لب های قاری قرآن... باید که بوسه بارون شه نه اینکه با یه چوب‌دستی لعل لباش پُر از خون شه ناموسِ آل پیغمبر باید پرده نشین باشه حالا ببین اوضاع‌مو.. زینب میونِ اوباشه ما کجا وُ این، بزم پُر آلام ای امان از شام، ای امان از شام دشمنت می‌زَد، سیلی بر ایتام ای امان از شام، ای امان از شام ای امان از شام...... @navaye_asheghaan
زمینه مصائب شام بعد غم و رنج شهر کوفه رسیده کاروان سوی شام پذیرایی اینها ز مهمان شده با سنگ‌های روی بام خدایا کجائه اينجا که داره دلا می لرزه اینجا مرکز فساده داره چشم هیز و هرزه شامی و، بغض و کینه شامی و، زخمِ سینه شامی و، کابوس های سکینه حسین... وای... هوای خرابه های اینجا روزا گرم و شب‌هاش سرده اینجا کوچه‌هاش مثل مدینه راویِ خاطراتِ درده فرموده امام سجاد با دلی چو کوه غم ها اینجا شد هفتا مصیبت روا به گل‌های زهرا شامی و، اشک و گریه اینجا دق، کرد رقیه می‌دادند، نون خشک به ما هدیه حسین... وای... @navaye_asheghaan
واحد مصائب شام (به روایت حضرت زینب سلام الله علیها ) امان از شامِ غم امان از اين ستم تو روی نیزه و... منو درد و ماتم دل ما، پر از خون موی تو، پریشون سکینه زِ داغ تو محزون شام و...یک کوچه ی تار شام و...غم های بازار شام و ...اَندوهِ آزار ياحسين يابن زهرا... زِ بام خانه ها یک عده بی‌حیا می‌ریختن خاکستر به روی سر ما نخوان ای، تو جانان براشان، تو قرآن که سنگت زنند ای حسین جان شام و...بزمِ شرابش شام و...رنج و عزابش شام و...حالِ خرابش یاحسین یابن زهرا... دیدی چی شد آخر رقیه شد پرپر خرابه شد گودال تا اومدی با سَر خرابه، شَبِش سرد روزاش گرم، پُر از درد رقیه تو رو دید و غَش کرد شام و... اشکای هر شب شام و...سجادِ در تب شام و...دردای زینب یاحسین یابن زهرا... @navaye_asheghaan
صبح اینجا شبیه "شام" شده دم دروازه ازدحام شده زن رقاصه داشت کف میزد دختری بین شهر دف میزد دم دروازه ریسه بندان است دم دروازه سنگ باران است به چه روزی دچار شد زینب حالتش غصه دار شد زینب غصه ای قدر نه فلک خورده از سنان و شبث کتک خورده... سِترِ ناموسِ کبریا زینب مانده مابین لات ها زینب! از روی پشت بام سنگ زدند به حجاب عقیله چنگ زدند آه از کوچه ی یهودی ها ماند روی تنش کبودی ها زینب و هلهله؟! زبانم لال... زینب و حرمله؟! زبانم لال... دست او بسته شد میان طناب آه زینب کجا و بزم شراب؟! روز در پیش چشم او شب شد بین نامحرمان معذب شد بس کن ای روضه خوان چه می گویی؟ ✍️ @navaye_asheghaan
شامیان! این همه تحقیر به مهمان نکنید روز خود را ز ستم، شامِ غریبان نکنید میهمانند شما را حرمِ آل الله آتش و سنگ، نثارِ رهِ مهمان نکنید حرمتِ عترت و قرآن نشنیدید مگر؟ دشمنی این همه با عترت و قرآن نکنید کاروانی همه داغِ جگر از راه رسید شام را این همه آذین و چراغان نکنید این عزیزان خدا آینه ی ایثارند شادی محنتشان، آینه بندان نکنید بی قرار و دمی از گریه ندارند قرار خنده بر گریه ی این جمع پریشان نکنید دمِ دروازه ی ساعات چرا جمع شدید؟ جمعتان باد پریشان، ستم این سان نکنید آه، ناموس خداوند تماشایی نیست! هتک حرمت ز سراپرده ی یزدان نکنید این اسیران شمایند؛ امیران شما بر امیران خود این کینه و طغیان نکنید عترتِ احمد و ویرانه نشینی عجبا! پایه ی مردمی و عاطفه ویران نکنید یوسف فاطمه را جای به زندان ندهید این قَدَر فاطمه را اشک به دامان نکنید ✍️ @navaye_asheghaan
وای از شام اسیران غم بی حد دیدند خاک از بام به فرق سرشان پاشیدند بر غم و غصه ی اولاد علی خندیدند پای سرهای بریده همگی رقصیدند بغض دیرینه ی خود را به علی نو کردند بی حیاها همه ی قافله را هو کردند پیش چشم اسرا چنگ و دف و تار زدند کعب نی بر بدن عابد بیمار زدند دختران را به سر کوچه و بازار زدند سخت تر از همه در پیش علمدار زدند دختر فاطمه را جا ملاعام دهند دسته دسته به اسیران همه دشنام دهند شامیان ظلم به ذریه ی طاها کردند خنده بر بی کسی زینب کبرا کردند خون به قلب علی و احمد و زهرا کردند اسرا را سر هر کوچه تماشا کردند خون عباس سر نیزه بجوش آمده بود دور ناموس خدا برده فروش آمده بود ✍️ @navaye_asheghaan
سفر رسید به ماه صفر به شام خراب به روز اول ماه صفر بدون نقاب سه روز پشت در شهر منتظر ماندند که شهر را برسانند تا کمال عذاب به چهره های عطش بارشان ، شلوغی شام به غیر شبنم شرم و حیا نمی‌زند آب به سنگ بسته بود بخت شام‌ تا محشر چرا که ناله یشان را به سنگ داده جواب شمار زخم زبان ها و زخم سنگ از بام روی دل و سرشان می‌زند برون ز حساب مرارتی که به ایشان رسیده از امت نشان نداده به اولاد مرسل اهل کتاب بساط عیش مهیا مغنیان سرگرم اسیر آمده در شهر اف بر این آداب بدا که قوم چُنان کشتن حسین شهید کشیده اند عیالش به بند بهر ثواب به یک طناب تمام قبیله بسته شده است قرار عرش خدا میرود از این اطناب به دور گردن زین العباد و پرده گیان به دور بازوی زینب دخیل بسته طناب ابوتراب کجایی ابوتراب بیا که دختران تو را شام می‌کشد به تراب چه دختران...؟که سه لاپرده داشت محملشان رسیده اند به انظار دون بدون حجاب سزاست پرده بیفتد ز روی بیت الله که غیر نور ندارند روی چهره نقاب به روزگار خرابی رسیده اند به شام که هست بر سر هر کوچه ای دکان شراب عفیفه های نجیبی که بر سر بازار ربوده از دلشان های و هوی هلهله تاب چقدر رو زده زینب...که یا ابوالغیره ز روی نیزه نوامیس خویش را در یاب محله های یهودی که می‌رود زینب نظاره میشود از روی کینه باب به باب دوباره کم شده از کاروان یکی... زینب به دست بسته چگونه کند حضور و غیاب بس است روضه در این حد که زینب کبری در آمده است به بزمی که می‌خورند شراب از این ستم که به زینب روا نبود و رَوَد بنای خانه هستی خراب باد خراب ز آه غیرت شیر خدا ز ماتم شام میان سینه نمانده است هیچ غیر کباب همین که چشم بدوزد به نیزه حق دارد اگر که جان بسپارد در این میانه رباب نهیب می‌رسد از هر طرف تشر پیداست مگر چه دل دارد دختری برای عتاب...؟ بنات شاه شهیدان به وصل او نرسند مگر به نیزه ی روز و شباشب اندر خواب اگر چه سنگ خورند و اگرچه مشت اما به غیر دیدن بابا نمیشوند مجاب سری به دست سه ساله است ، مرحبا تصویر دودست زخمی و کوچک خوشاخوشا این قاب رسیده دخترکی به پدر و یا بر عکس رسیده اند ز ویرانه ها به حُسنُ مآب ✍️ @navaye_asheghaan