eitaa logo
کانال نوای عاشقان
23.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
612 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات مدیر کانال نوای عاشقان کربلایی هادی صالحی @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
آنکه پیوسته حسادت بر گل بی خار کرد عاقبت یار مرا کشت و مرا بی یار کرد دیدن زهرا همه غم‌ها ز قلبم می‌ربود نگذرد حق زآنکه محرومم از این دیدار کرد با که گویم ای خدا در سن هجده سالگی تکیه گاهم پیش چشمم تکیه بر دیوار کرد بشکند آن دست سنگینی که بین کوچه ها بس که سیلی زد دو چشم همسرم را تار کرد پیرهن می‌شد پر از خون هر نفس که می‌کشید وای من با سینه‌ی حورا چها مسمار کرد بعد زهرا ارثیه بر طفل دردانه رسید خصم بر طفلِ سه ساله، کینه ی بسیار کرد گفت بابا در بیابان، تازه خوابم برده بود با لگد زجرِلعین آمد مرا بیدار کرد شائق! آن کس که به دل داغ نگارم را گذاشت زینبم را خون جگر در کوچه و بازار کرد @navaye_asheghaan
بانوی من به غصه چرا خو گرفته‌ای من محرم توام ز چه رو، رو گرفته‌ای در بین کوچه حامی حیدر شدی ولی دیدم مدال خویش به بازو گرفته‌ای این گونه راه می‌روی و می‌کُشی مرا ره می‌روی و دست به پهلو گرفتی هنگام پاشدن کمک از دست من بگیر برخاستی و دست به زانو گرفته‌ای هر بار که بدون کمک راه می‌روی احساس می‌کنم که تو نیرو گرفته‌ای @navaye_asheghaan
. روز روشن بانویی را تیره دلها می‌زدند دختر خیرالبشر را بی حیاها می‌زدند فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت فاش می‌گویم علیِ مرتضی را می‌زدند کاش می‌بستند چشمان علی را جای دست نامسلمانان به پیش چشم مولا می‌زدند مثل جوجه دختری لرزید آنجا تا که دید دسته جمعی بین کوچه مادرش را می‌زدند عده ای با تازیانه می زدندو با غلاف عده ای در آن شلوغی با کف پا می‌زدند بر نمی‌گردد سر زهرا میان بسترش چون میان کوچه او را بی محابا می‌زدند این زدن ها باز، در کرب و بلا تکرار شد یوسفی را در ته گودی خدایا می‌زدند پهلویش، پهلوی یک پهلو شکسته نیزه خورد زخم ها را بر تن او، پیش زهرا می‌زدند از تنش چیزی نمانده غیر مشتی استخوان لشگری دیدند آقا مانده تنها، می‌زدند زخم قلب داغداران، بار دیگر تازه شد اسبها را نعل تازه پیش زنها می‌زدند پیکری عریان به روی خاک و جمعی کف زنان خواهری را در هیاهوی تماشا می‌زدند با که گویم؟ کاش می‌مُردم نمی‌گفتم سخن دختری را در کنار جسم بابا می‌زدند . @navaye_asheghaan
بی تو رسیده است به لب جان بیا بیا مُردیم ما ز دوری و هجران بیا بیا حتی بهار بی‌تو، شبیه خزان بُوَد عالَم به یمن توست گلستان بیا بیا دین شد غریب، العجل آقای منتقم اسلام گشته بی تو پریشان بیا بیا تا کی به روی خاک، بدنهای چاک چاک تا چند جسم جد تو عریان بیا بیا تا چند پا برهنه عزیزان مصطفی باشند روی خار مغیلان بیا بیا تا کی سر حسین بوَد روی دست شمر جاری ست خون از آن لب عطشان بیا بیا ای باطن حقیقی قرآن و دین بگو تا کی به نیزه قاری قرآن بیا بیا تا کی به دست ابن زیاد است چوب کین تا کی زند بر آن لب و دندان بیا بیا @navaye_asheghaan
ای گل باغ خدا متی ترانا و نراک ای امید شهدا  متی ترانا و نراک چه شود در وسط روضه بیایی مولا جان خود کنم فدا متی ترانا و نراک لطف کن ای پسر حضرت نرجس خاتون نظری کن به گدا متی ترانا و نراک در تمام سختی زندگی‌ِ ما تنها تویی آرامش ما متی ترانا و نراک مادرت پشت در سوخته از پا افتاد می‌زند تو را صدا متی ترانا و نراک می‌زند تو را صدا آن بدنی که گشته است زیر مرکب جابجا متی ترانا و نراک عمه‌ات بالای تل، می‌دید که راس الحسین پیش چشمش شد جدا متی ترانا و نراک @navaye_asheghaan
دنیای ما ز غصه و ماتم لبالب است هر روزِ ما بدون تو، تیره‌تر از شب است روی لب همه بُوَد عجّل فرج بیا جان تمامِ منتظرانِ تو بر لب است در طول غیبتت چه جگرها که خون نشد دلهای دوستان همه در تاب و در تب است هرچند انتظار تو داریم ما ولی چشم انتظارِ اصلیِ تو، عمه زینب است مولا قسم به پیکر از هم جدا شده روی تن حسین، اثرِ نعل مرکب است شب گشته شمر، گیسوی او ول نمی‌کند بی‌تو هنوز موی سرش، نامرتب است @navaye_asheghaan
منم آن گناهکاری که به معصیت اسیرم تو مرا عزیز کردی ز گنه ولی حقیرم تویی آنکه بی‌نیازی و منم نیازمندم تو عطا کننده و من سر کوی تو فقیرم تویی آن بزرگواری که کرامت است کارت چه شود که من هم امشب ز تو توشه ای بگیرم نظری کن و برایم بنویس یک نجف را خوشم آنکه در همه عمر سگ درگه امیرم همه هست آرزویم که علی علی بگویم که میان ذکر گفتن وسط حرم بمیرم سر سفره وقت افطار نظرم به آب افتاد دل من شکست و یادِ علیِ نخورده شیرم به فدای مادری که سر کودکش به نی دید به اشاره گفت اما ز غم حسین پیرم @navaye_asheghaan
نازنینا که به رخ، زلف چلیپا داری قلب زهرایی و در قلب همه جا داری سینه‌ات نور و لبت کوثر و چشمت دریا بهتر از یوسفی و صورت زیبا داری چشم بد دور ز تو، کاش که چشمت نزنند جان فدایت که چنین نرگس شهلا داری بر سر شانه‌ی تو هست عبای نبی و ذوالفقار علوی در ید بیضا داری ای مسیحای مسیحا به تو نازیم، که تو مثل عباس، قد و قامت رعنا داری چه بگوییم به شانت، که فقط باید گفت (آنچه خوبان همه دارند ، تو تنها داری)* هیچ کس مثل تو از مادر خود ارث نبرد میخ خون شده از سینه‌ی زهرا داری *این مصرع از امیر خسرو دهلوی می‌باشد. @navaye_asheghaan
جز حسینِ من، گلی پرپر در این گلشن نداشت لاله‌ی پرپر شده که زیرو رو کردن نداشت عالمِ امکان کسی مانند زینب غم ندید مادری هم مثل من خونین جگر اصلاً نداشت آبرودار جهان عریان به روی خاک بود بر تنش غیر از سِنان و تیر، پیراهن نداشت یوسف من بی‌کفن نه بوریایش شد کفن پس کفن دارد حسین من ولیکن تن نداشت قسمتی از پیکرش چسبیده زیر سم اسب غیر چندین تکه زینب بر روی دامن نداشت از تنِ دَرهم شده هرچه بگویم کم بوَد اینکه رگ‌ها نامرتب شد دگر گفتن نداشت سر به روی دامنم بود و جدا می‌کرد شمر دخترم زینب در آنجا طاقت دیدن نداشت کس نداند گوشه‌ی گودال حکم ذبح را طاقت این ضربه‌های دشنه را گردن نداشت باز صد رحمت به وضع حنجرِ یحیی، که او برگلویش نقشی از آثار سر کندن نداشت زینبم با اکبر و عباس و قاسم آمده رفت اما محرمی هنگام برگشتن نداشت دختر من با چه دشواری سوار ناقه شد بی کمک باشد اگر زن اینکه خندیدن نداشت با که گویم که مهار ناقه دست شمر بود دلخوشی جز یک سر پر خون، عزیز من نداشت @navaye_asheghaan
یوسف فاطمه در معرض گرما مانده کار نیزه است اگر زخم تنت وامانده با که گویم به تنت پیراهنی نیست که نیست کهنه پیراهن تو زیر لگدها مانده از همان لحظه که اعضای تو را درهم دید قامت عمه‌ام از دیدن تو تا مانده روی یک کهنه حصیری بدنت را چیدم ولی انگار تنت در همه صحرا مانده بوریا پر شده اما بدنت جمع نشد بین زنبیل کمی از بدنت جا مانده بدنت پخش زمین هست ولی سینه کجاست سینه‌ات زیر سُم مرکب اعدا مانده ذره ذره بدنت از سم مرکب می‌ریخت به سم مرکبشان دیده زهرا مانده ✍️ @navaye_asheghaan
وای از شام اسیران غم بی حد دیدند خاک از بام به فرق سرشان پاشیدند بر غم و غصه ی اولاد علی خندیدند پای سرهای بریده همگی رقصیدند بغض دیرینه ی خود را به علی نو کردند بی حیاها همه ی قافله را هو کردند پیش چشم اسرا چنگ و دف و تار زدند کعب نی بر بدن عابد بیمار زدند دختران را به سر کوچه و بازار زدند سخت تر از همه در پیش علمدار زدند دختر فاطمه را جا ملاعام دهند دسته دسته به اسیران همه دشنام دهند شامیان ظلم به ذریه ی طاها کردند خنده بر بی کسی زینب کبرا کردند خون به قلب علی و احمد و زهرا کردند اسرا را سر هر کوچه تماشا کردند خون عباس سر نیزه بجوش آمده بود دور ناموس خدا برده فروش آمده بود ✍️ @navaye_asheghaan
بابا غم تو بر جگرم چرخ میزند اشک غمم به چشم ترم چرخ میزند گرچه ز سنگ، جوجه‌ی تو پر شکسته شد صیاد باز دور پرم چرخ میزند آن دختری که زیور من شد به گوش او با خنده هی به دور و برم چرخ می‌زند از تاریانه‌ای که عدو بر سرم زده بابا خرابه دور سرم چرخ میزند موی مرا کشید و لگد زد به پهلویم دردش مدام بر کمرم چرخ میزند @navaye_asheghaan