#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مثل شمع سحری آب شدی از گریه
از خودت بی خبری آب شدی از گریه
بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن
ناله ها از نفس انداخت تو را گریه نکن
دل من از نفس سوخته ات آگاه است
مثل اینکه شب بی مادریم در راه است
لحظه ها سخت تر از سخت به تو میگذرند
زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند
زهره خانه حیدر چه شده خاموشی؟
ساکتی مادر من یا نکند بی هوشی؟
مثل تنهایی بابا چقدر تنهایی
دور کن از سر خود فکر سفر تنهایی
طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده
سایه ای از تن مجروح تو باقی مانده
دور از چشم هراسان حسن گریه نکن
این چنین ناله جانسوز نزن گریه نکن
بعد از آن کوچه باریک بهم ریخته ای
از همان لحظه تاریک بهم ریخته ای
#حسن کردی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
#حسن لطفی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
مثل شمع سحری آب شدی از گریه
از خودت بی خبری آب شدی از گریه
بسترت خیس شد از اشک بیا گریه نکن
ناله ها از نفس انداخت تو را گریه نکن
دل من از نفس سوخته ات آگاه است
مثل اینکه شب بی مادریم در راه است
لحظه ها سخت تر از سخت به تو میگذرند
زخم ها گرچه که مخفی ست ولی جلوه گرند
زهره خانه حیدر چه شده خاموشی؟
ساکتی مادر من یا نکند بی هوشی؟
مثل تنهایی بابا چقدر تنهایی
دور کن از سر خود فکر سفر تنهایی
طرحی از قامت چون کوه تو باقی مانده
سایه ای از تن مجروح تو باقی مانده
دور از چشم هراسان حسن گریه نکن
این چنین ناله جانسوز نزن گریه نکن
بعد از آن کوچه باریک بهم ریخته ای
از همان لحظه تاریک بهم ریخته ای
#حسن کردی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
اگرچه سایه ای از دخترت به جا مانده
رسیده ام که بگویم قرار ما مانده
رسیده ام سر خاکی که سایه بانش ریخت
نشسته ام ؟نه قد و قامتم دو تا مانده
یکی دو روز فقط صبر کن ؛کنار توأم
که چند نیمه نفس بین ما دوتا مانده
دلم برای علی شور میزند تنها
برای او فقط این یار بی صدا مانده
مسیر خانه مان تا مزار تو سرخ است
جراحتی ست که در پهلویم به جا مانده
مدد ز شانه طفلم گرفته می آیم
به چهره ام اثر دست بی حیا مانده
هنوز هم همه سرفه های من خونی ست
هنوز هم به رخم ردّ شعله ها مانده
تمام روز فقط حرف زینبم این است
که روی چادر تو چند جای پا مانده
بس است شکوه ام و داغ های من بگذار
نمک به زخم زنم داغ کربلا مانده
نشسته بین خرابه در انتظار پدر
دو پلک بی رمقش سمت نیزه ها مانده
زبان گرفته که سربار عمه اش شده است
از ان شبی که از آن قافله جدا مانده
صدای عمه خود را دگر نمیشنود
فقط نه این چقدر زیر دست و پا مانده
به عمه گفت که عمه بِگرد می یابی
به قد من به گمانم که بوریا مانده
#حسن لطفی
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هی میکِشم گل مینویسم مادر من
وقت توسل می نویسم مادر من
من قصه های باورم را دوست دارم
من عاشقانه های مادرم را دوست دارم
ای رحمت للعالمین خوانده تو را اُم
خورشیدی و دور سرت دریای انجم
ترکیب عشق و نور و احساس و حیایی
تو چلّه ی پیغمبر اهل حرایی
اول که عطر خاک و باران زد تو بودی
وقتی نسیم سیب می آمد تو بودی
آثار تو در جاده ی افلاک باقی ست
یک جلوه ات در قصه ی لولاک باقی ست
دست تو در روز قیامت بازِ باز است
دست تو در امر شفاعت بازِ باز است
ای ذکر تسبیح تو بعد از هر نمازم
ایاک نعبد های جاری در نمازم
ای دختر آیینه های بی تعلق
هرچه سرودند از تو شعر بی تملق
معراج اهل آسمان از دامن تو
عطر خدا می آید از پیراهن تو
کوثر توئی ما تشنه کامان تو هستیم
ما مستحق لقمه ی نان تو هستیم
باران شما و ما همه خاک کویریم
بر ما ببار از تشنگی اینجا نمیریم
ای وصف تو در آیه های پاک کوثر
ای بوسه بر دست شما داده پیمبر
ای گرد خاک چادرت خورشید تابان
از چادر تو صد یهودی شد مسلمان
آئینه ی تقدیس در دنیای پیشین
ای لیله القدر پیمبرهای پیشین
ما با تو ترسی از شب محشر نداریم
خود را فقط در دست لطفت می سپاریم
ای احترامت واجب بر هر پیمبر
ای آسمان روشن شب های حیدر
خورشید بعد از دیدنت در تابش آمد
عالم پِی دستاس تو در چرخش امد
بر آسمان عشق حیدر دل که دادی
پیراهنت را هدیه بر سائل که دادی
عالم به دستان عطایت آفرین گفت
بر بخشش بی انتهایت آفرین گفت
شور نمازت تا خدا بالا گرفته
اینگونه نامت کنیه ی زهرا گرفته
ای خادمت آسیه و حوا و مریم
چشم همه بر دست تو چشمان ما هم
گاهی گلو از مهر تو تر می نمایم
بنگر چگونه بی شما سر می نمایم
امروز جمعه؛ روز آقای غریبی ست
بانوی من بی صاحبی درد عجیبی ست
دیگر کسی چشم انتظار آسمان نیست
چشم انتظار مهدی صاحب زمان نیست
ندبه گذشت و حضرت دریا نیامد
گاه سمات آمد ولی آقا نیامد
بانو قسم بر پهلوی آزرده ی تو
بر چهره ی در کوچه سیلی خورده ی تو
امشب بگو مهدی بیاید ما غریبیم
آقای هم عهدی بیاید ما غریبیم
#ولادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
داریم به دل گرمیِ طوفانِ نجف را
داریم به لب مدحت سلطانِ نجف را
داریم به سر شوق پریشان نجف را
خوردیم فقط شُکرِ خدا نان نجف را
دل اولِ این شعر به ایوانِ نجف رفت
گفتیم همه فاطمه و جانِ نجف رفت
باید به درِ خانهی زهرا بنشینیم
تا لطف خدارا به تماشا بنشینیم
تا در خنک سایهی طوبی بنشینیم
تا ظِلِّ قیامت همه بالا بنشینیم
بوسیدنِ دستانِ شما واجب عینی است
تعظیم تو بر شیرِ خدا واجب عینی است
دستی که زده بوسه پیمبر فقط این است
آن دخترکی که شده مادر فقط این است
کفوی که شده معنی حیدر فقط این است
یاسی که شده قبله قمصر فقط این است
خانم حرمی از تو در این سینه خدا ساخت
از نورِ شما یازده آئینه خدا ساخت
بالاتر از آن خط که نوشتند تو هستی
مدحی که نخواندند و نگفتند تو هستی
با نقطهیِ با ، نقطهیِ پیوند تو هستی
آئینه قَدی خداوند تو هستی
چیزی بِجُز از نورِ خداوند نداری
سوگند که ای آیِنه مانند نداری
بانو چه شگفت است هُبوتی که تو داری
قدر است چه قدری ملکوتی که تو داری
یا جمع جلال و جبروتی که تو داری
صد رشته قنات است قنوتی که داری
با تیغ به تو تکیه کند شیرِ خداوند
ای خطبهیِ تو غیرتِ شمشیر خداوند
از روزِ ازل هر تپشت یادِ علی بود
نَبْضَت ، ضربانت ، نَفَسَت نادِ علی بود
این هشت فلک فاطمه آبادِ علی بود
خانم همهی حرفِ تو فریاد علی بود
از ریشهی آن چادر اگر ریشهی شیعه است
از خطبهی بُرَّندهات اندیشهی شیعه است
در سینه اگر آتشی از شور تو داریم
در دست اگر رأیتِ منصور تو داریم
ما چشم فقط جانبِ منشور تو داریم
دردیم چه غم ، نور علی نور تو داریم
از بارِشَت ای ابر ، پُر از لاله شد این باغ
از لطفِ نگاهِ تو چهل ساله شد این باغ
هر بادِ مخالف شده جوشن به تنِ ما
هر تیر توان داد به برخاستنِ ما
با ماست همیشه نفسِ بُت شکن ما
در سایهی زهراست تمامِ وطنِ ما
صائب چه خوش آورد زِ شرحِ جگرِ ما
"آسایش منزل نبُوَد در سفرِ ما"
یکروز از این ظلم گران هیچ نمانَد
از دشمن اسلام نشان هیچ نمانَد
از آلِ فلان آل فلان هیچ نمانَد
از حسرت این پیر و جوان هیچ نمانَد
یکروز از این دل پَرِ پرواز بسازیم
در خاکِ بقیع چار حرم باز بسازیم
گفتید که : سرگرمِ پریشانی خویشم
سرخوش زِ سبویِ غمِ پنهانی خویشم
شرمندهی جانان زِ گران جانی خویشم
دلبستهی یارانِ خراسانی خویشم
یاران خراسانیات امروز بگوشند
لب تر بکنی پایِ شما مرگ بنوشند
#حسن _لطفی
@navaye_asheghaan
ازبس که حُسن نام تو شد مشق جوهرم
عطر بقیع میوزد از باغ دفترم
شوق بهشت سهم بقیه، ز من مخواه
از گندم مـزار شما ساده بگذرم
مسکین، یتیم، اسیر، همه زود آمدند
مثل همیشه در صف این خانه آخرم
نقش است بر کتیبه ی خلقت هوالکریم
ثبت است بر جریده ی عالم هوالکرم
من خواب دیده ام پس از آبادی بقیع
نذر ضریح توست النگوی مادرم
آنقدر حلقه بر در این خانه کوفتم
حالا خودم کلون قدیمی این دَرَم
گفتند سائلان که پس از تو کجا رویم
گفتی که این شما و سرای برادرم
اینها دو واژه اند که با هم غریبه اند
برصفحه چون دوخط موازی: #حسن #حرم
#نــوكـر_نـوشـت:
#حسن_جـانم
مثل نسیم صبح به عرفان رسیده ایم
وقتی بدست بوس کریمان رسیده ایم
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #دوشنبتون_امام_حسنی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_صادق_یاری
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
نشسته ام سراین سفره تا گذشت کنی
مرا ببخشی و باز ای خدا گذشت کنی
به افتتاح و ابوحمزه اتکا کردم
که با فراز فرازِ دعا گذشت کنی
تمام عمر خودم بارها خطا کردم
چه میشود که توهم بارها گذشت کنی
دلت میاید اگر بین شعله ها باشم؟
اراده کن که ازین بینوا گذشت کنی
نوای فاطر #یا_فاطمه گرفتم که
به نام نامی #خیرالنسا گذشت کنی
مقیم مسجد ارکـم امیدوارم من
در این حریم سراسر صفا گذشت کنی
کبوتر #حـرم_مشهدم چه بهتر که
دم شلوغی #باب_الرضا گذشت کنی
بَدَم قبول، ولی ای کریم ممکن نیست؟
برای رفتن تا #کــربـلا گذشت کنی؟
#نـوكـر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
#سحر_چهاردهم ذکر منِ بی سروپا
شده العفو به حق #حسن و #خون_خدا
من که از دوری این فاصله ها خسته شدم
می شود در #حرمت روزیِ من اشک و دعا؟
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #چهارشنبتون_امام_رضایی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سیدالیاس_حسینی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
.
@navaye_asheghaan
🎶سـبـک:#شـور
🖊امـام حـسـن(ع)
📝مـتـن:#حـسـن کـریـم....
🎤بـانوای:#کـربـلایـےحـسـنعـطـایـے
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
حسن، کریم اهل بیت خدا
به یاد تو دلامون داره صفا
اسم تو شیرینه مثل عسل
بهخدا ضربهی شمشیر تو بین عالم شد مثل
ضربانم تویی نفس من
امیر دلم حسن حسن حسن
حسن حسن خير العمل حسن(٢)
شیر جمل حسن جانم حسن حسن
کرم حسن ای با جنم حسن
تیغ دو دم حسن جانم حسن حسن
حسن حسن جانم حسن حسن ....
|🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤|
حسن وارث رزم شیر خدا
آبروی همهی سینه زنا
زهرهی لشگر رو داری میدری
زِ همه پهلوونای میدون یک سر و گردن سری
يل لشکر فراریه دشمن
آخه اومده حسن حسن حسن
صفا حسن فرمانروا حسن(۲)
مرد خدا حسن جانم حسن حسن
طلای ناب پور ابوتراب
سردار بی نقاب جانم حسن حسن
حسن حسن جانم حسن حسن...
|🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤❤️🖤|
اگه بباره سنگ از عرض و سماء
یه نفری میره تو دل بلا
علی داره میگه جانم حسن
مثل خودم توی میدون هستی یه سردار بتشکن
کوه ایمان همه به فداتن
به میسره زد حسن حسن حسن
ادب حسن شیر عرب حسن(۲)
اصل و نسب حسن جانم حسن حسن
جهان حسن شیر ژیان حسن
ای پهلوان حسن جانم حسن حسن
حسن حسن جانم حسن حسن...
@navaye_asheghaan
نماهنگ اقرار.mp3
4.88M
واست بمیره نوکرت واست بمیره
کی میشه اون ضریحتو بغل بگیره
از وقتی فهمیدم که تشنگی کشیدی
آب خوش از گلوی من پایین نمیره
🎙 #حسن عطایی
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
#روضه_حضرت_زهرا_س
#شام_غریبان
آآآآآآآآآآی
🔸سه غم اومد به جونم، هر سه یکبار
🔸غریبی و اسیری و غم یار
🔹غریبی و اسیری چاره داره
🔹ولی آخر کُشَد ما را غم یار
▪️غم یار و غم یار و غم یار
▪️غم یار و غم یار و غم یار
کار تنش زیاد، ولی وقت من کم است
میدونی دیگه، بچه های حضرت زهرا اجازه داد زدن نداشتن
☑️برا همین آستین تو دهن گذاشتن که صدای گریشونو همسایه ها نشنون
😭😭😭😭
کار تنش زیاد، ولی وقت من کم است
یک شب برای شستشوی این بدن کم است
😭😭😭
بانوی من نحیف نبود،اینچنین نبود
نگاه میکنمش، ظاهراً کم است
▫️ای وای ای وای ای وای ای وای
▫️ای وای ای وای ای وای ای وای
در زیر پارچه…
فرمود از رو لباس، منو غسل بده
در زیر پارچه، وَرَمَش گم نمیشود
انقدر واضح است که یک پیرهن کم است
باید چگونه جمع کنم این بساط را??
فرصت کم است و آب کم است و کفن کم است
مسمار را خودم زده بودم به تخته ها
باید بمیرم پشیمان شدن، کم است
♦️گیرم حسین دق نکند، اینچنین ولی
♦️گریه برای داد، برای حسن کم است
☑️اگه یکی داغ میبینه، اونیکه داره گریه میکنه رهاش کنید بزار گریه کنه
حواستون به اونی باشه که گریه نمیکنه
☑️اینی که بغض،،، احتمال دق کردنش داره
🔘امام حسن یه همچین حال و روزی داره
مخصوصاً امشب سفارش کرد بچه ها…
✔️سفارش مادرتونه
کسی نباید صدای گریه تونو بشنوه تا یه جا
گریه برای داد، برای حسن کم است
#فاطمه_جانم
آینه آمدی، ترک خورده میروی
یعنی برای بردن تو چهار زن کم است
✅پیراهن حسین که کارش تمام شد
✅پس جای غصه نیس اگر یک کفن کم است
😭😭😭😭
🔰بالَت ، پرت، تنت همه ی پیکرت،،،خدا
🔰این زخم ها زیاد، ولی وقت من کم است
😭😭😭😭😭
🔰بالَت ، پرت، تنت همه ی پیکرت،،،خدا
🔰این زخم ها زیاد، ولی وقت من کم است
☑️معمولا لحظه آخر، بند کفنُ میخوان ببندن میگن بچه ها… محارم بیان آخرین وداع رو بکنن
☑️بچه ها خودشونو انداختن رو بدن مادر
حسن، حسین، زینبین
☑️یکی صورت کف پای مادر گذاشت
#ای_وااااااای
✔️غوغایی شده
✔️ندا اومد یا علی
✔️آسمونیا طاقت ندارن، بچه ها رو از بدن مادر جدا کنید
✔️بالاییا دارن دق میکنن
✔️طاقت ندارن
🔘امشب شام غریبانی بگیم یا امیرالمومنین، با احترام بچه هارو از کنار جنازه ی مادر جدا کردی
آسمونیا طاقت نداشتن
هرکاری کردن این دخترُ جدا کنن، نشد…
تازیانه زدن نشد
سیلی زدن، نشد
☑️چسبید بدن باباشو گرفت، باید کنار بدن پاره پاره ی بابام جون بدم
یکی تو لشکر دشمن داد زد گفت من بلدم چیکار کنم…
یه ناله ی کربلایی و یا علی مدد
چیکار کنیم??
گفت همه حمله کنید سمت زینب
😭😭😭😭😭
🔘تا حمله کردن سمت زینب، گفت عمه مو نزنید
☑️دلم نمیاد این جمله رو نگم
☑️چه شام غریبانی بود خونه ی امیرالمومنین
☑️چه گریه هایی میکردن بچه های امیرالمومنین
#حسن
#حسین
#زینبین
اما اسم شام غریبان که میاد، من میدونم دلت کجا میره
😭😭
هیچ شام غریبانی، مثل شام غریبان امام حسین نمیشه
چرا??
◽️خیمه ها میسوزنُ
◽️مادرا میسوزنُ
◽️بچه ها میسوزنُ
پا برهنه میدوم رو خار صحرا
◾️چادرا میسوزنُ
◾️دامنا میسوزنُ
◾️معجرا میسوزنُ
#حسیــــــــــن
#حاج_عباس_طهماسب_پور
#مناجات_امام_حسین_ع
لبیک یاحسین
رفته بودم به زیارت که حرم گفت حسین
تاشنیدم همهٔ دوروبرم گفت حسین
مادرم نام #حـسـن را به من آموخته بود
بادلی سوخته اماپدرم گفت حسین
روضه خوان داشت زِ بی آبی طفلان میگفت
وسط روضهٔ توچشم ترم گفت حسین
همچو ققنوس نشدقسمت من قلهٔ قاف
سوختم درغم توبال وپرم گفت حسین
روزه بودم وسط روزترک خوردلبم
تاعطش کارگرافتدجگرم گفت حسین
من حسینی شده ی روز اَلستم انگار
چون خداوند به بالای سرم گفت حسین
#نـوكــر_نـوشـت:
#حسین_جان❤️
حالا که عزت وشرف وشوکتم ز تـوست
گردن به پیش خلق چرا کج کنم، حسین
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم ياابا عبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،
روزتون بخير، روزتون معطر بنام
#ارباب_بی_کفن
بیادسرداردلها وشهداء مدافعان وطن صلوت.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
@navaye_asheghaan