eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
435 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
. شبیه هر خماری که پی پیمانه می گردد میان صحن ها هر زائری مستانه می گردد بنا بر رخصت شمس الشموسي شمس می آید به دور گنبد این دختر دردانه می گردد همیشه قبل مشهد قم ،همیشه بعد مشهد قم کبوتر دائما دنبال آب و دانه می گردد جوان و پير مشغول طواف مرقدش هستند گدا قبل از گدایی گرد صاحب خانه می گردد عنایت گر کند دیوانه عاقل می شود اینجا تجلی گر کند هر عاقلی دیوانه می گردد فقیری نیمه‌شب آمد حرم بعد از اذان هم رفت پس‌از آن هر‌که دیدش گفت که شاهانه می‌گردد بیا و حضرت معصومه را دریاب حالا که زیارت کردن زهرا نصیب ما نمی گردد گروه ادبی یاقوت سرخ .◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ @navaye_asheghaan
. کور بینا شد فلج پا شد گدا حاجت گرفت سائل بی دست و پا آمد حرم دولت گرفت هر که با قلبی شکسته بر در این خانه رفت حاجتش را در حرم از شاه ، بی نوبت گرفت درد می آید در این درگاه درمان می رود مبتلا رنگ شفا از خوردن تربت گرفت روزها خورشید و شب ها ماه اینجا خادمند آسمان روزی خود را از همین ساحت گرفت بود هر کس که مجاور با حرم شد محترم خاک هم از همجواری با طلا قیمت گرفت سال ها از بوسه بر گرد و غبار صحن ها زندگی ساده ای که داشتم برکت گرفت این زیارت ها فقط عرض ارادت نیست که شیعه اصلا با زیارت کردنش عزت گرفت ✍ گروه ادبی یاقوت سرخ . @navaye_asheghaan
. بسم الله الرحمن الرحیم خلقت کجا دیگر چنین درّی ثمین دارد چون پنج خورشیدی که بر روی زمین دارد نه باورش سخت است آن روزی بیاید که نفرین به لب ها رحمت اللعالمين دارد "من حاجک" پس "نبّهل" تقدیر هر قومی ست که ادعای برتری و درد دین دارد پس در شکوه سادگی دیدند پيغمبر آورد آن را که نه آن دارد نه این دارد گفتند اینگونه که او آرام می آید بی شک به حقانیت راهش یقین دارد باطل شده "تثلیث نجراني" که همراهش غیر از پسرها و پدر ، روح الامین دارد آورد با خود خویش را آورد حیدر را دیدند که در دست ، قرآن مبین دارد ابنائنا ابنائکم تکلیف معلوم است تا که محمد از پسرها بهترین دارد از خاک پای فاطمه دیدند مریم را که روی تاج سروری خود نگين دارد دیدند عیسی را که در اوج مسیحایی مهر غلامي علی را بر جبین دارد همواره برحق است آن جمعی که حیدر را در خود بعنوان امیرالمؤمنین دارد .
. گاه حتی در مصیبت آه کم می آورد پیش بغض مرد گاهی چاه کم می آورد زخم کاری باعث تحلیل نیرو می شود شیر بین چند تا روباه کم می آورد تکیه بر دیوار دادن چاره ی ناچاري است سینه ی مجروح بین راه کم می آورد در سپر بودن برای ضربه های بی هوا مطمئنا قامت کوتاه کم می آورد خانه بی مادر شبیه گور دسته جمعی است مثل توحیدی که "الا الله" کم می آورد چند روزی پشت ابر آستین پنهان شده صورتی که پیش نورش ماه کم می آورد داغ زهرا کوه را هم از کمر خم می کند زانوی خیبر گشا هم گاه کم می آورد فاطمه پشت و پناه اشک های حیدر است بعد سرلشگر ، سپاه شاه کم می آورد هیچ کاری بر نمی آید بغیر از صبر از آنکه در احقاق حق همراه ، کم می آورد .
. بند اول حس می کنم توو زندگیم همیشه نگاه تو پناه دلتنگیمه تویی که دوست داشتن تو یه عمره تموم سرمایه‌ی زندگیمه مادرم بودی سایه‌ی روی سرم بودی به جون مادرم قسم قسم آخرم بودی مگه میشه از تو دور باشم آدم با عشقت آروم میشه تو کی هستی که حتی عشقم بدون تو بی مفهوم میشه بند دوم جان حسینت میشه یه نگاهی به این دل خراب و آشوب کنی دروغ چرا فقط تو میتونی که حال بد این روزامو خوب کنی مهربون تویی واسه‌ی ما آب و نون تویی اونی که تا آخر عمر می مونه واسمون تویی مگه از این بهتر هم میشه مگه از مادر بهتر داریم چه لطفی از این بهتر وقتی شبیه زهرا مادر داریم بند سوم ما همیشه توو دنیا سربلندیم زندگیمون قشنگ ترین زندگی‌ست حب علی ابن ابی‌طالبه میگن نشونه‌ی حلال زادگی ست شور و دف علی‌ پهلوونه با شرف علی قبله‌ی هر شیعه نجف کعبه‌ی توو نجف علی واسه هرکس با حیدر باشه حساب محشر هم آسونه خدا روزیِ خلق و هر روز به دور حیدر می گردونه ✏شعر و سبک : گروه ادبی یاقوت سرخ .@navaye_asheghaan
آیینه ی بی غبار برمی‌گردد باسیصد و چند یار برمی‌گردد پاییز به گوش برگ ها می‌گوید سر میرسد انتظار ، برمی‌گردد @navaye_asheghaan
. بکم فتح الله و بکم یختم تقدیم به محضر صلوات الله علیه چشم در چشم ابوفاضل شد کار تشخیص کمی مشکل شد پرده ی چهره ی خود را برداشت ماه در روز دهم کامل شد دست انداخت به آغوش پدر سوره ی عشق خدا نازل شد تا که چشم بد از او دور شود جای اسپند به آتش دل شد جامه ی رزم به تن کرد ، چقدر بین این جامه علی خوشگل شد هم تداعی پیمبر می کرد هم زمان جلوه ی حیدر می کرد خیمه قرآن غنی تر دارد سوره هایی مدنی تر دارد خُلق و خویَش چو پیمبر اما کرمی بس حسنی تر دارد گونه هایش چو عقیق یمن است لب سرخی یمنی تر دارد لب او غنچه ی باغ ختن است که ز مُشکش دهنی تر دارد مثل ماه است ولی در رویش قرص ماهی علنی تر دارد طعم انگور و رطب با هم بود عشق و مستی و طرب با هم بود هر که مثل علی اکبر دارد باز در خانه پیمبر دارد ابرویش نه! که هلال قمر است چشم هایی عسلی تر دارد بس که زیباست کسی قادر نیست چشم از چشم علی بر دارد هر یلی هست در عالم ، اکبر یک سر و گردن از او سر دارد با خودش گفت پدر، شکر خدا باز هم قافله حیدر دارد این پسر نیست که دلبند من است هدیه ی لطف خداوند من است تکیه بر اصل و نسب می فرمود بعد از آن مرد طلب می فرمود رنگ از روی اجل هم می ریخت لحظاتی که غضب می فرمود در حضور پدرش بنشیند!!! هرگز! از بس که ادب می فرمود پدرش خار به پایش می رفت آن شب از دلهره تب می فرمود شب خود را به مناجات خدا روز را روزه به شب می فرمود چهره اش نور خداوندی داشت بس که بر مُهر سرش را بگذاشت روح در پیکر ایمان می ریخت از شرابی که به فنجان می ریخت تا که می گفت پدر ، از قِبَلش صد و ده بار پدر جان می ریخت علی آرام قدم بر می داشت از لبش آیه ی قرآن می ریخت نقشه‌ی عاشقی یوسف را اول جاده ی کنعان می ریخت تب مجنونی و رسوایی را باز در میثم و سلمان می ریخت او علی بن حسین بن علی ست جلوه‌ی تام رسول است ولی ست طرح تکبیر اذانش عشق است لب و دندان و دهانش عشق است عمه جان گفتن او فرق کند عمه را طرز بیانش عشق است قلبش از عشق پدر لبریز و انعکاس ضربانش عشق است پیش او نام رقیه ببری دائماً روی زبانش عشق است کفتری بر سر بامش می گفت خوردن خرده‌ی نانش عشق است خانه اش شهره به بیت الکرم است حسن دوم اهل حرم است جنگ با حوصله ای برپا کرد با پدر فاصله ای برپا کرد گره انداخت به ابروی کجش ناگهان ولوله ای برپا کرد با عقابش به زمین سم می کوفت در زمین زلزله ای برپا کرد علیِّ اکبر لیلا آمد!!! این خبر غائله ای برپا کرد با خم سلسله‌ی گیسویش در جهان سلسله ای برپا کرد آنچه در حق علی نازل بود «جاءَ حقُ زهق الباطل» بود شدت زلزله ها دائم شد معرکه پشت سپر قائم شد دوش در دوش عمو عباسش سلسله کوه بنی هاشم شد لشگر از ترس به خود می لرزید دشمن آن‌روز سپر لازم شد ترس در عمق دلش اردو زد سایه مرگ بر او حاکم شد نعره‌ای زد که علی آمده است جلوه‌ای کرد و اباالقاسم شد قصد تاراج اراذل دارد چقدر شیر خدا دل دارد رجز و عربده اش یکسره بود غرش شیر در این حنجره بود بین ابروی بنی هاشمی اش ذوالفقاری پُرِ خشم و گره بود وارد میمنه شد از سمتی وقت برگشت ته میسره بود آنچه در بین هوا می رقصید سپر و نیزه و تیغ و زره بود مشق شمشیر برایش انگار مثل نقل دو سه تا خاطره بود جنگ بازیچه ی این یل شده است کو حریفی ،که معطل شده است شیر در دامنه بازی می کرد تازه با هیمنه بازی می کرد با دل اهل حرم با صوتش در دل ماذنه بازی می کرد نوه‌ی حیدر و زهرا انگار داخل میمنه بازی می کرد حیدری بود و اباالفضلی بود جنگ را یک تنه بازی می کرد مثل این بود پیمبر روی دامن آمنه بازی می کرد کربلا را به شکوه آورده است دشمنش را به ستوه آورده است مرگ را سنگ محک می انداخت بعد بر بال ملک می انداخت نوک شمشیر به ماه و لبه اش بر زمین چند ترک می انداخت تیغ از هر طرفی رد می شد دست و سر را به الک می انداخت قدرت ضربه سر دشمن را آن طرف‌تر ز فلک می انداخت آن‌قدر مثل پیمبر شده بود کوفه را نیز به شک می انداخت جام از دست خدا می نوشید خون حیدر به رگش می جوشید خون سر ، تا سر سربند آمد تیغ سرتاسر سربند آمد دوره کردند علی اکبر را نفس تند پدر بند آمد قلب بابا به تپیدن افتاد خون در بین جگر بند آمد ارباً اربا شد و دیدند حسین با چه حالی سر هر بند آمد دست را بر سر هر زخم گذاشت خون هر زخم مگر بند آمد!!! مانده با این سر زخمی چه کند با علی اکبر زخمی چه کند . @navaye_asheghaan
آیینه ی بی غبار برمی‌گردد باسیصد و چند یار برمی‌گردد پاییز به گوش برگ ها می‌گوید سر میرسد انتظار ، برمی‌گردد @navaye_asheghaan
یا قمرالعشیره زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد جنان خوشبو شد از آن لحظه ای که لحظه ای کوتاه شمیم گیسوی مشک آفرینش را سحر بو کرد به هرجا که قدم می زد شمیم یاس می پیچید بیابان را به حکم کیمیایی غرق شب بو کرد تمام دشت را آن شیر خفته در نگاه او به شوق صید بودن پیش چشمش دشت آهو کرد نمی دانم خدا هنگام نقاشی ابرویش کمان را آفریده یا که میل دو پرستو کرد نمی دانم هنر را آفرید اول سپس عباس را یا که هر آنچه از هنر را بود صرف خلقت او کرد به اخمی نیمی از لشگر به اخمی نیمه ی دیگر شمار کشتگان را در نبرد خود ترازو کرد به توفیق مقام عبد بودن می رسد هر کس غبار صحن را با توتیای چشم جارو کرد @navaye_asheghaan
بسم الله الرحمن الرحیم شروع شد غزلی جاودانه شکل گرفت برای عشق در عالم بهانه شکل گرفت نوشت قافیه را چشم و شد ردیف ابرو پس عاشقانه‌ترین عاشقانه شکل گرفت زمین تشنه دهان را به سمت ساحل برد برای وسعت دریا کرانه شکل گرفت نوشت کرب‌وبلا تازه قبله شد تشکیل نوشت بزم عزا تازه خانه شکل گرفت زمین به خاک قدم های زائرش زل زد سپس به وجد درآمد زمانه شکل گرفت و با حسینیه و پرچم و کتیبه و سنج مفاعلن فعلاتن ترانه شکل گرفت جهان به یمن وجود ابارقیه و بعد به ناز مقدم آن نازدانه شکل گرفت حسین رونق دنیای نوکری شده است حسین آمد و دنیا چه محشری شده است سپرده ام به نخ پرچمش که دل دل شد حسین تا ابد ارباب هرچه سائل شد نماز عشق به ابروی او تمایل داشت به سمت کرب و بلا قبله نیز مایل شد زیاد کرده همیشه کم مرا یعنی که شاعر از قِبَل لطف اوست مقبل شد چقدر شعر نوشتند شاعران اما به ذره او نظری کرد و بعد دعبل شد ثواب گریه ما در مصائبش با صد نماز و روزه‌ی پیغمبران معادل شد «به آسمان رود و کار آفتاب کند» کسی که با حرم کربلا مقابل شد گرفته حاجت خود را قسم به قاسم و اکبر هر آن که از یکی از این دو درب داخل شد بزرگ طایفه‌ی آب ها سلام آقا امام بی سر ارباب ها سلام آقا @navaye_asheghaan