#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
متن روضه #دفتری
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
@emame3vom
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
- فایل صوتی👇
#حب_الحسین_یجمعنا
4_5983277871580317017.ogg
955.8K
#نکته
📛#یک اشتباه ساده لوحانه و متوقف شدن در میانه ی راه مداحی!
#آموزش_مداحی
👤استاد : حجت الاسلام طباطبایی فر
@emame3vom
🌹نکته_ظریف🌹
معنی کلمه "بای" چیست؟؟
▪️کلمه بای نام یکی از خدایان کافر هاست یعنی وقتی کسی موقع رفتن میگوید "بای" یعنی درپناه خدای کافران!!
▪️تا به حال به معنی خداحافظ یا خدانگهدار فکر کردید؟!!
یعنی که خدا حافظت باشد یا خدا نگهدارت باشد اما وقتی میگویم"بای" یعنی نیازی به مراقبت خدا نیست!!
پس از این به بعد به جای استفاده از ان کلمه از کلمه های خداحافظ یا خدانگهدار و یاعلی(ع) استفاده کنیم👋
حتما این رو نشر دهید تا دیگران هم دچار اشتباه نشوند
با ذکر صلوات🌹🌹🌹
🚨 #نکته:
بر فرض هم کسی بگوید این بای مخفف جمله انگلیسی goodbye هم هست چه زیباست از تعابیر خدانگهدار، خداحافظ، یاعلی و یاحق خودمان استفاده کنیم.
🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾🍂🌾
﷽؛
#احکام_نموداري_نماز
#شکهاےصحيح
1⃣ شك بین دو و سه بعد از سر برداشتن از سجدهي دوم .
✅ بنا بگذارد سه ركعت خوانده و يك ركعت ديگر بخواند و نماز را تمام كند و بعد از نماز يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته به جا آورد .
2⃣ شك بین دو و چهار بعد از سر برداشتن از سجدهي دوم .
✅ بنا بگذارد چهار ركعت خوانده و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده بخواند .
3⃣ شك بین دو و سه و چهار بعد از سر برداشتن از سجدهي دوم .
✅ بنا بر چهار بگذارد و بعد از نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته به جا آورد .
4⃣ شك بین چهار و پنج بعد از سر برداشتن از سجدهي دوم .
✅ بنابر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز دو سجده سهو به جا آورد .
5⃣ شك بین چهار و پنج در حال ايستاده .
✅ بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته به جا آورد .
6⃣ شك بین سه و چهار در هر جاي نماز
✅ بنا را بر چهار بگذارد و نماز را تمام كند و بعد از نماز يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته به جا آورد .
7⃣ شك بین سه و پنج در حال ايستاده .
✅ بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو ركعت نماز احتياط ايستاده به جا آورد .
8⃣ شك بین سه و چهار و پنج در حال ايستاده .
✅ بنشيند و تشهد بخواند و بعد از سلام نماز دو ركعت نماز احتياط ايستاده و بعد دو ركعت نشسته به جا آورد .
9⃣ شك بین پنج و شش در حال ايستاده .
✅ بنشيند و تشهد بخواند و نماز را سلام دهد و دو سجده سهو به جا آورد .
#نکته
تعداد ركعتهاي نماز احتياط (كه براي شك در ركعتهاي نماز به جا آورده ميشود) به تعداد كمبود احتمالي رکعتهای نماز بستگی دارد ، بنابراين ـ مثلا ـ در شك بين دو و چهار ، دو ركعت نماز احتياط و در شك بين سه و چهار ، يك ركعت نماز احتياط ايستاده يا دو ركعت نشسته واجب است .
#مقام_معظم_رهبری
🎆💎{ کارشناس احکام و مسائل شرعی حجت الاسلام والمسلمین سیدشمس الدین جوانمردی لنگرودی }
🌧أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌧
.
#موسی_بن_جعفر
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
متن روضه
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
.
❖﷽❖
#شرح_و_تفسیر_زیارت_جابر
#روضه_های_اربعین
📝[6] راوي گفت: چون زنان و عيالات حسين از شام بازگشتند و به کشور عراق رسيدند، به راهنماي قافله گفتند: «ما را از راه کربلا ببر.»
پس آمدند تال به قتلگاه رسيدند. ديدند که جابر بن عبدالله انصاري و جمعي از بنيهاشم و مرداني از اولاد پيغمبر صلي الله عليه و آله و سلم براي زيارت قبر حسين عليهالسلام آمدهاند. پس همگي به يک هنگام در آن سرزمين گرد آمدند و با گريه و اندوه و سينهزني با هم ملاقات کردند و مجلس عزايي برپا کردند که دلها را جريحه دار ميکرد و زناني که در آن نواحي بودند، جمع شدند و چند روزي به همين منوال گذشت.
📚فهري، ترجمه ي لهوف، /196
🔰روضه ی استقبال جابر از اهل بیت ع و روضه خواندن امام سجاد ع برای جابر
📜فلما بلغوا العراق قالوا للدليل: مر بنا علي طريق کربلاء، و کان جابر بن عبدالله الأنصاري و جماعة من بني هاشم و رجال من آل الرسول صلي الله عليه و آله و سلم، قد وردوا لزيارة قبر الحسين عليهالسلام،
هنگامیکه اهل حرم به عراق رسیدند به راهنما گفتند ما را از راه کربلاء ببر، و جابر و جماعتی از بنی هاشم و مردانی از آل رسول ص برای زیارت امام حسین ع در روز اربعین وارد کربلاء شده بودند
فبينا هم کذلک اذ بسواد قد طلع عليهم من ناحية الشام . فقال جابر لعبده: انطلق الي هذا السواد، و ائتنا بخبره، فان کانوا من أصحاب عمر بن سعد، فارجع الينا لعلنا نلجأ الي ملجأ، و ان کان زين العابدين، فأنت حر لوجه الله تعالي.
در این هنگام صدایی از سمت شام به گوش جابر رسید به غلامش عطیه گفت : برو ببین این صدا چیست . اگر از لشگر عمربن سعد لع بودند خبر بده تا پناه بگیریم و اگر زین العابدین ع بود تو در راه خدا آزاد هستی.
فمضي العبد، فما کان بأسرع من أن رجع، و هو يقول: يا جابر! قم و استقبل حرم رسول الله، هذا زين العابدين، قد جاء بعماته و أخواته.
غلام به سرعت برگشت و گفت : ای جابر برخیز و استقبال کن حرم رسول الله ص آمده است.
این زین العابدین ع است در حالیکه با عمه ها و خواهرانش آمده است.
فقام جابر يمشي حافي الأقدام، مکشوف الرأس الي أن دنا من زين العابدين عليهالسلام
پس جابر ایستاد با پای برهنه، و سر برهنه به امام سجاد ع نزدیک شد . ( دست و پای امام را می بوسید و به شدت گریه می کرد).
فقال الامام: أنت جابر؟ فقال: نعم يا ابن رسول الله
پس امام سجاد ع فرمود: تو جابر هستی؟ جابر گفت بله یا ابن رسول الله ص.
فقال: يا جابر! ههنا و الله قُتِلَت رجالنا، و ذُبحت أطفالنا و سُبيت نساؤنا، و حُرقت خيامنا.
امام سجاد فرمود : ای جابر به خدا قسم اینجا مردان ما کشته شدند، و اطفال ما سر بریده شدند،وزنان ما اسیر شدند، و خیمه های ما سوزاندند.(افعال مجهول خوانده شود)
الامين، أعيان الشيعة، 617 /1، لواعج الشجان، /242- 241
فقال الامام عليهالسلام: أنت جابر؟ قال: نعم سيدي أنا جابر. فقال عليهالسلام:
يا جابر! ههنا قتل أبوعبدالله، يا جابر! ههنا ذبحت أطفال أبي.
و در روایت معالی امام سجاد ع فرمود : ای جابر اینجا ابا عبد الله کشته شد و اینجا سر کوکان پدرم بریده شد.
📚المازندراني،معالي السبطين، 194- 193 / 2: مثله الزنجاني، وسيلة الدارين، / 403
🏴
* #نکته، در این مقتل که اصل روضه اربعین است امام سجاد ع می فرماید : کودکان پدرم سر بریده شدند که استناد می شود به اینکه از امام حسین ع در کربلاء چند رضیع با تیر دشمن ذبح شده اند. #استادتابع_منش
.
─┅══༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#متن_روضه_1
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ،،،وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ،،،
_من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر،،،گوشه ی زندان،،،
_من جـوان بودم و زنجـیر گران پیرم کرد
_گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا،،،،
_یا به زنـدان برسان مرگ مرا یا الله
_یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر،،،
_لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها،،،
_لیک دوری رضا میکشدم در غربت
_گر نیاید به تسـلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند: (لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو،،،از این زندان به اون زندان منتقل میکردند،،،
📌(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال
خدا ميدونه تو این سالها،،،چقدر به امام رضا سخت گذشت،،،چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت،،،
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه،،،،هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی،،،
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت،،،
اما،،، بلاخره یک روز خبر دادند،،،
گفتند آی شیعیان،،،،قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه،،،شاید شیعیان خوشحال شدند،،،اومدند پشت درب زندان ایستادند،،،
منتظرند،،،بعد چهارده سال،،،قراره آقاشون رو ببینند،،،
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد،،،من دستهاش رو میبوسم،،،یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم،،،یک نفر گل آورده،،،،
الهی امید کسی نا امید نشه،،،،
یکدفه دیدند درب زندان باز شد،،،چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن،،،یه نفر صدا میزنه،،،،
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید،،،اینم امامتون،،،
ای وای،،، ای وا،،،
_کنج زندان چـه بلائی به سرت آوردند
_چـــه بلائی به ســرِ چشم ترت آوردند
_شـــدی آزاد دگـــر از قفـــــس تاریکت
_ولی افسوس که بی بال وپرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند،،،جنازه آقا رو تحویل گرفتند،،،با احترام کفن کردند،،، روی دست شیعیان،،،تشییع جنازه باشکوهی شد،،،،با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند،،،
اما عرضه بداریم،،،
لا یوم کیومک یا اباعبدالله،،،
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند،،،
صدا زدند،،،سبهاتون رو نعل تازه بزنید،،،،اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا،،، اسب تاختند که،،،
استخوانها شکست،،،،
_دشمنت کشـت ولی نور تو
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#متن_روضه 1
اَلسَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ...
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِيرِ...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
زبانحال آقامون موسی بن جعفر...
گوشه ی زندان...
🔸من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد
🔸گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
قربون غریبیت برم آقا...
🔸یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
🔸یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
چکار کردند با آقامون موسی بن جعفر...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
گوشه زندان تنهای تنها...
🔸لیک دوری رضا میکشدم در غربت
🔸گر نیاید به تسلای دل شب گیرم
در حالات حضرت آوردند:
(لا يَزالُ يَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلي سِجْنٍ)
چهارده سال آقا موسی بن جعفر رو...
از این زندان به اون زندان منتقل میکردند...
(#نکته: بنا به نقلی حضرت فقط 5 یا 6 سال زندانی بودند)
خدا ميدونه تو این سالها...
چقدر به امام رضا سخت گذشت...
چقدر به دخترش فاطمه معصومه سخت گذشت...
نميدونم تا حالا مسافر داشتی یا نه...
هر روز برای اومدن مسافرت لحظه شماری میکنی...
توی این سالها خیلی به شیعیان هم سخت گذشت...
اما...بلاخره یک روز خبر دادند...
گفتند آی شیعیان...
قراره آقاتون موسی بن جعفر آزاد بشه...
شاید شیعیان خوشحال شدند...
اومدند پشت درب زندان ایستادند...
منتظرند...
بعد چهارده سال...
قراره آقاشون رو ببینند...
#زبانحال
شاید یک نفر میگه اگه آقام بیاد...
من دستهاش رو میبوسم...
یه نفر میگه من روی پاهاش میفتم...
یک نفر گل آورده...
الهی امید کسی نا امید نشه...
یکدفه دیدند درب زندان باز شد...
چند نفر یک جنازه ای رو دارن میارن...
یه نفر صدا میزنه...
( هَذَا إِمَامُ الرَّافِضَه فَاعْرِفُوهُ )
#منبع: عیون اخبار الرضا علیه السلام ج:1 ص:99
آی شیعیان انقدر منتظر بودید...
اینم امامتون...
ای وای... ای وای...
🔸کنج زندان چه بلائی به سرت آوردند
🔸چه بلائی به سرِ چشم ترت آوردند
🔸شدی آزاد دگر از قفس تاریکت
🔸ولی افسوس که بی بال و پرت آوردند
هر طوری بود شیعیان اومدند...
جنازه آقا رو تحویل گرفتند...
با احترام کفن کردند...
روی دست شیعیان...
تشییع جنازه باشکوهی شد...
با احترام بدن مطهر آقا موسی بن جعفر رو دفن کردند...
اما عرضه بداریم...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله...
کربلا بجای اینکه بدن رو دفن کنند...
صدا زدند...
اسبهاتون رو نعل تازه بزنید...
اونقدر بر روی بدن عزیز زهرا...
اسب تاختند که...
استخوانها شکست...
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
👇👇👇
@navaye_asheghaan