#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
پیچیده بوی غم همه جا، وامحمدا
عرش خدا گرفته عزا، وامحمدا
گریان دو چشم ارض و سما، وامحمدا
امشب شدهست نوحهی ما: وامحمدا
بر غربت پیمبرمان گریه میکنیم
محض رضای مادرمان گریه میکنیم
دنیا چه کرد با زحماتِ پیمبرش؟!
امشب میان عرش زَنَد حمزه بر سرش
ای روزگارِ پست...! که میگشت باورش؟!
روزی شوند قاتل آقا دو همسرش
مردم! رسولِ عالم و آدم شهید شد
رحلت نکرد احمد خاتم، شهید شد
اصحاب، پشت پا به حق آسان زدند، آه
چه زود دم ز دولت شیطان زدند، آه
آتش به جان عالم امکان زدند، آه
بر روح وحی، تهمتِ هذیان زدند آه
ای دیده! بر محمد مظلوم گریه کن
با چار کعبه زادهی معصوم گریه کن
دوران حق کشیِ زمانه شروع شد
دوران کفر خانه به خانه شروع شد
توهین به صد دلیل و بهانه شروع شد
دوران تلخ دفن شبانه شروع شد
ای روزشان سیاه، نبی شد شبانه دفن
یک تن نگشت یارِ علی، در زمان دفن
مولای ما به سوگ برادر نشسته است
جایش ببین، که بر روی منبر نشسته است!
روباه جای شیر دلاور نشسته است
آتش به جان حضرت کوثر نشسته است
امت ز یاد برده چه راحت غدیر را
دادند زود اجر رسول و امیر را
چیزی نمانده تا که شود یاس بی قرار
قنفذ رسد به نان و نواهای بی شمار
آتش گرفت میخ در از آه ذوالفقار
آمد خزانِ فاطمه در اول بهار
چیزی نمانده تا که بماند از او خیال
گردد جوانِ خانهی مولا، قدش هلال
چل بی حیای پست و لعین، آه فاطمه
بی حرمتی به صاحب دین، آه فاطمه
پهلو شکسته، زار و حزین، آه فاطمه
دو گوشواره روی زمین، آه فاطمه
چیزی نمانده تا که زند ناله از جگر:
فضه برس به دادِ دلِ مادر و پسر
یا ایها الرسول! شود حق تو ادا
گاهی میان کوچه و گاهی به کربلا
وای از غروب روز دهم، وامحمدا
شمشیر،کهنه خنجر و سر نیزه و عصا
آه از دمی که ناله زند زینب حزین:
ای مونسِ شکستهدلان! حال ما ببین...
✍ #محمدحسین_رحیمیان
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
چگونه نوحه کنیم این عزای سنگین را
شهید گشت و نفهمید امتش این را
✍ #میثم_مؤمنی_نژاد
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
فاطمه! ای نور چشمان ترم، کم گریه کن
با دل سوزان کنار بسترم کم گریه کن
دیدهات چون ابرِ باران، دیدهای بارانی است
نور دیده پیش چشمان ترم کم گریه کن
گرچه گل با شبنم خود دیدنیتر میشود
تو ولی یاس بهشتی، منظرم کم گریه کن
گریههایت بعد من فریاد خواهد شد؛ ولی
پیش چشمم ای گل غم پرورم کم گریه کن
تو گلی و عمر تو از گل بُود کوتاهتر
زودتر از هر گل آیی در برم، کم گریه کن
تا تو گریان میشوی، هفت آسمان گریان شود
صبرکن ای ابر بارانآورم، کم گریه کن
تا نیفتادی زپا، ای شمعِ جمعِ اهل بیت
پیش من در لحظههای آخرم کم گریه کن
دودوآتش چون بهشت وحی را در برگـرفت
در عزای غنچه، ای نیلوفرم کم گریه کن
رهبر مظلوم این امّت چو در خانه نشست
پیش چشم اشکبارش دخترم کم گریه کن
هرچه میخواهی «وفایی» گریه کن شب تا سحر
تا که فردا باتو گویم دربرم کم گریه کن
✍ #سیدهاشم_وفایی
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
حرف از وصیتهای آخر میزنی بابا
از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا
این لحظهها یاد گذشته کردهای انگار
حرف از وصیتهای مادر میزنی بابا
دلشوره داری، از نگاهت خوب میفهمم
داری گریزی به غمِ در میزنی بابا
زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست
هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا
یک روز میبینی مرا بین در و دیوار
یک روز میآیی به من سر میزنی بابا
گفتی که خیلی زود میآیم کنار تو
پس لحظهها را میشمارد یادگار تو
✍ #محمد_بختیاری
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
(حوادث بعد از شهادت)
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
ساعات بعد از داغ پیغمبر شروع شد
با رفتنش صد قصهی دیگر شروع شد
دلشورههایش یک به یک معنا گرفت و
از آنچه میترسید پیغمبر شروع شد
در وقت دفن مصطفی، تنها علی بود
ایام سخت غربت حیدر شروع شد
گفتند با هم در سقیفه بی حیاها
وقت تلافی کردن خیبر شروع شد
بعد از پیمبر هر کسی، هر چه شنیده
باید بداند روضه از یک "در" شروع شد
گفتند: از بغض علی، با یاد خیبر
باید که آتش زد به این خانه، به این در
وقتی که آتش بر در و دیوار افتاد
زهرا به دنبال دفاع از یار افتاد
میخ دری که از خجالت آب میشد
دل را به دریا زد پی آزار افتاد
آن سینهای که مخزن سِرِّ خدا بود
کم کم سر و کارش به آن مسمار افتاد
با ضربهای "در" را درآوردند از جا...
گویا به روی مادری بیمار افتاد
تا بی حیایی وارد بیت علی شد
دستی به روی چشمهایی تار افتاد
آن دست پاکی که به همسایه دعا کرد
طوری مغیره زد دگر از کار افتاد
باب جسارت را همین ها باز کردند
بی حرمتی را با حسن، آغاز کردند
مظلوم و بی یار و غریب در وطن بود
آنقدر که در خانه هم بی همسخن بود
با زهر کینه روزه را افطار کرد و...
قبل از سحر بی تاب شد، خونین دهن بود
بعد از شهادت پیکر پاک و غریبش
آخر اسیر فتنهی یک پیرزن بود
این روضه را باید که واضحتر بگویم
هفتاد چوب تیر روی یک بدن بود
تابوت هم از غربتش خون گریه میکرد
بر روی لبهای حسین، "جانم حسن" بود
گر چه عزای مجتبی در عالمین است
اما گریز روضههای ما حسین است
✍ #مجتبی_شکریان
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
تا آفتاب روی نبی در حجاب شد
دلها ز داغ ماتم عظمی کباب شد
گرد عزا به چهرهی افلاکیان نشست
از آه فاطمه دل ذرات آب شد
وقتی سه روز جسم نبی روی خاک بود
دنیا به فرق اهل محبت خراب شد
بعد از کنارهگیری امت ز اهل بیت
قوم امینِ مکه دچار عذاب شد
آیا عذاب بدتر از اینکه پس از رسول
دست گره گشای علی در طناب شد؟
آیا عذاب بدتر از اینکه به دست قهر
در خانه هم عزیز علی در نقاب شد؟
از فتنهای که حرمت خیر النسا شکست
پامال، دین حضرت خیرالمَآب شد
در التهاب آتش در ازدحام ظلم
گلواژهی کتاب رسالت گلاب شد
زهرا غریب شد علی از او غریبتر
حتی دگر سلامِ علی بی جواب شد
ای وای آنکه حُرمت ختم رسل نداشت
بعد نبی به جای نبی انتخاب شد
آنکس که داشت بر لب خود "حَسْبُنا کتٰاب"
مشمول لعنت ابدیِ کتاب شد
ای خوش به آن زمان که بگویند از حجاز
آن نور چشم فاطمه پا در رکاب شد
✍حجتالاسلام #سیدروح_الله_موید
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
کار و بار دو جهان ریخت بههم، غوغا شد
چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد
رفتی و خنده به کاشانهی تو گشت حرام
رختِ مشکیِ یتیمی به تن زهرا شد
عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت
حُکم بر خانهنشینیِ علی امضا شد
بعدِ تو حرمت کاشانهی حق حفظ نشد
پای اولاد حرامی به حریمت وا شد
دخترت پشتِ در و... آتش و دود و مسمار...
خوب فرمانِ مودت به خدا اجرا شد
خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت
چند باری به زمین خورد علی تا پا شد
روضهها هست، بمانند... ولی عاشورا
تشنه لب شاه غریبی که تک و تنها شد
از بلندی فرس تا به زمین خورد شنید
صحبت از غارت معجر ز سر زنها شد
زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا
منزلش خار و خسِ بادیه و صحرا شد
داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو...
گوش نحسش نشنید و قد مادر تا شد
سر او تا که جدا شد زرهاش را بردند
زرهاش هیچ... سرِ پیرهنش دعوا شد
خاتمش را ته گودال به دشمن بخشید
بار دیگر به خدا جود و سخا معنا شد
کاش انگشتریاش تنگ نبود... اما بود...
عاقبت نیمهی سبابهی او پیدا شد؟!
اجرِ پیغمبریات بود که مردم دادند
ظلمهایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد...
✍ #محمدجواد_شیرازی
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
نفسم در شماره افتاده
رنگ و رویم پریده است علی
سر من را بگیر بر زانوت
وقت رفتن رسیده است علی
گرچه زود و سریع طی شد و رفت
چقدر روزگار سخت گذشت
همۀ سالهای تبلیغم
به من بیقرار سخت گذشت
دل من را همیشه توهینِ
بی حیاها شکست، یادت هست؟!
سنگ باران کودکان لجوج
سر من را شکست، یادت هست؟!
در اُحد که غریب ماندم من
بُغض کفار داشت وا میشد
یک تنه جوشنم شدی تو علی
تو نبودی، سرم جدا میشد
اثر آفتاب شعب این بود
در سرم شعلههای تب مانده
به کف پای من از آنموقع
خارهای ابولهب مانده
چه کنم وقت رفتن آمده است
دل ندارم که روضه خوان باشم
کاش میشد زمان حمله به "در"
زنده باشم، کنارتان باشم
ظاهراً مومن و مسلمانند
با تو و فاطمه بد اند علی
صبر کن، صبر کن، برای خدا
همسرت را اگر زدند علی
همه هیزم بدست میآیند
آتشی پشت در به پا بشود
وای اگر در به فاطمه بخورد
میخ، در بین سینه جا بشود
صبر کن آن زمان که با سیلی
قصد دارند بر رویش بزنند
یا که در پیش دستِ بستهی تو
با قلافی به بازویش بزنند...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
@navaye_asheghaan
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
الا ای قبلهگاهِ آرزویم
نشسته بغض داغت در گلویم
اگرچه چشم خود را بستهای، باز
تبسّم میکنی بابا به رویم
* * *
پری بشکسته چون پروانه دارم
چو شمعم گریهی مستانه دارم
برای گریه از هجرانِ رویت
میان بیتالاحزان خانه دارم
✍ #سیدهاشم_وفایی
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
در سوگِ نبی جهان پُر از ماتم شد
زین داغِ گران قامت هستی خم شد
دیوار و درِ مدینه فریادزنان
میگفت دل فاطمه پُر از غم شد
✍ #سیدهاشم_وفایی
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#امام_رضا_ع_شهادت
#پایان_ماه_صفر
خورشید به سوگ مصطفی میگِریَد
مهتاب به داغ مجتبی میگِریَد
در مشهدِ دل، کربوبلایی برپاست
شیعه به شهادتِ رضا میگِریَد
✍ #سیدمحمد_میرهاشمی
@navaye_asheghaan