1_2284040422.mp3
زمان:
حجم:
6.64M
#نوحه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
جناب آقای کربلایی
#سید_حسین_چاوشی
#دستگاه_شور
ماه مدینه ، جانم فدایت
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
دین زنده شد از
فیض دعایت
جان تمامِ ، عالم فدایت
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
ای باغبانِ ، باغ ولایت
ماه مدینه ، جانم فدایت
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
مهدی برایت ، قرآن بخواند
بر قبرت از اشک ،
گل می نشاند ...
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
ای باغبانِ ، باغ ولایت
ماه مدینه ، جانم فدایت
جانم فدای قبرِ
بی شمع و چراغت
#سه_ضرب
#گوشه_سلمک
مدینه غصه ها دارد
صفا دارد ، صفا دارد
دیار مجتبی امشب
عزادار است ، عزادار است
حسن جانم ، حسن جان
#دو_دمه
زینب برس به دادم
دیگر ز پا فتادم
#سه_ضرب
#گوشه_سلمک
تویی آئینه ی جانم
بقیعِ تو ، بهشت من
در این دنیا و آن دنیا
ولایت سرنوشت من
حسن جانم ، حسن جان
#دو_دمه
فریاد یا محمدا
کُشتند سبطِ مصطفی
#سه_ضرب
#گوشه_سلمک
همه شب تا ، سحردلها
کنار تُربتت سوزد
دل اولاد پیغمبر (ص)
به یاد غربتت سوزد
حسن جانم ، حسن جان
#واحد
آتش از مِهر تو
ميگردد گلستان يا حسن
خار را فيض تو سازد
لاله باران يا حسن
گر نسيمي از سر کويت وزد
سوي جحيم
ناز در محشر کند
بر باغ رضوان يا حسن
#ذکر_پایان_سینه_زنی
بر مشامم میرسد
هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
تشنه ی عشق حسین
ای اجل مهلت بده
تا بگیرم در بغل
قبر شهید کربلا ..
اندر زمین کربلا ،
مادرندارد
سر را به روی خاک
غربت میگذارد
کنار علقمه ، آمده فاطمه
@navaye_asheghaan
1. 24.8.1402.mp3
زمان:
حجم:
4.59M
#روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#گوشه_سلمک
ناله در دل ، اشک بر رُخسار
بُغضم در گلوست
عضو عضوم ، با حسینِ فاطمه
در گفتگوست ...
نامه ی اعمال من
این چشمِ گریان من است
اشکِ من ، بر صورت من
خوش تر از آب وضوست
#گوشه_قرچه
هر کجا پا می نهم
انگار نهرِ علقمه
هر طرف رو می کنم
قبر حسینم روبروست
#گوشه_سلمک
« اشک » از سوزِ عطش
خشکیده در چشم رباب
کودکِ شش ماهه را
تیر سه شعبه در گلوست
#گوشه_قرچه
مکتب من ، خیمه ی عبّاس و
درسم « یا حسین »
دینِ من ، آئین من
تا صبح محشر ، عشق اوست
#گوشه_رضوی
با حسین و کربلا
یک عمر ، عادت کرده ام
کربلایم ، کربلایم
کربلایم آرزوست ...
#شاعر_استاد_سازگار
بر مشامم می رسد
هر لحظه بوی کربلا
«در دلم ترسم بماند
آرزوی کربلا ...
#روضه_دستگاه_شور
24/8/1402
@navaye_asheghaan
8. سر پاک.mp3
زمان:
حجم:
3.87M
#نوحه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#حاج_حسین_محلوجی
#دستگاه_شور
#گوشه_سلمک
سرِ پاکِ ، حسین را گر
فرستادی ، به ویرانه
شب آن دختر ، گرفت در بَر
سرِ پُر نورِ بابا را
عمّه امشب ، بر سرِ خود
افسرِ شاهانه دارم
میهمانی ، از سفر برگشته
در کاشانه دارم
از سفر آمد ، نموده
کلبه ام را ، روشن امشب
من به گَردِ ، شمع رویش
حالتِ پروانه دارم
( عمه امشب ، بر سرِ خود
افسرِ شاهانه دارم )
چون نمی باشد مرا ای
عمّه جان ، پرتو چراغی
از پدر شرمنده ام چون
خانه در ، ویرانه دارم
در برَش پیراهنِ خود
را زنم بالا ببیند
جای ضربِ ، تازیانه
روی کِتف و شانه دارم
( عمه امشب ، بر سرِ خود
افسرِ شاهانه دارم )
#واحد
آمدی بابا ببین
مشتاق دیدارم هنوز
خلق و در خوابند و من
از هجر و بیدارم هنوز
شمرُ سیلی بر رُخم زد
تا نگویم نام تو
مدتی زین ماجرا
بگذشته و خونبارم هنوز
#نوحه_دستگاه_شور
@navaye_asheghaan
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#گوشه_سلمک
( « مَرهم زخم دلِ عاشق بیمار حسین » ... دلهای همه ، امروز توو خرابه ی شام ، دنبال یک بهانه ای برای گریه کردن هستن ... )
مَرهمِ زخمِ دلِ
عاشق بیمار « حسین ... »
مُنتها غایت هر ،
عبدِ گرفتار « حسین ... »
در جهان فخر کنم
ریزه خور اربابم
غم ندارم که بُود
مونسِ غمخوار « حسین ... »
مُشکل از معرفتم بود
که من کم خواستم
چشم پوشید و عطا کرد
چه بسیار « حسین ... »
گفت یکی از شیعیانِ آقا امیرالمومنین ، گِره افتاد به کارش ، بدهکار بود ، هر چی این درو اون در زد نتونست بدهیشو جور کنه ، یک قالیچه ی دستباف داشت ، اينو برداشت گفت میبرم بازار میفروشم گِره از کارم باز میکنه ، آورد مغازه ی اولی ، قالیچه رو باز کرد مغازه دار یه نگاهی به قالیچه کرد گفت این قالیچه ، گوشش سوخته ، من اينو به نصف قیمت برمیدارم ، قالیچشو لوله کرد گفت میرم مغازه ی بعدی ، شاید بهتر بخره ، یکی یکی مغازه ها رو میگشت ، همه همین قیمتو روش گذاشتن ، تا رسید به یه مغازه ی قالی فروشی ، قالیچه رو باز کرد ، صاحب مغازه یه نگاهی به قالیچه کرد ، گفت چه قالیچه ی زیبایی ، حیف که گوشش سوخته ، چرا خوب مراقبت نکردی ؟ حیفه این قالیچه ست ، گفت ببین حاجی ، توو خونمون روضه داشتیم ، حواسمون نبود ، مَنقل سوراخ بوده ، ذغالها ریخته رو قالیچه و سوخته ، هر چی بیشتر برمیداری بردار، گرفتارم ... ، تا گفت توو روضه ی امام حسین ، پیرمرد قالی فروش گفت ببین این قالیچه اگه سالم بود قیمتش اینقدر بود حالا که سوخته ، قیمتش نصف میشه اما یه حرفی زدی ، این قالیچه برا اربابم حسین سوخته ، حالا که اینطوریه من دو برابر میخرم اَزت ...
آره والله ، دلی که برا ارباب سوخته باشه ،اون دلو مادرشون فاطمه ی زهرا چند میخره ؟ فقط خدا میدونه ... من گفتم دل اگه بسوزه ، اما این خانوم سه ساله ، هم دامنش سوخته بود ، هم موهاش سوخته بود ، هم کف پاش تاول داشت ...
#روضه_دستگاه_شور
19/4/1403
@navaye_asheghaan