#در_فراق_پدر
#سبک_شیر_علی_مردون
باباجون نازنین
حال و روزمن ببین
بعدتو ای مهربون
من شدم ماتم نشین
سه پنج روزه از داغ تو من بی قرارم
سه پنج روزه از ماتم تو سوگوارم
تو که رفتی غم می باره ازچشام
توکه رفتی دیگه رفته خوشی هام
غم فراق تو شده جانسوز عزیزم
باباجونم نه شب دارم نه روزعزیزم
اَمان ای دل وای اَمان ای دل
وای اَمان ای دل وای اَمان ای دل وای
ای اَمان از یتیمی
رفـته یـارِ کـریمی
برام هیچکه نمیشه
مثل بابا صمیمی
نمی دونم درد دلم رابا که گویم
نمی دونم دیگه تو راکجا بجویم
ای همه بود و نبود وهست من
ای دریغا رفته ای ازدست من
ازآن روزی که رفته ای بشکسته بالم
به قربان تو ای پدرجان کن حلالم
اَمان ای دل وای اَمان ای دل
وای اَمان ای دل وای اَمان ای دل وای
شعر:علی اکبراسفندیار«مداح»
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
گوشه ی چادر تو تا که به در میگیرد
مرتضی پشت سرت دست به سر میگیرد
تو فقط فضه بیا فاطمه را زود ببر
چون که دارد دَم در معرکه در میگیرد
از همان روز که برگشتی از آن کوچه حسن
زانویش را چه غریبانه به بر میگیرد
دخترت گفت در این خانه که نامحرم نیست
پس چرا مادرمان رُخ ز پدر میگیرد
فاطمه دخترمان حال تو را میداند
چند روزیست تو را زیر نظر میگیرد
زودتر خوب شوی فاطمه جان خوبتر است
زن همسایه سه ماه است خبر می گیرد
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
بعد از تو خانه دیگر از رونق می افتد
چون خانه ی بی مادر از رونق می افتد
باتو به هر ترتیب رونق دارد اما
تو می روی و آخر از رونق می افتد
هم خانه ی حیدر ندارد بی تو لطفی
هم خانه ی پیغمبر از رونق می افتد
بعد از فدک اهل ریا فهمیده بودند
با خطبه هایت منبر از رونق می افتد
بعد از تو مرگ و زندگی فرقی ندارد
رهبر نباشد لشکر از رونق می افتد
چیز عجیبی نیست این گوشه نشینی
چون مرغ بی بال و پر از رونق می افتد
حال علی آیینه ی بیماری توست
بی تو جهان حیدر از رونق می افتد
بیمار هستی ، خانه ات رونق ندارد
اما نباشی بدتر از رونق می افتد
#مجتبی خرسندی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
#حسن لطفی
5. کامل صوتی.mp3
5.36M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#حاج_حسن_جمالی
😭
به سمت زهرا از
حجره دویدم من
عُمَر جلوتر بود
دیر رسیدم من ...
فاطمه افتادو
ناله کشیدم من
لگد به پهلوش خورد
دیر رسیدم من ...
دیر رسیدم من ...
🌴🌴🌴
صدایی از بینِ
شعله شنیدم من
سینه ی زهرا سوخت
دیر رسیدم من
دود فراگیر بود
خوب ندیدم من
محسنِ من سقط شد
دیر رسیدم من ...
رو بدن زهرا
عبا کشیدم من
فاطمه از حال رفت
دیر رسیدم من
😭
صدای سیلی از
کوچه شنیدم من
چشم ، پُر از خون شد
دیر رسیدم من
خیلی خجالت از
حسن کشیدم من
عصای مادر بود
دیر رسیدم من
صورت زهرا سوخت
آه کشیدم من
شکست گوشواره
دیر رسیدم من ...
دیر رسیدم من ..
😭
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
#گروه_محفل_الذاکرین
#شور
#زمینه_روضه
#کوچه_بنی_هاشم
شعر و سبک #رضا_نصابی✍
به نفس کربلایی #سجاد_عینلو 🎤
ای کاش
من و مادر تنها نبودیم
ای کاش
تنها تو کوچه ها نبودیم
ای کاش
مسیر ما جای دیگه بود
ای کاش
میونه نامردا نبودیم
مردم تو کوچه
وقتی رسید از راه که نامرد
مردم تو کوچه
دستش و وقتی که بلند کرد
مردم تو کوچه
سیلی به روی مادرم زد
ای وای ننه قد کمان ننه
ای وای ننه ارغوان ننه
ای کاش
دست عدو کوچک تر بود
ای کاش
قدم کمی بلند تر بود
ای کاش
صورتم توی کوچه ها
ای کاش
سپر برای مادر بود
مردم تو کوچه
مادرو نیمه جون دیدم
مردم تو کوچه
مادر و ار غوون دیدم
مردم تو کوچه
مادر و قد کمون دیدم
ای وای ننه قد کمان ننه
ای وای ننه. ار غوان ننه
ای کاش
انصاف کمی تو ی دلا بود
ای کاش
بابا علی کنار ما بود
ای کاش
تو مسیر بر گشت تا خونه
ای کاش
همراه مادرم عصا بود
ن
مردم تو کوچه
مادرو روی خاکا دیدم
مردم تو کوچه
ناسزا وقتی که شنیدم
مردم تو کوچه
مادرو تا خونه کشیدم
ای وای ننه قد کمان ننه
ای وای ننه ارغوان ننه
.┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
🔹️ما مأمور به انتظاریم؛ انتظار یعنی چه؟
انتظار به معنای مترصّدبودن است. در ادبیات نظامی یکچیزی داریم به نام «آمادهباش»؛ انتظار یعنی «آمادهباش»! باید «آمادهباش» باشیم. انسان مؤمن و منتظر، آنکسی است که در حال «آمادهباش» است. اگر امام شما که مأمورِ به ایجاد عدالت و استقرار عدالت در کل جهان است، #امروز ظهور بکند، باید من و شما آمادهباشیم.
این «آمادهباش» خیلی مهم است؛ انتظار به این معنا است. انتظار به معنای بیصبری کردن و پا به زمین کوبیدن و چرا دیر شد و چرا نشد و مانند اینها نیست، انتظار یعنی باید دائم در حال «آمادهباش» باشید.
امام خامنهای(روحی فداه)
🗓۱۳۹۶/۰۲/۲۰