eitaa logo
کانال نوای عاشقان
19.8هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.8هزار ویدیو
435 فایل
﷽ 📚کاملترین مرجع اشعار برای مداحان 📑کپی مطالب با ذکر منبع موجب رضایت اهل‌بیت می‌باشد. 📩شاعران گرامی اگرتمایل به همکاری داشته باشید میتوانید،با بنده؛️مرتبط بشوید 🌻༎شرائط |تـبادلات @h_salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. يا صاحِبَ الْعَصرِ وَ الزّمان! جانم فدایت، نه، فدای خاک پایت معراجِ من، سعی و صفای خاک پایت پروردگارِ عالَمَت مدّاح و ما هم... با اِذن تو مدّاح‌های خاک پایت پا از گلیم خود، فراتر می گذارم... چون شعر می گویم برای خاک پایت پابندهایت خضر و اِلیاس و مسیحند روحُ الْاَمین، فرش ِ سرای خاک پایت هر گردی از گام تو اقیانوس ِ نور است خوشبخت، آن که شد گدای خاک پایت چون صاحبِ " مِكيال "، کاش از روی رحمت بر چشمم آید توتیای خاک پایت باشد منوّر، ذوق و طبعی که فضایش پُر هست از مدح و ثنای خاک پایت هر چیزِ ارزشمند، خاک‌ْآلوده‌ی توست جانم فدای کیمیای خاک پایت پایت شود از دَهر، قطع، از بین رفتیم جانم فدایت، نه، فدای خاک پایت ✍ پنج‌شنبه ۱ دی ۱۴۰۱ ................................................................
. یا اباصالح المهدی هستم غلام همت هر کس که یار توست هستم گدای هر که نگاهش خمار توست هستم فدای هر که در این چند روز عُمر... دنبال خدمتِ به تو چشم‌انتظار توست هستم اسیر طُرّه‌ی گیسوی آن کسی... که روی شانه اش اثر زخم بار توست مجنون آن کسم که سراپای بودنش... پیوسته عامل تو و خدمتگزار توست هستم فقیر قسمتِ آن روسفید که... صورت کشد به پای تو و خاکسار توست لب‌تشنه ی دمادم ِ آنم که دائماً... ندبه سرای غیبت و در اضطرار توست هستم مرید آن که بُوَد داعیِ فرج با ازدیادِ در طلبش، پای کار توست خورشید پشت ابر! اباصالحِ غریب! خوشدل بُوَد کسی که دلش بی‌قرار توست ✍ یک شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۱
. رب... " ...هٰذا يَوْمُ الإِثْنَيْنِ وَهُوَ يَوْمُكُما وَبِاسْمِكُما وَأَنَا فِيهِ ضَيْفُكُما... " سلام خالـــــــــق یکــــتا به ساحتِ حَسَنيْن سلام عـــــــــــــــالَم ِبالا به ساحتِ حَسَنیْن سلام مِـــــــهر مـــدینه، سلام مـاه نجـــــف سلام حــــیدر و طــــاها به ساحتِ حَسَنیْن سلام حضــــرت صدّیقه، حضــــرت حوراء سلام اُمّ ابيـــــــــــــــــــها به ساحتِ حَسَنیْن سلام شَـــــــمس، سلام قَـــمَر، سلام بُـــروج سلام توبه و اِســــــــــرا به ساحتِ حَسَنيْن سلام صالح و نوح و شعیب و یونس و هود کلیم و یوسف و عیسی به ساحتِ حَسَنیْن سلام قاطــــبه‌ی اَنبیـــــــــــا و خیلِ رُسُــــل به صوت دلکــــش و قَرّا به ساحتِ حَسَنیْن سلام میــــــــــــــکائیل و سلام جبــــــرائیل سلام آدم و حــــــــــــــوّا به ساحتِ حَسَنيْن تمام عـــــرش، زمینگیــــــرِ گام ِ این دو بُوَد سلام عـــــــــرش مــــعلّا به ساحتِ حَسَنیْن سلام مــُرغ هـــــــــوا و ســلام اهل زمیـــن سلام ماهــــــــیِ دریـــــا به ساحتِ حَسَنیْن گرســـنه اَست به زیتـــون و تین، بشر، ذاتاً سلام فطــــــــــرتِ دنیا به ساحتِ حَسَنیْن دوشـــنبه‌ها دلِ ما در بقیــع و کرب‌وبلاست سلام جمــــــــــله‌ی دلها به ساحتِ حَسَنیْن دوشــــــنبه‌ها سرِ خـــــــوانِ کریم و اربابیم سلام مهــــــــــــدیِ زهرا به ساحتِ حَسَنیْن برای اَمـــــــــــر فرج، بهرِ جلبِ فیـض ظهور قســــــم دهیـــــم خدا را به ساحتِ حَسَنیْن دوشنبه ۱۴ آذر ۱۴۰۱ ................................................................
. صَلّى اللّهُ عليكِ يا فاطِمَةَ الزَّهراء خورشیدِ تابناکِ علی تا غروب کرد... بُغضی، همیشگی به گلویش رُسوب کرد پُشتِ علی، شکست دَمی که فشارِ در... گلبرگ‌های فاطمه را میخکوب کرد با اشکِ خود، کَننده‌ی خیبر، نظاره ای... بر آستانه‌ی در و آن چارچوب کرد خطهای خونِ روی درِ خانه را علی... با اشک‌های دیده‌ی خود، رُفت و روب کرد نقش ِ زمین شد از شرر کینه، فاطمه! با اینکه حق، مودّتِ او را " وُجوب " کرد بر دخترش که جشنِ تولّد گرفت، رفت! زهرا که رفت، زلزله ای در قلوب کرد پوشانْد حَق، مَزار و مقام ِ بتول را... مَستور کرد از نظرِ خَلق، خوب کرد! اول به دل، " دعای فرج " خوانْد مرتضی وقتی که مِهر پیکرِ يارش غروب کرد ✍ سه شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۱ ................................................................
. آجَركَ اللّه يا صاحِبَ الزّمان در این دو روزِ عُمر، هوادارِ مادریم ما نیز پا به پای شما زار مادریم یَابْنَ الْحَسَن! تمام تمنّای فاطمه! همراه با غم ِ تو گرفتار مادریم " یا فضّه " گفت و روی زمین را سیاه کرد گریه  کُنِ شکستگیِ بار مادریم بهر دعای بر فرجت بین ندبه ها... بندِ دخیل روضه ی مِسمار مادریم صاحب‌ْعزای فاطمه! عجّل عَلٰی ظهور با استغاثه بر فرجت یار مادریم با هر نفس که می‌کشی افسوس می‌خوری گریه  کنِ کبودیِ رخسار مادریم داریم ما هر آن چه، ز ایثار مادر است مدیون جهد و غیرت و ایثار مادریم ما که قرار هست بمیریم آخِرَش در  این دو روز عُمر، هوادار مادریم ✍ جمعه ۱۸ آذر ۱۴۰۱ ................................................................
. يا صاحب الزّمان! بیا و تا نشده دیرتر، بِخَر من را در آخر اَر نکنیّ اَم به خویش مَحرَم، چه؟! مرا كُنون که گدای تو اَم ببخش و ببر اگر برات نگشتم ندیم ِ همدم، چه!؟ خدا کند که مرا کنج خیمه اَت ببری.... اگر نشد که بگیرم برات پرچم، چه؟! تمام دلخوشی اَم درکِ دولت تو بُوَد اگر نشد که شکوه تو را ببینم، چه؟! اگر نشد که شوم من غلام ِ شخصی تو اگر شرایط خدمت نشد فراهم، چه؟! تمام عُمر، صدایت زدم به مولا، گر... نکردمت به خودم، موقعش مُقدّم، چه؟! اگر نگاهِ تو من را اسیرِ خود نکند... اگر نشد که به صیدت شوم مُصمّم، چه؟! خدا کند که بمیرم به زیر پاهایت نباشد اَر کف پای تو چشمم آن دم، چه؟! برای امرِ فرج، " اَکثِرُوا الدّعا... " گفتی دعای من به فرج، اَر نگشت مَرهم، چه؟! من و جداییِ از کوی تو... چه کابوسی! اگر جُدایی‌اَم از تو شود مُسَلّم، چه؟! بَدَم تمام ِ جهان هم گواهِ این هستند ولی گدای تو هستم اگر، به عالَم، چه؟؟ کسی که سائلِ تو نیست اصلاً آدم نیست به لطفت از سَبُعیّت شدم من آدمچه ✍ شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ ................................................................
. صلّىَ اللّهُ علىَ الصّدّيقة الطّاهره برای فاطمه باشد جواهرات بهشت طُفِیل حضرت زهرا بُوَد حیات بهشت چه بوسه ها که پیمبر نَزَد به دستانش بُوَد مودّتِ زهرای او بَرات بهشت ز عطر فاطمه‌اش پُر، رسول، شامّه‌اَش ز باقیِ گِلِ مَهدُختِ اوست ذات بهشت ملیکه ای که حکومت کند به جنّت، اوست وجود حضرتِ او مایه‌ی ثبات بهشت محبتش بُوَد اسلام و خدمتش رضوان بُوَد مدیحه ی او شاخه ی نبات بهشت به حشر، سیّده ی بانوانِ جنّت، اوست و هست زینبِ او سَروَرِ بَنات بهشت برای دشمن زهراست زرق و برق زمین برای فاطمه باشد جواهرات بهشت ✍ يك شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱ ...............................................................
. يا اَباصالِحَ الْمَهدي نظر به غیرِ رُخَت لُقمه‌ی حرام بُوَد چراغِ دیده‌ اَم: " اُنظُر اِلٰی طَعام... " بُوَد خدا نوشته: " ...تُوَلّو فَثَمَّ وَجهُ اللّه... " نظر به غیر، به تو، روزی اَم کدام بُوَد؟ حرام، خورده نگاهی که خشک گردیده و گر نه هجرِ تو را گریه‌ی مُدام بُوَد کُنون که غایبی از دیدگان، چه باید کرد؟! ندیدنِ تو عذابِ عَلیَ الدَّوام بُوَد نَفَس برای تو در سینه اَست در جریان غريقِ بَرْکت ِ تو شامه و مَشام بُوَد رسید فاطمیه، روضه خوان! بخوان روضه ادب به مادر تو بر تو احترام بُوَد فقط ظهور تو بر پهلوی شکسته‌ی یاس و حنجری که بُریده شد اِلتیام بُوَد تو نیستی که جهان را گرفته‌است ظَلام ظهور اگر نکنی، ظُلم، مُستَدام بُوَد اُميد بستنِ بر غیر تو برای نجات... نشان‌دهنده‌ی جهل و خیال خام بُوَد دعای بر فرجِ تو نمی‌شود تعطیل زبان برای دعای فرج به کام بُوَد! برای خوردنِ یک لقمه‌ی حلال، اِذنی... نظر به غیر رُخَت لُقمه‌ی حرام بُوَد ✍ دوشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۱ ................................................................
. السلام علیك يا عين الحياة آبِ حياتِ عالَم! بس نیست این جدایی؟! شد خشک بر لبِ ما: " یَابْنَ الْحَسَن! کُجایی " کی می‌شود بیایی بر انتقام زهرا؟ تنها تویی که بر این اندوه و غم، دوایی کی می‌شود بیایی شاگرد درس مادر؟ همسایه را رها کن خود را نما دعایی خود را نما دعایی که مستجاب گردد قدرِ دوازده قرن، در غربت و بلایی میراث‌دار صبری، ای وارث مصائب! از ما یتیم هایت هم شاهد جفایی گفتی زمان غیبت در موقع حوادث رو به مراجع آریم تا اینکه تو بیایی اما تو قبل و بعد از این امر، چند باری در هر کجا به هر کس دادی به ما ندایی که " اَکثِرُو الدُّعاء َ ... " گفتی دعا نمایید تا که خودت بیایی، اسلام را نمایی آوَرْد رو به ما دهر، با غیر، خو گرفتیم مُستَغنی از تو گشتیم در اوجِ بی‌حیایی ما از برادرانِ  یوسف نِه ایم بدتر تو بهتری ز یوسف! از بس که با وفایی فرعونِ عصر، ما را مَسحورِ مَکر کرده موسای عصر! مهدی! اَفکن زمین، عصایی با آن صدای خسته با سینه ی شکسته زهرا میان بستر با حالِ مبتلایی... با هر نَفَس، دعایت می کرد که بیایی عُقده از او گُشایی عُقده ز خود، گشایی ما در عزای مادر، خود را به تو رساندیم ایّام ِ فاطمیّه، تو صاحبِ عزایی اُمّیدِ قلب زهرا! تنها دعای زهرا! آرامبخش ِ زهرا! کی می شود بیایی؟ ✍ سه شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ ................................................................
. يا فاطِرُ بِحَقّ فاطِمَة عَجّل فَرَجَها جان ما مِلك ِ شخصیِ مولاست هر خبر هست در جهان‌، اینجاست ماجرای ولايتِ زهرا... از قدیمی ترین حقيقت هاست چه عفافی! چه احتجابی! که... قبر و قدرش به خلق، ناپیداست چه قیامی! چه اقتداری! که... در کفِ او شفاعتِ کُبراست چه غروبی! چه محنتی! چه غمی! غربتِ او ز مهدی‌اَش گویاست فاطمیّه، سیاهپوش شده... هر که دلباخته به عاشوراست غم ِ غیبت، غم ِ امام زمان... داستانِ شهادتِ زهراست آه... مردم! کجاست صاحبمان؟ آی... مردم! ولیّ عصر كجاست؟ ✍ چهارشنبه ۲۳ آذر ۱۴۰۱ ...............................................................
. السّلامُ علیكَ يا عَينَ الْحَياة زندگی با امام، یعنی که... صبح، کز خواب می‌شوی بیدار... اوّل از هر چه رو به قبله کنی با دلی پر ز حسرت دیدار دست بر سینه در کمال ادب سَردهی با یقین و سِلم و وقار: " السّلامُ علیكَ يا مهدي! " السّلام علیك يا دلدار! بعدِ برپاییِ فریضه ی صبح بر دعای فرج کنی اصرار نيّتت باشد از طليعه‌ی فجر که شوی بر امام عصرت یار که به دردِ اُمور او بخوری و نباشی فقط تو یک سَر بار دم به دم در خلال روز کنی... یاد او را به قلب خود، تکرار هَمّ و غَمّ ِ تو خدمتش باشد تا کند او تو را به خویش، دچار به هوای رضایت دل او بِنَمایی ز معصیت، تو فرار سَعي بر این کنی که حدّ اَقَل... فقط از روی دلخوشیّ نگار... دست یک شیعه را بگیریّ و... به دل بنده ای دهی تو قرار با ادای نماز اوّل وقت به اطاعت ز حق کنی اظهار سرِ سفره، پس از تناول نان باشی از لطف یار شکرگزار صدقه بر فرج، بپردازی از خودت در رهش کنی ایثار صبح و شب با دعای بر فرجش... به ارادت به او کنی اقرار طوری از حق، ظهور را خواهی... که کند صِدق، واژه‌ی " اِکثار " شب به شوقِ لقای او خوابی با دلی از محبتش سرشار زندگی با امام، یعنی که دست او باشَدَت سرِ افسار او بُوَد محور معیشت تو او بُوَد بر تو نقطه‌ی پرگار زندگی با امام، یعنی که باشی از دشمنان او بیزار بر ظهورش تو در صدد باشی منتظر باشی‌اَش به لیل و نهار کار خود را به او نشان بدهی تا نماید تو را به جلوه، شکار قلب خود را به او کنی اهدا باشی از بَرْکتِ دمش هشیار زندگی با امام هست بهشت زندگی با امام هست بهار ✍ پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱ ...............................................................