.
#امام_زمان
السلام علی المهدی
به رَغم خُدعهی اَعدا ظهور، نزدیك است
به رَغم ظُلمتِ دنيا ظهور، نزدیك است
دعا کنید درآید ز پرده، صُبحِ قَریب
ز حَق کنید تمنّا ظهور، نزدیك است
فرج، شروعِ حیاتِ منوّرِ دنیاست
ز حق کنید تقاضا ظهور، نزدیك است
فرج، طلوعِ جهانی، لبالب از عدل است...
پُر از حقیقت و تقوا ظهور، نزدیک است
به حقّ حیدر و طاها فرج بُوَد نزدیک
به حقّ حضرت زهرا ظهور، نزدیک است
فرج، اُمیدِ دل دلشکستگان باشد
اُمید تک تک دلها ظهور، نزدیک است
اگر چه پر شده دنیا ز کُفر و حیله و ظلم
به رَغم خُدعهی اَعدا ظهور، نزدیك است
#انتظار
#محمد_علی_نوری ✍
جمعه ۲۵ آذر ۱۴۰۱
................................................................
.
#حضرت_زهرا
اَلسّلامُ علَیَ الصّدیقةِ الطّاهره
چون که با زهرا سر و کارت فتاد
پس زبان بر مِدحَتَش باید گشاد
چون که عنوان سخن شد: " فاطمه "
مدح باید کرد شُویَش را زیاد
دشمنش از رحمتِ حق، دور باد
خادمش از سوی حق، مرحوم باد
نوبتِ خدمت به زهرا چون رسید...
سر به خوانِ خدمتش بايد نهاد
چون که موضوعِ سخن گردید: " حق "
باید از او گفت و بس، با اعتقاد
باید از زهرای پیغمبر نوشت...
با کدامین جوهر و لوح و مداد!؟
بانویی که خضر و لقمانند در...
محضرِ دریای علمش بی سواد
" حُبّ زهرا " هست بَرْکَت بر معاش
خدمتِ او توشه باشد بر معاد
اوست که " اَلْجار ثُمّ الدّار " گفت
او دعای بر فرج را درس داد
هر که شد خدمتگزار فاطمه...
حضرت مهدی شود او را مُراد
هر که پیوسته، فرجخواهش بُوَد
میشود زهرا از این اِکثار، شاد
" ربّنا عجّل لِمَهديّ ِ الْفَرَج "
هست بر روی لبِ هر پاکزاد
#فاطمیه #امام_زمان
#محمد_علی_نوری ✍
شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱
................................................................
.
یا اباصالح المهدی!
" سرمایه ی در گردش "
در بندِ تو آسايشم را دوست دارم
در پای تو آرامشم را دوست دارم
طاووس هستی، جلوه داری بی نهایت
بر دیدنِ تو خواهشم را دوست دارم
سنگ سیاهم لیك هستم با تو خورشید
در سایهی تو تابشم را دوست دارم
دانم که میبینی قلمفرسایی اَم را
دربارهی تو کوششم را دوست دارم
سُرمه به چشمم میکِشَم هر جمعه با اشک
در ندبهها آرایشم را دوست دارم
از خاک پایت خلق شد پا تا سرِ من
من، نقطه ی پیدایشم را دوست دارم
با لشکرِ اندیشه ام در خدمت تو...
در خدمتِ تو اَرتشم را دوست دارم
ابرِ بهارم در فراقت یَابْنَ زهرا!
در بارشم من، بارشم را دوست دارم
هر روز، زنجیری کنم پاره به عشقت
در عاشقیّ اَت جنبشم را درست دارم
آتشفشانم در ستایش کردنِ تو
در مِدحَتِ تو جوششم را دوست دارم
صائب، نیاَم، بیدل، نیاَم، وحشی، نیاَم، لیک...
اشعار بی آلایشم را دوست دارم
پیوسته بر لب، دارم: " اَللّهُمَّ عَجّل... "
سرمایه ی در گردشم را دوست دارم
#امام_زمان
#محمد_علی_نوری ✍
یکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱
................................................................
.
#امام_زمان
آبِ حیاتِ آبِ حیاتی ظهور کن
تو محورِ حیات و مماتی ظهور کن
ای نوحِ نوح! كعبهی خورشید! اَلْعَجَل
فُلکِ نجاتِ فُلکِ نجاتی ظهور کن
" لَولاك، ساخَتِ الْاَرَضینَ بِاَهلِها "
ثِقل و ثباتِ ثِقل و ثباتی ظهور کن
بیتو چه طاعتی! چه صلاتی! چه حاجتی!
روح و روانِ صوم و صلاتی ظهور کن
آغاز دورهی برکاتی شتاب کن!
پایانِ دورهی ظُلماتی ظهور کن
امروزمان به رنگِ گذشته، سیاه شد
خوشبختی و سعادتِ آتی! ظهور کن
دارم به تو محبّت قلبى شتاب کن!
دارم به تو ارادتِ ذاتى ظهور كن
با تو درودِ بر نبی، اَبتر نمی شود
کامل کنندهی صلواتی... ظهور کن
#محمد_علی_نوری
دوشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۱
................................................................
.
رب...
#امام_زمان
در سرِ ما بُوَد هوای فرج
نیست ما را خوشی، فرای فرج
همه شرمنده ایم کم کردیم...
ناله و ندبه با نوای فرج
همه تا حنجریم غرق عذاب...
کی شود رزق ما دوای فرج؟!
رسد آیا ز زادگاه علی...
صبح جمعه به ما صدای فرج؟!
هیچ راهی برای حلّ مِحَن
نیست والله ِ در ازای فرج
نیست راهی به سوی صبح ظهور
مثلِ " اِکثار در دعای فرج "
آفرینندهی امام زمان!
کی به ما می رسد عطای فرج؟!
رَبّ عَجّل ظُهورَ سیّدِنا
عجله کن خدا! برای فرج
همه ی جسم ما فدای ظهور
همه ی جان ما فدای فرج
#محمد_علی_نوری
سه شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۱
................................................................
.
رب...
کی به سر می رسد خداوندا!
شب یلدای غیبت مولا...
تر و خشکِ زمانه سوختهاند
آه از این روزگار وانَفسا
غرقهی منجلاب فقر و رفاه
شده دنیای دون و مافیها
شده دنیای بی امام زمان
باتلاق فساد و کفر و ریا
شَبِ یلدای غیبتِ خورشید
شرر، انداخته به جانِ سَما
مردم ِ دشت در به در شدهاَند
در فراقِ تلألؤ و گرما
یک دقیقه، نه یازده قرن است
به درازا کشیده این یلدا
کی رسد صبح انتقام بتول؟
کی رسد طالب دم ِ زهرا؟
شبِ یلدای مهر عالمتاب
آن قَدَر گشته اَست پابرجا
که شده زرد، ساقه و گل و برگ
که شده خشک، چشمه و دریا
شب یلدای دوری از مهدی
زده آتش به قلب انسانها
خبر فوریِ ظهور ای کاش...
پخش گردد سریع در دنیا
خیرُ الْاَعمال در شب یلداست
به ظهور ولیّ عصر، دعا
رَبّنَا اكْشِفْ هُمومَ صاحِبِنا
رَبّ ِ عجّل ظُهورَ مولانا
#یلدا
#محمد_علی_نوری ✍
چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۱
................................................................
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هر چند بر وفاي دل فضه شك نداشت
بانوي خانه بود و نياز كمك نداشت
نان پخته بود تا كه نگويند فاطمه
دستش براي مردم دنيا نمك نداشت
پيش تنور صورت او سرخ تر كه شد
ديگر كسي به داغ گل سرخ شك نداشت
خم شد كه نان را بزند بر دل تنور
بغضش شكست ؛ صورت گلها كه چك نداشت
دستش به گريه رفت كه نان را درآورد
كاش استخوان بازوي خانم ترك نداشت
ناني براي سائل فرداي خويش پخت
با اينكه گندمي به حساب فدك نداشت
#رحمان نوازنی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
زمین گریه زمان گریه، تمام چشمها گریه
صدای مادرم میآید از سجاده با گریه
چرا عجل وفاتی از قنوتش میچکد اینبار
چرا پس با صدای قطعه قطعه، پس چرا گریه؟
چرا ایندفعه جای "جار ثم الدار"ِ دستانش
به روی چادرش میبارد از هر ربنا گریه؟
دل معصوم وقتی بشکند کون و مکان بغض است
که ماهی بین دریا و کبوتر در هوا گریه
صدایی از در و همسایه میآمد که یا حیدر
بگو که فاطمه یا شب شود یا روز را گریه
پدر یک بیت الاحزان از کبود دردهایش ساخت
و کار ما در آنجا روز و شب شد، یکصدا گریه
جلال او، جمال او، صفاتی از خدا دارد
و با هر قطره اشک مادرم دارد خدا گریه
میان کوچه این ایام بی انصافی محض است
که خنده سهم قنفذ باشد اما سهم ما گریه
نه، اشک مادرم ازقصه های غربت باباست
فراوان ریخت از این دردهای آشنا گریه
علی را کار طوفانی زهرا خانه برگرداند
شبیه رعد میغرید و مثل ابرها گریه
#وحید عظیم پور
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
امروز روضه از در و دیوار جاری است
دنیا شبیه مجلس یک سوگواری است
نشنیده اش بگیر،ولی بی دلیل نیست
کار زن جوانی اگر گریه زاری است
گاهی به دوش بابا،گاهی به پشت در
گاهی میان کوچه،عجب روزگاری است
یک تیر و دو نشان ،تو فقط روضه گوش کن
این خانه حول محور همسر مداری است
من را ببخش روضه اگر باز می شود
زیرا که حال مادرمان اضطراری است
ضربه،فشار،دلهره بر بچه خوب نیست
پرهیز ماه آخری بارداری است
ترسم علی زغصه خودش را تلف کند
می بینم اینکه فاطمه از او فراری است
گیرم که رو بگیری از این بچه ها، عزیز
من دیده ام که گوشه ی چشمت اناری است
از میخ و چوب سوخته تابوت ساخته است
این روز ها علی در کار نجاری است
هرکس به گونه ای غم تو را به دوش برد
سهم من از غم تو ولی بی مزاری است
#نادر حسینی
|⇦•مثل یک ابر بهاری، یابن الزهرا...
#توسل به امام زمان عجل الله و روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج اسلام میرزایی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مثل یک ابر بهاری، یابن الزهرا
حال و هوای گریه داری، یابن الزهرا
این روزها خیلی دلت را غم گرفته
دلخسته از این روزگاری، یابن الزهرا
با واژه ی مادر شود آهت کشیده
در لا به لای اشک و زاری، یابن الزهرا
*اومدي به امامِ زمانت تسليت بگي، اومدي تو اين مجلس روضه، كمكِ امامِ زمانت باشي...*
ای وایِ مادر های تو می گوید آقا
خیلی برایش بی قراری، یابن الزهرا
آقا مگر من مرده ام که مثل حیدر
سر را به زانو می گذاری، یابن الزهرا
*ما هم اومديم با شما گريه كنيم تا شما تنها نباشيد آقاجان!...*
آقا! تنم، مالم، همه جانم فدایت
آماده ام بر جان نثاری، یابن الزهرا
جز اشک دیده مرهم دیگر ندارم
با عرض پوزش از نداری، یابن الزهرا
از این که هستم دوستدارِ مادر تو
حتماً مرا تو دوست داری، یابن الزهرا
*مُحرم همه ميان برا عزاداريِ ابي عبدالله، اما فاطميه ها خوصوصيه فقط مَحرم ها ميان عزاداري و روضه، هر كسي رو راه نميدن تويِ روضه ي حضرت زهرا...*
تا این که باشم زائرِ قامت خمیده
دنبال یک سنگ مزاری یابن الزهرا
زهرا به زهراها شده تبدیل یعنی :
در کوچه شد آیینه کاری، یابن الزهرا
#شاعر محمد فردوسی
* بي بي فرموده بود: علی جان! من رو شبونه غسلم بده، شبانه دفنم كن... فضه ميگه: اميرالمؤمنين به بچه ها سفارش كرد، بچه ها بي قراري نكنيد، بلند بلند گريه نكنيد، همسايه ها نَشنَوَن، كسي نفهمه، ديدن اين نازدانه ها آستين به دندان گرفت، مثل ابر بهاري گريه ميكنن....
اسماء آب مي ريخت، بدن زهرا رو امیرالمؤمنین غسل ميداد، يه مرتبه ديدن علي سر به ديوار گذاشت، صدا ناله اش بلند شد: واي، واي... اسماء گفت: آقاجان! فرموديد همه آروم گريه كنن!؟ فرمود: اسماء! ببين آب كه ميريزم خونابه مياد، بعد از نود و پنج شب و روز خون قطع نشده، اسماء! زهرا دردش رو به من نگفت...
يه جمله روضه ي من، ميخوام بگم: یا امیرالمؤمنین! شما بدنِ بي جانِ زهرا رو غسل ميداديد، چشمتون خورد به جايِ زخمِ مسمار، خونابه ديدي طاقت نيآوُردي، اما من بميرم برا دخترت زينب، خدا برا هيچ خواهري نيآره، آقا امام محمد باقر مي فرمايند:" لَقَدْ قُتِل بِالسَّيفِ وَ بِالحِجارَةِ وَ بِالخَشَبِ و بِالعَصَا" نيزه دار نيزه ميزد، با چوب ميزدن، با عصا ميزدن، يه جاي سالم روي بدن حسين نبود...*
به سمت گودال از خيمه دويدم من
شمر جلوتر بود دير رسيدم من
سَرِ تو دعوا بود، ناله كشيدم من
سَرِ تو رو بردن، دير رسيدم من
* يكي داره عبا رو ميكَنه، يكي داره عمامه رو ميكَنه، ساربان دنبال انگشترِ، خولي سر رو برداشت و بُرد...*
هجوم آوُردن همه سمتِ پيكرت
جلو چشمِ مادرت
برا بُردنِ سَرت
شلوغِ گودال، همه هلهله كنان
شمر و خولي و سنان
دست پر دارن ميان
پنچه گذاشته لابه لاي موت
خنجرش رو گذاشته روي موت
بميره خواهرت كه با نوك ني
اينجوري كرده زير و روت
اَلسَّلامُ عَلَي مُرمّل بالدّما
مُقَطَّعُ الاَعضا
من بي وضو موي تو را شانه نكردم
حالا به دنبالِ سرت بايد بگردم
سري به نيزه بلند است در برابر زينب
خدا كند كه نباشد سرِ برادرِ زينب
*صدا بزن: حسين!...*
14001014-mirzaei-roze.mp3
3.77M
|⇦•مثل یک ابر بهاری، یابن الزهرا...
#توسل به امام زمان عجل الله و روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج اسلام میرزایی•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته، در دین، فقه، عرفان، معرفت
امام خامنه ای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید
حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید...
#جان_فدا
#سردار_سلیمانی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شب_های_جمعه_زیارتی
دلخـوشـم اینکه با سلام فقط
میرسـد نقطـه ام به آخــر خط
دل خوشم اینکه می شوم زائر
با بلیطـی به کـــمتـرین قیمـت
با تـو زنـده ســـت زنـدگی آقا
تو نـبودی که مـرگ بود عـادت
تو نبـودی چقــــــدر می مـردم
توی ایـن خشکـســـــالی مفرط
تـو که هسـتـی کـــــنار دریایم
جــــریانی روان تر از هـر شـط
راضـــــیم بـر رضـــــایت زینب
مثل او دوری است این قسمت
فاصله بخت شوم اجسام است
نــه "علی ارواح اللتی حــــلًت"
زینت کریمی نیا
#شیدای_زینب
#امام_حسین
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
یا سَیِّدُالشَّهید، عزیزِ خدا، حسین
ای نورِ چشمِ حضرتِ خَیرُالنِّسا، حسین
با هر کسی به غیرِ تو بیگانه می شود
آنکس که با غمِ تو شَود آشنا، حسین
اعجازِ چشمِ توست، به ما داده آبرو
آقا شود، به اذنِ تو اینجا گدا، حسین
محکم گِره بزن دلِ ما را به زُلفِ خویش
ای دستگیرِ در گُنَه اُفتاده ها، حسین
آتش برای اهلِ جهنَّم شود بهشت
فریاد اگر زنند همه یکصدا؛ "حسین"
آقا، قسم به روزِ جدایی زِ خواهرت
ما را مکن دَمی زِ غمِ خود جدا، حسین
گودالِ قتلگاهِ تو شد بارگاهِ تو
ای کشته ی فِتاده به صَحرا رها، حسین
تنها دعای سینه زنِ تو شهادت است
بی سر کنارِ کشته ی من هم بیا، حسین
رضا رسول زاده
#مرثیه جدید و جانسوز حضرت زهرا
مقتل نوشته.....
ای دختر نبیِّ خدا ، فاطمه سلام
ای همسر ولیِّ خدا ، فاطمه سلام
آتش گرفته سینه ی من با نوای تو
مادر دلم گرفته دوباره برای تو
بر روضه های پُر غم تو گریه می کنم
بر ناله ها و ماتم تو گریه می کنم
مقتل نوشته تا زِ ولایت بُریده اند
آتش به درب خانه ی طاها کشیده اند
مقتل نوشته است لگدها به در زدند
بر قلب بی قرار علی هم شرر زدند
مقتل نوشته تا که شما را کتک زدند
بر زخمهای سینه ی حیدر نمک زدند
مقتل نوشته دست علی را که بسته اند
با تازیانه بازویتان را شکسته اند
مقتل نوشته تا که شما خورده ای زمین
شد کشته محسن تو زِ بیدادِ ظلم و کین
مقتل نوشته کوچه و سیلی و مجتبی
دستی پلید و صورت نیلی و مجتبی
مقتل نوشته دومیِّ پست ، بی هوا
سیلیِ محکمی زده بر صورت شما
مقتل نوشته که زِ علی رو گرفته ای
بانو همیشه دست به پهلو گرفته ای
مقتل نوشته بعدِ پدر قد خمیده ای
در آن سه ماه روی خوشی را ندیده ای
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
# نوحه واحد فاطمیه
بسبک : دل بردی از من به یغما
چند وقتیه این دل من عقده داره توی سینه
صبر و قراری نداره کرده هوای مدینه
ماه غم فاطمیه از ره رسیده دوباره
از ماتم مامِ عصمت دلها گرفته شراره
یافاطمه عشق حیدر
از ناله و داغ زهرا عالم همه خون جگر شد
ازقلب پرخون زهراعرشوزمین نوحه گرشد
دیدی که آخرچهاشدگریان همه دیده هاشد
از ظلم و جور زمانه پرپر گل مصطفی شد
یافاطمه عشق حیدر
بانوی شهر مدینه با درد و غم خو گرفته
ازضربت درب و دیوار دستش به پهلوگرفته
از گریه و سوز زهرا اشک علی هم چکیده
بس کن تو ای نور دیده ای بانوی قد خمیده
یافاطمه عشق حیدر
حیدر کنارش نشسته زهرای او دیده بسته
سوسومزن فاطمه جان ای یارپهلوشکسته
بنگر غم و زاریِ من بی یاور و یاریِ من
بعداز تو من کس ندارم بنگر تو تنهایی من
یافاطمه عشق حیدر
بعداز عروج تو زهرا من زانوی غم گرفتم
درد غریبیِ خود را با چاه کوفه بگفتم
بشنو که یارم گرفتند عشقم بهارم گرفتند
با ضربت تازیانه دار و ندارم گرفتند
یافاطمه عشق حیدر
بنما نظر بر گدایت بار دگر کن عنایت
با مِهر خود مادرانه از ما تو بنما شفاعت
برما مدینه عطاکن ما را تو حاجت رواکن
از لطف خود سائلان را راهیِ کرببلا کن
یافاطمه عشق حیدر
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
# نوحه شور فاطمیه
بسبک : یاحسین غریب مادر(مرحوم ذاکر)
و بسبک : هنوزازخاطره های(خلج)
دل من کرده هوای مدینه دوباره امشب
برافاطمیه این دل دیگه بیقراره امشب
یاد فاطمیه هر دم می زنه آتیش به سینه
تو دلم مونده یه آهی کِی میشه برم مدینه
بی بی جون بگو چه هاشدتوی کوچه مدینه
بشکنه دست عدو که سیلی زد ز روی کینه
برا بانوی مدینه ای خدا کاشکی بمیرم
برا رزق فاطمیه از علی مدد بگیرم
ای خدا کاشکی همیشه نوکر زهرا بمونم
تانفس دارم به سینه روضه ی زهرا بخونم
روضه ٔغربت زهراکه زغم موهاش سفیدشد
واسهٔ عشق ولایت پشت در زهرا شهیدشد
فاطمه اُمِ اَبیها مددی تو از کرم کن
دل غمدیده ی ما رو ساکن کوی حرم کن
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
استاد صالحی شهادت حضرت زهرا.ع.m4a
24.66M
شهادت حضرت زهرا(س)اراک مسجدآاکبر...بانوای گرم کربلایی هادی صالحی
ذکر توسل و روضۀ شام غریبان حضرتِ صدیقۀ طاهره زهرایِ مرض... ع...ل سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه با نوایِ حجت الاسلام محسن مهدوی.mp3
4.09M
روضه غسل ودفن حضرت زهرا سلام الله علیها
حجت الاسلام مهدوی
متن روضه غسل ودفن خانم حضرت زهرا سلام الله علیها
▪️▪️▪️▪️▪️
پرستویِ مهاجرم، چرا زلانه می روی؟
اگر ز لانه میروی، چرا شبانه می روی؟
قرارِ من، شَکیبِ من، مهاجرِ غریبِ من
فدای غربتت شوم، که مخفیانه می روی
حیاتِ جان، امیدِ دل، علی بُود ز تو خِجل
که با کبودیِ بدن، زتازیانه می روی
کبوترِ شکسته پر، مرا به همرهت ببر
چرا بدونِ جُفتِ خود، ز آشیانه می روی
چهار طفلِ خون جگر، زنند از غمت به سر
تو بر زیارتِ پدر، چه عاشقانه می روی
اَلا به رُخ نشانه ات، مگر شکسته شانه ات
که مویِ زینبین خود، نکرده شانه می روی
فتاده بر دلم شرر، که تو در این دلِ سَحَر
ز همسرت غریب تر، برون زخانه می روی
َبدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها رو امیرالمؤمنین داره غسل میده، اسماء بِنتِ عُمَیس میگه من از چاه آب می آوردم، رو بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها آب می ریختم، علی بدنِ فاطمه رو غسل میداد، اسماء میگه رفتم دوباره از چاه آب بکشم، دیدن علی صدایِ فریادش بُلَند شده، برگشتم اومدم، دیدم سر به دیوار گذاشته، داره داد میزنه گریه میکنه، اومدم جلو، آقاجانم! مگه خودتون نفرمودید: آروم آروم گریه کنید، همسایه ها صداتون رو نَشنَوَن؟ فرموده باشند: اسماء این روشنایی رو بیار جلو، بیا ببین پهلویِ زهرام شکسته، صورتِ فاطمه کبوده، بازوش رو شکستن.
امیرالمؤمنین دست از غسل دادن کشید، اما من یه غسّال دیگه هم میشناسم، موقع غسل دادن دست از غسل دادن کشید، کجا؟ زهرایِ سه ساله رو تویِ خرابۀ شام داشتن غسل میدادن، یه وقت دیدن، اون زَنِ غساله دست از غسل دادن کشید، گفت: من این بدن رو غسل نمیدم، چرا؟ بی بی جان! همین که لباس های این بچه رو دَر آوردم، خواستم بدنش رو غسل بدم، دیدم همه جایِ بدن این بچه سیاه و کبوده، می ترسم مرضی که این بچه داشته منم بگیرم، من این بدن رو غسل نمیدم، بی بی زینبِ کبری سلام الله علیها فرمود: آی زنِ غساله! بخدا از کربلا تا اینجا اینقدر این بچه رو زدن، ای حسین.
نَم نَم داره بارون میآد
داره برام مهمون میآد
خرابه بویِ خون میآد
وای وای
داره از راهِ دور میآد
تو طبقی از نور میآد
از سَفَرِ تنور میآد
وای وای
دیدن این تشت رو گذاشتن جلویِ این بچه، دست بُرد، سر رو از تشت برداشت، نگاه کرد دید خدا سَرِ بُریدۀ بابا؛ سَرِ بُریده رو برداشت، شروع کرد با بابا حرف زدن.
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سَرِت بذارم
حرفِ نگفته دارم
وای وای
چیه حَرفِ نگفته ات؟
چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم
اسم تو که می بردم
فقط کتک می خوردم
وای وای
بابا! هر وقت صدات زدم کتکم زدن، بابا! هر وقت صدات زدم، تو صورتم سیلی زدن
بابا! هر وقت گریه کردم بهم تازیانه زدن، بابا
نبودی و اسیر شدم
بسته به یک زنجیر شدم
یه شبِ پیرِ پیر شدم
وای وای
یکی زد و همه ام زدند
لگدِ مُحکمم زدند
حالا هر کجا صدایِ منو می شنوی صدات رو بلند کن، یاحسین.
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها
جوانلیقیندا ای فلک قوجالدی مهربان نه نم
یخلدی آستانیه قابورقاسی سینان نه نم
گئجلر آنا سنه آغلارام
گونورزی یانب سینه داغلارام
قاپی یاناندا شعله سی دگوب قزاردار آهنی
وجوده یاتسا یاندیرار بوغصه آغلادار منی
نه حاله بیلمورم سالوب او منظره او سینه نی
نجه دوزوب فشارینه شهیده زمان نه نم
دیدیم که فضه بس هاچان بو قلبیمیز صفا تاپار
دیدی طبیبلر گلر یارالاری دوا تاپار
دیدیم نه نم ءولر؟دیدی بو تزلیگه شفا تاپار
اولوبدی ثانی قانلسی ءولوبدی تیز جوان نه نم
اولوب حسینیلن حسن گیجه یاریسی قول بویون
دیدیم نه نم دیوبدی آز قولوزی قوینوزا قویون
اورکده گیتدی آرزیسی گورنمدی اوغول طویون
آپاردی قبره حسرتین مریض و ناتوان نه نم
دیورم هر دم اشکیمی گوزیمده من دایاندیریم
اوین بویوک قیزی منم اویمه گوز دولاندیریم
گونون باتان چاقی دیم دوروم چراغی یاندیریم
بو سوزی تاپشروب مته اوزی ویرنده جان نه نم
قباله اوسته روحینون قوشی سالیندی دوستاقا
یخیلدی ضرب سیلیدن طلاسی دوشدی توپراقا
یوزون گورنده اوخشادیم خزان زمانی یاپراقا
بالالاریندان آیریلوب گوزینده پارچا قان نه نم
حسینی نازیلن نه نم گتوردی ای فلک بارا
آچاندا جانمازینی بو قلبیمی ایدوب یارا
دولومسینیب دیوب منه باجی نه نم گیدوب هارا
نجه دیوم حسبنیمه ءولوبدی باغریقان نه نم
عنادی اوسته سن کیمی او قنفذ دغا دوروب
الینده تازیانه سی بساط کینه سین قوروب
شفیعه قیامتون قولون ووروبدی سیندروب
اورک دوگوندی غش ایدوب عزیزه جهان نه نم
4_5778314168130078923.mp3
6.84M
|⇦•شبی که آینهام را به دستِ..
روضه و توسل ویژۀ شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه _ حاج میثم مطیعی•✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═
|⇦•شبی که آینهام را به دستِ..
روضه و توسل ویژۀ شهادتِ حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه
_ حاج میثم مطیعی•✠•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
شبی که آینهام را به دستِ خاک سپردم
هزار بار شکستم، هزار مرتبه مردم
*غریبانه ز خانۀ مولا رود بیرون جنازۀ زهرا .. فقط چندنفر کنارش بودن .. وقتی میخواست بدن رو دفن کنه مَحرمی نداشت که کمک کارش باشه .. مردی نبود که علی بگه بدن رو بگیر و آماده کن .. ای کاش چند نفر بودن کنار بچه هاش .. تسلا میدادن .. گریه نکن زینبم .. بچه هاش کمک می کردن خاک رو قبر بریزن کار دفن تمام بشه .. اگه مردم مدینه بیدار بشن به بدن مادر ما رحم نمی کنند ..*
دو دست از سر حسرت به هم زدم که چگونه
به دستِ خود گلِ خود را چنین به خاک سپردم؟
شد اشکِ غربت و گل کرد رویِ خاکِ مزارش
هر آنچه داغ که دیدم، هر آنچه غصّه که خوردم
*چقدر تو رو غصه دادن علی جانم .. امیرالمومنین ، زهرا رو که از دست داد طبق روایت منهدم شد .. دیگه کسی نبود علی رو یاری کنه .. کسی رو نداشت .. هم زمخشری نقل کرده هم منابع شیعه نقل کرده .. پیغمبر،علی رو دید ، صدا زد:
«سلام علیک یا ابَالرَّیحانَتَین ..» سلام ای پدر دو گل خوشبوی من از این دنیا..
علی جان «فَاَن قلیلِِ یَنهَدُّ رُکناک ..» چیزی نمیگذره دو رکن تو منهدم میشه....تو دیگه مثل مرده متحرک میشی بین این مردم.. راوی میگه: «فَامّا قُبِضَ رسول الله..» وقتی پیغمبر از دینا رفت علی فرمود: «هذا اَحدَ رُکنَی ..» این اولین رکن علی بود....سه روز قبل رحلت این رو فرموده بود به علی....راوی میگه «فَلَمّا تُوُفّیَت فاطمَه..» فاطمه که از دنیا رفت.. «قال علی علیه السلام هذا رکنُ الثّانی ..» این رکنِ دوم علی بود ..
شب ها بچه هاشُ می خوابوند می آمد کنار قبر زهرا گریه می کرد ..*
شب آمدم که بگریم تمام درد دلم را
سحر به غربتِ خانه، جز اشک و آه نبردم
*میرالمومنین با هزار زحمت بچه هاشو می خوابوند .. تنها .. بی صدا.. شبانه می آمد کنار تربت زهرا.. همچین که برمیگشت با چه صحنه ای مواجه میشد؟ آیا بچه هاش خواب بودن؟ من که باور نمیکنم .. همیشه این منظره رو تصور کردم.. بچه هاش بلند شدن .. یکی گوشۀ خونه سر به دیوار میذاره .. یکی زانوها رو بغل گرفته سر به زانو گذاشته .. حسنش رو نمیدونم ..
زهرا !
این کودکت چه دیده که هی زار می زند؟
هی دستِ مشت کرده به دیوار می زند..
من ایستاده بودم .. نگاه می کردم .. مادرمُ میزدن .. کاری ازم بر نمی آمد ..
ای مادر ..*
بدون فاطمه سخت است زندگی، که پس از او
برای آمدنِ روزِ مرگ، لحظه شمردم
شاعر: سیدمحمدجواد شرافت