eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
16.6هزار دنبال‌کننده
34 عکس
35 ویدیو
174 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
زمان: حجم: 370.7K
. از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد توحید روضه‌خوان شد، کوثر به گریه افتاد از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد‌‌‌_ می‌سوخت آن چنان که، بستر به گریه افتاد وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر" جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می‌سوخت آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش_ آن قدر ناله سر داد، تا" در" به گریه افتاد بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد با قد خم رسید و در بین قتلگه دید_ فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..." تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد 🌹 🌹 💠💠 💠کانال وابرگروه نوای ذاکرین💠 Eitaa.com/navayehzakerin2
به مدینه ی بی پیامبر... ای شهر! با مصیبت ممتد چه می کنی؟ با روزهای ناگذرِ بد،چه می کنی؟ وقت اذان و "أشهدُ انَّ محمداً" با "اشهدِ" بدون "محمد" چه می کنی؟ با کودکان خسته ی در راه مسجد و همبازی یی که باز، نیامد چه می کنی؟ با کوچه های جازده ای که از این به بعد هرگز نمی رسند به مقصد، چه می کنی؟ وقتی "یقین"، قباله به دست از تو بگذرد با عابران گیج مردّد چه می کنی؟ وقتی لگد..بُراق نشو! آمدیم و زد -فرض محال اصلاً- اگر زد،چه می کنی؟ با لحظه ی نبایدِ افتادنِ زنی -گیریم باردار نباشد-چه می کنی؟ اصلاً مصیبتِ پس از او نه..فقط بگو با نفْسِ داغِ رفتنِ "احمد"،چه می کنی؟ با یک بقیع قبرِ پس از این -که می رسند بی سایبان و زائر و گنبد- چه می کنی؟ براق شدن: عصبانی شدن... ------------------------- کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝
مدینه..بی پیامبر اصلاً به وحی کار ندارم.. فقطـ بیا قدری میان کوچه دوباره قدم بزن! دنبال بچه ها کن و با شور کودکی پیغمبرانه، کوچه ی ما را به هم بزن! با عابران سلام و علیکی کن و سپس قدری نمک بریز! زمانی مزاح کن! خنده بپاش مثل همیشه به روی شهر! حال مدینه را نفسی روبراه کن! بگذر ز غرفه غرفه ی بازار و لمس کن پیراهنان ساده ی در انتظارشان ۱ با کاسبان شهر خوش و بش کن و بپرس مثل همیشه باز هم از کسب و کارشان! با آن رسالت پدریِ همیشگی باز از کنار خانه ی "زهرا" عبور کن! شادیِ بوسه بر سر و دست "بتول" را هدیه به هر چه دخترِ زنده به گور کن! هر چند وقت، خطبه ی عقدی بخوان و بعد با یک دعا به وصلتشان روشنی بپاش! در گوش کودکان مدینه اذان بگو بر گریه های اوّلشان ایمنی بپاش! خرماپزان که می رسد از راه، باز هم هی سر بزن به کارگران! با بهانه ای... در کام خسته ای بچکان! -در میان راه- شیرینیِ گسِ رطبِ نوبرانه ای... در لابلای معجزه و وحی، گاه گاه گندم بیار و پاک کن و آسیاب کن! پیغمبرانه های قشنگ و لطیف را مثل گذشته، باز در این شهر، باب کن! صبح است و باز منتظرم عابر نجیب! عطر تو را که باز بپیچد به کوچه ها من "یثرب"م که با تو "مدینه" شدم..بگو! حالا که نیستی چه کنم نامِ بی تو را؟ ۱- اشاره به پیراهنی که با دوازده درهم برای پیامبر خریده شد و ایشان به بازار رفته با پیراهنی ساده تر عوضش کردند و مابقی مبلغ را به دو نیازمند دیگر بخشیدند... ------------------------- کانال اشعار دکتر سیده اعظم حسینی ┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅ 🌹 🌹 💠💠 🌹=صَــــدَقِہ جاریِہ ↙️ Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42 ⬅️مدیر ╚═══💫💎═╝