Fadaeian_Shab10Moharam1402_03.mp3
22.18M
|⇦•چه خوش بُوَد....
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده#شبِ_دهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
عاشورا و تاسوعا فراتر از معنای ساده عددی، باریکاندیشیهایی دارند؛ التاسوعا یعنی جایی که بتوان ظرفیت را بالا برد و فراخی ایجاد کرد و العاشوراء نیز جایی است که میل به معاشرت و رفاقت و مصاحبت نمایان میشود؛ از این رو عاشورا یعنی روزی که میل معاشرت و رفاقت با امام(ع) به شدت بالا میرود
🏴🏴🏴
چه خوش بُوَد زندگیِ در هوای تو
بوی بهشت میوَزد از کربلای تو
چه خوش بُوَد عاقبتِ خیر آن کسی
که جان دهد پای تو و روضههای تو
تا خونبهای تو، باشد خدای تو
درمان هر غم است، اشکِ عزای تو
اشکِ از داغ حسین نزد خدا میماند
خانهی دوست تو را سوی خودش میخواند
خانهی دوست کجاست؟! کربلا
کربلا مقصد انبیاء
مرد این جادهای؟! ای رفیق
پابهپای شهیدان بیا
«کربلا کربلا کربلا، کربلا کربلا کربلا»
چه جان فضاست عطر صبا با نسیم تو
عالمیان فِتْيهی ذبح عظیم تو
اجر هزار عمره و حج در طواف توست
قبطه خوردند کون و مکان در حریم تو
ای منتهای عشق، قالو بَلیٰ عشق
اکسیر تربتت، آدمربای عشق
عشق را زائر مَشّایه فقط میداند
وادیِ عشق تو را سوی نجف میخواند
وادیِ عشق کجا؟! جز نجف
نجف آن شهر مولا علی
مبداء عاشقان؟! اربعین
از مسیر نجف یا علی
« یا علی یا علی یا علی»
#شاعر: امیرحسن سالاروند
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
Fadaeian_Shab10Moharam1402_07.mp3
21.29M
|⇦•تو رو که تنها دیدن...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده#شبِ_دهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
عاشورایعنی مبارزه، یعنی ایستادگی در برابر ظلم و فساد، یعنی ایستادگی در برابر فریب و خرافه، یعنی پیگیری همان روشی که رسول خدا (ص) اعلام فرمود که در دین من ریاضت و رهبانیت جایی ندارد! دین من، دین تلاش و تکاپوست در جهت حق و حقیقت
🏴🏴🏴
تو رو که تنها دیدن، همه باهم دویدن
هنوز تو زنده بودی، سرِ تو رو بُریدن
هجوم آودن به تنت
سه ساعته میزننت
نمیدونم چی کار کنم؟!
نیزه شکوندن توو تنت
برا خدا میکُشتنت
نمیدونم چی کار کنم؟!
آخه چقدر نیزه و تیر، لازمه واسه کُشتنت
هزار و نهصد جای زخم، چیزی نذاشته از تنت
نمیبُره سرت رو، تابونده تنت رو
نمیبوسیدم ای کاش، گلوی اطهرت رو
زانو رو بدنت
پا نمیشه از رو تنت
خودت بگو چی کار کنم؟!
مادر و پیش تو ندید
خنجرِ کُندش رو کشید
خودت بگو چی کار کنم؟!
پیش منو و مادرمون، جسمت و چرخونده به پشت
دوازده ضربه به تو زد، ما رو دوازده دفعه کُشت
«جانم حسین جانم حسین
جانم حسین جانم حسین»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
Fadaeian_Shab10Moharam1402_05.mp3
12.09M
|⇦•سیدی ابا عبدالله...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده#شبِ_دهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
ای آن که غمت مسئله آموز من است شور غم تو در دل پرسوز من است روزی که حسین! بر تو من گریه کنم سوگند به تو که بهترین روز من است . .
🏴🏴🏴
ساربون، اومده گودال خواهرت، داره میبینه
چشمای، تو چقد تاره سینهی، تو چه سنگینه
میزنند، تو رو با نیزه پیکرت، دیگه بیحاله
از تنت، یه چیزی برده هر کسی، توی گوداله
«سَیِّدی، ابی عبدالله»
نیزهها، که میان پایین نفست، نمیاد بالا
سر تو، به روی نیزه پیکرت، میون صحرا
پاشو که، علم افتاده حَرَمت، شده آواره
تو بگو، چه کنه زینب با غم، گلوی پاره
«سَیِّدی، ابی عبدالله»
مرکبا، رسیدن از راه تنت و، به زمین دوختن
میدیدی، از توی گودال خیمههات، چجوری سوختن
نکنه، توی این صحرا بسوزه، چادرِ زینب
پاشو که، پیش جسم تو کعب نی، نخوره زینب
«سَیِّدی، ابی عبدالله»
#شاعر: احسان نرگسی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
Fadaeian_Shab10Moharam1402_04 (1).mp3
8.81M
|⇦•ای وای پُر از زخمی..
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده#شبِ_دهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
محرّم، زیباترین نگارخانه در قلب هستی است که زمین و آسمان و ملک و ملکوت و عرش و فرش را شگفت زده کرده .
🏴🏴🏴
ای وای پُر از زخمی، ای وای پُر از خونی
عطشان اگه بودی، عریان نمیمونی
نترس اگه غارت شده پیراهنت
چادرم و میندازم رو بدنت
منم شبیه خیمههات میسوختم
کاشکی خودم برات کفن میدوختم
«خدای من؛ خدای من!
عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من!
ببین چقد تنهان بچههای من»
«بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ»
دیدم توی مقتل، سینهت پُر از تیره
شمر از سنان داره، خنجر رو میگیره
تیرا رو از سینهت بیرون میکِشه
میشینه روی سینه تا آماده شه
با خنجرش ضربهی محکم میزنه
رگای نامرتبت سهم منه
خدای من؛ خدای من!
کشتن بچهم و جلو چشای من
خدای من؛ خدای من!
به هیچ کسی نمیرسه صدای من
«بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ»
گودال پُر از خونه، خیمه توو آتیشه
رفتید تو و عباس، زینب غریب میشه
با اینکه ریختن سرِ تو قبیلهای
ولی تو فکر خواهرت عقیلهای
زجر که دخترا رو هر بار میزنه
سرِ تو روی نیزهها زار میزنه
خدای من؛ خدای من!
سر بریدن بچهم و روی پای من
خدای من؛ خدای من!
قهقهه میزنن به نالههای من
«خدای من؛ خدای من!
عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من!
ببین چقد تنهان بچههای من»
«بُنَیَّ بُنَیَّ، بُنَیَّ بُنَیَّ»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
Fadaeian_Shab11Moharam1402_01.mp3
36.81M
|⇦•سر نخواهم کردخَم...
#مناجات و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجراشده#شام_غریبان_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
شام غریبان، ترسیم داغ دیدگی و استقامت است، ترسیم تسلیم و بندگی در برابر حضرت حق.
🏴🏴🏴
سر نخواهم کرد خم، پیش کسی اِلّا حسین
قلب من خورده به نامِ، نامیِ مولا حسین
در رَهَش امروز هرکس یک قدم برداشته
خوب میداند تلافی میکند فردا حسین
آه از آن روزی که خلوت میشود دورِ مزار
بعد میبینی که مانده پیش تو تنها حسین
بندگان شیخ و شاه و مال و دنیا نیستیم
از همه عالم کفایت میکند ما را حسین
شک ندارم نوکران را، از صف یوم الحساب
میکشد بیرون ملک، میگوید: اینها با حسین
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک در مشت اوست
لحظهای ابرو بیاندازد اگر بالا حسین
کولهباری از گناه آوردهام، چون گفتهاند
با دو قطره اشک، پاکش میکند یکجا حسین
رمز و راز کاف و ها و یا و عین و صاد، اوست
کَلْمَهُ الحُسنیٰ حسین و عُرْوَة الْوُثْقَی حسین
بس که بخشیدهست میترسم میان قتلگاه
شمر را بخشیده باشد روز عاشورا حسین
مادرم میگفت اگر شوقِ حرم داری بگو
بعدِ تسبیحات بیبی حضرت زهرا …حسین
هر که دلتنگ است بسم الله، هموار است راه
خرج چندانی ندارد کربلا، یک یا حسین!
روضهخوانها شب به شب غمگین به منبر میرسند
با همان یک یا حسین از سر به آخر میرسند
روضهها را از پسر تحویل بابا داده و
از سرِ بر نیزهی بابا به دختر میرسند
#شاعر: سعید پاشازاده
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
|⇦•گاه مابین مقاتل..
#قسمت_اول #روضه وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شب_شام_غریبان_محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
گاه مابین مقاتل پابهپای بیتها
سمت سقا میروند اما به اکبر میرسند
ارباً اربا روضهی سختی است اما غالباً
روضه سنگین میشود وقتی به اصغر میرسند
گوش تا گوش علی را تیر از هر سو بُرید
روضهخوانها در همین مقتل به حنجر میرسند
شمر میآید به گودال و به دستش خنجر است
روضهها از روی تل اینجا به خواهر میرسند
من گُلی گم کردهام میجویم او را،
روضهها از میان نیزه و خنجر به پیکر میرسند
«گلی گم کرده ام می جویم او را
گلِ من یک نشانی بر بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت»
روضهای سرتاسر گودال را پُر کرده است
یا بنُیَّ... نالهها از سمت مادر میرسند
*شاید همچین که همه رفتند بیبی اومد کنار این بدن، چادرش رو کشید رو این بدن...*
«خدای من؛ خدای من! عریانه بچهی باحیای من
خدای من؛ خدای من! کشتند بچهامو روی پای من»
عصر عاشوراست اما خیمهها در آتشند
دشمنان دارند از هرگوشهای سر میرسند
*امام زمان (عج) فرمود: صبح و شب برای جد غریبم حسین گریه کنید.
آقا برای کدوم روضهست خیلی گریه میکنید؟!
نکنه روضهی گوداله؟! نه
روضهی علیاکبره؟! نه
روضهی عموتون عباسه؟! نه
روضهی علیاصغره؟! نه
پس چرا صبح و شب براش گریه میکنید؟
فرمودند: آخه شهادت که توو خونوادهی ما رسمه؛ میدونید اشکِ من برای چیه؟!
برای اون لحظهای که دستای عمهام رو با طناب بستند...*
یکی یکی همه رو سوار بر ناقه کرد، حالا خودش میخواست سوار بر ناقه بشه؛ یه نگاه کرد سمت گودال داداش! باشو برای زینبت رکاب بگیر. یه نگاه کرد سمت علقمه عباس! غیرت الله! پاشو نگاه کن، یه عده نامحرم دور زینب و گرفتن...*
زینب از هر سو یتیمی را بغل وا میکند
دختران فکر حجابند و به معجر میرسند
شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر
نیزه داران یک به یک دارند با سر میرسند
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
⏬⏬⏬
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شبِ_شام غریبان محرم۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
وقت، وقتِ غارت کردن، شد هرکسی داره یه چیزی میبره. پیراهن ابی عبدالله و یه نفر درآورد، عمامه رو یکی برداشت، کفشا رو یکی برداشت. عرقچین و یکی برداشت، زره امام و عمر سعد ملعون برداشت، شمشیرش و یه نفر برداشت؛ اما اونی که همه رو میکشه اینه، یه نفر اومد دید هیچی بهش نرسیده. نگاهش به انگشتر افتاد، با خنجرش انگشت و برید انگشتر و درآورد....
عمر سعد فریاد زد:« چه کسی حاضره بر حسین بر سینه و بر پشت حسین اسب بتازونه؟! ده نفر سوار بر مرکب شدند، انقدر بر سینه و پشت حسین تازوندن...
روضه رو فاطمه دختر ابی عبدالله داره میخونه، اوباش وارد خیمهی ما شدند، من دختری خردسال بودم، دوتا خلخال توو پام داشتم؛ دیدم این خلخال و از پای من میکشه گریه میکنه. گفتم چرا گریه میکنی؟! گفت:« چرا گریه نکنم، در حالی که دارم دختر پیغمبر خدا رو غارت میکنم»
بهش گفتم خُب این کار و نکن، مگه مجبوری خلخال منو ببری؟! گفت:« اگه من برندارم یه نفر دیگه میاد برمیداره»...
کاش به همین خلخال و گهواره و لباس کهنه بودند، یکی یکی بچهها رو دنبال میکردند. یکی یکی دخترای حسین رو با کعب نی وتازیانه دنبال میکردند. هرکدوم رو میگرفتند گوشواره اش رو میکشیدند. این گوش پاره میشد، خون جاری میشد.
یکی از این دخترا رو دنبال کردن، ترسیده بود تا گرفتنش مثل بید میلرزید، گفتم چرا میلرزی؟! کاری باهات ندارم، دامنت آتیش گرفته میخوام خاموشش کنم. تا دید دل من به رحم اومده، گفت:« آقا شنیدم آب آزاد شده»
-گفتم:« آری آب آزاد شده» گفتم حتماً تشنهشه رفتم یه ظرف آب آوردم بهش دادم. ظرف آب و گرفت.آقا! گودال قتلگاه از کدوم طرفه؟!برای چی میخوای بری؟!
آخه میدیدم لحظههای آخر، بابام همین جور که دست و پا میزد صداش و میشنیدم هی میگفت:«جگرم!»...
بی بی بچهها رو شمرد، یکی یکی بچهها رو آمار گرفت، هرچی میشمارد میدید یکی کمه. گفت:« خواهرم ام کلثوم! میای بریم صحرا بگردیم، آخه روایت میگه یکی دوتا از این بچهها زیر پای اسبا جون دادند. گفت: شاید این بچه هم جون داده باشه، بریم توو این صحرا بگردیم... این طرف و بگرد، اون طرف و بگرد، پیداش نکردن. یهو ام کلثوم رو کرد به زینب سلام الله علیها، خواهرم! من میدونم این بچه کجا رفته.کجا رفته؟!آخه میدیدمش بابا بابا میکرد، شاید رفته سمت گودال.میگه اومدیدم دیدیم آره، این بچه خودش و انداخته رو بدن بابا، هی داره میگه:« ابا»...بچه رو بغل گرفتم، عمه جان! توو این تاریکیا گودال و از کجا پیدا کردی؟! گفت:« عمه! همین جور که توو این تاریکیا بابا بابا میگفتم، دیدم از یه طرفی هی صدا میاد:« اِلَیه»...اومدم رسیدم به یه بدن که سر نداره...
حسین جان ای آبروی دو عالم
نگینِ سلیمان به حلقهٔ خاتم
خداحافظ ای برادرِ زینب
خداحافظ سایهٔ سرِ زینب
خداحافظ پیر و مشک و دو دیده
خداحافظ ای دودست بریدن
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
Fadaeian_Shab11Moharam1402_02.mp3
7.31M
|⇦•گاه مابین مقاتل..
#روضه و توسل به حضرت سیدالشهداعلیه السلام اجراشده
#شبِ_شامِ_غریبان_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
شام غریبان، سیاه پوش ترین و اندوهناک ترین شام تقویم قمری است.شب مظلومیت حضرت زینب است. شب فریاد نامردی نامردان تاریخ است
┅┅┅┅┄❅[﷽❅┄┅┅┅┅┄
#اَللّهُمَّعَجِّلْلِوَلِيِّکَالْفَرَجَ
#اللَّهُمَّاشْفِکُلَّمَرِیض
#کانال_وگروه_تخصصی_نوای_ذاکرین
#اشعار_مذهبی
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
↙️#خادم_الذاکرین_آرامش↙️
💠 کانال:نَوٰایِ ذٰاکِرینْ 💠
Eitaa.com/navayehzakerin2
#ابرگروه⬇️
https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9
@Aaramesh42خادم کانال
╚═══💫💎═╝
Fadaeian_Shab11Moharam1402_05.mp3
20.34M
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده #شبِ_شامِ_غریبان_محرم۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی
🏴🏴🏴
در شام غریبان، حضرت زینب علیها السلام ، پیام رسان حماسه کربلا شد تا میرا بودن ظلم بار دیگر اثبات شود.
🏴⏬🏴
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب یود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خون پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود
بیا به روضهی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لالهکوب، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و چوب، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
نوشتهاند مقاتل، دروغ باشد کاش
برید خنجر قاتل، دروغ باشد کاش
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بیزخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد
گمان کنیم که هر قدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز مَحرم هست
چقدر روضهی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضهی زینب بمیر، جا دارد
غروب بود و مقاتل که روضهخوان بودند
مَحارمانِ علی بین ناکسان بودند
امام ظهر به نِی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمهها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزهی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب ناقه زانو زد
گذشت کرب و بلا، روضهها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت، بخوان، امان از شام
#زمزمه_شب_چهارم
یک به یک آمدند کرب و بلا
دور اربابِ عشق جمع شدند
مثل هفتاد و دو گل عاشق
همه پروانه های شمع شدند
زینب آرام میشد آن وقتی
یار سوی غریب می آمد
آن طرف سی هزار میرفتند
این طرف یک حبیب می آمد
*لشگر دشمن وقتی نیرو اضافه میکرد، تاریخ مینویسه: دَمّام میزدن، طبل میزدن، جشن میگرفتن برا اضافه شدن نیروهای دشمن، فاصله ای نبود از خیمه دشمن تا خیمه گاه اهل بیت، وقتی دَمّام میزدن زمین میلرزید، میفهمیدن نیرو اضافه شده، بچه ها میومدن دور عمه میگفتن، عمه! چرا به این لشگر نیرو اضافه نمیشه؟ چرا همش نیروی دشمن اضافه میشه؟ خانوممیگفت: صبر کنید نیرویِ لشگرِ حسینم تو راهه داره میاد، حبیب وقتی رسید خبردادن لشگر حسین اومده، نیروی کمکی اومده، همه از خیمه ریختن بیرون دیدن یه پیرمرد محاسن سفید، دلِ زینب رو آرومکرد، بی بی فرمود: سلاممن رو به حبیب برسونید، بگید: ممنونم اومدی حسینِ منو یاری کنی... *
زن و فرزند را رها کرد و
رفت با عشق آشنا بشود
عشق یعنی زُهَیرِ عثمانی
خواست صد مرتبه فدا بشود
بیست سالِ تمام هر شب و روز
از اجل خواست تا امان بدهد
آرزوی بُرِیر این بوده
در رکاب حسین جان بدهد
تیرباران شروع شد بعدش
شد فدایی حجِیر با پدرش
دست در دست هم شهید شدند
ای به قربان جُندَب و پسرش
در میان سواره های یزید
این دلاور پیاده می جنگید
بوی صفین داشت شمشیرش
مثل حیدر ،جُناده می جنگید
رفت عابِس برهنه در میدان
مستِ مست از مِیِ سبوی حسین
ما همه عاشقیم اما او
شاهِ دیوانگانِ کوی حسین
آن زمانی که عشق می آید
هیچ چیزی مقابلش سَد نیست
رو سفیدی جُون ثابت کرد
رو سیاهی همیشه هم بد نیست
*اومدبالاسرش ،سرش رو بغل کرد، سرش رو گذاشت روی زانوی خودش، هی غلام سیاه سرش رو می انداخت رو خاک، ابی عبدالله گفت :چرا سرت رو از پامجدا میکنی؟ گفت: آقا! سَرِ من کجا؟ ابی عبدالله کجا؟ ابی عبدالله دعا کرد:"اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهَهُ" خدایا رو سفیدش کن*
کَم کَمک ظهر شد اذان گفتند
شد فدای نماز خواندنِ او
تیرها را به جان خرید سعید
تا نباشد گزند بر تن او
*سعید بن عبدالله پیک بود، نامه میبرد و می آوُرد، چهار بار تو تاریخ هست رفت و برگشت، اول نامه از طرف مردم کوفه برد مکه، سیصد فرسخ رفت نامه رو داد، سیصد فرسخ با مُسلم برگشت، دوباره مسلم نامه نوشت دوباره سیصد فرسخ رفت، دوباره با ابی عبدالله سیصد فرسخ برگشت، یعنی نزدیک شش هزار کیلومتر تو بیابونا رفت و برگشت...
لذا ظهر عاشورا وقتی اصحاب مشورت کردن کی وایسته جلویِ حسین سپر بشه بلند شد، گفت: کی از من بهتر؟ گفتن چرا؟ گفت: من هزار وچهارصد فرسخ در به در شدم تا این لحظه بیام برا حسین فدا بشم... ایستاد جلو نمازحسین، دوازده تیر به بدنش اصابت کرد، تیر داره میخوره، بعضی از تیرها مسمومه، بعضی از تیرها خیلی عمیق فرو رفته، اما حواسش به حسینه هی پشت سر ش رو نگاه میکرد، آقا سالمِ یا نه؟ خدارو شکر حسین داره نمازش رو تموم میکنه، من شرمنده فاطمه نشم، حسین داشت سلام میداد، مقتل میگه: تیر سیزدهم پرتاب شد، سعید دیگه بدنش جا نداشت همه تیرها به بدن... دید تیر به سمت ابی عبدالله میاد چیکار کنه؟ میدونی چیکار کرد؟ صورتش رو أورد جلوی تیر، تیر تو صورتش خورد با صورت خورد زمین، ابی عبدالله سلام رو داد دوید اومد بالا سر سعید تیر رو از صورتش بیرون کشید، صورتش رو پاک کرد،خونهارو پاک کرد، میخواست یه جمله بگه گفت چی میخوای بگی؟ داشت نفس آخر رو میکشید، گفت: آقا راضی شدی یا نه؟ وفا کردم یانه؟ ابی عبدالله یه جمله ای فرمود: "أَنْتَ أَمامِي فِي الْجَنَّةِ" .. یعنی سعید همینجور که الان جلوی من وایستادی بهشتم مقابل حسینی... راحت شد خیالش...
اینجا یه تیر به صورت اصابت کرد یه جا دیگه ام سراغ دارم یه تیر به صورت اصابت کرد اون ساعتی که عباس دوتا دستاش قلم شده بود، تیر به چشم مبارکش زدن اینجا ابی عبدالله اومد تیر رو از صورت سعید کشید اما علقمه، هرکاری کرد عباس تیر از چشمش نیومد بیرون، سرش رو خمکرد یه جوری با عمود آهن زدن با صورت افتاد رو زمین.....حسین *