لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
-تـم پـروانـہ مشــڪــ🌚ــی🦋
#تم_رنگـی 🎨☁️
#تم :)👀🎀ツ
⋆────────ʚ˚ɞ────────⋆
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
💛🔹💫
سرنوشت
🔹•••• قسمت ۷۲ ••••🔹
برگشت و نگاهم کرد گفتم : یک سوال دیگه هم دارم. یک دکتر دیگه هم اینجا هست فکر کنم فامیلیش افتخار باشه.اون با این خانوم دکتر نسبتی داره ؟دیدم همش با هم هستن
نا باورانه ابرویی بالا انداخت و گفت :دکتر افتخار؟دکتر افتخار به پشتش می گه دنبالم نیا که بو می دی!
آنوقت با این زن . . . .نه بابا فکر کردی
البته دکتر سلطانی خیلی پیشش می ره و براش ناز و ادا میاد اما دکتر افتخار هرگز دنبالش نیست هرکی این حرفو زده با دکتر افتخار لج بوده.البته دکتر افتخار هم از اون گنده دماغ هاست.ازخودراضی،
ولی، نه به کار دکتر سلطانی زیاد کار نداره،اگر هم طرفش بره از مکر و سیاست دکتر سلطانی هفت خط است.نه دکتر افتخار ساده و بیچاره..
در حال حرف زدن بودم که سر و صدایی از جانب مطب دکتر سلطانی رشته صحبت را پاره کرد.هر دو به طرف مطب رفتیم. دکتر سلطانی از مطب بیرون آمده بود و دست به کمر داشت جیغ می زد.مخاطبش هم زنی بود که اول کنارم نشسته بود.همان زری خانوم،مهشید داد می زد برو گم شو زنیکه عوضی، منو از آبرو می ترسونه،من از کسی ترسی ندارم هر غلطی دلت می خواد بکن.
زری هم که ابروهایش را بالا انداخته بود ،داد زد:عوضی تو هستی که داری داداش ساده دل منو خر می کنی!پسررو با وعده های سرخرمن از کار و زنگیش انداختی.آخه حیا کن ،از خدا نمی ترسی؟
مهشید پوزخندی زد وگفت : نترس ، تو رو به جای من نمی برن جهنم.دلت برای شوهر من هم نسوزه اون هم خدایی داره.تو به فکر خودت باش بد بخت عقده ای!
خانوم یوسفی که کنارم ایستاده بود آهسته گفت : بفرما،شاهد از غیب رسید تقریبا هر روز یک سر و صدایی را می اندازه!
با سر و صدای که دو زن راه انداخته بودن .تقریبا همه جمع شده بودند.و تماشا می کردن.صحنه لحظه به لحظه جالب تر می شد.حالا بهتر می توانستم شخصیت واقعی مهشید را ببینم.هر کس جلو می رفت تا وساطت کند جیغ می زد :
_بگذارید هر چی می خواد بگه ،منوتهدید می کنه، منو از آبرویم می ترسونه .
در دل بهش حق می دادم،آبرویی نداشت که از ریختنش بترسد.در همان گیر و دار خانوم یوسفی به نگهبان زنگ زد تا کسی را بفرستد و زری خانوم را که داشت جیغ می زد جمع کند.،در حال تماشا بودم که ناگهان فرید را دیدم،روپوش سفیدش تمیز و اطو خورده بود.در لباس فرم هم شیک و جذاب بود.چشمانش برق می زد انگار عصبی بود.داشت به طرف سالن انتظار زنان می آمد آهسته از سر راهش کنار رفتم. وارد شد وگفت :بس کنید ،خجالت داره،این جا مگه دادگاه خانواده است ؟
بعد رو به زری کرد و گفت: خانوم بس کنید ، بفرمایید،با این جیغ هایی که زد حتما شما سکته کردید این خانوم مریضه
بیشتر از آن صلاح نبود بمانم اما لحظه ای دیگر مهشید با آمدن فرید ، با ناز و ادا ساکت شد.و درون اتاقش رفت.فرید داشت از سالن انتظار بیرون می آمد ،من هم به طرف پله ها رفتم.هر چی می خواستم فهمیده بودم.دیگر ماندنم آن جا جایز نبود.از این به بعد باید بیشتر مراقب فرید باشم.گرگ ها همیشه در لباس مردان نبودند.زنان گرگ صفت هم در این جنگل زیاد بودن.
.....
از وقتی حامله شده بودم، فرید کمتر بهانه میگرفت،بیشتر وقتش را بیرون خانه می گذراند. البته شب که به خانه برمی گشت کلی قربان صدقه ی من می رفت،اما به طور کلی حس میکردم یه چیز در فرید عوض شده،که نمیدانستم چه بود؟عقد و عروسی قرار بود هر دو در یک روز باشد..عقد خانه ی خودمان و عروسی در خانه داماد برگزار میشد.حدود 6 ماه از حاملگی ام میگذشت و حسابی سنگین و چاق بودم..کارکردن برایم سخت شده بود و مادرشوهرم قرار بود هرچه زودتر شهین خانم را با من آشنا کند.تا حرف هایمان را بزنیم و قرارهایمان را بذاریم.صبح شنبه با سختی از جا بلند شدم تاصبحانه بخورم.فرید صبح زود رفته بود،صورتم را خشک میکردم که زنگ زدن،مادرشوهرم همراه شهین خانوم آمده بود.تا من و شهین خانوم همدیگر را ببینم و آشنا شویم.خانه ام خیلی کثیف شده بود و من اصلا نمیتوانستم تمیزش کنم.فرید هم عین خیالش هم نبود،چند تا لباس را که روی مبل پخش بود را برداشتم.و انداختم توی اتاق خواب،بعد در را بازکردم.مادر شوهر همراه زن بلند قدی و تقریبا جوانی پشت دربودند.شهین خانوم زنی قوی هیکل وبلند قدی بود که صورت ملیح و حتی بی گانه ای داشت.از لباس هایش معلوم بود که زنی تمیز و باسلیقه ای است مادرشوهرم تامرا دید پرسید :_صبا جون صبحانه خوردی؟
با خنده گفتم :نه تامن بجنبم صبح شده..
درهمان لحظه شهین خانوم وارد آشپز خانه شد و با لهجه غلیظ مشهدی گفت:
_شما بشین موچایی درست میکنم.
از خدا خواسته نشستم.مادرفرید هم در آشپزخانه نشست.شهین زن خیلی زرنگی بود ،زود چای درست کرد و برای من و مادرشوهرم ریخت و خودش مشغول شستن ظرف ها شد.مادر شوهرم رو به من کرد وگفت:
_اینهم شهین خانوم که تعریفش رو می کردم
شهین خانوم گفت :شما لطف دارید.همیشه به مو لطف دارید
گفتم:شما هم بفرمایید بشینید،تا باهم حرفهایمان را بزنیم
🦋🌱 @nazaningallery72
ﺑﺎﺭﺑﺎﺭﺍ ﺩﯼ ﺁﻧﺠﻠﺲ، ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﻧﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﯽ میگوید:
ﺍﻭﻝ ﺩﻟﻢ ﻟﮏ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﺑﯿﺮﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻭﻡ!
ﺑﻌﺪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯽﻣُﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﻭﻡ!
ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﺷﻮﻡ!
ﺑﻌﺪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﻢ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺷﻮﻡ!
ﺑﻌﺪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺯﻧﺸﺴﺘﻪ ﺷﻮﻡ!
ﻭ ﺣﺎﻻ ﺩﺍﺭﻡ ﻣﯽﻣﯿﺮﻡ، ﮐﻪ ﯾﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻡ:
---> ﺍﺻﻼ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ! <---
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
#گشایش_بخت
#جلب_محبت و #مسخر_کردن
چـون خـواهد کـسی را محـبوب دل کسـی کند این آیـه را در کـاغذی بنـویسد و نـام او و نام مادرش را بنویسد و با خود نگاه دارد مـقصو د حاصل گردد ان شاء الله تـعالی به شـرط آنکه اهل نمـاز و مـتدین باشد
🌸آیه ۷ سـوره مائـده🌸
✨وَاذْكُرُواْ نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَمِيثَاقَهُ الَّذِي وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ✨
📚خواص آیات قرآن کریم، ص ۴۹
#حاجتروایی
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
خطاب به حضرت زینب(س):
تو اگر بیفتی پرچم کربلا فرو میافتد
و تو اگر بشکنی پیام عاشورا میشکند
پس ایستاده بمان و کار را به انجام برسان
که کربلا را استقامت تو معنا میکند
و استواری توست
که به عاشورا رنگ جاودانگی میزند
راه رفتن با روح، ایستادن بی جسم
دویدن با روان، استقامت با جان
و ادامه حیات با ایمان کاری است که
تنها از تو بر میآید
پس ایستاده بمان و سپاهت را به سامان برسان
و زمین و آسمان را از این بی سر و سامانی برهان
📚 #آفتابدرحجاب
#محرم #شام_غریبان
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
خدایا شکرت برای یه روزِ خیلی عادی،
چون میتونست یه روزِ غیر عادی و بد باشه!
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
#پول_توجیبی
اگر قراری برای دادن مبلغ معینی پول توجیبی به فرزندمان گذاشتیم، اولا باید آن را به موقع به آنها داده و منتظر درخواست آنها نشویم و ضمنا در این باره توضیحی ندهیم و یا منّتی بر سر آنها نگذاریم و یا پرس و جویی درباره ی این که پول قبلی را چه کردی ، یا خرج چه کاری کردی ، به هیچ وجه مطرح نکنیم.
به بیان دیگر این آزادی را به فرزندمان بدهیم و اجازه بدهیم که او نتیجه گیری لازم را از خرجِ به جا و یا نا به جای خودش داشته باشد.
❌ از پول توجیبی نباید برای #تنبیه کودک استفاده کرد و از او گرفت.
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
یادمون باشه...
ایمان و صبر داشته باشیم
که اولی
داشته هامونو بیشتر میکنه
و دومی
نداشته هامونو بهمون نزدیک میکنه…
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
از بزرگ ترین نشونه های آسیب دوران کودکی اینه که وقتی یکی داره باهات بد رفتار میکنه، اذیتت میکنه و ...
به جای دور شدن ازش و رها کردنش، سعی میکنی راضیش کنی که باهات خوب رفتار کنه!
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی_کودک
✅بازی کاغذ و مهره
این جور بازی ها قدرت مدیریت بچه ها به صورت ناخودآگاه زیاد می کنه.
•┈┈•••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
#دیوارکوب زیبا و ساده و شیک
#ایده_سفارش
خونتو خوشگل کن ☺️😘
#مکرومه #مکرومه_بافی #پشت_دری #محرم
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
و از تو میپرسند
زیبایی را کجا میتوان یافت...؟
به آنها بگو:
در چهرهیِ آنان که از خدا حیا
میکنند ... :)
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
🌱 اینجا باهم سبز میمونیم 🌱
و از تو میپرسند زیبایی را کجا میتوان یافت...؟ به آنها بگو: در چهرهیِ آنان که از خدا حیا میکنند
گمراه شد!!
هر آنکه؛
از این طایفه جداست...🌱
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
ارادهی قطعی خدا یعنی اینکه هرچقدر بخوای نور خدا رو خاموش کنی و اهلبیتش رو به اسارت بگیری، رحمی رو دلِ شمرِ بیرحم میندازه که به بیماریِ علیبنحسین رحم کنه و او رو به قتل نرسونه که شجره طیبه ادامه داشته باشه و هزار و چندصدسال بعد، این مجالس عظیم به یادِ او برگزار بشه.
ارادهی خدا اینه.
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
زمانیکه دیگر نتوانیم شرایط را تغییر دهیم
به چالش کشیده شده ایم
تاخودمان تغییر کنیم ... 🕊
شبتون آروم 🥰
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
🦋 وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَٰكِنْ لَا تَشْعُرُونَ
🦋 به آنان که در راه خدا شهید میشوند ، مرده نگویید ، بلکه آنان به طور ویژه زنده اند ولی شما درک نمی کنید...
🌷 بقره ۱۵۴
#هرروز_یک_آیه
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
لبخند خدا یعنی همین باز شدن پلک های هر روزت
دوباره امروز متولد شدی "آدم"
امروز بهترینِ خودت باش 🦋
سلام صب بخیر 🌹😚
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲
🌱🌸قَالَ علیه السلام الحِدّةُ ضَربٌ مِنَ الجُنُونِ لِأَنّ صَاحِبَهَا یَندَمُ فَإِن لَم یَندَم فَجُنُونُهُ مُستَحکِمٌ
🌱🌸(تندخویی نوعی از دیوانگی است، زیرا تندخو، پشیمان می شود، و اگر پشیمان نشود دیوانگی اش استوار است). چون دیوانگی حالت مخصوصی است که- به دلیل انحراف قوای نفسانی از پذیرش سیطره ی عقل، به یکی از دو جهت افراط یا تفریط- در انسان پیدا می شود، تندخویی انحراف قوه ی غضب از نگهداری عقل- مطابق قانون عدل الهی- به سمت افراط، و بخشی از دیوانگی خواهد بود، و تندخویی با بازگشت در حال خشم به فرمان خرد از بین می رود.
📙شرح#حکمت_255
#نهجالبلاغه
╲\╭┓
╭ 🦋🌱 @nazaningallery72
┗╯\╲