eitaa logo
وقف و نذر تمدنی
27 دنبال‌کننده
448 عکس
97 ویدیو
3 فایل
ثبت اعضا و راه ارتباطی با مسئولین مجموعه مکتب ولایت 👈 @maktab_velayat
مشاهده در ایتا
دانلود
┄✼نذر✨﷽✨تمدنی✼┄ 🌷 💢غیرتمندیِ یک رزمنده‌ی مسیحی روبرت دورانِ خدمت سربازی منتقل شد به جبهه‌ی غرب، و روزهای آخرِ سـربازی‌اش رو توی منطقه‌ی عملیاتی میمک گذراند. فرمانده بهش گفت: چند روز بیشتر به پایانِ خدمتت باقی نمونده، لازم نیست اینجا بمونی و می‌تونی به پشتِ خـط برگردی. اما روبرت قبول نکرد و گفت: تا آخرین روزی که اینجا هستم این اسلحه مال من است و نمی‌گذارم تپه به دستِ دشمن بیفتد ، من تا آخرین قطره‌ی خونم با بعثی‌های عراقی می‌جنگم ... همین‌کار رو هم‌کرد و بالاخره شهید شد... خاطره‌ای از زندگی مسیحی 🌷 📚منبع: کتاب گل مریم •┈┈••✾☘️🕊☘️✾••┈┈•. 🇹🇯کانال نذر تمدنی @nazrtamaddoni
┄✼نذر✨﷽✨تمدنی✼--- ✨ 🌹 شهید سید محمدحسین میردوستی متولد سال ۱۳۷٠ بود. از یگان صابرین که داوطلبانه به سوریه رفت و در روز تاسوعا در حلب به شهادت رسید. مادر شهید الهه و محمد حسین مثل دوقلوها بودند. خیلی هم شیطنت میکردند. زمان کودکی برای اینکه شیطنت نکنند اسباب بازی را میریختم وسط فرش و با گچهای سوسک کشی که آن زمان در خانه و کنار کابینتها میکشیدند یک دایره بزرگ دور بچه‌ها میکشیدم. بچه ها از این قلم سوسک خیلی ترس داشتند، میگفتم اگر بیرون از دایره برید سمی میشید این دوتا هم از ترسشان تکان نمیخوردند. محمدحسین یکبار از تخت به پایین افتاد و چون دندانش تازه در آمده بود زبانش را سوراخ کرد. خیلی هول شده بودیم خون زیادی از زبانش رفته بود. از بس خونریزی داشت یک دستمال گرفته بودم روی زبانش ولی همه دستمال پر از خون شد. آنقدر ترسیده بودم که گفتم نکند خدایی نکرده از دست برود. بلافاصله بعد از رسیدن به بیمارستان، او را به اتاق عمل بردند. پارچه سبزی رویش انداختند که فقط قسمت دهانش باز بود. دو سال و نیم بیشتر سن نداشت، برایم جالب بود که طی مدت عمل هیچ عکس العملی نشان نمی‌داد. حتی گریه هم نمی‌کرد گاهی پارچه را بالا میزدم ببینم زنده است یا نه. زبانش را بیرون کشیده بودند و بخیه می‌کردند. خودش گریه نمی‌کرد اما گریه‌ی من تمام نمیشد آخرسر دکترها گفتند اینکه آرام است، شما چرا گریه می‌کنید؟ ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━┓ @nazrtamaddoni ♡ ┗━━——─━⊰✾✿✾⊱┛