eitaa logo
وقف و نذر تمدنی
27 دنبال‌کننده
448 عکس
97 ویدیو
3 فایل
ثبت اعضا و راه ارتباطی با مسئولین مجموعه مکتب ولایت 👈 @maktab_velayat
مشاهده در ایتا
دانلود
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄✼نذر✨﷽✨تمدنی✼┄ 🌷 شهید برونسی در کلام رهبری ۲۳ اسفند سالروز شهادت سردار عبدالحسین برونسی 🌹شادی روح این شهید بزرگوار صلوات ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━┓ @nazrtamaddoni ♡ ┗━━——─━⊰✾✿✾⊱┛
شهید برونسی.mp3
7.81M
┄✼نذر✨﷽✨تمدنی✼┄ 🎧 بخشی از کتاب صوتی نیمه پنهان ماه روایتگر بخشی از زندگی شهید «عبدالحسین برونسی» ۲۳ اسفند سالروز شهادت سردار عبدالحسین برونسی ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━┓ @nazrtamaddoni ♡ ┗━━——─━⊰✾✿✾⊱┛
شهید برونسی قبل از شهادت در فرازی از وصیت نامه خود گفته است: «اگر هزاران بار کشته شوم در راه ابوالفضل (ع)، حسین (ع) و مهدی (عج) و ابوالحسن (ع) باز هم کم است، این جان ناقابل قابلیت راه آنها را ندارد.» 🌷 ۲۳ اسفند سالروز شهادت سردار عبدالحسین برونسی ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━┓ @nazrtamaddoni ♡ ┗━━——─━⊰✾✿✾⊱┛
┄┅═✼ *✨﷽✨*✼═┅┄ دست ادب بر روی سینه می گذاریم ❣ السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ‏... السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِين‏ سلام اى نور خدا که راه جویان بدان راهنمایى شوند و به وسیله او از کار مؤمنان گشایش شود... چشم دوخته ایم به آمدن بهار!🌸 🕊🌿 🌷🍃 ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین ✅بیست و چهارم اسفند  ۱۴۰۰ ✅دوازدهم شعبان ۱۴۴۳✨🌸 ✅پانزدهم مارس ۲۰۲۲ 3⃣روز تا میلاد پربرکت حضرت حجت علیه السلام ✾🌸أللَّھُمَ‌صَلِّ‌؏َلی‌مُحَمَّد‌ وَآلِ‌مُحَمَّدوَ؏َـجِّلْ‌فَرَجھُمَ🌸✾ ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━┓ @nazrtamaddoni ♡ ┗━━——─━⊰✾✿✾⊱┛
8.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره عجیب حجت الاسلام عالی درباره مقام معنوی شهید بُرنسی و رابطه ایشان با حضرت زهرا سلام الله علیها به مناسبت سالروز شهادت شهید عبدالحسین برونسی ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━┓ @nazrtamaddoni ♡ ┗━━——─━⊰✾✿✾⊱┛
آیت‌الله علوی‌گرگانی به ملکوت اعلی پیوست 🔹آیت‌الله علوی گرگانی دقایقی قبل به علت ایست قلبی در بیمارستان شهید بهشتی قم به ملکوت اعلی پیوست.
┄✼نذر✨﷽✨تمدنی✼┄ . 💠 با نور قرآن، شیطان را ذوب کنیم 🍃صفحه ۸۶ هدیه به ✨ مهدی باکری 🌷 سالروز شهادت سردار رشید اسلام «مهدی باكری» فرمانده لشكر ۳۱ عاشورا (۲۵ اسفند ۱۳۶۳ ش) ✍️ شهيد مهدى باكرى در سال ۱۳۳۳ش، در شهرستان مياندوآب دیده به جهان گشود. پس از طی مراحل تحصیلی و با ورود به دانشگاه، مرحله جديدى از زندگى علمى و سياسى او آغاز شد و وارد عرصه مبارزات سياسى و انقلابى گرديد. ✅ شهید مهدی باکری با پيروزى انقلاب اسلامى، نقش فعالى در سازماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامىِ منطقه ايفا كرد. و با آغاز جنگ تحميلى، در جبهه هاى غرب و جنوب حضورى دائمى، فعال و موثر داشت و چندين بارمجروح گردید. عملیاتهای فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، والفجر ۱، ۲، ۳ و ۴، خیبر و بدر شاهد رشادتهای این اسطوره جهاد و مقاومت بود. ✅ سرانجام اين فرمانده غيور و دلاور اسلام در تاریخ ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳، در جريان عمليات بدر روحش آسمانی شد، و قایق حامل انتقال پیکر مطهرش به عقب، مورد اصابت آر پی جی قرار گرفت و همچون دیگر برادرانش، شهیدان علی و حمید جاوید الاثر گردید. ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━┓ @nazrtamaddoni ♡ ┗━━——─━⊰✾✿✾⊱┛
🔹اوایل انقلاب بود بود. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، است. 🔹آقا مهدی، پدر بچه های پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه شهر یتیم شدن. 🔹وقتي آقا مهدي ، شهردار اروميه بود، يك شب باران شديدي باريد. به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه هاي امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد. پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه ها كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت. در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست. تمام اسباب و اثاثية پير زن را داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زيرزمين رفت و مشغول كمك به او شد. كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر ! خير ببيني . نمي دانم اين فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از و شما را ياد بگيرد خنده اي كرد و گفت : راست مي گويي مادر ! اي كاش ياد مي گرفت . 🌹 ┏⊰✾✿✾⊱━─–—━━┓ @nazrtamaddoni ♡ ┗━━——─━⊰✾✿✾⊱┛