❇️ #سلسله_مباحث_فطرت
🔅 شماره ۲۰
💠 شناخت «من»
🔰 وقتی من دیوار را میبینم، خیال میکنم چشمم دارد میبیند. درحالی که «#من» دارم می بینم. اما آنقدر از خودم بیگانهام که خیال میکنم چشمم دارد میبیند.
🔻 مثالی برای اثبات این سخن: فرض کنید که دارید اخبار گوش میکنید. یک لحظه اتفاق سختی در کوچه میافتد که تمام حقیقتِ توجّه تو، به کوچه میرود. بعد که به حال خود برمی گردی، از تو میپرسند که در این مدت اخبار چه گفت؟ هیچ نمیدانی. هر چند که جسم اینجا بوده و گوش میشنیده.
💫 بنابراین اینها همه #ابزار_مادی است و آنکه می شنود، #منم.
🌱 تازه روزی بود که اینکه چشمت میبیند، آن را هم نمیدانستی. حتی نمیدانستی که من گرسنهام و گریه میکنم. حتی بودنت را هم نمی دانستی که هستی. تازه به اینجا رسیدی. باز همان نوزادی هستی که نمی دانی چه هستی.
📌 من را باید من بشناسد. غیر از من، نمیتواند من را بشناسد ومن هم که هنوز در لای گِل است و در حرکات زندگیام آن را ضایع کردهام!
🔹 #نفس مثل نور است؛ #نور، خودش، خودش را نشان می دهد. همۀ تفکر و حرف زدن و دیدن را با این ابزار میبینیم، اما اینها نمیتوانند من را ببینند. من را باید من ببیند.
📍 راهش این است که آن کارهایی که انجام دادهایم، اصلاح کنیم.
📚 کتاب "فطرت" ص۸۳
💠کانال ندای پاک فطرت
🆔 @nedayepakefetrat