eitaa logo
ندای وحی
351 دنبال‌کننده
3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
108 فایل
🍁هرکه منظور خود از غیر خدا میطلبد 🍁چون گدایی است که حاجت ز گدا میطلبد! 🍀معرفی زندگی با نشاط 🍀پاسخ به سوالات 🍀ارائه مطالب ناب 🔸️ مدرس @nedayevahy
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 چرا با ت اینگونه حرف زدی؟ ⭕️ مقام معظم رهبری ماه مبارک رمضان خانواده شهدا را افطاری می‌دهند، و در این برنامه افطاری می‌ایستند و از خانواده‌های شهدا احوال پرسی می‌کنند.‌ چند سال قبل و در یکی از همین افطاری‌ها، طبق معمول، مقام معظم رهبری از خانواده‌ی شهدا دلجویی می‌کردند. تا اینکه نوبت به یک خانواده، شامل همسر و دختر شهید رسید. آقا از آنها احوالپرسی کردند. دختر خانواده که تحت تاثیر حرف‌هایی قرار گرفته بود به آقا گفت: «من نمی‌خواستم بیایم؛ مادرم با زور و فشار مرا آورد.» رهبر به مادرش تذکر دادند: نمی‌خواست بیاید نمی‌آوردیدش چرا اذیتش کردید؟ سپس توصیه‌ای به آنها کردند و رفتند. رهبر انقلاب ظهرهای ماه رمضان نماز می‌خوانند و نمازشان عمومی است. فردای آن روز و در نماز جماعت، از قسمت خانم‌ها، خانمی جمعیت را می‌شکافد و به سمت رهبر انقلاب می‌رود. محافظ‌ها حساس می‌شوند و جلو می‌آیند تا مانعش شوند. می‌بینند خانمی می‌گوید : باید آقا را بببینم. به خاطر سر و صدا آقا سرشان را بر می‌گردانند و می‌پرسند : چه خبر است؟ می‌گویند خانمی اصرار دارد شما را ببیند.‌ رهبر انقلاب اجازه دادند و گفتند خب بگذارید بیاید. می‌بینند همان دختر شهید است. دختر شهید همین که به رهبری می‌رسد، عبای آقا را می‌گیرد و اشک می‌ریزد. می‌گوید: دیشب از پیش شما که رفتم به محض اینکه خوابیدم پدرم به خوابم آمد. گفت: «چرا با ولیّ فقیهت اینگونه حرف زدی؟ به نقل ازحجت‌الاسلام حیدر مصلحی @nedayevahy
🟢 🔸بیماری غفلت روزی عالمی مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را پرسید، پاسخ داد: در راه آشنایی دیدم،سلام کردم جواب نداد .من از او خیلی رنجیدم. عالم گفت: چرا رنجیدی؟ مرد با تعجب گفت: خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است. شخص عالم پرسید: اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟ مرد گفت: مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود. عالم پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟ مرد جواب داد: احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم. عالم گفت: همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی، آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش غفلت است و باید به جای دلخوری و رنجش، نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده. .
💠 👈نگاه بدون اجازه جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: - ببخشید آقا! من میتونم یکم به خانم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟ مرد که اصلاً توقع چنین حرفی رو نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا پرید و میان بازار و جمعیت، یقۀ جوان رو گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد: - مردیکۀ عوضی، مگه خودت ناموس نداری…؟ خجالت نمیکشی؟؟ اما جوان،خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی بشه و واکنشی نشون بده، همان طور مودبانه و متین ادامه داد.. - خیلی عذر میخوام؛ فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین! دیدم همۀ بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم، که نامردی نکرده باشم…! حالا هم یقه مو ول کنین! از خیرش گذشتم!! مرد خشکش زد… همانطور که یقۀ جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد… 🔵