از ما استخوان های برجا میماند که حسین را دوست دارند و هر لحظه یاد حسین در رگهایمان جاریست...
شش روز تا محرم
#محرم
#انتخابات
#انتخاب اصلح
رونوشت های یک مادر نویسنده
https://eitaa.com/nevisandehshooo
ما حتی بچه هایمان را هم به عشق شما بزرگ میکنیم
#حسین
#حسین_آرام_جانم
#محرم
رونوشت های یک مادر نویسنده
https://eitaa.com/nevisandehshooo
فصل زخم
محرم، فصل زخم است؛
آغازی بر شور و شعور، بر بغضهای فروخورده و آتشی که در دل عاشقانِ حقیقت شعله میکشد.
با ورود به محرم، دلهایمان با حسین(ع) همنوا میشود؛ با زینب(س) همدرد، و با عباس(ع) همپیمان.
امسال اما، محرّم رنگ خونِ تازه دارد؛
رنگ آوار، اشک، و خاکستر خانههایی که به نامردی زدند به تماشا نشستند چگونه ظلم، بیشرمانه فرود میآید.
کودکانی که هیچ سهمی از دنیا نداشتند، جز شهادت.
و مادرانی که جز سینهای داغدیده، ارثی از حیات نبردند.
محرم آمده است، و ما داغداریم؛
نه تنها برای عطش حسین(ع)، که برای لبهای تشنه کودکان زیر ظلم صهیون نامرد!
نه تنها برای غربت علیاکبر(ع)، که برای غربت نوجوانانی که پیکرشان زیر آوار بیصدا ماند.
ما عزاداریم، اما این عزا در سینه نمیماند.
ما منتقمان خونیم؛
وارثان کربلا، فرزندان خمینی، یاران سلیمانی.
در مکتب ما، صبر زینب یعنی فریادی جهانی.
و بغضمان، زمینهساز طوفانیست که دیر یا زود، خیمه ظلم را در هم خواهد پیچید.
اسرائیل، اینک تو در مسیر پایان ایستادهای.
با هر تپش محرّم، گامهای ما استوارتر میشود.
این، ماه خون است؛ و آنان که خون میریزند، بدانند:
امت عاشورایی، سکوت نخواهد کرد.
یک روز مانده تا #محرم
#محرم
#انتقام_سخت
#نسل_هوشیار
#صبر_زینبی
رونوشت های یک مادر نویسنده معلم!
https://eitaa.com/nevisandehshooo
قاصد کربلا
با شب اول، محرم آغاز میشود. شبی که هنوز سکوت کربلا شکسته نشده، اما طنین غربت، از کوچههای کوفه میگذرد. این شب، شب مسلم است؛ فرستادهای تنها، که پیشاپیش کاروان آمده بود، نه برای خود، که برای بیعت با حق، برای زمینهسازی حضور خورشید.
مسلم بن عقیل، قامتِ ایستادهایست در برابر طوفان خیانت. غریب در میان مردمی که با نامه آوردند و با شمشیر بدرقهاش کردند. نامش، آغازگرِ دفتر خون است؛ اولین سرخپوشی که در محرم، بر زمین افتاد و حماسه آفرید.
شب اول، دلها را با مسلم، با وفاداریاش، با صلابتِ نگاهش، با مظلومیتِ شهادتش، آشنا میکند. هرکس دلش را به این شب بسپارد، طنین "یا حسین" را در فریاد خاموش مسلم خواهد شنید.
آغاز محرم، آغازِ بیداری است؛ و در این آغاز، نام مسلم، همچون ستارهای پیشقراول، راه را روشن میکند.
#محرم
#شب_اول
#شب_مسلم
رونوشت های یک مادر نویسنده معلم!
https://eitaa.com/nevisandehshooo
🌱 این راه بیپایان نیست 🌱
محرم فقط یک ماه نیست. تکرار یک حقیقت است. اینکه این دنیا همیشه میدان نبرد است؛ میان حق و باطل. و در این میدان، همیشه خون دادهایم تا حق زنده بماند.
درست در روزهایی که دوباره میخواستیم محرم را آغاز کنیم، صدای جنگ در گوشه گوشه ی شهر شنیده میشد. اسرائیل غلط اضافه کرد و به ایران حمله کرد. اینبار نه در سایه، نه از پشت پرده، که بیپرده، مستقیم. و شیران ایرانی نقطه نقطه سرزمینی که به زور و تجاوز اشغال کرده بود را زد.
سرداران ما را زدند. در دل وطن.
این جنگ، فقط جنگ نظامی نبود. ادامه همان درگیری قدیمیست؛ همان که از کربلا آغاز شد. همان که با خون حسین معنا گرفت. همان راهی که از عاشورا تا امروز کشیده شده؛ از خیمههای سوخته تا خاکریزهای نطنز و اصفهان.
باطل هنوز هست. با همان توهم قدرت، با همان بیرحمی، با همان ادعاها.
و حق، هنوز ایستاده؛ شاید زخمی، شاید داغدار، اما عقبنشینی نکرده.
سرداران ما هم مثل یاران حسین، رفتند. و ما را سرشار از شور انتقام کردند.
و این راه، راهی نیست که به شکست برسد. چون اصلش بر حق است. چون ریشهاش عاشوراست.
دنیا هرچقدر هم پیش برود، معادله عوض نمیشود:
جبههی باطل با تمام ابزارهایش، آخر شکست میخورد.
و جبههی حق، حتی اگر شهید بدهد، پیروز است. چون مسیرش به جاست. چون فطرت دنیا با اوست.
محرم، به ما یاد داده راه درست، همیشه سخت است. اما در آخر، این راه است که میماند.
باطل، پر سر و صدا میآید، اما آرام خاموش میشود.
و حق، شاید آهسته برود، اما تا همیشه میماند.
ما به خون دل باور داریم، چون عاشورا را دیدهایم.
و برای همین، مطمئنیم:
پیروزی نهایی، از آن ماست.
#جنگ
#محرم
#حق_باطل
#کربلا
#پیروزی_نهایی
رونوشت های یک مادر نویسنده معلم
https://eitaa.com/nevisandehshooo
تاسوعا؛ روز طوفان سکوت، روز غربت ماه
تاسوعا، نامیست که وقتی بر زبان مینشیند، صدای گامهای حماسه از دل خاک برمیخیزد. نهمین آفتاب محرم، خورشیدیست که به احترام چشمان شرمگین قمر بنیهاشم، با شرارهای سرد طلوع میکند؛ خورشیدی که شاهد است چگونه وفاداری، در بلندای تاریخ، قامت میبندد.
در تاسوعا، کربلا در تب و تاب حادثهایست که تاریخ را از هم خواهد درید. سکوت خیمهگاه، سنگینتر از ضجهی هر سپاه است، و عباس ـ آن ماه بینظیر بنیهاشم ـ با قامتی که آسمان از آن به غیرت میآید، بر خاک تفتیده، چونان کوه ایستاده است.
این روز، روز عباس است؛ روزی که شمشیر در نیام، اما غیرت در میدان است. روزی که لبهای عطشناک کودکان، شرارهایست بر دل سقّا، اما او، هنوز منتظر اذن مولاست. صدای بیصدای او، در دل هر قطرهی آبی که نمینوشد، فریاد وفاست:
«ای آب! من از تو نمینوشم، اگر حسینم هنوز تشنه است.»
تاسوعا، مرثیهایست که پیش از عاشورا سروده میشود؛ روزی که آسمان، بیآنکه ببارد، در خود میگرید. و عباس، آن تجسم وفا، در آخرین شب حیات، پشتیبان خیمههاست، سدی بیهیچ ترک، میان دشمن و امیدهای خاموش.
چه روزیست تاسوعا! روزی که جان در آستان ادب میایستد، دست بر سینه، چشم در راه مردی که نه برای خود، که برای حقیقت میجنگد. عباس، آن آیینهی ادب و شرافت، هنوز زنده است؛ در هر دلی که به نام حسین میتپد، در هر دلی که وفاداری را هنوز میفهمد.
#تاسوعا
#عاشورا
#محرم
رونوشت های یک مادر نویسنده!
https://eitaa.com/nevisandehshooo
عاشورا؛ فریاد عدالت در کویر ظلم
عاشورا، نه تنها یک روز، که تجلّی ابدیترین حقیقت تاریخ است؛ روزی که خون بر شمشیر پیروز شد و ظلم، در برابر ایستادگی حقیقت، رنگ باخت. صحرای کربلا، در آن روز دهم محرم، میزبان بزرگترین آزمون انسانیت بود؛ جایی که حق و باطل، بیپرده در برابر هم صف کشیدند.
در دل تفتیدهی کربلا، صدای العطش کودکان، با فریاد «هَلْ مِن ناصرٍ یَنصُرُنی» حسین (ع) در هم آمیخت، و دشت، از شرم، خون گریست. آنجا که شمشیرها تیز شده بودند برای بریدن نور، و سرهایی برافراشته شدند بر نیزهها، تنها صداقت، ایمان، و ایستادگی بود که جاودانه شد.
حسین بن علی (ع)، نه برای سلطنت، که برای بیداری امت قیام کرد؛ قیامی که تا همیشه در رگهای تاریخ جاری است. با او یاران وفاداری بودند که نامشان همچون خورشید در آسمان ایمان میدرخشد؛ از عباس، علمدار دشت عطش، تا علیاکبر، جوان رشید عشق.
عاشورا، آیینهایست برای وجدان بشریت؛ تا هر که در ظلمت گم شود، راه را با نور کربلا بیابد. کربلا مدرسهی عشق است، و حسین، معلمیست که درس آزادگی، فداکاری و حقطلبی را تا قیامت تدریس خواهد کرد.
#عاشورا
#محرم
#پیروزی_نهایی
رونوشت های یک مادر نویسنده معلم!
https://eitaa.com/nevisandehshooo
عصر عاشوراست...
خیمهها در آتش،
دلها در ماتم،
و آسمان، غمگینتر از همیشه، اشک میریزد.
تنها صدای نالهی زینب است که در پهنهی دشت میپیچد:
ای برادر... حسینِ من...
کجایی که ببینی زمین از داغت گُداخته،
و آسمان، از غمت، خمیده و سیاهپوش است؟
#عاشورا #محرم #کربلا #زینب #حسین #سوگ #داغ #ایران #ماتم #هیئت #شهادت #سلام_بر_حسین
رونوشت های یک مادر نویسنده معلم!
https://eitaa.com/nevisandehshooo