#دل_نوشته
أعُوذُ بِاللَّهِ السَّمیعِ الْعَلیمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینِ
وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ
دلمان در تب و تاب بود.
بیقرار بودیم و انتظار شنیدن خبرهای خوش را با جان و دل میکشیدیم.
وقتی خبر پیروزی جبهه ی حق بر باطل را شنیدیم،
اشک عشق،
اشک شوق،
اشک پایان انتظار از چشمهای خستهمان روانه شد.
میدانستیم سیدعلی زمانهمان هم منتظر شنیدن همین خبر است.
اشک ریختیم و شادی کردیم.
با اشک چشم غبار از دلهای خسته و منتظرمان شستیم.
اشک ریختیم
و دعا کردیم
که این مقدمه ای باشد برای نزدیک شدن
به ظهور منجی جهان هستی.
اما...
دشمن نمیتواند لحظهای
امواج آرامش و امیدواری را در میان دریای بیکران خوبیها تحمل کند
و دوباره با تمام توان و از سر بیچارگی و عصبانیت،
طوفان ترس و دروغ را به جان دریای آرام ما انداخت
تا شکست خود را در میان
امواج #ترس و #دروغ، پنهان کند.
و اما...
پیروزی از آن ماست.✌️
مثل همیشه "إنَّ معي ربّي" امید ماست
و از چشمه های قدرت و معرفت در عالم هستی مدد میگیریم.
ما هراسی از امواج ترس و دروغ نداریم،
إن الله مع الصابرين
و سید ما فرمود که ملت ما صبّار و شكور است.
ما از حقارت و ذلت دشمنان، آگاهیم
و
امیدوارانه با کشتی بصیرت، امواج ترس و دروغ را درهم میشکنیم.
حبیبیفر ✍
🌹🍃بسمه تعالی🍃🌹
🍃✨کانال احف نار✨🍃
_این زنجیر نقرهای، این یقهی باز و این خالکوبیِ روی گردن، نشون میده که شما اینکارهاید. در ضمن من فکر میکنم شما دانشگاه رو با چاله میدون اشتباه گرفتید.
سبحان با شنیدن این حرفها قرمز شد و به سختی نفس کشید. او که انتظار این حرفها را نداشت، از شدت عصبانیت شیشهی لیموناد را به دیوار کوبید و تکههای شیشه در هوا پخش شد.
_دیگه داری زیادی زِر میزنی!
با این فریاد سبحان، همگی به جلوی بوفه خیره شدند...
تکهای از رمانی که به زودی در کانال بارگذاری میشود😉🍃
همچنین #رمان #داستان_کوتاه #دل_نوشته #خاطره #دیالوگ #مونولوگ #عکس_نوشته #ناشناس در این کانال گذاشته میشود😎🍃
با ورودتان، کانالتان را مزین کنید☺️✨🍃
لینک عمومی کانال:
🆔 @AHAF_NAR 🍃
لینک ناشناس احف:
🆔 http://unknownchat.b6b.ir/4756
لینک خصوصی کانال:
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2803433608Cfa5137d283