نویسنده شو✍
❓چگونه نویسنده شوم❓ بخش بیست و هشتم 💥۱۰ فرمان رونویسی موثر 📖 #رونویسی دقیقاً مثل مشقنوشتنهای
چگونه نویسنده رمان شویم❓
داستان نویسی حرفهای
آموزش نوشتن #رمان-۱
📙در نمایشنامۀ مرغ دریایی چخوف، تریگورینِ نویسنده رو به نینا میکند و از رنج نوشتن اینگونه میگوید:
«وقتی یک نفر شب و روز به جز ماه به هیچچیز دیگری فکر نکند، کمکم یک خیال ثابت، خیال ماه، تمام زندگیاش را دربرمیگیرد. من هم برای خودم یک ماه دارم، شب و روز گرفتار یک فکر ثابتم: اینکه باید بنویسم، باید…
هنوز یک داستان را تمام نکرده دومی را شروع میکنم، بعد سومی را، چهارمی را، بدون وقفه مینویسم. اینجا ابری میبینم که مانند یک پیانوی باز و بزرگ است. به خودم میگویم باید در داستانم از ابری که در آسمان شناور است و مانند یک پیانو باز و بزرگ است حرف بزنم.
🌻بوی گل آفتابگردان میآید. بهسرعت یادداشت برمیدارم. بوی تند و نفرتانگیز، رنگ یک بیوهزن. میبایستی اینها را برای توصیف غروب تابستان بیاورم.
🎭بهسرعت به تئاتر یا ماهیگیری میروم. تنها به این خاطر که استراحت کنم، خودم را فراموش کنم. ولی نه، یک موضوع جدید مثل گلولۀ آهنی به مغزم میخورد، دوباره به سمت میزتحریر میکشاندم باید باز با شتاب بنویسم، بنویسم و همیشه اینطور است.»
📝نوشتن زیباست؛ اما به همان اندازه هم سخت است. فرقی نمیکند داستان کوتاه بنویسی یا رمان یا متنهای غیرداستانی.
@nevisandesho ✍
🌹🍃بسمه تعالی🍃🌹
🍃✨کانال احف نار✨🍃
_این زنجیر نقرهای، این یقهی باز و این خالکوبیِ روی گردن، نشون میده که شما اینکارهاید. در ضمن من فکر میکنم شما دانشگاه رو با چاله میدون اشتباه گرفتید.
سبحان با شنیدن این حرفها قرمز شد و به سختی نفس کشید. او که انتظار این حرفها را نداشت، از شدت عصبانیت شیشهی لیموناد را به دیوار کوبید و تکههای شیشه در هوا پخش شد.
_دیگه داری زیادی زِر میزنی!
با این فریاد سبحان، همگی به جلوی بوفه خیره شدند...
تکهای از رمانی که به زودی در کانال بارگذاری میشود😉🍃
همچنین #رمان #داستان_کوتاه #دل_نوشته #خاطره #دیالوگ #مونولوگ #عکس_نوشته #ناشناس در این کانال گذاشته میشود😎🍃
با ورودتان، کانالتان را مزین کنید☺️✨🍃
لینک عمومی کانال:
🆔 @AHAF_NAR 🍃
لینک ناشناس احف:
🆔 http://unknownchat.b6b.ir/4756
لینک خصوصی کانال:
🆔 https://eitaa.com/joinchat/2803433608Cfa5137d283