هدایت شده از نیم پلاک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🌹🇮🇷🌷🌴
اگه طالب #شهادت باشیم!
یک #نگاه حرام ممکناست سالها؛
ما را از شهادت دورکنه
💐
حرفهای #بیهوده را
کمتر از #لقمهی_حرام نمیدانم
🌺
#فکر کارباطل و #حرام
حتی اگه انجامهم نداده باشیم!
بهپایمان ثبت خواهدشد
🌾
شهدا #حلال_کنید که #حرام کردیم
#جبهههایِنور #اکسیژن است برایما،
🌹
#غرق شدگان نَفَس کم آوردواند...
🌷
#شهدا شرمنده ایم ...
که همیشه شرمنده ایم...
💐
#نیم_پلاک
🌴🌹🇮🇷🌷🌴
هدایت شده از ستارگان درخشان
#معرفی_کتاب 📕
با خواندن📚 کتاب دارالشهدا بخشی از هویت یک ایرانی برایش روشن میشود !💐
#حتما_بخوانید!!☺️👍
مردم اصفهان در یک روز سیصد و هفتاد شهید🌷🕊🌷 را تشیع کردند ، خم به ابرو نیاوردند ؛ بماند که همان روز اعزام به جبهه🇮🇷 داشتند، پشتیبانی داشتند و حرکت کردند🚶♂🚶♂؛ این خیلی مهم است
هزار و اندی شهید🌷 در یک ماه. خوب! چه کسی شهید می شود ؟!
آن کسی که در میدان است، در میدان خطر است، پیشرو است.👌😌🌹
.
.
.
#انتشارات_ستارگان_درخشان
#کتاب_خوب_بخوانیم
#اصفهان_دارالشهدا
#شهیدان
.
.
ایتا و تلگرام:
🦋@setareganederakhshaan🕊
اینستاگرام:
🦋@setareganderakhshan🕊
̶꪿♡ستارگان_درخشان ..͜
هدایت شده از بصیرت
goo.gl/6rd9yW
▪️ روایت حاج سيد احمد خمینی از شهادت برادرش حاج آقا مصطفی
♦️صبح زود حدود ساعت پنج صبح با تکان هایی که به پایم داده می شد، چشم هایم را باز کرده و امام را دیدم که می گویند: «بلند شود و برو خانه مصطفی، گفته اند بروی آنجا، فکر می کنم معصومه(معصومه حائری، همسر شهید مصطفی خمینی) خانم ناراحت است» چون ایشان مریض بوده و شب قبل هم دکتر رفته بودند. من با عجله به آنجا رفتم. دیدم یک تاکسی مقابل خانه ایشان است. وقتی به داخل منزل رفتم، آقای دعایی و یک برادر افغانی که در آنجا درس می خواند و آقای دیگری را دیدم، وقتی به قسمت بالای منزل رفتم، دیدم زیر بغل و پاهای برادرم را گرفته اند و از پله پایین می آورند. دستم را بر پیشانی ایشان گذاشتم و گرمایی احساس کردم. او را در تاکسی گذاشتیم، ولی انگار کسی در همان لحظه به من گفت که او مرده است.
♦️بعد از معاینه دکتر در بیمارستان و خبر فوت ایشان، من به خانه برگشتم و نمی دانستم که به امام چه بگویم ولی باید طوری قضیه را به امام می گفتم. به قسمت بیرونی بیت امام جایی که مراجعه کنندگان عمومی می آمدند رفتم و دو نفر را خدمت ایشان فرستادم که بگویند حال حاج آقا مصطفی بد شده است و ایشان را به بیمارستان برده اند. بعد از چند لحظه، امام گفتند: «بگویید احمد بیاید» من خدمت ایشان رفتم و گفتند: «من می خواهم به بیمارستان بروم و مصطفی را ببینم». با ناراحتی زیاد بیرون آمدم و به آقای رضوانی گفتم که ایشان چنین مطلبی گفته اند، خوب است به ایشان بگوییم، دکتر ملاقات با حاج آقا مصطفی را ممنوع کرده است که حتی المقدور امام دیر از جریان مطلع شوند. قرار شد این طور مطلب را بگویند در حالی که آنها هم از طرح این قضیه وحشت داشتند. در طبقه بالا از پنجره ای که در آنجا بود امام مرا دید و صدا زد و گفت: احمد. من خدمت ایشان رفتم. گفتند: «مصطفی فوت کرده؟».
♦️من هم بسیار ناراحت شدم و در حال گریه چیزی نگفتم. ایشان همان طور که نشسته بود و دستهایشان روی زانو قرار داشت، چند بار انگشتانشان را تکان دادند و سه بار گفتند: «انا لله و انا الیه راجعون» تنها عکس العلمشان همین بود، هیچ واکنش دیگری نشان ندادن و بلافاصله آمدن افراد برای تسلیت به امام شروع شد
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
💐💐💐
@Basirat_135
eitaa.com/Basirat_135
هدایت شده از 313
درس بزرگ
🔵 کنار هلیکوپترِ جنگیاش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب میداد.
🔶 خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟
🔷 شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمیجنگیم؛ ما برای اسلام میجنگیم ، تا هر زمانکه اسلام در خطر باشد...
🔶 این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم می پرسیدند: کجا؟!!! خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!!
🔷 شهید شیرودی همانطور که میرفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارند اذان میگویند...
🖊 خاطرهای از زندگی خلبان شهید علیاکبر شیرودی
📚 کتاب برگی از دفتر آفتاب ، ص ۲۰۱
------------------------------------------------
📖 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اَحَبُّ الْاَعْمالِ اِلَى الله الصَّلاةُ لِوَقْتِها، ثُمَّ بِرُّ الْوالِدَیْنِ، ثُمَّ الْجَهادُ فى سَبیلِ الله؛
🍃 دوست داشتنىترین کارها نزد خداوند نماز اول وقت، سپس نیکى به پدر و مادر و سپس جهاد در راه خداست.» (نهج الفصاحه، ح ۷۰)
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
هدایت شده از مکتب حاج قاسم
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید | حاج قاسم سلیمانی ضمن وصف رشادتهای شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم):
❤️ من واقعا عاشق سید ابراهیم بودم
▫️ سالگرد شهادت مصطفی صدرزاده
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
هدایت شده از مکتب حاج قاسم
خواب دیدم که فرج آمده در دولت عشق
باز فرمانده قدس است سلیمانی ما
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
📌 @maktabehajghassem | مکتب حاج قاسم
🌴🌹🇮🇷🌷🌴
✍️... نامشان در دنیــا "#شهیــد" است و در آخرت "شفیـع" به امیـد #شفاعتشــان ...
🌷
💌 ڪــلام #شهـــید_حاج_احمد_کاظمی:
🌹 کاری کنید که وقتی کسی شما را ملاقات میکند احساس کند که یک شهـــید را ملاقات کرده است.
🌴
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
🌴🌷🇮🇷🌹🌴
هدایت شده از 🌷مهمانی شهدا 🌷
#نعمت_انقلاب 🌺🌺🌺
♦️مرد با همسر و فرزندش در حال عبور از پل معلق اهواز بودند.
از روبرو دو سرباز آمریکایی و انگلیسی مست ! به طرف آنها می آمدند.سرباز آمریکایی با چشمان دریده به زن خیره شده و تلوتلوخوران به سمتش می آمد.گویا قصد بدی داشت؛ مرد جلو رفت تا از ناموسش دفاع کند؛ دعوا شد.مردم جمع شدند؛ پاسبان های ایرانی هم بودند!! سربازهای مست، مرد را از بالای پل به رودخانه انداختند. مردم با عصبانیت از پاسبان ها خواستند تا آنها را دستگیر کنند؛ گفتند: ماحق دستگیری و محاکمه آنهارا نداریم!! (بخاطر قانون کاپیتولاسیون)پدر جلوی چشم زن وبچه اش غرق شد.
دو سرباز آمریکایی و انگلیسی بلندبلند میخندیدند و دور می شدند.
مادر و فرزند نرده های پل را گرفته بودند و هق هق کنان می گریستند.
🔴37 سال بعد
♦️ "شما وارد محدوده آبهای جمهوری اسلامی ایران شده اید. بدون مقاومت تسلیم شوید."این صدای بلندگوی قایق سپاه ایران بود که به طرف تفنگداران امریکایی در نزدیکی یک جزیره ایرانی می آمد...
وقتی شناورهای ایرانی به قایق امریکایی رسیدند،آنها با ترس و خفت، دستها را بالا بردند. و برای همیشه تصویر درازکشیدن سربازان امریکا در مقابل ایران را بر صفحه رسانه ها حک کردند. و سرانجام، باعذرخواهی از ایران، آزاد شدند.
♦️ خدایا ما را قدردان انقلاب اسلامی قرار ده و نگذار با دیدن کاستی ها چشم مان را از خدمات انقلاب خوب مان ببندیم.
🆔 @m_setarehha
🌴🌹🇮🇷🌷🌴
سالروز شهادت #شهید_مدافع_حرم_عبدالمهدی_کاظمی
و #شهید_مدافع_حرم_عبدالحسین_یوسفیان
در #خانطومان
🌴🌹🇮🇷🌷🌴