این روزها دلهای ما را غم گرفته
حال و هوای شهرمان ماتم گرفته
برگرد ای آرامش از دست رفته
جای شما خالیست در هر روزِ هفته
دنیای کفر و ظلم با هم دست دادند
هر روز با اسلام در حال عنادند
اهداف خود را با سیاست رنگ کردند
زن را مسیر فتنه و نیرنگ کردند
از زن برای هرزگی تجلیل کردند
زن را به کالای هوس تبدیل کردند
اسلام عزت داده زنها را مکرر
شاهد مثالم دختر زهرا و حیدر
اسلام فرمودهاست زن ریحانه باشد
مانند گل در پردهی گلخانه باشد
برگرد ای فرزند کوثر! یابن زهرا!
بر جاهلان یادآوری کن شأن زن را
در دستمان چیزی به جز شرمندگی نیست
برگرد! بی تو زندگیها زندگی نیست
بی تو اسیر این شعار و آن شعاریم
برگرد! ما دور از تو آزادی نداریم
برگرد دنیا حس کند آبادی اش را
معنا نما زن زندگی آزادی اش را
این معنی آزادی و آزادگی نیست
خون عزیزان وطن بر گردن کیست؟
آزادگی را سر بریدند این جماعت
آزادی آن هاست معنای اسارت
با نام آزادی به قرآن حمله کردند
در سایهی ایران، به ایران حمله کردند
ساکت نشستن نیست در قاموس شیعه
چادر کشیدند از سر ناموس شیعه
با نام زن بنیان عفت را شکستند
نامردها در مرد غیرت را شکستند
وقتی که از این شهر امنیت بگیرند
کفتارهای پست هم جرأت بگیرند
در آتش این فتنه هرکس که دمیدهاست
با دشمنان همدست در خون شهید است
ای اهل هشتگ پس چرا ساکت نشستید
چشمان خود را روی این کشتار بستید
درخون مظلومان اگر که داغ دارید
ساکت نشستید ازچه رو حناق دارید؟!
حقِ به شک آمیخته فریاد دارد
خون به نا حق ریخته فریاد دارد
هرکس که حق را دید و ساکت ماند، بد شد
در آزمون غیرت و اخلاق رد شد
چشمان خود را باز کن، ناگفته پیداست
کودک کشی همواره رسم داعشیهاست
آن بزدلان چون مرد این میدان نبودند
آتش به سوی کودک و زنها گشودند
ویرانه میخواهند از این آشیانه
اما شتر در خواب بیند پنبه دانه
باید به روی نعش های ما بتازند
تا از زمین فارس، سوریه بسازند
آن ها که در تاریخِ خونریزی زیادند
از نسل شمر و خولی و ابن زیادند
با نام آزادی ببین کشتند زن را
کشتند فرزندان معصوم وطن را
این خون فقط محصول دست یک حرامیست
این اولین بارِ هجومِ برحرم نیست
در خانه ی امن پیمبر بی اجازه
یک بی حیا وارد شد از در بی اجازه
از خون، زمین خشک دریا شد دوباره
پای حرامی در حرم واشد دوباره
روضه مصور شد حرم لبریز خون است
چادر نمازی باز از خون لاله گون است
شد کشته در آغوش مادر طفل دیگر
خون در و دیوار میگفت: آه مادر
در پیش چشم جمعیت زن بر زمین خورد
پیش نگاه یک پسر، مادر زمین خورد
این چادر خونین که نقشِ بر زمین است
راه گریز روضهی تلخ مدینه است
آنجا که حیدر دید زهرایش کتک خورد
قنفذ که میخندید او بغضش ترک خورد
میدید زهرا میدود، او خسته میشد
ای کاش چشمش جای دستش بسته میشد
شیر خدا از پشت خنجر خورد آن روز
زهرا زمین افتاد و حیدر مرد آن روز
«نامردها پهلوی مادر را شکستند»
پهلوی مادر نه، که حیدر را شکستند
«از اهل کوچه یک نفر بیرون نیامد
یک سر به غیر از میخ در بیرون نیامد»
نجوای مادر پشت در را میخ فهمید
یک چشمه از آن روضه را تاریخ فهمید
#داودرحیمی
#علی اصغرشاهسنایی
🌴🌷🇮🇷🌹🌴
در وصف شهدای حرم #شاهچراغ
🌺
این روزها دلهای ما را غم گرفته
حال و هوای شهرمان ماتم گرفته
برگرد ای آرامش از دست رفته
جای شما خالیست در هر روزِ هفته
دنیای کفر و ظلم با هم دست دادند
هر روز با اسلام در حال عنادند
اهداف خود را با سیاست رنگ کردند
زن را مسیر فتنه و نیرنگ کردند
از زن برای هرزگی تجلیل کردند
زن را به کالای هوس تبدیل کردند
اسلام عزت داده زنها را مکرر
شاهد مثالم دختر زهرا و حیدر
اسلام فرمودهاست زن ریحانه باشد
مانند گل در پردهی گلخانه باشد
برگرد ای فرزند کوثر! یابن زهرا!
بر جاهلان یادآوری کن شأن زن را
در دستمان چیزی به جز شرمندگی نیست
برگرد! بی تو زندگیها زندگی نیست
بی تو اسیر این شعار و آن شعاریم
برگرد! ما دور از تو آزادی نداریم
برگرد دنیا حس کند آبادی اش را
معنا نما زن زندگی آزادی اش را
این معنی آزادی و آزادگی نیست
خون عزیزان وطن بر گردن کیست؟
آزادگی را سر بریدند این جماعت
آزادی آن هاست معنای اسارت
با نام آزادی به قرآن حمله کردند
در سایهی ایران، به ایران حمله کردند
ساکت نشستن نیست در قاموس شیعه
چادر کشیدند از سر ناموس شیعه
با نام زن بنیان عفت را شکستند
نامردها در مرد غیرت را شکستند
وقتی که از این شهر امنیت بگیرند
کفتارهای پست هم جرأت بگیرند
در آتش این فتنه هرکس که دمیدهاست
با دشمنان همدست در خون شهید است
ای اهل هشتگ پس چرا ساکت نشستید
چشمان خود را روی این کشتار بستید
درخون مظلومان اگر که داغ دارید
ساکت نشستید ازچه رو حناق دارید؟!
حقِ به شک آمیخته فریاد دارد
خون به نا حق ریخته فریاد دارد
هرکس که حق را دید و ساکت ماند، بد شد
در آزمون غیرت و اخلاق رد شد
چشمان خود را باز کن، ناگفته پیداست
کودک کشی همواره رسم داعشیهاست
آن بزدلان چون مرد این میدان نبودند
آتش به سوی کودک و زنها گشودند
ویرانه میخواهند از این آشیانه
اما شتر در خواب بیند پنبه دانه
باید به روی نعش های ما بتازند
تا از زمین فارس، سوریه بسازند
آن ها که در تاریخِ خونریزی زیادند
از نسل شمر و خولی و ابن زیادند
با نام آزادی ببین کشتند زن را
کشتند فرزندان معصوم وطن را
این خون فقط محصول دست یک حرامیست
این اولین بارِ هجومِ برحرم نیست
در خانه ی امن پیمبر بی اجازه
یک بی حیا وارد شد از در بی اجازه
از خون، زمین خشک دریا شد دوباره
پای حرامی در حرم واشد دوباره
روضه مصور شد حرم لبریز خون است
چادر نمازی باز از خون لاله گون است
شد کشته در آغوش مادر طفل دیگر
خون در و دیوار میگفت: آه مادر
در پیش چشم جمعیت زن بر زمین خورد
پیش نگاه یک پسر، مادر زمین خورد
این چادر خونین که نقشِ بر زمین است
راه گریز روضهی تلخ مدینه است
آنجا که حیدر دید زهرایش کتک خورد
قنفذ که میخندید او بغضش ترک خورد
میدید زهرا میدود، او خسته میشد
ای کاش چشمش جای دستش بسته میشد
شیر خدا از پشت خنجر خورد آن روز
زهرا زمین افتاد و حیدر مرد آن روز
«نامردها پهلوی مادر را شکستند»
پهلوی مادر نه، که حیدر را شکستند
«از اهل کوچه یک نفر بیرون نیامد
یک سر به غیر از میخ در بیرون نیامد»
نجوای مادر پشت در را میخ فهمید
یک چشمه از آن روضه را تاریخ فهمید
🌻
#داودرحیمی
#علی اصغرشاهسنایی
🌴🌹🇮🇷🌷🌴