احترام روی چه حسابی؟
یادم هست یکبار رستورانی رفتیم که در نوع خودش خاص به حساب میآمد. به نوعی لاکچری محسوب میشد و قیمت غذاها بالا بود. پیش از ورود اطلاعی از وضعیت داخل رستوران و قیمتها نداشتیم و فقط میخواستیم با این رستوران جدید آشنا شویم.
به محض ورود ما دو خدمه رستوران با شتاب به سمتمان آمدند. زمستان بود و هر دو کاپشن داشتیم. کاپشنها را گرفتند و با احترام روی چوب لباسی گذاشتند و گفتند جایی آویزان میکنند که ما راحت باشیم. بعد دو نفر دیگر آمدند و ما را به سمت میزی که باید مینشستیم راهنمایی کردند. کمی سریعتر حرکت کردند و صندلی ما را عقب کشیدند تا بنشینیم.
وقتی نشستیم میز را مرتب کردند و شمع روشن کردند و...
در طول صرف غذا هم بارها سراغمان آمدند که اگر کم و کسری هست اطلاع دهیم. حتی کشیک ایستاده بودند و وقتی لیوان نوشیدنی ما خالی میشد خودشان میآمدند و پر میکردند (که چه حس بدی داشت...)
صرف غذا تمام شد. در نهایت یک رقم سنگین پرداخت کردیم و با کمال احترام کاپشنهای ما را تحویل دادند و ما به آنها لبخند زدیم، آنها به ما لبخند زدند و از آن رستوران ویژه خارج شدیم.
آن روز تمام شد، اما حسم خیلی حس بدی بود. یک حزن خاصی داشتم و پکر بودم. اصلا بهم خوش نگذشته بود انگار و از آن همه تحویلی که گرفته بودند، حس خوشایند و حال خوب نداشتم. چرا؟! با خودم فکر میکردم...
چون تمام آن احترامها بخاطر پول بود! چون ما پول داشتیم. چون ما پول پرداخت کردیم. اگر پول نداشتیم اصلا راهمان میدادند؟ اگر راهمان میدادند، اینطور تحویلمان میگرفتند؟ این حس آزاردهنده همیشه با من بوده است. (در تمام این سبک تجربهها. مثل سیآیپی فرودگاهها)
که کسی به شأن و شخصیت من کاری ندارد. مهم این است که پول داشته باشم...
اما برای شما بگویم از اربعین و مسیر نجف تا کربلا...
حتما زیاد شنیدهاید یا تجربه کردهاید.
از کسانی که ما را رها نمیکردند و اصرار و التماس که خانه ما هست! لطفا بیایید برای استراحت! پذیرایی عالی و سفرههای آنچنانی، شستن لباسها، نگرفتن هزینه راه، در اختیار قرار دادن کل خونه با وسایل آن و نهایت عزت و احترام. نهایت عزت و احترام... بیمنت، بیچشمداشت...
چرا؟ چون ما انسانیم. و یک عشق مشترک داریم. عشقِ مردی از تبار انسانیتِ متعالی، که برای حفظ دین و مکتب و آیینی که این آداب و رسوم را به انسان بیاموزاند، جان خود و خاندانش را نثار کردهاست و همه ما دوست داریم شبیهش شویم...
#تمدن_نوین_اسلامی، داستانش این است.
نمایش معیارهایی که انسان جدا شده از مکتب الهی، عموم آنها را از دست داده است...
آشنا کردن مردم دنیا با شاخصهایی که انسانیت را بر نفسانیت غلبه میدهد و آرامش و تعالی و صلح و سلامت روان و افکار بلند را به بشریت هدیه میدهد.
و آموزش ملاکها و دلایل احترام به انسان و بشریت که با سبک و سیاق دنیای حساب و کتابی امروز زمین تا آسمان متفاوت است و فطرت همهٔ انسانها به آن کشش دارد... و همه خواه ناخواه به سمت این رشد در حرکت هستند و #شیعه_آلمحمد پیشتاز این حرکت جهانی است... همانهایی که زمینه سازان ظهور قائم این خاندان و این فرهنگ هستند...
#راوی_اربعین
✍ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند، ایران و #عراق
@ninfrance
انسان ۲۵۰ ساله
به ما آموزش دادهاند که امامان ما شیعیان ایشان، همچون یک انسان با عمر بلند ۲۵۰ سال بودهاند. از حضرت رسول تا آغاز غیبت امام حی؛ مهدی موعود...
سالهاست این کتاب را دارم و هربار به مناسبت تاریخ ولادت یا شهادت، زندگی سیاسی و مبارزاتی آن امام و راهنما را میخوانم... و امشب شب امام هشتم شهید ما، علیابنموسیالرضا بود...
این کتاب تصویرگر حرکت یکپارچه و پیوسته ائمه به سوی یک مقصد واحد است. حرکت جریان اصیل اسلام طی ۲۵۰ سال.
عموما سخنرانیها در این شب ها در سطح شرح و تفصیل وقایع زندگی ائمه است اما این کتاب یک فراتحلیلِ تاریخی است که به قلم تالی تلو ایشان، یعنی رهبر فرزانه امروز ما، در سال ۱۳۶۳ تألیف شده است.
ایشان شرح خاصی از خط ممتد زندگی ائمه را در طول ۲۵۰ سال تشریح کردهاند که فراتر از شرح حال های ناظر بر جنبههای علمی و معنوی شخصیت ایشان است.
نگاه ایشان به زندگی ائمه در سطح درس و اسوه است، نه صرفا به عنوانِ خاطرههایی شکوهمند و ارزنده. و این بدون توجه به روش و منشِ مبارزاتی و سیاسی این بزرگواران، در راه اعلای کلمهٔ توحید و استقرار حکومت اسلامی، ممکن نیست...
بعد از این همه سال، در خاطر ندارم سخنرانی یا نویسندهای مثل ایشان، علل پیشنهاد ولیعهدی مأمون به امام رضا را اینطور شناسایی کند و تدابیر این پیشوای بزرگ شیعیان را بسیار دقیق و موشکافانه بیان نماید...
بر شما باد به خواندن این کتاب...
تا داستان سیاسی و مبارزاتی و عزت و عظمت شیعیان امروز جهان را بعد از ۱۴۰۰ سال، بهتر درک کنید و حتی آینده موعود پیش رو را راحتتر پیشبینی کنید...
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر این فرد خوب توانسته با استفاده از فطرتش، انسان خوب و بد را تشخیص دهد و چقدر خوب توانسته با مثال قهرمانهای انسانی و صفاتش که در فیلمهای خود غربیها به تصویر کشیده میشود، قدرت تشخیص نوجوانش را برای شناخت آدم بد و آدم خوب بالا ببرد.
در ادامه متنی خواهد آمد با چنین نگاهی برای معلمان و مربیان و والدینی که میخواهند دانشآموزان و فرزندان خود را به درستی پرورش دهند...
✍ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
می خواهی چگونه باشی؟ فرعونی یا موسایی؟
قرآن، تاریخ را جلوی انسان میگذارد و میگوید نحوهی برخوردی که گذشتگان با واقعیت داشتند و نتایج مختلفی را که گرفته اند، تو الان ببین و انتخاب کن!
می خواهی چگونه باشی؟ فرعونی یا موسایی؟
باید بدانی هم جنبه موسایی در وجود است و هم جنبه فرعونی. میخواهی روی کدام دنده برخیزی؟ روی دندهی موساییات یا دنده فرعونیات؟بله! باید بدانی که در وجود ما دو دنده وجود دارد.
حالا بیا این جنبه ها را در کارهایی که روزانه می کنی، حرف هایی که می زنی و تفکری که داری مورد مطالعه و مشاهده قرار بده!
وقتی قصه فرعون و موسی را می شنوی بدان بزرگترین درس زندگی را در حال دریافت هستی. درس زندگی که بدانی با قدرت و شرایط پیرامونی که برایت پیش می آید چگونه برخورد کنی. از حوادث سیاسی اجتماعی تا اعتقادی. ببین دوست داری مثل موسی باشی یا مثل فرعون؟
فرعون آن شخصیت شد و عاقبت و سرنوشتش اینطور شد که در همه کتب آسمانی موجود است... بعد از دهها هشدار و دعوت، در نهایت در امواج خشم الهی غرق شد. همه داشته هایش را از دست داد و از صحنه روزگار حذف شد. اما موسی ماند! موسی پیام آوری آسمانی شد. مردم مظلوم در بند شده را رهایی بخشید و هرچند در برابر قدرت مادی فرعون دست خالی محسوب میشد اما چون خداوند خالق هستی با او بود، ماند و فرعون و اذنابش نماند...
حالا به زمان خودت بیا و فرعون و موسای زمان خود را پیدا کن.
حالا تاریخی را در عصر خودت بیاب که همین امروز در جریان است. چه کسی دارد پسرکان و دخترکان را قتل عام می کند؟ چه کسی برای حفظ قدرت باطلش دارد دست به هر جنایتی می زند؟ چه کسی بی اعتقاد به عنوان دینی که بر خود گذاشته زمین مردمان بی گناه و مظلوم یک سرزمین را بیش از ۷۰ سال است که غصب کرده و طی این مدت به راحتی هر نوع کشتاری در خصوص مردم غیر مسلح و غیرنظامی انجام داده. تابحال شنیده بودی حتی در میانه جنگ بیمارستانی مملو از زن و بچه را مورد هدف قرار دهند؟ به این فکر کن چه کس و کسانی بودند که بودجه های سنگین برای نابودی سرزمینت صرف کردند. شبکه های اجتماعی ساختند، کانال های ماهواره ای راه اندازی کردند و هزاران توطئه دیگر. اما امروز چه وضعیتی دارند؟ نشانههای سقوط فرعون و ظهور موسی را نمیبینی؟
به این موارد فکر کن. بیا و آن ویژگی ها را منتقل کن به انسان های امروز و بگو تو کدام سمتی؟ سمت موسی یا سمت فرعون؟ آیا سمت درست تاریخ ایستادهای؟
موقع تصمیم گیری درباره اینکه چه چیزی حق است چه چیزی باطل؛ به درون خودت توجه کن که این تصمیم را فرعون درون من گرفته یا موسای من!
بدان! فقط کافیست کمی دور از هر رسانه و اظهار نظر و هیاهو، حرف ماهواره و دوست و همسایه،خودت مستقل فکری کنی... چشمت به حقایق بینا و دریچه قلبت به سمت نور ایمان حقیقی باز میشود. ان شا الله.
فرعون تصمیم گرفت با تهدید و توطئه، موسی و پیروانش را تبعید کند؛ ولی ما فرعون و همه دارودستهاش را غرق کردیم...
سوره اسراء؛ آیه ۱۷
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
آفرین به شما
در این مدت حضور در ایران تجارب هیجانانگیز متنوعی داشتم و هنوز هم ادامه دارد که ان شالله با شما در میان میگذارم.
اما یکی از تجارب جالب و جدیدم، تجربهای بود که در ماشینهای اینترنتی اتفاق افتاد.
قبلا عموما رانندهها یا روی یکی از موجهای رادیو موسیقی گوش میدادند یا خودشان موسیقی پخش میکردند. که محتوای شعرها نهایت یا مبحث شکست عشقی یک بنده خدا یا حس غم و درد و افسردگی بود! 😅
اینبار اما، که در ایام محرم و صفر بود، چندبار پیش آمد که موج رادیو راننده #رادیو_اربعین بود و سینهزنیهای مختلف مداحان اهل بیت که شور و شعور و حماسه پرور بود. یعنی تو را نه تنها به سمت موضوعات عشقی فردی نمیکشاند، بلکه روحت را بلند میکرد و میگذاشت مقابل یل ام البنین عباسابن علی که با شعر رجز میخواند که والله اگر دستم را هم قطع کنید دست از حمایت دینم بر نمیدارم...
خیلی برایم جالب بود. این یعنی خیلی رانندهها حوصله ندارند مثلا اخبار یا سخنرانی حین رانندگی گوش دهند که به موسیقی پناه میبرند. حالا اگر موجی باشد که فقط مداحی خوب پخش کند، بسیاری بجای شنیدن ترانه به مداحی کشش پیدا میکنند و این عالی است.
خود من هم هر زمان پشت فرمان مینشستم روی موج ۹۵.۵۰ بودم.
تا اینکه امروز پشت فرمان بودم که دیدم نام موج تغییر کرده به #رادیو_تبیین! خیلی جالب بود. محتوا سراسر انرژی و انگیزه برای رسیدن به #ایران_قوی؛ با دست ما...
هر برنامه از قبلی بهتر. موضوعات فقط حول محور #پیشرفت_ایران تا قله ظهور بود. مصاحبه با مدال آور طلای المپیاد. پخش موسیقی با متن سربلندی ایران و بحث و بررسی که چگونه بچههای ایران زمین میتوانند بازیهای کامپیوتری سالم نه فقط برای ایران که برای جهان بسازند.
سراسر شور و اشتیاق شدم و احساس میکردم چقدر انرژیام مضاعف شده است برای کار بیشتر.
در انبوه سبک های غلط رادیویی که مدام در حال تجزیه تحلیل آسیبهاست، این موج، فقط متمرکز بود برای انرژی دادن اینکه چیزی به قله نمانده است و ما میتوانیم. آفرین به شما. این یک ارتباط مستقیم با همه آحاد جامعه است و رادیو هنوز قدرتمند است.
خواننده میخواند: «یک کهکشان امید، در پیش روی ماست...» و صدای رهبر فرزانه پخش میشد که ما روایت نکنیم، دشمن روایت میکند و صدایی مستحکم که بلند میگفت: از این پس: ما روایت میکنیم! برنامهٔ «به توانِ ایران»!
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
حالا بیشتر میفهمیم چرا امام در آن سخنرانی تاریخی فرمود: «آنها فکر کردید به فکر مردم ما هستند؟ داروهای منقضی شدهشان را برای ما میفرستند... یا داروهای خود را روی ما امتحان میکنند. آنها هیچ وقت دلشان برای ما نخواهد سوخت» و بعد شعار #ما_میتوانیم سر داد که در همه امور باید خودکفا شویم که ضرری از بیرون متوجه ما نشود...
حالا میبینیم چقدر مهم است که هر سرزمین، تجهیزات حساس را برای خود بسازد که پاشنه آشیلش در برابر هجوم دشمن جانی نشود...
حالا حساستر شدهایم که چرا باید عموم محصولات حتی خوراکی، اسرائیلی باشد؟ چرا انحصار و امتیاز هر چیز خوراکی را مال خود کرده. از مواد تشکیل دهنده آن باخبریم؟ نه! و به راحتی مصرف میکنیم و شک به خود راه نمیدهیم که آیا قابل اعتماد است؟...، فقط یک مورد آن را توجه کنید که روزانه همه دنیا آن را مصرف میکنند و آن نوشابه کوکاکولاست...
آیا امروز به این فکر میکنید که چرا رهبر فرزانه، توهین و تمسخر و جسارتها را به جان خرید و حاضر نشد جان مردم خود را در هیاهوی واردات هر نوع واکسن که محتوای آن معلوم نبود، به خطر اندازد؟
شنیدهاید برخی تحقیقات جهانی اعلام کردهاند بعد از استفاده از نسل جدید واکسنهای کرونا، درصد ابتلا به سرطان بسیار بالاتر رفته؟
حالا زمانش نیست کمی به فکر فرو رویم که آیا طرف درست تاریخ ایستادهایم یا نه؟
حق با کدام سمت است؟ سمتی که ایده انواع ترور نظامی و غیرنظامی را اجرایی میکند. یا سمتی که سینه سپر میکند که جان همان که به او دشنام میدهد هم به خطر نیفتد؟
هرچه در فیلم و سریالهای تاریخی کشورهای مختلف، از توطئهها و دسیسهها و سمخوراندنها دیدهایم، حالا زندگی واقعی ما شده است و این مرحله همان است که میگویند تاریخ دمادم تکرار میشود و هر نسل فقط میآید و میرود تا بد و خوبشان مشخص شود و درستکار و خطاکار از هم تفکیک شوند و حجت بر تماشاچیها تمام شود...
نبرد سپاه حق و باطل، به آخرین مراحل آخرالزمانی خود، نزدیک میشود...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
کشف گوشهای از رسالت...
قسمت اول
دعوت شدم مدرسهای در ایران که در هفته گرامیداشت دفاع مقدس، برای دانش آموزان متوسطه اول صحبت کنم.
انتخاب موضوع با خودم بود و من این عنوان را انتخاب کردم:
«متفاوت از سایرین...»
وقتی در ذهنها عموما جنگها سیاه و کشتار و طمعکاری و تعدی و تجاوز است، اما به ما گفته شده نوع جنگیدن ایرانیها چیز دیگری بود، باید دلایلش را گفت.
از استراتژی و راهبردشان گرفته تا تکنیک و تاکتیک، همه سبک و سیاق متفاوتی با عرف جنگیدن در دنیا داشته.
از رهبریاش با نام فرمانده کل قوا گرفته تا اصالت تک تک مردمانش، چه زن، چه مرد، چه پیر، چه جوان چه نوجوانش... در #دفاعی_مقدس
باید دلایل اینکه چه طور ممکن میشود که صفت مقدس کنار داستان یک جنگ قرار بگیرد.
و ما باید آنچه گذشته را، به نسلهای بعد ایشان منتقل کنیم که بخش بزرگی از هویت و عزت نفس ملی و اعتقادی، اینگونه ساخته میشود.
آنچه در کلاس گفتم و آنچه به نمایش گذاشتم را در این فضا تقدیم شما میکنم، شاید شما هم بستر ارائه آن را داشته باشید.
این یک تکلیف است برای ما.
وقتی وضعیت بچهها را دیدم از بیخبری مطلق ایشان، با خود فکر کردم آیا شهدا ما را خواهند بخشید؟
چه در نقش پدر و مادری که باید با کتاب مناسب بچهها را نسبت به تاریخ کشور خود آگاه کرد، چه در نقش معلمی و مربیگری که مگر جز برای این کار باید نقش آفرینی کند؟؟
ادامه در پست بعدی...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
زندگی یعنی عقیده و جهاد در راه آن...
وقتی کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود» دست نوشتههای شهید چمران در آمریکا، لبنان و ایران را میخواندم، از حوادثی باخبر شدم که هیچ از آن نمی دانستم. هیچ. هیچ معلمی، مدرسی، استاد دانشگاهی، یکی از اینها را برایم نگفته بود. ولی خداوند خیرکثیر دهد به کسانی که قلم دست می گیرند و وقایع را ثبت می کند و خیر بیشتر به کسانی که ناشر و گسترش دهنده این نوشتهها هستند. همینها هستند که شخصیت ساز و هویت ساز هستند.
میخواستم از تدریسم درباره دفاع مقدس بنویسم که حوادث لبنان رخ داد و سنگین ترین آن که شهادت سیدحسن نصرالله بود که مرا باز به سمت این کتاب کشاند. کتابی که از روزگاری از لبنان می نویسد که حملات اسرائيلی ها جایی را سالم و انسانی را زنده باقی نگذاشته بود... بسیار قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران.
این روزها خواهد گذشت. همان طور که پیش از این گذشته. همه این حوادث تا فجیع ترینش، در تاریخ رخ داده و عرصه های ابتلای دنیاست که ما هم از آن مستثنا نیستیم؛ تا بد و خوب ما و پیشتاز و موثر ما مشخص شود. اما آنچه بیش از همه توجه ام را به خود جلب کرده است که سر سجده سپاسگزاری بر نداریم اینست که در این خط و راه و صراط هستیم. می توانستیم ما هم غیر این باشیم. می توانستیم ما هم شامل این لعن باشیم که «اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذالک» اما نیستیم.
درد و رنج و اندوه و تحمل فشار سختی ها که برای هرکسی به شکلی در این دنیا رخ می دهد قانون همیشگی این دنیا بوده. اما چقدر خوشحال باشیم که درد و رنج ما در حمایت از انسانیت حقیقی، و دغدغه نجات مظلوم و در مسیر مبارزه با ظالم و کافر به دین خداست؟
از این روست که از صمیم قلب بگوییم چه حلاوتی دارد مرگ اگر انسان در راه آرمانی معتبر بمیرد... و اعتبار آرمان ما ریخته شدن خون همین انسانهایی است که در طول تاریخ بشریت طرف خداوند و احکام و دستورات او و تلاش برای مبارزه با شیاطین و دنباله های او بوده اند. بهترین انسان ها از نظر صفات انسانی الهی به اعتراف انسانهای بسیار زیاد. و اینگونه هرکس در تنهایی خود می تواند بفهمد در حزب الله است یا در حزب غیر از الله... از این روست که برای مومن یاس هرگز رخ نمی دهد. چرا که بر مبنای آیه قرآن، رسالت و ماموریتش را در این دنیا مبارزه با باطل می بیند، وقتی از صمیم قلب معتقد است که زندگی یعنی عقیده و جهاد در راه آن. اینگونه است که مصمم می گوید: چه بکشیم چه کشته شویم پیروزیم... چون هرگز به ناحق نمی کشد و جنگ و رزمش دفاع و نجات حق است و هرگز از کشته شدن بیم ندارد چرا که ماموریت خود را اینگونه به نحو احسن با عاقبت بخیری به پایان رسانده است.
ما فهمیده ایم که هدف خلقت این دنیا و انسان خوردن و خوابیدن و تولید مثل نبوده است. برای چیزی بالاتر پا به عرصه هستی گذاشته است و به همین خاطر، این روزها پر نورترین روزهای زندگی است وقتی تمام حق به مصاف تمام باطل می رود. و حق در هر دو حالت احساس پیروزی می کند و تا آخرین نفر و تا آخرین قطره خون، مبارزه می کند و هرگز در ذهن خود هم متصور نمی شود که غیر این به زندگی بی هدف و بی آرمان و بی برنامه ادامه دهد...
بر شما باد به خواندن این دست نوشته های شهید چمران. وقتی روزگار لبنان را اصلا پیش از انقلاب اسلامی ایران، پیش از وجود جمهوری اسلامی ایران شرح می دهد که چگونه اسرائیل روستا به روستایش را با خاک یکسان می کرده. مدرسه می زده. محل سکونت مردم را می زده و جایی از جنایتش در امان نبوده و چقدر کشته روی کشته می افتاده. می فهمید که داستان وجود این سگ هار واقعی است. ربطی به سیاست های امروز ندارد. می فهمید وقتی می گویند اسرائیل شر محض است و باید از صفحه روزگار محو شود، ریشه تاریخی دارد و دلایلش پر واضح روشن است که برای جنایت متولد شده، با جنایت بر این سرزمین حاکم شده و با جنایت برقرار مانده.
اینگونه است که مبارزه هم متولد می شود! اینگونه است که انسانهایی که بر مبنای فطرت خدایی زندگی می کنند نمی توانند سکوت کنند و بی تفاوت به خور و خواب و شهوت مشغول باشند.
وقتی امروز می بینیم که به زعم خیلی ها تصور می شد که اسرائیل فقط یک سرزمینی میخواست برای زندگی کردن. بعد از آن گوشه ای نشست و زندگی اش را ادامه داد. نه. او نقشه خاور میانه جدید را کشید و هیتلروار به این اندیشید که چرا همه این زمین ها برای من نباشد.
اما خب تا بوده تاریخ پر از این فرعون های متوهم بوده که سرنوشت همه شان یک شکل بوده؛ نابودی!
اگر اینها هم اهل خواندن تاریخ بشریت بودند میفهیدند که اصلا سنت و چینش این دنیا امکان برقرار ماندن باطل را در خود نمی پذیرد و دیر یا زود هرکس باطل و اهل باطل است به شکلی فردی یا جمعی نابود می شود. فردی اش می شود نمرود که با یک پشه که راه تنفسش را بست با صورت به زمین افتاد و جمعی اش می شود فرعون و لشگریانش که با امواج از همه شکافته دریا در یک لحظه برای همیشه نابود شدند.
این داستان تکراری تاریخ در هر دوره بشری پایان روشنی دارد. حزب الله هم الغالبون. گروهی که با خداست و خدا طرف آنهاست. حتی آنان که اهل آزمایش های تجربی هستند و فقط به ماده و تکرارپذیری یک پدیده اعتقاد دارند تا آن را یک قانون و قاعده علمی نام گذاری کنند به راحتی پس از خواندن تاریخ بشر می توانند به این قانون هم ایمان آورند که حق می آید و باطل می رود. و به شکل طبیعی باطل نابود شدنی است...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
اولین دست نوشته های شهید چمران در لبنان بر می گردد به سال ۱۹۶۷ که به شمسی می شود ۱۳۴۶.
نه انقلاب اسلامی شکل گرفته بود و نه جمهوری اسلامی ایران برپا شده بود. شهید دکتر مصطفی چمران، در اوج مدارج علمی و دانشگاهی در آمریکا وقتی خبر مبارزه لبنانی ها را با رژیم جعلی اسرائیل می شنود با آرزوی آزادی قدس شریف از هر آنچه از دار دنیا از تعلقات و خواسته ها بوده دست می کشد و به لبنان سفر می کند.
در واقع از هر سوی جهان آزادگانی برای این رهایی به این منطقه می شتابند.
این خیلی خیلی مهم است که بدانیم و به دیگران هم منتقل کنیم که قدمت تجاوز و تعدی اسرائیل به سرزمین های فلسطین و قدمت تعدی و دست درازی اش به کشورهای همسایه که با حضور او به مخالفت برخاسته بودند بیش از تولد و عمر حکومت اسلامی ماست...
در ادامه برشی از دست نوشته های شهید چمران از کتاب «خدا بود و دیگر هیچ نبود» را می نویسم اما حقیقتا در این زمان لازم است این کتاب خوانده شود برای خود و دیگران.
می ۱۹۶۷ ( ۱۳۴۶)
« عازم برج حمود شدم. ماه هاست که منطقه در محاصره است. کسی نمی تواند از منطقه خارج شود. هر روز عده ای از مسلمانان در گذار این منطقه کشته می شوند. فقر و گرسنگی بیداد می کند، شاید نود درصد مردم، از این منطقه طوفان زده گریخته اند. شهری بمباران شده، مصیبت زده، زجر دیده. شب و روز مورد تجاوز و بمباران!
به امر امام موسی صدر، مامور شدم که به منطقه بروم و مقداری آرد، برنج و شکر و احتیاجات دیگر را تقسیم کنم....
... ۲۲ اکتبر ۱۹۷۱ (۱۳۵۰)
امروز، حوالی ظهر، دو هواپیمایی میراژ اسرائیلی از ارتفاع کم، در حالی که دیوار صوتی را می شکست، از روی مدرسه گذشت. تمام شیشه های ساختمان به لرزه درآمد. گویا انفجاری رخ داده باشد، همه شاگردان به خارج ریختند.... البته این اولین باری نیست که هواپیماهای اسرائیلی در بالای سر ما حاضر می شوند. چه بسیار که دود سفید هواپیماهای اسرائيلی آسمان صور را منقوش می کند و یا صدای شکننده هواپیماها از ورای ابرها باعث اضطراب می شود...
...چند روزی است که در مرزهای جنوب خبری نیست... قبل از آن صدای انفجار همیشه به به گوش می رسید و معلوم بود که اسرائیلیان با توپ و هواپیما دهکده ها یا پایگاه های فداییان را می کوبند. صدای انفجار از چند کیلومتری به خوبی به گوش می رسید و در و دیوار مدرسه را می لرزاند و هر چند روزی یکی از شهدا را از مرز می آورند و با مراسم مخصوص به خاک می سپردند.
مراسم دفتن شهدا دیدنی است. زنان مرثیه می خوانند، مردان سرود یا قرآن می خوانند و فداییان به آسمان شلیک می کنند. صدها نفر از فداییان (فلسطینی) و مردان و زنان و کودکان و بازماندگان شهدا رژه می روند و این مراسم سوزناک و تهییج آمیز حتی در زیر باران های شدید نیز ادامه پیدا می کند.
متاسفانه وضع فداییان در حال حاضر به هیچ وجه خوب نیست و از هر طرف بر آن ها فشار می آید. پس از کشت و کشتارهای اردن، اکنون نوبت به لبنان رسیده است...»
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
برشی از سخنرانی علامه شهید مرتضی مطهری در سال ۱۳۴۸ شمسی...
بسیار پیش از انقلاب اسلامی ایران و برپایی حکومت جمهوری اسلامی ایران
داشتم کتاب «آزادی معنوی» ایشان را میخواندم که به شکل تصادفی با این بخش مواجه شدم. تاریخ سخنرانی را که دیدم بیشتر برایم جالب شد. و البته موضوع مطلب هم جالبتر... شنیدهایم و دیدهایم که چقدر از سربازان اسرائيلی بعد از جنایات سنگین خود دیوانه شدهاند و دست به خودکشی زدهاند و یا مصرف داروهای ضد اضطراب و افسردگی چقدر آنجا بالاست که به داروی نایاب تبدیل شده است... هرچند این موجودات پدیدههای عجیبی هستند که برای جنایت تربیت شده اند اما در هر حال درون مایه آن ها انسان بودن است و بلاخره این عذاب وجدانها به مرور یک به یک آنها را از پای در خواهد آورد...
« یکی از سیاست هایی که معاویه برای مضطر و بیچاره کردن علی علیه السلام انتخاب کرده بود این بود که یک مرد جانی نظیر «بُسر» یا «سفیان غامدی» را در رأس یک سپاه می فرستاد داخل مرزهای علیابنابیطالب و می گفت: دیگر به بی گناه و با گناه نگاه نکنید (نظیر همین کاری که امروز اسرائیل با کشورهای اسلامی انجام میدهد)، برای مستأصل کردن اینها بروید و شبیخون بزنید، به آتش بکشید، باگناه و بیگناه را بکشید، به صغیر و کبیر رحم نکنید، مالشان را ببرید. این کار را می کردند. یک مرتبه همین بسرابنارطاة را فرستاد. او رفت. وارد یمن شد، جنایتهای زیادی کرد، از جمله توانست بر بچههای عبداللهابنعباسابن عبدالمطلب پسر عمومی امیرالمومنین که والی یمن بود دست یابد. دو تا بچه صغیر بیگناه را گیر آورد، گردن آنها را زد. چون جنایت خیلی بزرگ بود کمکم وجدان همین آدم قسی القلب هم بیدار شد، بعد دچار عذاب وجدان شد. میخوابید، در خواب این جنایت خودش را میدید. راه میرفت، در جلوی چشمش این دو طفل، این دو کودک بیگناه مجسم بودند و سایر جنایتهایش. کمکم کارش به جنون کشید و دیوانه شد. یک اسب چوبی سوار میشد، یک شمشیر چوبی هم به دست میگرفت و در خیابانها میدوید و شلاق میزد. بچهها هم دورش را میگرفتند و هو هو میکردند...»
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
#یوم_الله
#وعده_صادق۲
💠 موسی را هم با معجزههایمان فرستادیم و به او گفتیم: «قومت را از تاریکی های اعتقادی و اخلاقی به طرف نور معرفت و پاکی بیرون بکش و یوم الله (روزهای سرنوشت ساز) را به آنها گوش زد کن. در آن روزها، برای هر که در سختیها صبور باشد و در راحتیها شکرگزار، عبرتهای فراوانی هست.
... و مومنان در هر کاری فقط باید به خدا توکل کنند. و چرا به خدا توکل نکنیم؟ مگر نه اینکه او به راههای خوشبختی راهنماییمان کرده است؟! البته در برابر اذیت شما صبر میکنیم. اهل توکل باید فقط به خدا توکل کنند.
آن بیدینها پیامبرانشان را این طور تهدید میکردند: حتما از شهرمان بیرونتان میکنیم یا اینکه باید آیین ما را قبول کنید. خدا هم به پیامبران وحی میکرد: این بدکارها را قطعا نابود میکنیم و بعد از آنها، شما را در آن سرزمینها ساکن خواهیم کرد. این است پاداش کسانی که از رودرروشدن با من میترسند و از تهدیدهایم حساب میبرند. پیامبران چنان برای پیروزی دعا کردند که هر زورگوی لجبازی ناامید شد... 💠
بخشی از آیات ۵ تا ۱۵ سوره مبارکه ابراهیم
پ.ن: برخی روزهای سرنوشتساز (ایام الله) عبارتاست از: روز پیروزی مسلمانان و شکست دشمنان، روز نزول عذاب الهی، روز ظهور یک پیامبر، روز هلاکت یک طاغوت گردنکش و خلاصه هر روزی که حق و عدالتی برپا و ظلم و بدعتی سرکوب شود، روز ویژه خداست.
در روزهای خاص واقعا جز قرآن خواندن هیچ کار دیگری قلب را جلا نمیدهد. همهی روزها همین است و البته روزهای سخت و روزهای شیرین، اثری چند برابر دارد.
طبق همین آموزهها میدانیم که تا بوده در طول تاریخ انسانهایی بودهاند که به دلیل بیخبری و بیدانشی، قدرت تشخیص حق و باطل را نداشتهاند یا به دلیل محاصره شدن در میان تهاجم انواع اخبار و اطلاعات دروغ و باطل و ناقص، این قدرت را کامل از دست دادهاند.
فرمان خداوند از روز نخست به پیامبران و اولیا خود و همه کسانی که خود را پیروان آیین ایشان میدانند این بوده است که به احسن وجه با مردم گفتگو کن و راههای شناخت حق و حقیقت و تمیز بین باطل را به آنان بیاموز. به بهترین شکل دلیل و استدلال بیاور و کمک کن قدرت فطری خود را بازیابند.
این روزها بیش از هر زمان به هر بهانه باید با اطرافیان، دوست و آشنا و فامیل صحبت کنید و دلایل این مصاف و رویارویی را توضیح دهید. لزوما هرچه برای شما روشن است برای عموم مردم روشن نیست. چون هرچند به نظر عصر آزادی اطلاعات است اما هر گروهی در محدودهای از کانالها و شبکههای ارتباطی محصور شدهاند و از بیرون آن بیخبر ماندهاند.
تا امروز هربار هر مدرسهای رفتهام و برای دانشآموزان صحبت کردهام، آخر این جمله را شنیدهام که بگویند: «تا امروز کسی اینها را به ما نگفته بود. ما نمی دانستیم!»...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحمدلله که ایرانم
الحمدلله که امروز تهرانیم...
چقدر لطف و رحمت خداوند شامل حال انسان باید باشد که در این عصر آخرالزمان در سمت درست تاریخ ایستاده باشد...
این حضور برای پیش از ساعت ۵ صبح، پشت درهای مصلای تهران، برای اقامه نماز، پشت سر ولی امر مسلمین است...
زمزمه میکنیم این شعر زیبا را که:
با اذن رهبرم، از جانم بگذرم،
در راه این حرم، در راه یار
یا حیدر گویم و شمشیری جویم و اندازم لرزه بر جان کفار
هم پیمان گشتهاند کفر و تکفیر
شیطان است و زر و زور و تزویر
اما از وعد حق دل آگاه است
پیروز این نبرد حزب الله است...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو ساعت به شروع نماز جمعه مانده بود که به درب ورودی رسیدیم و به این شکل فشرده مردم از فقط یکی از درها داشتند وارد میشدند...
به سختی به اینجا رسیدیم. پیش از پل سید خندان ماشین را پارک کردیم. و بعد از عبور چندین اتوبوس و ون که لبریز بود موفق شدیم به زور سوار اتوبوسی شویم که ما را به درب ورودی برساند.
این حجم جمعیت در روزی که بالاترین تهدید را شنیده، خیلی خیلی هیجان انگیز بود!
ما بشینیم در خانه، علی تنها برود به میدان؟! هیهات!
#جمعه_نصر
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر لحظه جمعیت فشردهتر میشد در مصلی...
#جمعه_نصر
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
مردم مدام در حال کمک مالی به مردم لبنان بودند...
اون رشته کاغذها رسید پرداختیها بود...
یعنی از جان و مال با هم دریغ نداشتند...
#جمعه_نصر
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقت شعرخوانیهای حماسی رسیده بود. هنوز تا خطبههای نماز فاصله زیاد بود. دیگه تا درب ورودی و خروجی، همه نشسته بودند و ظرفیت تکمیل بود. اما با این وجود همچنان از ورودی در، فشار جمعیت بود که دوست داشت داخل مصلی شود.
#جمعه_نصر
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیگه شور و شعور طوری بود که همه ایستادند. سرود حماسی به سینه زنی تبدیل شده بود و با شعار آمیخته بود. حرارتی در قلب نمازگزاران بود...
#جمعه_نصر
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
گرمای عجیبی شده بود. آفتاب ساعتها روی سر مردم میتابید. اما همه خانوادگی آمده بودند. هر سنی با هر شرایط جسمی...
#حماسه یعنی این.
#جمعه_نصر
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بخش از گزارش جا ماند...
ما که ساعت ۱۰ صبح وارد مصلی شدیم، کمی بعد از درب ورودی نشستیم. جلو رفتن سخت بود.
و بعد در زمان کمی پشت سر تا درب ورودی تکمیل شد.
بعد یک ساعت با دوستم تماس گرفتم که گفت به سختی خود را به اتوبان رسانده و راهی برای جلو آمدن و ورود به مصلی نیست. همانجا بیرون مصلی و در بزرگراه در صفوف نماز نشستهاند...
ازش درخواست کردم عکس و فیلم بگیرد...
ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم
گر جان طلبد، دریغ از جان نکنیم
دنیا اگر از یزید لبریز شود
ما پشت به سالار شهیدان نکنیم...
#جمعه_نصر
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینجا #هلند است و خانوادهی هلندیِ مسلمان شده، یک مرکز اسلامی راهاندازی کردهاند...
مدتهاست میخواهم این برنامه را برش بزنم، زیرنویس براش آماده کنم و در چند قسمت ارسال کنم.
هرچند ترجمه مناسب نیست اما محتوا قابل فهم و شیرین است...
مجری پس از طوفان الاقصی در هلند میگردد و از میزان رشد گرایش به اسلام و مسلمان شدهها میگوید...
هر حادثهای یک روی تاریک و یک روی روشن دارد.
در ظلمت جنایات وحشیانه انساننماهای ظالم، انفجار نور صبر و استقامت و ایمان به وعده حق مظلوم، کار را به «رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا» رسانده است... پس این یعنی «جاء نصرالله و الفتح»...
✍️ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در #هلند، فرانسه و ایران
@ninfrance