eitaa logo
تا انتهای افق
10هزار دنبال‌کننده
652 عکس
197 ویدیو
1 فایل
مشاهدات، تجارب و یادداشت های یک ایرانی از هلند و فرانسه برای تحقق آرمان بر حقت، جهانی بیندیش! ارتباط با نویسنده کانال: @N313mohajer
مشاهده در ایتا
دانلود
بهار ۱۳۸۱ این کتاب را خریدم؛ «خدا بود و دیگر هیچ نبود» و از جمله کتبی بود که با خود به فرانسه بردم و امروز در هلند یکبار دیگر می‌خوانم. نمی‌دانم این چندمین بار است که این سطور را می‌خوانم، اما می‌دانم شهدا مأمور به هدایت و دستگیری از ما هستند. سلام بر شهدا... عجب پشت پایی به دنیا زدند... سیر رشد شخصیت و معنویت و تعالی شهید دکتر مصطفی چمران از آمریکا تا لبنان و ایران به وضوح در دست نوشته‌های ایشان به چشم می‌آید و مسیر درست و حق را برای ما روشن می‌کند. امیدوارم توفیق داشته باشم که به مرور بخشی هایی از این کتاب خاص را با شما به اشتراک بگذارم. هرچند این کتاب همه‌اش خواندنی است... این متن در ابتدای یادداشت‌های ایشان بوده و در آمریکا نوشته شده: «... من هرگاه مفتون هر چیز شده‌ام، در اعماق دل خود، به تو عشق ورزیده‌ام، بنابراین ای خدای بزرگ، تو از این نظر مرا سرزنش مکن. فقط ظرفیت و شایستگی عطا کن تا هر چه بیشتر به تو نزدیک شوم و در راه درازی که به سوی بوستان بی‌انتها و ابدی تو دارم، این سبزه ها و خزه‌های ناچیز نظر مرا جلب نکند و از راه اصلی باز ندارند. در دنیا، به چیزهای کوچکی خوشحال می‌شوم که ارزشی ندارند و از چیزهایی رنج می‌برم که بی اساسند. این خوشحالی ها و ناراحتی ها دلیل کم ظرفیتی من است. هنوز گرفتار زندان غم و اندوهم. هنوز اسیر خوشی و لذتم... کمند دراز آمال و آرزو، بال و پرم را بسته، اسیر و گرفتارم کرده و با آزادی، آری آزادی واقعی خیلی فاصله دارم. ولی ای خدای بزرگ، در همین مرحله‌ای که هستم احساس می‌کنم که تو مانند راهبری خردمند مرا پند و اندرز می‌دهی، آیات مقدس خود را به من می‌نمایی و مرا عبرت می‌دهی! چه بسا که در موضوعی ترس و وحشت داشتم و تو مرا کمک کردی. چیزهایی محال و ممتنع را جنبه امکان دادی و چه بسا مواقع که به چیزی ایمان و اطمینان داشتم ولی تو آن را از من گرفتی و دچار غم و اندوهم کردی و به من نمودی که اراده و مشیت هرچیز به دست توست. فعالیت می‌کنیم، پایین و بالا می‌رویم. ولی ذلت و عزت فقط به دست توست.» 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در و فرانسه @ninfrance
تقطیع محکم و با جدیت بهم گفت: من سال ۸۸ در ایران برانداز بودم! کسی که تا آن روز آنچه از او دیده بودم در سه صفت خلاصه می‌شد: مؤمن، محجبه، انقلابی! خندیدم و با تعجب گفتم: شوخی نکن! گفت: باور کن! گفتم: این همه تغییر... اینجا در هلند!... گفت: ایران که بودم حسابی مخالف نظام بودم. فقط هم در این گروه‌ها و شبکه‌‌های اجتماعی موافق با نظرات خودم عضو بودم. مدام پیام‌هایی می‌آمد از قطعه‌هایی از صحبت‌های رهبر، حاج‌آقا فلانی و... که حرف‌های مشکل داری بود و ما را بیشتر عصبی و تحریک می‌کرد... می‌گفت این سال‌ها گذشت تا من آمدم هلند. اصلا یکی از دلایلش برداشتن حجاب از سرم بود. وقتی هلند آمدم، دغدغه‌های کار و زندگی من را از شبکه‌های اجتماعی و اخبار ایران دور کرد. از فشار افکار دوستان و بمباران اخبار منفی و... کم کم تنها می‌شدم و فرصت تفکر بیشتر می‌شد. دیدن واقعیت‌های زندگی در غرب هم بی‌تاثیر نبود. در کنارش ناگزیر بیشتر با همین محیط واقعی ارتباط می‌گرفتم که از تنهایی دربیایم و زمان بگذرد. زمان گذشت تا یک شب در یک مراسم مذهبی ایرانی شرکت کردم. خیلی برای نگاه اعتقادی نبود. بیشتر بخاطر در جمع ایرانی‌ها و چند هم‌زبان بود. در این مراسم، حاج آقایی مسئول برگزاری بود که خیلی مهربان و خوش برخورد بود. کم کم من را هم به جمع‌ها دعوت می‌کردند و اصلا توجهی به پوشش و عقایدم نداشتند. من را در جمع خود راه می‌دادند و حتی مسئولیت‌هایی هم به من می‌سپردند. این اولین تجربه من از حس خوب بین بچه‌های مذهبی بود. معمولا ما این نگاه را داشتیم که اینها ما را آدم حساب نمی‌کنند. فقط خودشان را قبول دارند... کم کم که به این جمع نزدیک‌تر شدم. از ناراحتی‌ها و دلخوری‌هایم می گفتم و نقد و اعتراض به صحبت‌های رهبر یا فلان سخنران... حاج آقا با حوصله گوش می داد و یک به یک جواب می‌داد. کم‌کم متوجه شدم خیلی از کلیپ‌ها و متن‌هایی که در آن گروه‌ها پخش می‌شده، تقطیع شده بوده و اصل چیز دیگری است. تازه با اصل سخنرانی‌ها و اصل صحبت‌ها به واسطه راهنمایی این حاج‌آقا آشنا می‌شدم. و می‌دیدم هیچ حرف اشتباهی در این سخنان نیست. می‌فهمیدم که مدام صحبت ‌های تقطیع شده به خورد ما می‌دادند و حتی خیلی مسائل از ریشه صحت نداشته. کم‌کم زمان گذشت و به یک شخصیت دیگر تبدیل شدم... با هیجان خاصی همه این حرف‌ها را می‌گفت و من هم با هیجانی بیشتر به حرف هایش گوش می‌دادم. امروز کلی فعالیت علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و دینی در هلند دارد و دستگیر خیلی‌هاست. خالصانه به همه کمک می‌کند و در مسیر روشنگری به سبک همان حاج‌آقا عمل می‌کند. از تجربه‌های تلخش در برخورد با زندگی واقعی خارجی‌ها می‌گفت و اینکه برای او زندگی در غرب برعکس باعث افزایش ایمان و عقایدش شده و از او کسی ساخته که حتی مورد پذیرش و باور خانواده‌اش نیست... می‌گفت: با تمام تمسخرهایی که می‌شود. چه از طرف دوستان ایرانی، چه هلندی، حجابش را حفظ کرده و حفظ خواهد کرد. دستش را به روسری‌اش گرفت و خیلی جدی گفت: این حجاب، من را در بین هزاران لاابالی گری مردها در غرب حفظ کرده است. صرفا همین حجاب مانع نزدیک‌ شدن مردها به من شده. خیلی صحبت کردیم. تجربه‌ خاصی بود. خیلی با احساس می‌گفت: الان جونم برای رهبر می‌ره... حقیقتا هدایت دست خداست... و برایش جغرافیا اهمیت ندارد. کسی شایسته هدایت باشد، دستش را می‌گیرد. واقعا به حال و روز و باور و تلاشش غبطه می‌خورم و احساس کوچکی می‌کنم... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در و فرانسه @ninfrance
سیاست جالب مبارزه با مصرف الکل در هلند در فرانسه که بودیم وضعیت مصرف الکل در حد افراط بود. بارها در اتوبوس و مترو و سطح شهر افراد مست و لایعقل را می‌دیدم که به عربده کشی یا بلند بلند با خود حرف زدن گنگ به شکل ناراحت کننده‌ای مشغول بودند. بوی تهوع آور الکل در بعضی فضاها خیلی آزاردهنده بود. و شنبه و یکشنبه که روز تعطیل بود افزایش بیشتری داشت. تا جایی که به حدی تنفس مردم بوی بدی داشت که گاهی مجبور می شدم نفسم را در اتوبوس و مترو حبس کنم... همچنین آن معضل معروف بوی ادرار در سطح خیابان‌های فرانسه را هم به همین مصرف دور از کنترل الکل مرتبط می‌دانند... اما در هلند اصلا با چنین مواردی مواجه نشدم و برایم جالب بود. کمی تحقیق کردم و دیدم سیاست هلند مبارزه جدی با مصرف الکل بوده است. کشیشان، پزشکان و و مدیران با تهیه جزوه‌های آموزشی در مسیر آگاهی بخشی و ارشاد مردم فعال بوده اند و دولت هم با قوانین سختگیرانه به کنترل مؤثر این موضوع مشغول است. در سایت های دولتی و عمومی دیدم که قوانین متنوعی برای کنترل وجود دارد. مثل اینکه مست بودن در اماکن عمومی جرم است، چون مانند برهم زدن نظم عمومی است. حین رانندگی و حتی استفاده از اسکوتر جریمه دارد. اگر کسی سفارش آنلاین داشته باشد باید با سند و مدرک سن قانونی خود را اثبات کند. سقف میزان مصرف قانونی در روز مشخص شده است. و از همه جالب‌تر اینکه تبلیغ مشروبات الکلی از ساعت ۶ صبح تا ۹ شب در تلویزیون و رادیو ممنوع است. با این استدلال که تبلیغات باعث وسوسه مردم در مصرف بیشتر می‌شود... بعد دیدم در گزارشات آماری، این تلاش به کاهش چشمگیر این مصرف در بین مردم هلند انجامیده. مردم هلند یک چهارم مردم فرانسه مصرف دارند. انجام این تحقیق، وقتی داشتم قرآن کریم را می‌خواندم و به آیه ۲۱۹ سوره مبارکه بقره رسیدم به ذهنم رسید. -« از تو از حکم شراب و قمار می‌پرسند، بگو: در این دو کار گناه بزرگی است و سودهایی (ازنظرمادی) برای مردم دارد، ولی زیان و گناه آن دو بیش از منفعت آنهاست.»- ۱۴۰۰ سال پیش همان طور که در کتب مقدس رسولان پیشین هم آمده بوده، خالق انسان متذکر می‌شود که مشروبات الکلی مضرات جدی برای انسان دارد و باید پرهیز شود. و امروز کشورهای دنیا به این نتیجه رسیده‌اند که باید با آموزش و کنترل مردم را پرهیز دهند. با این توضیح که بر مغز و سایر اعضای بدن آسیب جدی دارد. و چهل و چند سال پیش، انقلابی فکری در به وقوع پیوست که از جمله خط قرمزهایش ممنوعیت مصرف الکل بود. نه برای گرفتن لذت و خوشی از مردم. بل بخاطر ایمان به امر خدا که راست و صدق است و بی‌شک برای انسانی که به سمت تعالی و رشد در حرکت است، جسمی و روحی آسیب زاست. سایت منبع با این تیتر: قوانین مبارزه با مصرف مشکل‌ساز الکل: https://www.rijksoverheid.nl/onderwerpen/alcohol/alcohol-wetgeving 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در و فرانسه @ninfrance
تجربه دوست عزیزم؛ ✨ «شب قدر به دوست اتریشی ام پیام دادم که دوباره ماه مبارک رمضان شده و به یادت افتاده ام. پیام داد که: "می‌دانم ماه رمضان است، بعضی از شاگردانم هم روزه می‌گیرند. لطفا به من بگو آن شب ویژه ای که فرشته ها در آن نازل می‌شوند کی هست؟ در این شب من هم حس خاصی دارم!" گفت: "امشب به دعای شب قدر گوش می‌دهم." برایش کلیپ دعای جوشن کبیر با زیرنویس انگلیسی را فرستاده بودم. ✨ اولین آشنایی ام با او در ماه رمضان پیش در اتریش بود. در رشته موسیقی درس می‌خواند. همانجا از او دعوت کردم یک شب در مراسم مرکز شیعیان شرکت کند. با کمال میل پذیرفت... همینکه وارد شد، صدای اذان به گوشش خورد و گفت: "چه موسیقی قشنگی!" نماز جماعت که شروع شد، پشت نمازگزاران نشست، به دیوار تکیه داد و چشمانش را بست و با توجه به صدای نماز و دعاهای بعد از نماز گوش می‌داد. بعد از نماز گفت: "اینجا معنویت خاصی دارد، احساس می‌کنم دعایم شنیده می‌شود." وقتی سفره افطاری ساده پهن شد با تعجب گفت: "این بزرگ ترين سفره ای است که تا حالا دیده ام! (با اینکه زیاد هم بزرگ نبود) و چقدر همه مثل یک خانواده مهربان کنار هم هستند"...» @Holland_2021 @ninfrance
شاید اگر بخواهیم با تصویر، تفاوت انسان بدون گرایش عقیدتی را با انسانی با دغدغه‌های عقیدتی، توضیح دهیم، بشود تصاویر فوق. تصویر سمت چپ، بالا را، در هلند گرفتم. پیرمردی کهنه‌پوش که با دوچرخهٔ گل‌کاری شدهٔ زیبایش در سطح شهر می‌چرخید. و دو تصویر دیگر را در ایران، گرفتم که پیرمردی دیگر همه‌ی عقایدش را با دوچرخهٔ گل‌کاری شده‌اش به میدان آورده بود. به محض دیدنش یاد عکسی افتادم که در هلند گرفته بودم... تجربه‌ٔ جالبی شد. احتمال زیاد برای هر دو، گل نماد صلح و صفا و دوستی و محبت است. اما پیرمرد ایرانی داستان ما، به شکل تصویری توضیح داده است که صلح را، تسلیم نمی‌بیند. خنثی بودن و بی‌تفاوت بودن نسبت به ظلم و ظالم نمی‌داند. و عقایدش برای او افق بلندی ساخته است که صلح و آرامش و امنیت را برای همه مستضعفین جهان بخواهد، به نمایش بگذارد و دنبال کند. 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای دوست شیعه بلژیکی فرستادم؛ می‌دانستم غیر از زبان فرانسوی، انگلیسی هم می‌داند. خیلی ابراز احساس کرد... گفت: عالی است. کار زیبایی ست. خیلی خوشم آمد و البته باید فرماندمون خوشش بیاید... دیدم یک مجریِ خارج نشینِ فارسی‌زبان، این اجرا را به تمسخر گرفته. و از نزدیک دیدم، در روز قدس، بزرگ و کوچکِ ایران‌نشینِ فارسی زبان، سر هر چهارراه، از آخرین احساس قلب، این سرود را هم‌خوانی می‌کردند... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هزینه‌های زندگی معمولا رایج هست که ایرانی‌های داخل ایران از ایرانی‌های خارج از کشور می‌پرسند: چقدر حقوق می‌گیرید به یورو؟ و وقتی رقم را می شنوند با حسرت می‌گویند خوش به حالتون... اما کسی نمی‌پرسه اجاره خانه، انواع مالیات، پول آب و برق و گاز و اینترنت و حتی اشتراک تلویزیون، بیمه و هزینه حمل و نقل عمومی به چه شکل هست! چه در فرانسه، چه در هلند، دوستان زیادی را دیدم که زن و شوهر با هم کار می‌کردند که از پس هزینه‌های زندگی برآیند. نسبت افراد خوش درآمد که سالیان سال در خارج زندگی می‌کنند با عموم ایرانی‌هایی که با ویزای دانشجویی یا کار مهاجرت می‌کنند بسیار زیاد و متفاوت است. بارها شاهد ایرانی‌هایی بودم که برای صرفه‌جویی هزینه‌های زندگی، جابجا شده‌اند و به محله‌ای ارزان‌تر نقل مکان کرده‌اند تا از پس خرج و مخارج برآیند یا بتوانند صرفه‌جویی کنند. یا ایرانی‌هایی که در خانه‌های بسیار کوچک برای کاهش هزینه‌ها زندگی را سپری می‌کنند. متأسفانه افراد از حقایق زندگی خود در خارج کامل نمی‌گویند... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
داشتم یک سریال کره‌ای می‌دیدم. در یک قسمت نشان می‌دهد که تیم کهنه‌کار رقیب که در برابر یک تیم جوان، احساس شکست می‌کند، سراغ رسانه‌هایی می‌رود، که با ساختن اتهام و شایعه‌سازی رسانه‌‌ای آن‌ها را زمین بزنند. دیالوگ این صحنه برایم جالب بود. مرد رسانه‌ای می‌گوید: بلاخره زندگی ما هم با اتهام زدن به دیگران و رجزخونی می‌گذره. این صحنه را که دیدم یاد آن آقایی افتادم که اخیرا فیلمش در نت پخش شده که قیمت خوراکی‌ها را در آمریکا و ایران مقایسه می‌کند. و از این طریق کلی دنبال‌کننده جمع کرده است. حالا غیر از اینکه در حال خیانت است که دل و فکر مردم کشورش را خالی می‌کند، اما اگر افراد آگاهی داشته باشند می‌دانند که این مقایسه پر از اشکال است؛ اینکه فقط بیایی قیمت خورد و خوراک را مطرح کنی، ولی حرفی از هزینه‌های سنگین اجاره‌خانه‌ها، یا پول آب و برق و گاز آن، یا هزینه‌های تاکسی، یا مالیات ماهانه و سالانه، یا رقم عجیب بیمه و درمان آمریکا نزنی، چقدر غلط است. حتی رقم حقوقی که می‌گوید هم برای کارمند معمولی، ما در و ندیدیم. یا اصلا مقایسه تومان و دلار منطقی نیست. چون مردم در ایران به تومان خرج‌ می‌کنند. @ninfrance
کمبود روغن آفتابگردان در هلند بین دوستانی که در هلند روغن آفتابگردان، مصرف ثابت زندگیشان هست بحث هست که چه کنند. چون یا این نوع روغن نیست، یا بسیار گران شده. در اخبار دیدم که از تبعات جنگ اوکراین هست. چون بخش اعظم این روغن از اوکراین وارد می شده. در خبری که پیوندش را ارسال کرده ام کامل توضیح داده است که تا چند وقت دیگر کامل روغن آفتابگردان از دسترس خارج می شود. و مردم باید از روغن های جایگزین مانند کلزا و سویا و پالم استفاده کنند که اغلب گران تر است. در این میان برخی دست به احتکار زدند و به این خاطر در برخی از سوپرمارکت ها، مردم فقط مجاز به خرید یک بطری در یک زمان هستند. تاریخ این خبر برای ماه گذشته است و تیتر خبری دیگر برای دو ماه گذشته با این عنوان است:‌ روغن آفتابگردان ۴ تا ۶ هفته دیگر تمام می شود: یک مشکل بزرگ. https://www.rtlnieuws.nl/economie/artikel/5299914/zonnebloemolie-uit-oekraine-import-cbs-eu 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
تصویر فوق برای مراسم نیمه شعبان دوستان ایرانی و افغان و... در است. توفیق شیرینی بود که من هم دعوت شدم... بانوی ارائه دهنده به زبان فارسی و هلندی، امام زمان را به بچه‌ها می‌شناساند. بانویی دیگر کیک میلاد منجی عالم بشریت را آماده کرده بود که کام‌ها شیرین شود. آقایانی که تهیه تدارکات با ایشان بود... و خانواده‌ها که با اشتیاق فرزندان خود را با خود همراه کرده بودند که قلبشان با این امام غائبِ شاهدِ قیام‌کننده، پیوند بخورد... کجا؟ در هلند... ایران که جای خود دارد... حالا این رسانه‌های فارسی‌زبان، کلا در عالم خود سیر می‌کنند و این روزها، با هر موج محکم اجرای سرود ، از هر تیپ و ظاهر و کودک و نوجوان و بزرگسالی، از هر زن و مردی، از هر جای این کره‌ی خاکی، سیلی حقیقت می‌خورند... چیزی به ظهور و قیام نمانده... اقبال جهانی یک سرود، با تسخیر قلب‌ها، گواه این حقیقت روشن تر از خورشید است... 🌸مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
؛ اصل این کتاب سال ۱۹۹۲ نوشته شده و در ایران سال ۱۹۹۴ ترجمه شده. این سرعت ترجمه در آن زمان خیلی ارزشمند است! به تاریخ ما چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۷۳ انجام شده. من آن زمان تقریبا ۱۰ ساله بودم. ۱۰ سال بعد، دانشجوی مقطع کارشناسی در رشته علوم اجتماعی بودم. ۱۰ سال از نشر این کتاب در کشورم ایران می گذشت اما حتی یکی از اساتید ما در آن ۴ سال، که انواع اقسام کتب خارجی مرتبط با جامعه شناسی و فرهنگ و رسانه را خواندیم، این کتاب را به ما پیشنهاد نداد! ۱۰ سال و اندی دیگر گذشت و باز هم من جایی اثری یا نامی از این کتاب ندیدم و نشنیدم. تا اینکه گویی خود خداوند تقدیر کرد که باید این کتاب را بخوانم... در رفت و آمدهای بین ایران و فرانسه در دیدار با یکی از اساتید فرهنگی ایران، بر اساس بیان دغدغه هایم درباره کشورم ایران، ایشان به من این کتاب و کتاب دیگری از این نویسنده که یک استاد دانشگاه و جامعه شناس آمریکایی بود را معرفی و تاکید به خواندن کرد. این کتاب شرح تاریخ فرهنگی آمریکا از ظهور صنعت چاپ تا ظهور تکنولوژی‌های رسانه‌ای بود... ادامه دارد. 🌸 یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance @manebabarname
قسمت دوم وقتی استاد از اهمیت و ضرورت خواندن این دو کتاب برایم گفت؛ سریع نام‌شان را کنار کاغذی که نکات صحبت‌های ایشان را می‌نوشتم برای خود یادداشت کردم. تکنوپولی از قدرت تأثیر رسانه با گردانندگان آن، بر ذهن و فکر و روان مردم می‌گوید، که کار را به تسلیم فرهنگ و دین در آمریکا رسانده است. و البته این یک فرایند مشخصی بوده است که مهد آن به دلیل ظهور تکنولوژی رسانه در این کشور بوده است. روزها گذشت و این جلسه فراموشم شده بود تا با بازخوانی آن یادداشت، باز با نام این کتب مواجه شدم. اینبار بلافاصله در نت جستجو کردم. تصور می‌کردم بعد این همه سال فایل پی‌دی‌اف این کتاب در نت باشد، اما نبود. جز چند صفحه و چند مطلب بسیار محدود چیزی نیافتم. و البته خوشبختانه سایت سفارش اینترنتی خرید این کتاب به شکل چاپی موجود بود. بلافاصله با دوستم در ایران تماس گرفتم و درخواست کردم که این کتاب را برای من تهیه کند تا در سفر بعدی از او تحویل بگیرم. لطف او این کتب را به دست من رساند. و مطالعه آغاز گشت... توصیف حال و هیجانم کار سختی است. بیش از حد انتظارم کتاب عالی، سنگین و غنی بود. انقدر که تقریبا تمام خطوط کتاب را رنگی کرده‌ام و در بخش‌های زیادی از کتاب حاشیه نوشته‌ام. روزها به کتابخانه می‌رفتم، ولی بیش از چند صفحه نمی‌توانستم بخوانم. مابقی وقت به تفکر می‌گذشت و نوشتن نکاتی که به ذهن می‌آید... هرچند بسیار حسرت می‌خورم از دیر پیدا کردن این کتاب. هرچند بسیار افسوس می‌خورم از سطح اساتیدی که در برنامه‌ریزی درسی خود یا حداقل در حد پیشنهاد هم که شده، حتی یک نفر این کتاب را به ما معرفی نکرد. اما عمیقا و با بندبند وجودم خوشحالم که در هر حال امروز و شاید فی احسن تقویم من و این کتابها به هم رسیدیم و امیدوارم عنایت ویژه خداوند شامل حالم شود تا بتوانم در معرفی این کتاب بکوشم و تدریس و ساده سازی محتوای این کتاب را برای نوجوان، جوان و بزرگسال برای هر پدر و مادر دغدغه‌مندی، هر معلم و مربی و برای هر مدیر و سیاست‌گذاری ارائه کنم. تا ان‌شا‌الله راه رفته به سمت سقوط و فروپاشی دینی فرهنگی اولین قربانی این جهان یعنی آمریکا - به نقل از خود نویسنده این کتاب - شامل حال ما نشود. و البته به فقط این راضی نیستم و دغدغه دارم که با آموزش، نقاط ضعف جوامع امروزی را کاملا متوجه شویم و با همه وجود مانع ایجاد این ضعف به شکل کشنده برای نسل امروز کشور خود شویم. چرا که ما در حال تربیت و کادرسازی هستیم و این آینده سازان عصر آخرالزمان باید از بیماری همه‌گیر این عصر، در امان بمانند. پس ما در این دورهٔ آموزشی صرفا آسیب شناسی نمی‌کنیم که پرهیز کنیم. ما یاد می‌گیریم که چگونه خود را بیمه کنیم. چگونه خود را قوی کنیم و چگونه خود را در همین میدان آلوده شده، سلامت نگه داریم. به پیش ببریم و حتی ورق را برگردانیم. عصر ما عصر ظهور مردان و زنان سالم و سلامتی است که از دل دنیای بیمار شده جهانی قیام می‌کنند و نفر به نفر به نجات مردم این جهان اقدام می‌کنند. عصر ما عصر خروج انسان‌ها از ظلمات ساخته و پرداخته شده با تکنولوژی رسانه‌ها به سمت نور معنویت و تعالی و استفاده صحیح از یک تکنیک است. عصر ما عصر بیدار کردن مردم از هیپنوتیزمی است که در آن مات و متحیر شده‌اند و ربات‌وار از یک فرایند دیکته شده، پیروی می‌کنند. خروجی این مطالعات و تحقیقات یکساله، به علاوه تجربه زندگی در غرب و مشاهداتم، بازخوانی این کتاب با ارائه مصادیق مرتبط با کشور خودمان است. به زودی پوستر این دوره آموزشی را در کانال قرار خواهم داد. ان‌شاء‌الله 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance @manebabarname
خبری شوک‌آور و غم‌انگیز، از نبود امنیت جسمی و روحی زنان در که توسط یک شبکه خبری پوشش داده شده، خواندم. در این خبر با جزئیاتی دردآور توضیح می‌دهد، زنان زیادی از تعدی و تجاوز پزشک متخصص زنان، به خود، شکایت به دادگاه بردند... (یکی از صدها عوارض تبلیغ و القای میل به همجنس در رسانه‌هاشون...) از جمله راه‌حل‌های پیشنهادی که به زنان فرانسوی ارائه شده این است که زنان با یک همراه، به پزشک زنان مراجعه کنند! و از ترس این موضوع درمان خود را به تعویق نیندازند... پیوند خبر: https://nos.nl/l/2406283 📌از این پس جدی‌تر از واقعیتِ وضعیتِ زندگی و امنیت زنان در غرب خواهم گفت. توضیح در ادامه خواهد آمد... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
وقتی مطلب فوق که درباره آزار و اذیت ها و تجاوزات جنسی متخصصان زن به زنان بیمار در فرانسه است را گذاشتم، دوستی پیام دادند که با نشر این مطلب برخی دوستانشان گفته اند که این تجاوز الزاما تجاوز جنسی نیست که ما فکر می کنیم. لمس یا متلک هم شاملش می شود. غیر این که متاسف میشوم از این پاسخ ها. که باز هم مغز برخی افراد در مسیر تطهیر حوادث غرب است که خود مردمش از آن در عذاب هستند. و اینکه سعی در تقلیل حادثه می‌کنند، در حالی که همین حدها هم که می‌گویند باز زشت و زننده است که توسط یک پزشک متعهد که بیمار به او اعتماد کرده انجام شود، نمی‌دانم بگویم خوشبختانه یا متاسفانه این خبرگزاری با جزئيات کامل معنی کلمه تجاوز را شرح داده و افراد آسیب دیده هم با جزئیاتی رنج‌آور بلاهایی که در اتاق پزشک بر سرشان آمده را تشریح کرده‌اند. من روی قرار دادن ترجمه متن این خبر را ندارم. اما امروز تکنولوژی در این بخش به کمک ما آمده و شما می‌توانید به راحتی با گوگل ترنسلیت کل متن را به فارسی برگردانید و از جزئيات این مشکل خجالت آور با خبر شوید. ترجمه بخش هایی از این خبر: در فرانسه در راستای جنبش me too بخش جدیدی درباره «متخصص زنان» مطرح شده. هزاران زن با داستان هایی مبنی بر تبعیض جنسی، سرکوب و حتی تجاوز جنسی توسط متخصصان زنان خود را مطرح کرده‌اند. بعد یک قربانی با جزئياتی شرم‌آور از تجربه اش می‌گوید و در ادامه، خبر می‌گوید زنان تجارب ناراحت کننده خود را به انجمن قربانیان گزارش می‌دهند و رئیس این انجمن می‌گوید که ماهی ۲۰۰ شکایت در این خصوص داریم... بعد مجدد از تجربه یک زن که خودش را معرفی کرده و از حال بدش که بعد آن نیاز به مراجعه به روانشناس پیدا کرده اما به پلیس هم شکایت کرده می‌گوید. بعد آن ۶ زن در پاریس تصمیم به شکایت گرفتند که حتی پزشک متخصص مشکوک به تجاوز به یک نوجوان ۱۵ ساله بوده است... بعد خیلی شفاف معنای تجاوز جنسی را در قانون فرانسه توضیح می دهد که به چه معناست که من روی نوشتن آن را ندارم و خودتان بخوانید. بعد توضیح می دهد که موارد مشابه بسیار زیاد شده که دیگر عنوان موردی را نمی توان روی آن گذاشت. لذا از دولت خواسته شده که رسما وارد قضیه شود. حالا منشوری طراحی کرده اند که در اتاق انتظار کلینیک ها نصب شود... که یکی از موارد آن این است که با یک همراه به پزشک مراجعه شود! یعنی یک خانم برای مراجعه به یک پزشک خانم با خود همراه ببرد... و مشاوران احساس نگرانی می کنند که زنان بخاطر مطلع شدن از این حوادث از ترس به پزشک مراجعه نکنند و مصاحبه با خانمی انجام شده که نیاز به مراجعه به پزشک دارد اما نمی داند به کدام پزشک اعتماد کند... او می گوید من اگر این بار بخواهم به پزشک مراجعه کنم تنها نمی روم و میخواهم کسی همراه من باشد. پیوند خبر: https://nos.nl/l/2406283 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
هیچ راهی جز شناخت «او» نیست... اگر قصد تحول بنیادین در این دنیا را داری... و یکی از بهترین این شناخت ها آشنایی با آثار این پدیده قرن است. انقدر سطح آثارش بالاست که برای درک و دریافت کامل آن باید آموزش دید. چون سطح های ما خیلی پایین آمده. ما اسیر محتواهای سطح پایینی در این دنیا هستیم. رسانه ها سطح فکری و افق دیدمان را به پایین ترین سطح ممکن رسانده اند. ساعت ها گشتن در بستری بنام اینستاگرام و تماشای هزاران تصویر سرگرم کننده. دنبال کردن هزاران شخصیت از درون خالی و فقط هیجان در جریان قرار گرفتن و خواندن هزاران خبری که دانستن و ندانستنش هیچ اثری بر پیشرفت و تعالی ما ندارد اگر نگوییم که اثر عکس دارد. اما او دنیای بزرگتری را به روی ما گشود... من او را در آثار بی نظیری مثل کتاب سه دیدار نادر ابراهیمی در دوران نوجوانی شناختم. نمی دانم چندبار این دو جلد را خوانده ام. من صحیفه او را که از پیش از سال ۱۳۴۲ آغاز می شود شروع به خواندن کردم و هر صفحه ای که می خواندم از این همه فهم و کمالات و انسانیت و شخصیت خودساخته متحیر می شدم و در دل آرزو می کردم که نسخه ای نه نزدیک به او اما حداقل ذره ای شبیه به او شوم. من دوست دارم این شخصیت بدون مثل و مانند قرن را به همه بخصوص نوجوانان و جوانان که زمان شکل گیری شخصیت ایشان و ساخته شدن سرنوشتشان هست آشنا کنم. توفیق زیادی در این زمینه نداشتم جز راه اندازی یک کانال @Chelhadisemam که در آن کتاب خاص اخلاقی ایشان را به زبان ساده (به اندازه اندکی که آموخته ام) برای علاقه مندان توضیح دهم. تصور کنید دنبال کننده یک بازیگر باشید چون فقط زیباست یا زیبا بازی می کند. همین. یا دنبال کننده چهره ای باشید که قدرت داشت به سمت رشد و تعالی جهانی را تکان بدهد و جوانان بیشماری بدون اینکه او را از نزدیک دیده باشند یا حتی در عصر و زمان او تنفس کرده باشند با شناخت او و شخصیتش و آثارش بهترین های عصر و زمان خود در همه ابعاد انسانی و الهی، سیاسی و اجتماعی و اخلاقی و دینی شوند. چقدر یک الگو می تواند جامع باشد؟ الگویی که در کنار جدیت سیاسی، دیوان شعر هم داشته باشد. شعرهایی عارفانه عاشقانه که حتی خواندن همین اثرش هم انسان را از زمین بکند و به آسمانیان پیوند زند. من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم همچو منصور خریدار سر دار شدم غم دلدار، فکنده است به جانم شرری که به جان آمدم و، شهرهٔ بازار شدم آرزوی من بالا بردن سطح فکر و عمق نگاه و قدرت حرکت میلیون ها نوجوان و جوانی است که می توانند با شناخت این شخصیت و آثار و آموزش های او تحول بنیادین در زندگی را تجربه کنند. نوجوان و جوانی که از این طریق می توانند سقف کوتاه و سطح پایین زندگی دنیایی ساخته و پرداخته شده توسط این رسانه ها و این فضاهای مجازی و ماهواره ها را بشکافند و طرحی نو در اندازند... سلام بر روح الله الموسوی الخمینی ابرمرد تاریخ و عصر و قرن ما 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
در راستای مطلب فوق که در خصوص کتاب نوشتم... این دوره توسط بنده برگزار می‌شود: 🔔بازخوانی کتاب (تسلیم فرهنگ به تکنولوژی) اثر نیل پستمن؛ جامعه شناس آمریکایی 📌این دوره ویژه سیاست گذاران و مدیران فرهنگی، معلمان و مربیان؛ و هر فرد دغدغه‌مندی است که تمایل به حفظ فرهنگ و رشد و تعالی خود، خانواده و جامعهٔ خود را دارد. 🔸مدرس: نرگس مهاجر 📣 شروع دوره اول در ۱۰ جلسه: تیرماه ۱۴۰۱ 💡برای دریافت اطلاعات بیشتر و ثبت نام به ادمین محترم مراجعه بفرمایید: 🔹ارتباط با ادمین جدید: @babarname_admin ✨✨✨✨✨ @manebabarname @ninfrance
«ظاهر همه چیز نیست؛ باور کنید! من یک مدل هستم...» جمله فوق عنوان یک سخنرانی است. دیدن این برنامه TED بسیار برایم جالب بود. سخنران یک خانم مدل آمریکایی است. کامرون راسل؛ با لباسی کوتاه و کفش های پاشنه بلند در صحنه حاضر می شود. بعد کفش هایش را در می آورد. یک بلیز آستین بلند و یک دامن بلند می پوشد و شروع به صحبت می کند. او می گوید قصد دارد صادقانه از حرفه اش بگوید: متن زیر بخش هایی از ترجمه صحبت های اوست: «در چند قرن گذشته زیبائی را تنها به عنوان سلامتی و جوانی و تقارن طبیعی که باید آن را تحسین کنیم ، تعریف نکرده‌ایم، بلکه بلندی قد، لاغری اندام، ظرافت زنانه و پوست سفید را هم به آن اضافه کردیم. و این میراثی بود که برای من ایجاد شده بود، من آن را به دست نیاورده بودم. زیبایی ژنتیک است و میراثی است که من از آن استفاده مالی کرده‌ام. « وقتی که برای این سخنرانی تحقیق می‌کردم، متوجه شدم که از بین دختر بچه های ۱۳ ساله‌ای که در ایالت متحده هستند، ۵۳ درصد آنها از بدن‌ها و هیکل‌های خودشون خوششون نمیاد، و این عدد تا سن ۱۷ سالگی آنها به ۷۸ درصد می‌رسد. سوال بعدی که مردم همیشه از من می‌پرسند این هست که "آیا همه عکس‌ها رو روتوش می‌کنند؟" بله، تقریبا تمام عکس‌ها رو روتوش می‌کنند، ولی این فقط بخش کوچیکی از اتفاقاتی است که می‌افته. این عکس ها ساخته شده اند ، و ساخته هایی که توسط افراد حرفه ایی بوجود اومدند، توسط طراحان مو و هنرمندان گریم و آرایش، عکاس ها و متخصصان و تمام دستیارانشان، و قبل از تولید و بعد از تولید، و بالاخره این را ساختند. این من نیستم. ( او تصاویر ساده ای از خود نشان می دهد و می گوید این من واقعی است نه اون چیزی که رو جلد مجله ها می بینید.) سوالی که مردم از من می‌پرسند این هست که، "مدل بودن چه حسی داره؟" و جوابی که منتظرش هستند این هست که، "اگر یک کمی لاغرتر باشید و موهای براق‌تر داشته باشید، خیلی خوشحال و خوشبخت می‌شوید." و ما وقتی که پشت صحنه هستیم، معمولا جوابی می‌دهیم که شاید اینطور هم به نظر برسد. می‌گویم که "سفر کردن خیلی شگفت انگیزه، و کار کردن با افراد مبتکر، با انگیزه، و مشتاق خیلی شگفت انگیزه." و همه اینها واقعیت دارند، اما فقط نیمی از داستان هستند، بخاطر اینکه چیزهائی که من جلوی دوربین نمی گویم، و من هیچوقت جلوی دوربین نگفتم، این هست که " اعتماد به نفسم پائین هست". و اعتماد به نفسم به این دلیل پائین هست که باید هر روز به این فکر کنم که چه شکلی هستم. و آیا هیچگاه با خودتون به این فکر افتادید که "اگر ران‌های لاغرتر و موهای براق تر داشتم، آیا خوشحال‌تر می‌شدم؟" فقط باید با یه گروه مدل آشنا بشوید، بخاطر اینکه اونها لاغرترین ران‌ها و براق‌ترین موها و باحالترین لباس ها رو دارند، و شاید از نظر فیزیکی، اونها بی اعتماد به نفس ترین زنهای روی زمین باشند...» به دلیل برخی تصاویر نامناسب مدل، ترجیح دادم فیلم را در کانال قرار ندهم. پیوند ویدئو: https://www.ted.com/talks/cameron_russell_looks_aren_t_everything_believe_me_i_m_a_model/transcript 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
ضربه خوردن از بیخبری... خیلی از مردم ایران از حقایق زندگی مردم دنیا به درستی مطلع نیستند. و از آنجا که بیشترین راههای کسب اطلاع از دنیای بیرون از ایران توسط رسانه های فارسی زبان است که همه هم و غم خود را به تضعیف و تخریب کشور خودشان ایران قرار دادند و البته این شغلشان است، یعنی از این طریق ارتزاق می کنند و حقوق دریافت می کنند و به این شکل زندگی را در خارج از وطن خود سپری می کنند، معمولا اطلاعات ناقص یا غلطی دارند. من معتقدم همه انسانهای متعهد ساکن خارج باید پرده از روی حقایق بردارند و همه از تجارب واقعی خود بنویسند. دیدم کانالی دیگر چند روز پیش این مطلب را به اشتراک گذاشته بود که برایم جالب بود و من هم تجربه اش را به سبک های دیگر داشته ام: «صربستان با دوستمون که ۳۸ سالشه و اهل صربستانه صحبت می کردم. برای یک سفر کوتاه به هلند اومده بود. میگفت از ۶ سالگی (یعنی از ۳۲ سال پیش تا الان) که یادم میاد یا در جنگ بودیم یا قحطی بود یا مدارس تعطیل بود. هر بار جنگ می شد یه قسمت از کشورمون رو جدا می کردن. یه بار جنگ شد کرواسی جدا شد بعد جنگ شد اسلوانی جدا شد بعد بوسنی جدا شد بعد مقدونیه جدا شد بعد کزوو جدا شد الان شدیم یه کشور ۹ ملیون نفره . هنوز سر جدایی یه بخشی از جنوب کشور با مونتنگرو درگیری و اختلاف داریم آمریکا روی سرمون بمب می ریخت میگفت میخوام دموکراسی براتون بیارم یا جنگ بود مدرسه ها تعطیل میشد یا نظامی ها در مدرسه مستقر میشدن مدرسه تعطیل می شد گاهی قحطی می شد. مثلا بنزین رو با قوطی نوشابه تو سوپرمارکت ها میفروختن. یه بار ماشینمو دزدیدن بعد که گشتیم دیدیم یه کمی اونورتر تو خیابون ولش کردن رفتن چون بنزین کم بود تو ماشین و اونا هم نتونستن بنزین پیدا کنن که بریزن توماشین ببرنش. الان هم چون تنها کشور اروپایی هستیم که جنگ روسیه رو رسما محکوم نکردیم مرتبا بمب گذاری میشه و مدارس رو تهدید به بمب گذاری می کنن و مرتبا تعطیل میشه بعد از مدتها پست نزاشتن، دلم نیومد از این یکی بگذرم.» @MojtabaInFrance 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
خورشید مقدس... در خاطرم هست از فیلمی که یک گروه تروریستی ابتدا سجاده پهن می‌کنند، نماز می‌خوانند و بعد عملیات تروریستی خود را انجام می‌دهند. یک از تصاویر رایج در برخی فیلمهای هالیوودی، که در مسیر تخریب دین اسلام و مسلمانان ساخته می‌شود، نمایش یک فرد تروریست است که مسلمان است و حتی پیش از عمل ترور، عبادت می‌کند. یعنی از بین جمعیت میلیاردی مسلمانان که در میانشان پر هستند انسانهای والا مقامی که در همین مسیر دین و عبودیت، به بالاترین درجات انسانی و الهی می‌رسند و زمین و زمان از وجود پر برکتشان بهره‌مند می‌شوند. قلب و فکر سیاه شدهٔ برخی، مأمور به ساخت چنین فیلم هایی می‌شود. به نظر، فیلم اخیرِ خارج رفته و جایزه گرفته هم با این تقلید کورکورانه ساخته شده است. یک تکرار بسیار واضح از سبک تخریب دین و ایمان و مقدسات انسان‌ها به بهانهٔ به تصویر کشیدن یک واقعیت. به بهانٔه آسیب شناسی... در آيات ۱۲۵ و ۱۲۶ سوره طه آمده است که برخی در روز حساب، کور محشور می‌شوند و وقتی می‌پرسد که خدایا چرا نابینا محشورم کردی، در حالی که در دنیا چشم داشتم! خطاب می شود: همان طور که در دنیا نشانه‌های من مقابل تو آمد و تو توجه نکردی، امروز هم به تو توجه نمی شود. یعنی در دنیا هم در واقع کور بودی و حق و زیبایی‌هایش را ندیدی... از میان میلیون‌ها میلیون زائری که عاشقانه گرد ضریح و حرم هشتمین امام و راهنمای خود می‌گردند. از میان میلیون‌ها میلیون بار، اتصال معنوی و هدایت و تعالی روحی که برای انسان‌ها، در وصل به این منبع نور حاصل می‌شود. از بین هزاران هزار کتاب که از کرامات معنوی و اثبات شدهٔ این امام مقدسی که می‌شنود و می‌بیند، در هدایت و شفا در دسترس هست، کسانی هستند که کور باشند و اینها را نبینند و قدرت درک و ارتباط نداشته باشند و بجای امکان ساخت هزاران هزار فیلم معنوی و نورانی که دستگیر و امید بخش بشریت باشد به سمت تعالی و رشد و حرکت، فیلمی از یک تک نفر آدم بسازند که مثلا گرایش به دین و مذهب داشته و دست به گناه و جنایت زده است. باید اندیشید که چقدر سیاهی لازم است که این بهشت نورانی و پر عطر و شفا بخش، ارض مقدسی که ذکر شده قطعه‌ای از بهشت خداست،‌ این مرکز و پایتخت معنوی ایران، و آن صحن و سرا و آن کوچه های ملکوتی متصل به این منبع نور در چشمان سمی شدهٔ برخی بشود تارهای عنکبوت... من شنیده بودم که قلب انسانها می‌تواند بر اساس خطا و گناه زیاد و فراموشی حق، واژگون شود و همه چیز را برعکس درک و دریافت کند. مثلا اگر بوی تعفن به مشامش برسد بگوید به به و احساس لذت کند و اگر بوی عطر و گلاب به او برسد حالش بد شود و نتواند تحمل کند... اما به چشم ندیده بودم. آن صحن و سرای نورانی و آن رواق ها و آن روزانه هزاران هزار نفری که با امام والامقام خود عهد انسانیت و معنویت و رشد می‌بندند و با یک زیارت مسیر زندگی خود را به سمت نور تغییر می‌دهند، در قلب واژگون شدهٔ برخی بشود تارهای عنکبوت... یادم از کسی آمد که از تمام معنویت و بهره‌های روحانی و فلسفه راهپیمایی اربعین، سر در زباله‌ها کرده بود و فیلم می‌گرفت و تجزیه و تحلیل می‌کرد و البته همزمان در همان لحظات روح انسان‌های زیادی در حال تعالی و به پرواز در آمدن و جذب منبع نور و پاکی شدن بود... امروز هم همزمان با تمام ساعاتی که این افراد این نوع فیلم نامه‌ها را می‌نویسند و بازی می‌کنند و در تعفن به وجود آمده غرق لذت می‌شوند و به دست علاقه‌مندان به این تعفن سازی درباره کشور و دینشان، هدیه دریافت می‌کنند و از حواشی روابط آلوده خود در عرصه سینما و بازیگری پرده‌برداری می‌کنند، ‌هر لحظه هزاران قلب آماده از راه دور و نزدیک در کوچه پس کوچه‌های متصل به آن منبع نور در آن صحن و سرا و در کمترین فاصله تا مزار شریفش، مطهر می‌شوند، بال می گیرند و پرواز می کنند، غرق نور و آرامش و حس خوشبختی می شوند و عاقبت‌بخیری دنیا و آخرت خود را به چنگ می آورند... خوشا به سعادت همهٔ کسانی که در این روز میلاد گِردَش می‌گردند... چه حال خوشی دارند... سلام بر آن خورشید مقدس، آن منبع نور و شعاع های نورانی‌اش، سلام بر امام رئوف. هشتمین امام و راهنمای ما به سمت همه خوبی‌ها، سلام بر او که پاک و مطهر زیست و تا امروز نجات بخش هزاران هزار انسان به سمت حیات پاک و مطهر بوده است... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
منزل دوست ایرانی در خارج وقتی وارد خانه شان شدم انگار وارد ایران شدم. پرده‌های ایرانی. فرش‌های سنتی ایرانی، دکور و وسایل ایرانی. با تعجب گفتم این‌ها رو از کجا پیدا کردین؟؟ گفت: همه رو از ایران آوردم... گفتم: چه همتی... گفت: پرده‌های اینجا که خیلی گرونه. اصلا نمی‌صرفه. فرش‌ ندارن اینا که. مبل هم دیگه مجبوری انتخاب کردیم... ساده و بی‌روح هست معمولا طرح مبل‌ها، چند جا گشتیم همه یه شکل... بعد شروع کرد از چیزهایی که با خودش بار کرده آورده می‌گفت: تا جزئی‌ترین خورد و خوراکی‌ها را هم از ایران آورده بود. هرچی رو دست می‌گذاشت می‌گفت این برای شیرازه... اصله... این برای اصفهانه... اصله... این مال مشهده... اصله... ناراحت بود شمعدونی‌هاش رو نتونسته بیاره... خندم گرفت... و البته ناراحت شدم... چون از اون خانواده‌ها بودن که همش ضعف می‌شمردن از ایران... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
واقعا فکر نمی‌کردم این توربین‌های بادی با این تعداد بالا در جاده‌های ایران هم باشه، وقتی در هلند می‌دیدم هست... حالا می‌بینم عینش در ایران هم هست. پر تعداد. اما نشون نمی‌دن. نه رسانه‌های خارجی، نه رسانه‌های فارسی زبان... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
نفرت از مظلوم... قبلا درباره فیلم زندگی مالکوم ایکس مطلب نوشته بودم. سیاه پوست آمریکایی که به اعتقاد خودش مثل یک حیوان زندگی می کرده و با آشنایی با معارف اسلام و عمل به احکام آن به تغییر و تحولی بزرگ دست پیدا می کند و از یک زندگی متعالی برخوردار می شود. در میان یادداشت هایی که از دیالوگهای فیلمِ ساخته شده درباره زندگی ایشان برای خودم نوشته بودم به چند سطر برخوردم که واقعا ارزش بازنشر دارد. ایشان به دلیل محبوبیت و شهرتی که بین سیاه پوستان آمریکا پیدا می کند و به دلیل گرایش پر سرعتی که با دعوت او به اسلام رو می آورند، طبق معمول و قاعده این دنیا حسادت ها شروع می شود. و پرچمدار هیزم در آتش این حسادت ها ریختن مثل همیشه رسانه های آلوده می شوند. با همین فشار رسانه ای و پرداختن به شایعات و دروغ های بزرگ، با تیترهای درشت، بین طرفداران مالکوم ایکس و رهبر دیگری از مسلمانان اختلاف ایجاد می شود که تلاش های مالکوم به نتیجه نمی رسد و بعد تهدیدات فراوان و دست برنداشتن ایشان از تبلیغ حقیقت اسلام و مبارزه با دولت آمریکا، در نهایت در یک جلسه سخنرانی ترور می شود و به شهادت می رسد... همین چند وقت پیش مستند غم انگیز دیگری درباره ایشان دیدم. مستندی از نقش رسانه ها در این اختلاف افکنی ها که چه فتنه بزرگی برای مالکوم ایکس دست و پا می کند... و البته که بعدا مشخص می شود که حق با او بوده است و خیلی ها تحت تاثیر تبلیغات و شایعات و رسانه ها خام شده بودند... یکی از دیالوگ های مالکوم ایکس خطاب به مردم این بود: « اگر مراقب نباشید، روزنامه ها با شما کاری خواهند کرد تا از کسانی که به آن ها ظلم شده متنفر باشید و به کسانی ظلم می کنند، عشق بورزید...» 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
دیگه به آمریکا بر نمی گردم... در هواپیما در مسیر ایران بودیم. یه خانم سن داری بود که به انگلیسی از من خواست جابجا شوم که صندلی کنارم بنشینه. حس کردم ایرانی هست اما ناخواسته من هم به انگلیسی پاسخ دادم. در طول سفر داشتم کتاب می خوندم. کتاب فارسی بود. یه دفعه برگشت و گفت شما ایرانی هستی؟ گفتم بله. حجاب نداشت. طبق معمول بخاطر حجابم گفت: فکر کردم عرب باشید یا ترک یا لبنانی... ببخشید... گفتم: نه خواهش می کنم. زیاد تجربه دارم و لبخند زدم. سر صحبت باز شد... از شرایطش در آمریکا گفت. سالهاست ساکن اونجاست. درس خونده. وضع نسبتا خوبی داره. کار می کنه و ... اما حالا از هیجان تصمیمش می گفت. چشماش برق می زد وقتی حرف می زد. من که هر بار در مسیر برگشت به ایران هستم خودم پر از ذوق هستم، ذوق او ذوق مرا چند چندان کرده بود. گفت: دارم بر می گردم ایران. دیگه طاقت موندن ندارم. به همسرم گفتم من دیگه بر نمی گردم. این همه سال در غربت زندگی کردم، درس خوندم، کار کردم، هیچ وقت کشور خودم نشد... می دونم سختی در ایران هست. اما فقط غربت رو باید تجربه کنه آدم که کشور خودش رو هرچی باشه بخواد...گفتم: خب بعد این همه سال فرزندانتون چی؟ گفت: دو پسر دارم. هر دو بزرگ شدن گفتن میخوایم بریم ایران زندگی کنیم! الان هم چند وقته برگشتن ایران. با دخترخانم هایی در ایران ازدواج کردند. نوه دارم... منم به همسرم گفتم دیگه تحمل اینجا برام خیلی سخت تر شده. می رم با پسرام زنگ می کنم. می گفت همسرم باور نمی کنه. بلیط رفت و برگشت برام گرفته. گفته طاقت نمیاری بر می گردی... اما من هرگز بر نمی گردم... خیلی با دل پر و شکسته اما در عین حال با هیجان و امید صحبت می کرد. نمی دونستم چی بگم. فقط مدام می گفتم حق دارید، حق دارید. درک می کنم... بهترین تقدیرات و خیرات روزیتون. اینا رو می گم. چون در رسانه های مدیریت شده از برگشت ها نمی گن. فقط از رفتن ها می گن... از این موارد خیلی زیاده که به مرور تجارب شخصی ام را از برگشت ها در کانال ارسال می کنم. 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
دختر مجرد تنها... اومد هلند، حالت توریستی. نقشه داشت. دیگه برنگشت. پناهنده شد. خیلی خوشحال بود. اما کم‌کم روی سخت زندگی خودش رو نشون داد. غیر از حواشی پناهندگی، یاد گرفتن یک زبان جدید با فشردگی برای پیدا کردن کار. پیگیری بانک و بیمه و اجاره خانه و... زمان گذشت و با هر سختی بود به موفقیت‌های خوبی در طول چند سال رسید. اما... بی‌اندازه دلتنگ خانواده می‌شد. حتی نتونست برای فوت پدر برگرده... می‌گفت: شب‌ها تو خیابون راه می‌رم و گریه می‌کنم... اما راهی برای دیدن خانوادش نداشت. چون پناهنده ویزای کشور خودش رو از دست می‌ده برای برگشت.(البته کشور مقصد اجازه نمی‌ده برگردند، چون برای گرفتن امکانات پناهندگی، ادعای خطر جانی یا سیاسی و... کردن، وگرنه مشکلی از طرف ایران برای پذیرششان نیست). زمان می‌گذشت. دیگه خونه داشت. کار داشت. پول داشت. به ثبات نسبی رسیده بود. اما دل و دماغ نداشت. می‌گفتیم خب به چیزی که میخواستی رسیدی دیگه.... چرا غمگینی هنوز؟ می‌گفت: چه فایده؟ وقتی کسی رو ندارم براش خرج کنم... نه دوستام هستن. نه برو بیای خانوادم. نه مهمونی‌های فامیلی. گفتم: اینجا دوستی پیدا نکردی؟ گفت: چرا. اما دوست‌های اینجا کجا، دوست‌های قدیمی ایرانم کجا... ............................ یکی بهم گفت: الکی نگید کسی رفاه خارج رو رها می‌کنه بر می‌گرده ایران... گفتم: اولا هرکس مهاجرت می‌کنه در رفاه نیست. سال‌ها زمان می‌بره برای برخی. اونم با تلاش شبانه روزی... دوما، شما ماهی تو آب هستید. داشته‌هاتون رو نمی‌بینید. نمی‌دونید همه چیز پول و ماشین و قدرت خرید بالا نیست... یه دختر مجرد ایرانی دیگه بود با گریه در فرانسه بهم می‌گفت: خسته شدمممم. خسته شدم که نه پدری هست نه همسری و باید تمام کارهای مردانه را هم خودم بکنم... چون نمی‌گن اینا رو، می‌گم... تو این سالها، با دانشجو و غیر دانشجوی ایرانی‌ زیادی صحبت کردم... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه، هلند و ایران @ninfrance
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی گفت قلیون کشیدن رو می‌خوان ممنوع کنند در ایران. (حالا فلسفه‌اش چیه؟ خطر شدیدی که برای سلامتی ریه و قلب ومغز نوجوانان و جوانان داره. که ظاهراً معادل ۱۷ نخ سیگار کشیدن در یک روز میشه). گفت: واقعا که! جوونا تو ایران هیچ تفریحی ندارن... دیگه یه قلیون هم نکشن چه کنن؟!...... این بخش گیشه اسنپ هست. با انواع تخفیفات. این مدت که ایرانم، تصادفی دیدم. از این حد تنوع مکان‌های تفریحی و ورزشی و سرگرمی با این کیفیت با خبر هستید؟ تنوعی که ما در غرب سراغ نداشتیم... نمی‌دونم واقعا چه کسانی چه جوری ایران رو معرفی کردند، اما بارها ازم پرسیدن تو ایران سینما هست؟ پارک دارید؟ رستوران وجود داره؟... متحیر میشن وقتی اینها رو بهشون نشون میدم. باور نمی‌کنن‌... 🌸 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 در فرانسه، هلند و ایران @ninfrance