eitaa logo
نیَّت
1.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
63 فایل
﴾﷽﴿ توان انسان به عیار نیت، همت، توکل و اعتماد او به خداست. تمرین کنیم نیت های پاک را و تجربه کنیم بهترین لذت عالم را #دغدغه‌های‌پاک #نیتهای‌خالص #شنبه‌های_ام‌البنینی #تربیت_مربی تبلیغ و تبادل نداریم @jamondeh135 https://eitaa.com/niyat135
مشاهده در ایتا
دانلود
12.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آنها که از پل صراط می‌گذرند قبلا از خیلی چیزها گذشته اند؛ باید بگذری تا بگذری ... 🌱 شهید ابراهیم همت @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
نیَّت
شروع شهد گیری سمنو ساعت ۲۲ امشب
نهضت زنان فاطمی ادامه دارد در این سه روز فاطمیه ایستگاه صلواتی روبروی امامزاده اسماعیل موکب حضرت رقیه سلام الله علیها منتظر کمک های شما هستم
  📚خاک‌های نرم کوشک ✍نویسنده: سعید عاکف 💚داستان چهل و دوم : حکم اعدام قسمت اول 🌹راوی : سرکار خانم سبک خیز خیلی محتاط بود . رعایت همه چیز را می‌کرد . هر وقت می‌خواست نوار گوش بدهد ، با چند تا از دوست‌های روحانی‌اش می‌آمد ؛ نوارهای حساسی بود از فرمایشات امام . ما اجاره نشین بودیم و زیرزمین خانه ، دستمان . صاحبخانه خودش طبقه بالا می‌نشست . عبدالحسین و رفقایش می‌رفتند توی اتاق عقبی . به من می‌گفت : هرکی در زد ، سریع خبر بدی که ضبط رو خاموش کنیم . اول‌ها که زیاد تو جریان کار نبودم ، می‌پرسیدم : چرا ؟ می‌گفت : این نوارها رو از هر کی بگیرن ، مجازات داره ، می‌برنش زندان. گاهی وقتها هم که اعلامیه ی جدیدی از امام می‌رسید ، با همان طلبه‌ها می‌رفت توی اتاق ، تا می‌توانستند ، از اعلامیه رونویسی می‌کردند . شبانه هم عبدالحسین می‌رفت این طرف و آن طرف پخششان می‌کرد . خیلی کم می‌خوابید ، همان کمش هم ساعت مشخصی نداشت . هیچ وقت بدون غسل شهادت پا از خانه بیرون نمی‌گذاشت . بنایی هم که می‌خواست برود ، با غسل شهادت می‌رفت . می‌گفت : اینجوری اگر اتفاقی هم بمیرم انشاالله اجر شهید را دارم . روزها کار و شب‌ها ، هم درس می‌خواند* ، هم اینکه شدید توی جریان انقلاب زحمت می‌کشید . یک شب یادم هست با همان طلبه‌ها آمد خانه . چند تا نوار همراهش بود . گفت : مال امامه ، تازه از پاریس اومده . طبق معمول رفتند توی اتاق و نشستند پای ضبط . کارشان تا ساعت یازده طول کشید . هنوز داشتند نوار گوش می‌دادند ، لامپ سردر حیاط روشن بود . زن صاحبخانه با هامان قرار و مدار گذاشته بود که هر شب ساعت ده ، آن لامپ را خاموش کنیم . زنِ عصبانی و بی‌ملاحظه‌ای بود . دلم شور این را می‌زد که سر و صداش در نیاید . توی حیاط را می‌پاییدم که یکهو سر و کله‌اش پیدا شد . راست رفت طرف کنتور برق . نه برد و نه آورد ، فیوز را زد بالا ! زود هم آمد دم زیرزمین و بنای غرغر کردن را گذاشت . گفت : شما می‌خواین تا صبح بشینین و هرجور نواری رو گوش کنین ؟! صداش بلند بود و نخراشیده . عبدالحسین رسید . گفت : مگه ما مزاحمتی داریم براتون، حاج خانم ؟! سرش را انداخته بود پایین و توی صورت او نگاه نمی‌کرد . زن صاحبخانه گفت : چه مزاحمتی از این بدتر ؟! فکر کردم شاید منظورش روشنایی لامپ سردر حیاط است . رفتم بیرون . گفتم : عیبی نداره ، ما فیوز را می‌زنیم بالا و این لامپ رو خاموش می‌کنیم . خواستم بروم پای کنتور ، نگذاشت . یک دفعه گفت : ما دیگه طاقت این کارهای شما را نداریم . گفتم : کدوم کارها ؟؟! گفت : همین که شما با شاه گرفتین . بند دلم انگار پاره شد . نمی‌دانم از کجا فهمیده بود موضوع را . عبدالحسین بهم گفت : بیا پایین . رفتیم تو ، در را بستیم و دیگر چیزی نگفتیم . 📍پاورقی : شهید برونسی مدت ۵ سال در کنار کار و زندگی ، درس حوزوی را هم تحصیل کرد. ادامه دارد... @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
گرامیداشت شهدای امنیت شهرستان شهریار و پنجمین سالگرد شهادت شهید امنیت " شهید مرتضی ابراهیمی " 🌷 📖 قاری : استاد مجتبی قد بیگی 🎼 روایتگر : سید ایمان یار احمدی 🎤 مداح : کربلایی محمد جواد سماوی زمان: جمعه ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت شروع مراسم : ۱۵:۰۰ مکان : مهدیه آستان مقدس امامزاده‌ اسماعیل(ع) شهرستان شهریار