eitaa logo
نیَّت
1.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.6هزار ویدیو
63 فایل
﴾﷽﴿ توان انسان به عیار نیت، همت، توکل و اعتماد او به خداست. تمرین کنیم نیت های پاک را و تجربه کنیم بهترین لذت عالم را #دغدغه‌های‌پاک #نیتهای‌خالص #شنبه‌های_ام‌البنینی #تربیت_مربی تبلیغ و تبادل نداریم @jamondeh135 https://eitaa.com/niyat135
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانات ناب و تامل‌برانگیز امام‌خامنه‌ای در ۹دی۱۳۸۸ با اصحاب رسانه 🔹می‌توان یک امیرالمؤمنینی را با آن مقام قدس و عظمت معنوی، در نزد عده‌ای بعنوان یک بی‌نماز معرفی کرد؛ درحالیکه آن وقت نه اینترنت بوده، نه ماهواره و نه شیوه‌های ارتباطاتی مدرن امروزی!
  📚خاک‌های نرم کوشک ✍نویسنده: سعید عاکف 💚داستان هشتاد و هفت : عشق به فرزند قسمت اول 🌹راوی : حجت الاسلام محمدرضا رضائی هر دو ساکن مشهد شده بودیم و هر دو هم درگیر مسائل انقلاب بودیم . رو همین حساب ، خانه ی آنها زیاد رفت و آمد، داشتم . یکی از فامیل‌های آقای برونسی ، یک جوان دبیرستانی بود ، به اسم عباس اکبری . یک روز آمد پیشم . از حال و هواش معلوم بود ، موضوع مهمی را می‌خواهد بگوید. سلام کرد و نکرده ، با تعجب گفت : من نمی‌دونستم اوستا عبدالحسین تا این حد شما رو دوست داشته باشه! حرفش برام غیر منتظره بود . کنجکاو شدم بدانم جریان چیست . پرسیدم : چطور ؟ گفت : همین که شما خونه ی اونها زیاد رفت و آمد داری ، خیلی از قوم و خویش ها راضی نیستند . تا اون موقع همچین چیزی رو نمی‌دانستم . با چشم‌های گرد شده ام پرسیدم : چرا ؟ گفت : رو حساب همین مسائل سیاسی و مثلاً زندان رفتن اوستا عبدالحسین و از اینجور حرفها . گفتم : حتما اینها رو از چشم من می‌بینن ؟ گفت : خب بله دیگه . لبخندی زدم و گفتم : بنده‌های خدا نمی‌دونن که من اگه در خدمت به انقلاب توفیقی هم دارم ، مدیون آقای برونسی هستم . مکث کردم و پی صحبت ، با خونسردی پرسیدم : حالا کدوم قوم و خویش ها راضی هستند ؟ اسم بعضی ها رو برد ؛ نزدیک‌ترین افراد بودن به آقای برونسی . ادامه داد : دیروز که اونجا بودم ، همشون اومده بودن اتمام حجت کنن . پرسیدم چه اتمام حجتی ؟ گفت : پا توی یک کفش کرده بودن و می‌گفتن : از این به بعد اگه رضایی بخواد بیاد خونه ی تو ، دیگه ما اینجا نمیایم ‌ دستی به محاسنم کشیدم . سرم رو بالا پایین تکان دادم و ناباورانه گفتم : ادامه دارد ... @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
چه‌ خوش‌ آن‌ نَفَسی‌ که‌ به‌ مَحرم‌ِ دل بنشینم‌ و تازه‌ کنم‌ غم‌ِ دل اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
چیزی‌ که‌ کمیَّت‌ها‌ را‌تبدیل‌ به‌ کیفیت‌ها می‌کند، صفتِ‌ صابر‌بودن‌ است...! (شھید‌عبدالحمید‌دیالمه) صابر = صاحب شکیبایی و صبر اونم صبری بی چون و چرا 🌱 @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
نیَّت
چیزی‌ که‌ کمیَّت‌ها‌ را‌تبدیل‌ به‌ کیفیت‌ها می‌کند، صفتِ‌ صابر‌بودن‌ است...! (شھید‌عبدالحمید‌دیالمه)
. گفتی نتیجه صبر پیروزی است تنها دلخوشی من تویی ای وعده دهنده ای که خلف وعده نمیکنی... کاش میشد بغلم کنی بیشتر ای اله من
  📚خاک‌های نرم کوشک ✍نویسنده: سعید عاکف 💚داستان هشتاد و هشت : عشق به فرزند قسمت دوم 🌹راوی :حجت الاسلام محمدرضا رضایی عجب ! بعدش پرسیدم : خب آقای برونسی چی گفت ؟ گفت : اولش خیلی حرف زد و اونا رو نصیحت کرد ، ولی وقتی دید که از خر شیطون پایین نمیان ، همچین جدی و خاطر جمع ، به همه شون گفت : من از یک یک شما می‌گذرم و از رضایی نه . اصلاً همه ماتشون برد . اوستا عبدالحسین هم شاید برای اینکه شوکّه نشن ، گفت : آقای رضایی داره به انقلاب خدمت می‌کنه و دوستی ما به خاطر خداست . از علاقه ی او به خودم خبر داشتم ، ولی دیگر نمی‌دانستم تا این حد زیاد باشد . چند روزی از آن ماجرا گذشت . حسن آن وقت‌ها هنوز دبستان نمی‌رفت . یک روز داشت با بچه‌ای که هم سن و سال خودش بود ، بازی می‌کرد . نمی‌دانم چه کار کرد که صدای جیغ و داد بچه بلند شد . رفتم جلو ، دست حسن را گرفتم آوردم این طرف . برای خالی نبودن عریضه ، یکی دو تا هم خیلی آهسته ، زدم پشت کله ش . او هم کوتاهی نکرده و یک دفعه زد زیر گریه . دستش را از دستم کشید بیرون و دوید توی خانه . از گریه افتادنش ، خودم هم ناراحت شده بودم ، ولی دیگر کاری نمی‌شد کرد . چند لحظه بعد ، آقای برونسی با حسن آمد بیرون . انتظار داشتم مثل همیشه ، با قیافه ی خندان ببینمش ، ولی ناراحت بود . یعنی نه لبخندی به لبش بود و نه هم به من نگاه می‌کرد ، یک برخورد بی‌سابقه . آمد یکی دو قدمی ام ایستاد . انگار می‌خواست چیزی بگوید ، ولی ملاحظه کرد . نگاهش را دوخت به زمین . بالاخره به حرف آمد و با لحنی بین حالت جدی و نیمه جدی ، گفت : کسی حق نداره دست رو بچه ی من بلند کنه ! یک آن جا خوردم . با آن همه عشق و علاقه‌ای که به من داشت ، این حرف ازش بعید بود . از دستش حتی ناراحت هم شدم . بعداً که احساسات را کنار گذاشتم و منطقی به قضیه نگاه کردم ، دیدم تا چه اندازه بچه‌هایش را دوست دارد. ادامه دارد ... @niyat135 | نـِــــیَّــــ۱۳۵ــــت
جهاد ادامه دارد
7.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاربر عرب نوشته بود: چهره واقعی عربستان این هست در کوچه‌های ریاض و مکه؛ نه کنسرت جنیفر و کامیلا کبیو که با پول تاجران نفت بود @niyat135