eitaa logo
نو نگاه
118 دنبال‌کننده
43 عکس
14 ویدیو
5 فایل
و نو نگاه ... محلی برای تفکر وشاید نگاه های نو مهرداد مطلب زاده طلبه سطح ۴ حوزه علمیه قم دکتری مدیریت راهبردی فرهنگ مدیر اندیشکده مرآت کارشناسی ارشد CMBA @Motallebzadeh جستاری در حوزه های: دین فرهنگ مدیریت
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم آدم‌ها کسانی‌اند که تعریف آدم بودن را به آنچه هستند تقلیل داده‌اند من نمی‌خواهم مثل آنها باشم آدم‌ها به اصطلاح همان کسانی‌اند که زندگی این چند روزه دنیا را جدی گرفتند و برای آن می‌جنگند آدم‌های عاقل، با هوش و بادرایت که گمان می‌کنند تا ابد در این کره خاکی زندگی خواهند کرد. دیوانه بودن که دلیل نمی‌خواهد. اصلاً دیوانه کیست؟ و عاقل کیست ؟ اگر عقل آن است که عشق را پس می‌زند و طراوت هستی را از صفحه وجود انسان می‌زداید همان بهتر که نباشد و تو را دیوانه بخوانند. اگر دیوانگی نداشتنِ آن عقلی است که به وسیله آن برای حفظ خودت دست درازی به هویت دیگران کنی من از همه دیوانه‌ترم. اگر جنون ، آن بومی است که عشق در آن نقاشی می‌شود بگذار که عالمی مرا دیوانه بخوانند. من خسته بودم از مردمانی که درکشان به چشمشان و فهمشان و قضاوتشان به گشادی جیبشان بود لباس پاره‌ای بر تن کردم و دارایی‌ام را رها و آواره ی بین الحرمین کربلای معلی شده بودم. برای آنکه عاقلان سراغت نیایند لبت را کج می‌کنی کمی صدایت را تغییر می‌دهی... آدم ها مزاحم طلوع عشق از پسِ قله‌های هستی ات می‌شوند آن کس که در این دنیا خام بماند و عشق جانش را به آتش نکشد تخم آدمیت در وجودش رشد نکرده است آدم آن است که در دیوانگی به مردانگی رسیده باشد نه در خیال آدمیت حیوانی باشد که در پندارهایش صبح را به شب می‌رساند و شب را به صبح. تراوش‌های قلب‌هایتان را می‌بینم؛ افکار کودکانه‌تان؛ شهواتی که در پیش چشمانتان تا عمیق‌ترین سیاه‌چاله‌های مغزهایتان رسوخ کرده است صدای زمزمه‌های خودخواهی و خودپنداری‌تان، گوش قلبم را که سال‌هاست در این شهر رو به امواجی از عوالم غیبی باز شده مجروح و زخم آلود کرده است. ادامه دارد 📚 گوشه ای از کتاب کهشکان نیستی فصل چهلم لینک نو نگاه : https://eitaa.com/no_negah
بسم الله الرحمن الرحیم آدم‌ها کسانی‌اند که تعریف آدم بودن را به آنچه هستند تقلیل داده‌اند من نمی‌خواهم مثل آنها باشم آدم‌ها به اصطلاح همان کسانی‌اند که زندگی این چند روزه دنیا را جدی گرفتند و برای آن می‌جنگند آدم‌های عاقل، با هوش و بادرایت که گمان می‌کنند تا ابد در این کره خاکی زندگی خواهند کرد. دیوانه بودن که دلیل نمی‌خواهد. اصلاً دیوانه کیست؟ و عاقل کیست ؟ اگر عقل آن است که عشق را پس می‌زند و طراوت هستی را از صفحه وجود انسان می‌زداید همان بهتر که نباشد و تو را دیوانه بخوانند. اگر دیوانگی نداشتنِ آن عقلی است که به وسیله آن برای حفظ خودت دست درازی به هویت دیگران کنی من از همه دیوانه‌ترم. اگر جنون ، آن بومی است که عشق در آن نقاشی می‌شود بگذار که عالمی مرا دیوانه بخوانند. من خسته بودم از مردمانی که درکشان به چشمشان و فهمشان و قضاوتشان به گشادی جیبشان بود لباس پاره‌ای بر تن کردم و دارایی‌ام را رها و آواره ی بین الحرمین کربلای معلی شده بودم. برای آنکه عاقلان سراغت نیایند لبت را کج می‌کنی کمی صدایت را تغییر می‌دهی... آدم ها مزاحم طلوع عشق از پسِ قله‌های هستی ات می‌شوند آن کس که در این دنیا خام بماند و عشق جانش را به آتش نکشد تخم آدمیت در وجودش رشد نکرده است آدم آن است که در دیوانگی به مردانگی رسیده باشد نه در خیال آدمیت حیوانی باشد که در پندارهایش صبح را به شب می‌رساند و شب را به صبح. تراوش‌های قلب‌هایتان را می‌بینم؛ افکار کودکانه‌تان؛ شهواتی که در پیش چشمانتان تا عمیق‌ترین سیاه‌چاله‌های مغزهایتان رسوخ کرده است صدای زمزمه‌های خودخواهی و خودپنداری‌تان، گوش قلبم را که سال‌هاست در این شهر رو به امواجی از عوالم غیبی باز شده مجروح و زخم آلود کرده است. ادامه دارد 📚 گوشه ای از کتاب کهشکان نیستی فصل چهلم لینک نو نگاه : https://eitaa.com/no_negah