اولین اسمی که اومد رو لبم.mp3
1.87M
#شور_سرود_پایانی_هیئت
#آرمان
#الداغی
#زن_عفاف
#امام_زمان
شماره 719
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
اولین اسمی که اومد رو لبم
قبل بابا گفتنم اسم تو بود
اولین اشکی که اومد تو چشام
واسه زخمی بودنِ جسم تو بود
حالا یه عمره شب به شب
گوشه نشین روضه تم
از روضه دیدم معجزه صد موعظه
حاجت گرفتم از علم
▪️ای اعجاز بی مَثَل یا ثارالله
▪️ای شیرین تر از عسل یا ثارالله
جا نمونیم از هوای عاشقی
خوش به حال هر کسی پر باز کرد
میشه تو این دوره از اصحاب بود
میشه مثل آرمان پرواز کرد
باید بمونیم پای دین
بی شاید و اما اگه
هستیم طرفدار ولی سید علی
تا وقتی، که خون تو رگه
▪️ای که تویی فدای دین یا ثارالله
▪️یابن امیرالمومنین یا ثارالله
پای غیرت باید از خون هم گذشت
باید از جون بود خاطرخواه تو
تو شهید امر به معروفی و
باید الداغی بشیم تو راه تو
زن یعنی حُجب فاطمی
زندگی با نور حیا
آزادی یعنی حُر بشیم
از بند نفس، مثل شهید کربلا
▪️ای عشق الی الابد یا ثارالله
▪️یا غیرت الله مدد یا ثارالله
آخر این قصه شیرینه چقدر
زندگی کابوسِ منهای ظهور
توی بازار کساد شرک و شک
پشت ما گرمِ به فردای ظهور
اَینَ الشُموسُ الطّالِعَه
خورشید عمر ما بیا
اَینَ مُعِزُ الاَولیا
نور خدا آقا بیا آقا بیا
▪️ذکر لب جن و ملک یا مولانا
▪️عجل الله فرجک یا مولانا
شاعر:محمد کاظمی نیا
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
راهیان کربلا آمدند شام بلا.mp3
1.32M
#ورود_کاروان
#شام
#حضرت_زینب
#سبک_با_نوای_کاروان
شماره 720
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
راهیان کربلا
آمدند شام بلا
از آن همه کینه،دل ها همه خون است
زینب غمدیده،افسرده محزون است
▪️امان ز شهر شام
بی قراران حسین
پرده داران حسین
در انتظارند در دروازه ی ساعات
طفلان بی بابا، با عمه ی سادات
▪️امان ز شهر شام
کرده مردم ازدحام
جای عرض احترام
مردم شهر شام،شد کارشان دشنام
سنگ می زدند از کین،آن جا ز روی بام
▪️امان ز شهر شام
دست آن ها با طناب
بسته بود اهل عذاب
اهل حرم گشتند،از این سفر خسته
دشمن ز ظلم و کین،دستان شان بسته
▪️امان ز شهر شام
محرم اسرارها
دیده اند آزارها
بهر گل زهرا، همه عزادارند
در دست دشمن ها،از کین گرفتارند
▪️امان ز شهر شام
بر روی نی نور عین
رأس پر نور حسین
رأس حسین در شام،خورشید تابان بود
بهر حسین جاری،اشک یتیمان بود
▪️امان ز شهر شام
شامیان بی حیا
مردم دور از خدا
بس که جفا کردند،جان ها همه بر لب
خون گریه می کردند،سکینه و زینب
▪️امان ز شهر شام
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
14.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تماس_از_سید_الشهداء
#صاحب_زمان
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
هشتک کانال حذف نشود ❌
#قصه_کودکانه_حضرت_رقیه
#شعر_حضرت_رقیه
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
یکی بود یکی نبود
غیر خدا هیچکس نبود
کنار گنبد کبود
این قصه رو نوشته بود
یه دختر کوچیکی بود
که اسم اون رقیه بود
کنار خانوادهاش
اصلاً به فکر غم نبود
خوبی رو از باباش گرفت
چیزهای تازه یاد گرفت
قصههای خوب میشنید
کارهای خوب یاد میگرفت
یاد میگرفت که شکر کنه
خدای مهربونشو
هیچوقت فراموش نکنه
اولِ وقت نمازشو
رقیه چون سهساله بود
نماز به اون واجب نبود
اما پشت سر باباش
میایستاد و نماز میخوند
اما حالا ای بچهها
بشنوید از شاهِ بدا
هم دشمن بچهها بود
هم دشمن بزرگترا
یه شاه بَداَدا و زشت
میگفت مردم نرن بهشت
مردمو هی کتک میزد
زشتی تو نامهاش مینوشت
یزید کور بیخدا
نامهای داد به سربازا
تا بابای نمازخونو
از دخترش کنن جدا
چونکه تمام شیطونا
می ترسن از نماز ما
دوست ندارن که ما باشیم
برا خدامون باوفا
وقتیکه دختر و بابا
بهزور شدن از هم جدا
رقیه رو کردن اسیر
با مادر و با خواهرا
رقیۀ قصۀ ما
گریه میکرد، میگفت خدا
یزید و آدماش بدن
منو ببر پیش بابا
خدای خوب و مهربون
چون رفیقه با همهمون
حرف رقیه رو شنید
داد یه هدیهای به اون
امام حسین که پَر کشید
یزید ظالم وَر پرید
رقیه رفت پیش بابا
بچهها اون شده شهید
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
نوحوا علی الحسین🎤
#قصه_کودکانه_حضرت_رقیه #شعر_حضرت_رقیه #کانال_نوحوا_علی_الحسین ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ یکی بود یکی نبود غ
میشه بچه هامون رو با شعر و قصه گفتن عاشق اهل بیت کنیم ❤️
41.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#یا_امام_زمان
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
هشتک کانال حذف نشود ❌
سلام خدمت اعضای محترم کانال،ذاکرین عزیز
خصوصاً سرورانی که اخیراً به جمع ما پیوستند 🌺
ضمن عرض خوش آمد محضر یکایک بزرگواران 🌹
لازم هست به عرض برسانم
گروه تبادل(درخواست مطلب، ارسال نظرات،انتقادات و پیشنهادات) با لینک زیر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1411383588C803b9d928e
را لمس کرده وارد شوید.
حضور شما موجب خرسندی ست ✅
#خواب_مادر
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🔹طراز المذاهب از بحر المصائب نقل مى كند:
روزى حضرت عليا مخدره زينب نزد حضرت سجاد آمد. حضرت چون چشمش به آن مخدره افتاد، فرمود: اى عمه ، ديشب در عالم رؤ يا چه ديدى و از مادرت فاطمه چه شنيدى ؟
آن مخدره عرض كرد: تو از تمامى علوم آگاهى . آن حضرت فرمود: چنين است ، و مقام ولايت همين است ؛ اما من مى خواهم از زبان تو بشنوم و بر مصيبت پدرم بنالم .
🔸عرض كرد: اى فروغ ديده بازماندگان ، چون چشمم قدرى آشنا به خواب شد، مادرم زهرا را با جامه سياه و موى پريشان ديدم كه روى و موى خود را با خون برادرم رنگين ساخته است . چون اين حال را بديدم ، خويشتن را بر پاى مباركش بيفكندم و صدا به گريه و زارى بلند كردم و سر آن حال پر ملال را از وى پرسيدم .
▪️فرمود: دخترم ، زينب ! من اگر چه در ظاهر با شما نبودم ليكن در باطن با شما بودم و از شما جدا نبودم . مگر به خاطر ندارى عصر روز تاسوعا، كه برادرت را از خواب برانگيختى ، برادرت بعد از مكالمات بسيار گفت : جد و پدر و مادر و برادرم آمده بودند چون بر مى گشتند مادرم وعده وصول از من بگرفت ؟! اى زينب ، مگر فراموش كردى شب عاشورا را كه ناله واحسيناه ! واحسيناه ! از من بلند شد و تو با ام كلثوم مى گفتى كه صداى مادرم را مى شنوم ؟ آرى ، من در آن شب ، با هزار رنج و تعب ، در اطراف خيمه ها مى گرديدم و ناله و فرياد مى زدم و از اين روى بود كه برادرت حسين به تو گفت : اى خواهر، مگر صداى مادرم را نمى شنوى ؟ اى زينب !
▪️مگر در وداع بازپسين فرزندم حسين ، و روان شدن او سوى ميدان ، من همى خاك مصيبت بر سر نمى كردم ؟
▪️ اى زينب ، چه گويم از آن هنگام كه شمر خنجر بر حنجر فرزندم حسين را بر نوك سنان بر آوردند...😭
اى زينب ، اى دخترجان من ! چه گويم از آن وقت كه لشكر از قتلگاه به سوى خيمه گاه روى نهادند و شعله نار به گنبد دوار بر آوردند. اى دختر محنت رسيده ، من همانا در نظاره بودم كه مردم كوفه با آن آشوب و همهمه و و لوله خيمه ها را غارت كردند و آتش در آنها زدند...😭
و جامه هاى شما را به يغما بردند و عابد بيمار را از بستر به زمين افكندند و آهنگ قتلش نمودند و تو، نالان و گريان ، ايشان را از اين كار باز مى داشتى ، و نيز هنگامى كه شما را از قتلگاه عبور مى دادند تمامى آن احوال را مى ديدم و آن چهار خطاب تو به جد و پدر و مادر و برادرت را استماع مى نمودم و اشك حسرت از ديده مى باريدم و آه جانسوز از دل پردردم بر مى كشيدم .
▪️دخترجان من ، اين خون حسين است كه بر گيسوان من است...😭
و من در همه جا با شما همراه بودم ، خصوصا هنگام ورود به شام و مجلس يزيد خون آشام و رفتار و گفتار آن نابكار بدفرجام .
▪️عليا مخدره مى فرمايد، عرض كردم : اى مادر، از چه روى اين خون را از موى و روى خويش پاك نمى فرمايى ؟ فرمود: اى روشنى ديده ، بايد با اين موى پر خون در حضرت قادر بي چون به شكايت برم و داد خود را از ستمكاران و كشندگان فرزندم بازجويم ، و عزاداران و گنهكاران امت پدرم را شفاعت بنمايم .
🔹و تو را وصيت مى كنم كه سلام مرا به فرزند بيمارم ، سيد سجاد، برسانى و بگويى به شيعيان ما اعلام كند كه در عزادارى و زيارت فرزندم حسين كوتاهى نكنند و آن را سهل نشمارند كه موجب ندامت آنها در قيامت خواهد بود.
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998