در گلستان ولا نور دل.mp3
1.69M
#زمینه
#امام_رضا
#سبک_ای_یادت
شماره 797
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️
در گلستان ولا نور دل حضرت طاهایی
هشتم خورشید ولا نور خدا کعبه دلهایی
نور حی مبین تویی شمس روی زمین تویی
در دل شیعه تا به حشر نور حق الیقین
تویی
بدرالدجایی تو شمس الضحایی تو
▪️رضا رضا جانم
صحن و ایوان تو بر شیعه تو دارالشفا باشد
هر کس آید سوی تو از کرمت حاجت روا باشد
صحن تو جنة الاعلاست
بهر شیعه چو کربلاست
بس که خوبی و مهربان
کار تو یا رضا عطاست
تویی حبیب ما
تنها طبیب ما
امشب یاد غم تو ماتم تو من دیده گریانم
اشک غم از بصرم یاد غمت ریزد ز چشمانم
ای گل گلشن ولا کشته ی کینه و جفا
در خراسان بیاد تو بزم ماتم شده بپا
غریب و مظلومی ز کینه مسمومی
قصر مأمون دغا از ره کین شد قتلگاه تو
جان عالم به فدای تو و آن ناله و آه تو
از ره کینه وستم گشته مامون قاتل تو
زهر کینه ی دشمنت زد شرر بر حاصل تو
ز کینه پژمردی زهر ستم خوردی
اثر کرد زهر جفا بر بدنت ز پا تو افتادی
در آغوش پسرت نوردلت رضا تو جان دادی
بردر حجره نظرت آمده نور بصرت
شد ز دیدار روی تو دیده ی گریان پسرت
شدی فدای دین جواد شده غمگین
از سوز داغ غم تو پسرت ریزد سرشک غم
می نالد سوزد و گرید ز غمت نشسته در ماتم
زین مصیبت جواد تو
خون شده از غم دل او
سوز داغ تو یا رضا زد
شرر بر حاصل او
دل پسر خون شد
گریان و محزون شد
تشییع پیکر تو بوده رضا روی دوش یاران
پیکر پاک تو در شهر خراسان شده گلباران
کربلا جد تو حسین
پیکرش مانده روی خاک
رأس پاکش به نیزه ها
غرق خون جسم چاک چاک
خواهرا و زینب جانش بود بر لب
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#شب_جمعه_با_شهدا
شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله علیه السلام یاد می کنند… نثار روح بلندشان صلوات
#شهید_ابراهیم_هادی
به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
#شهدا
#خاطرات
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
💠رضا سگ باز
🌿یه لات بود تو مشهد…
هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود.
یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا(!) و غذا خوردن که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می کنه.
شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“
رضا گفت:بروبچه ها که اینجور میگن….
چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه
به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه….
مدتی بعد….
شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد…
چند لحظه بعد با دستبند، رضارو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟
رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود
وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد:
”آهای کچل با تو ام…..“
یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: ”بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟“
رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟ برید براش بخرید و بیارید….“
چمران و آقا رضا تنها بودن….
رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! کِشیده ای، چیزی؟
شهید چمران: چرا؟
رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده….
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه….
شهید چمران: اشتباه فکر می کنی….. یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده
هِی آبرو بهم میده…..
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می کردی ولی اون بهت خوبی می کرده…..
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم…..! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …
رضا جا خورد!….
….. رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی رفت، زار زار گریه می کرد!
تو گریه هاش می گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت.
….. سر نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!
وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد…..
رضارو خدا واسه خودش جدا کرد..
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی…
📚به نقل از کتاب “خاطرات شهیدمصطفی چمران“
به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#متن_روضه
#امام_رضا
#گریز
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🔹شنیده اید امام رضا (علیه السّلام) وقتی از کاخ مأمون بیرون آمد از شدت زهر جفا دائم میان کوچه روی زمین می نشست و پا می شدند، بر زمین می خوردند.
🔸این تنها جایی نبود که از اهل بیت یک نفر زمین می خورد، چند جای دیگر هم در تاریخ داریم:
▪️یک مادری را می شناسم از خانه تا مسجد چند مرتبه زمین نشست و بلند شد... 😭
▪️یک آقایی را می شناسم که تا خبر جان دادن همسرش را شنید از مسجد تا خانه می دوید و زمین می نشست... 😭
▪️یک آقایی را می شناسم از خیمه گاه تا کنار بدن علی اکبرش می دوید و زمین می خورد..😭
▪️ یک خواهری را می شناسم از خیمه تا گودال هی می دوید و زمین می خورد. از حرم تا قتلگه ... 😭
▪️یک مادری می شناسم وقتی صدای هلهله لشکرُ شنید دوید سمت حسین دید قنداقه خونی... 😭
▪️یک آقایی را می شناسم لحظه های آخر در یک قسمت کوتاه از شدت تیر و نیزه ها زمین خورد و بلند شد... 😭
▪️یک دختری را می شناسم نیمه شب تو بیابان ها زمین خورد بلند شد ... 😭
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌