eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
519 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 یا اهلَ یَثربَ لا مُقام لَکُم بِهَا  قُتِلَ الحسینُ فَادمَعی مِدرارُ   الجِسمُ مِنهُ بِکربلاءَ مُصَرَّجُ  و الرّاس منهُ علَی القَناۀ یُدارُ   (ابن طاووس، 1419ق: 142).  ای اهل مدینه! دیگر در مدینه نمانید؛ زیرا حسین(ع) کشته شد. پس فراوان اشک بریزید. بدن حسین(ع) در کربلا، در خاک و خون غلتید؛ در حالی که سرش بر بالای نیزه به این شهر و آن شهر برده می شد. با اعلام این خبر، مدینه یکپارچه در عزا و شیون نشست. زنان از خانه های خود بیرون آمدند، صورت هایشان را خراشیدند، فریاد ماتم سر دادند و بر مظلومیت حسین (ع) و یارانش گریستند. در آن میانه شور و شیون، ام البنین(ع)، مادر شکیبا و صبور عباس، خود را به بشیر رساند و فرمود: «بشیر! از حسین(ع) برایم بگو». بشیر گفت: در سوگ چهار فرزند شُجاعَت به تو تسلیت می گویم. نگاه ام البنین (ع) به بشیر خیره شد و دوباره تکرار کرد: «بشیر: گفتم از حسینم چه خبر آوردی؟ حسینم چه شد؟ فرزندانم فدای حسین(ع) باد.»(مامقانی، 1350: ج2، 128). آری، برای ام البنین (ع)، وجود امام و مقتدایش از همه کس مقدّم بود. آفرین بر این فضیلت و ایمان و مرحبا به این بزرگواری و وفا، او بار دیگر رو به بشیر کرد و گفت: اگر حسین زنده باشد، کشته شدن چهار فرزندم برایم آسان است. (شبّر، 1409ق: ج1، 74؛ مامقانی، 1350: ج2، 231) ▪️ام البنین و زنده نگه داشتن یاد وخاطره عاشورا ام البنین گریه و نوحه خوانی را وسیله و راهی برای فریاد زدن به مظلومیت امام حسین(ع) و اهل بیت برگزیده بود. او چنانکه اندکی پیش تر گذشت، عبیدالله فرزند حضرت عباس را با خود می برد و به بقیع می آمد و بر «کشتۀ اشک ها»، اقامۀ ماتم می نمود. و با گریه ای حزن آور، بر فرزندان خویش می گریست. ام البنین حسرت و آرزوی آن را داشت که ای کاش او و فرزندانش و همۀ اهل زمین فدای امام حسین می شدند، اما امام زنده می بود. ام البنین از این حرکت چند هدف را در نظر داشت: اوّل: اقامۀ عزاداری بر سرور شهیدان، ریحانۀ پیامبر، امام حسین، و بزرگداشت و تعظیم شعائر الهی. دوّم: برای مردم از شجاعت امام و فرزندانش و همچنین از مظلومیت شان پرده بردارد و با آنان بر تاریخ افتخار ورزد. سوم: اتفاقات کربلا و ستم هایی که بر آل پیامبر وارد شد و فجایعی که هر مخلوقی از آن شرم دارد را بیان کند. او این مهّم را با این روش و در قالب گریۀ عاطفی بیان می کرد. و اینچنین، اعتراض خویش به وضعیت موجود و حکومت طاغوت را اعلام می داشت. چهارم: حاکمان ستمکار را رسوا می ساخت. حاکمانی که بر همۀ امور امّت تسلّط داشته، مردم را گمراه می نموده، در گذر زمان، حقیقت ها را وارونه می ساختند. پس ام البنین با این روش، حقّ و حقیقت را آشکار می کرد. پنجم: مردم را علیه بنی امیه و گناهانشان برمی انگیخت و خونخواهی شهیدان اهل بیت را می کرد. ششم: با آنکه مزار حضرت عباس و برادرانش در کربلا بود، امّا ام البنین به بقیع می رفت تا مردم در آنجا گرد آیند و ستم هایی که بر امام حسن و حضرت فاطمه رفته بود، برایشان یادآوری شود و خاطرات مردمان با پیامبر در آن مکان را برایشان بازسازی نماید و آنان را از موضع گیری های مسلمانان صدر اسلام در دفاع از پیامبر و خاندانش، که هم اکنون در این مقبرۀ مقدس جای گرفته بودند، آگاه سازد. هفتم: او نوه اش عبیدالله بن عباس را با خود می آورد؛ به این خاطر که وی واقعۀ کربلا حضور داشت. عبیدالله شاهدی عینی و دلیل و برهانی زنده بود تا ماجرای کربلا را برای مردم و برای نسل های آینده، روایت کند و کودکان همسن و سال او و نیز مردان و زنان بزرگسال نزد او اجتماع کنند. هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1352827443.mp3
2.15M
🔸ترتیل صفحه بیست‌ویکم قرآن کریم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 این عُلیا مُخدره می‌آمد در بقیع می‌نشست اشعار مرثیه بر امام حسین(ع) می‌خواند و آنچنان سوزناک می‌گریست که دوست و دشمن گریه می‌کردند! حتی مروان‌ بن‌ حکم که از دشمنان امیرالمؤمنین بود وقتی نوحه‌های سوزناک ام‌البنین را می‌شنید اشک می‌ریخت! لا تدعونّی ویک امّ البنین تذکّرینی بلیوث العرین یا لیت شعری أ کما أخبروا بأنّ عباساً قطیع الیمین ▪️یک زمانی گفتم به من فاطمه نگویید، حالا دیگر ام‌البنین هم نگویید. ام‌البنین مگویید ای قوم بعد از اینم دیگر پسر ندارم من امّ بی بنینم ▪️گاهی هم می‌خواند: یا من رأی العباس کرّ علی جماهیر النقد و وراه من أبناء حیدر کلّ لیث ذی لبد انبئت أنّ ابنی اصیب برأسه مقطوع ید ویلی علی شبلی أمال برأسه ضرب العمد لو کان سیفک فی یدیک لما دنا منک أحد ▪️ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی(علیه‌السلام) همه شیران بیشه شجاعتند! ▪️شنیده‌ام بر سر عباس عمود آهنین زدند... 😭 در حالی‌ که دست‌هایش را قطع کرده بودند.. 😭 ▪️اگر دست در بدن پسرم بود، هیچ‌کس نمی‌توانست نزدیک او شود و با او بجنگد.. یا باب الحوائج... 😭 هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
21.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی عظم البلا... ○أَیْن‌الْحَبِيبْ؛أَیْنَ‌صاحِبُنـٰا.💚. •صِداۍآمدنت‌رَابہ‌گوش‌مَابِرسان °زَمان‌غِیبت‌خُودرابہ‌اِنتهابِرسان •کِنارتُربت‌زَهرابہ‌وقت‌نَافلہ‌ات ‌°دعاۍخَویش‌رابہ‌یِارۍاین‌گَدابرسان ˼صَلَۍاللّھُ‌عَلَیْڪ‌یـٰاصـٰاحِبَ‌الـزّمـٰان♥️‌ به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1354899516.mp3
959.9K
🔸ترتیل صفحه بیست‌ودوم قرآن کریم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه‌ است همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است ▪️وقتی میفهمم بچه ام برا حسین کشته شد دلم آروم میشه... اصلا چرا حسین رو برادر صدا زد؟ همه جا رسمه، همه این طوری هستن، دردی میاد، گرفتاری میاد، زمین میخورن، میگن: آی مادر! اما آقای ما اباالفضل، اربابمون حسین رو‌ خیلی بیشتر از مادرش اُم البنین دوست داشت،او‌ مادرش رو صدا نزد تا زمین خورد گفت: آی داداش!... آتش قلب من از یاد حسینِ فاطمه‌ است همچو آبی روی آتش، یادِ دست و علقمه است رشته‌ کوهی بود از اولادِ زهرا دور من 🔸باهاشون بیرون میرفتم‌ اصلاً من معلوم‌ نبودم، تو‌مدینه همه شروع میکردن حرف زدن دیدی ام البنین رو؟ شونزده، هفده تا جوون‌ همه رشید، همه زیبا... رشته‌کوهی بود از اولادِ زهرا دور من اینکه اکنون در برم‌ مَحرم‌ندارم ماتم است دیده ام‌ گاهی برای اکبر و قاسم فرات گاه بر داغ رباب و شیر خوارش زمزم است دست های ذوالفقار و چشم های پر نفوذ فرق ماه و ضرب آهن داستانی مبهم است ▪️آخه اول بهش نگفتن عباست کشته شد.. تا قافله رسید گفت: حسینم‌کو ؟ ام البنین حسین رو کشتن .. مگه عباسم مرده بود که حسينُ کشتن؟ عباست نبود... جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم ▪️اومد تو‌ خیمه، خیمه ای که بیرون مدینه عَلَم‌کرده بودن، گفتن: خانوم! ام البنین داره میاد، خانوم تشریف آوردن همه ی خانوما از جا بلند شدن یه نگاه به همه خانوما کرد  همه از سفر اومدن چه سفری، صورتا همه آفتاب خورده، دو سه بار نگاه کرد..😭 ▪️ سؤال کرد خانومم زینب کجاست؟ جلو‌ اومد مادر! روضه ای براش خوندن از کربلا، از خیمه بیرون رفت روی این خاکا نشست، اینقدر خاک رو‌ سرش ریخت ...😭   جسم آقایم هزار و نهصد و پنجاه زخم  زخم‌های عالم بر قد و بالای عباسم‌ کم‌ است    پاره های پیکر عباس من از هم جداست جسمِ بی سرِ آقای عالم درهم است    ای حسین... هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
🔹🔹🔹🔹🔹🔹 💠 از فاطمه تا ام‏ البنين: فاطمه کلابيه، بعد از گذشت مدت کوتاهي از زندگي مشترک با علي عليه‏السلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد کرد که به جاي «فاطمه»، که اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذکر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آن‏ها تداعي نگردد و رنج بي‏مادري آن‏ها را آزار ندهد. حضرت علي (عليه السلام) در همسرش، خردى نيرومند، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صميم قلب در حفظ او کوشيد. ثمره ازدواج ام البنين با حضرت علي ثمره ازدواج حضرت علي با او، چهار پسر رشيد بود به نام هاي: عبّاس، عبدالله، جعفر و عثمان، که به دليل داشتن همين پسران، او را ام ‏البنين، يعني مادر پسران مي‏ خواندند. فرزندان ام البنين همگي در کربلا به شهادت رسيدند و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه‏ فرزند حضرت ابوالفضل عليه‏السلام ادامه يافت. 🔸ميلاد فرزند شجاعت: نخستين فرزند پاک بانو ام ‏البنين، علمدار کربلا ابوالفضل العباس(عليه السلام) بود؛ برخى از محققان برآنند که حضرت ابوالفضل العباس(عليه السلام) در روز چهارم ماه شعبان سال 26 هجرى ديده به جهان گشود. هنگامى‌ که مژده ولادت عباس به اميرالمؤمنين(عليه السلام) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ريخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامي گوسفندي را به عنوانِ عقيقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند. اميرالمؤمنين(عليه السلام) از پس پرده‏ هاى غيب، جنگاورى و دليرى فرزند را در عرصه‏ هاى پيکار دريافته بود و مى‏ دانست که او يکى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دژم: شير‌بيشه) ناميد؛ زيرا در برابر کژي‌ها و باطل، ترش‌رو و پر آژنگ بود و در مقابل نيکى، خندان و چهره گشوده. روزي ام البنين وارد اتاق شد. علي(عليه السلام) را ديد که عباس خردسال را روي پاهايش نشانده، آستين‌هاي کودک را بالا زده و بازوانش را مي‌بوسد و به شدت مي‌گريد. ام البنين حيران و نگران علت را پرسيد. علي(عليه السلام) با اندوه پاسخ داد: به اين دو دست نگاه مي‌کردم و آنچه بر سرشان مي‌آيد، به ياد مي‌آوردم. تعجب ام البنين به ترس تبديل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنيد که از بازو قطع خواهند شد. پرسيد: چرا ياعلى؟ و آنگاه شرح کربلا را شنيد و اينکه دستان فرزندش در راه پسر ريحانه رسول، قطع خواهند شد. گريه امانش نمي‌داد، اما شکر خدا را مي‌گفت که پسرش فداي سبط گرامي رسول(صلي الله عليه و آله) مي‌شود. علي(عليه السلام) مادر عباس را به منزلتي که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او مي‌بخشد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند. [13] 🔹سفارش به دفاع از ولايت: هنگامي که امام حسين عليه‏السلام آهنگ ترک مدينه و تشرف براي حج و به دنبال آنْ هجرت به سوي عراق کرد، ام البنين عليهاالسلام به همراهان امام حسين عليه‏السلام چنين سفارش مي ‏کرد: «چشم و دل مولايم امام حسين عليه‏السلام و فرمان‏بردار او باشيد» مورخان مي نويسند: پس از واقعه کربلا بشير در مدينه ام البنين را ملاقات مي کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام البنين پس از ديدن وي که فرستاده امام سجاد عليه‏السلام بود مي گويد:«اي بشير! از امام حسين عليه‏السلام چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گرديد. ام ‏البنين فرمود: از حسين عليه‏السلام مرا خبر ده!» بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولي ام‏ البنين پيوسته از امام حسين عليه‏السلام خبر مي‏ گرفت و با صبر و بصيرتي بي نظير مي گويد: «يا بشير اخبرني عن ابي عبدالله الحسين(ع). اولادي و من تحت الخضراء کلهم فداء لابي عبدالله الحسين» اي بشير خبر از [امام من]اباعبدالله الحسين بده فرزندان من و همه آنچه زير اين آسمان مينايي است فداي اباعبدالله(عليه السلام) باد. چون بشير خبر شهادت امام حسين عليه‏السلام را به آن حضرت داد، صيحه ‏اي کشيد و گفت: قد قَطّعتَ نياطَ قلبي: اي بشير! رگ قلبم را پاره کردي و سپس صدا به ناله و شيون بلند کرد. [14] اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتي حضرت زينب(س) سپرخونين حضرت عباس را به عنوان يادگاري به ام البنين نشان داد، وي تا آن راديد چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بي هوش بر زمين افتاد. منابع: [13]. باقر شریف‌قرشى، زندگانی حضرت ابوالفضل‌العباس. [14]. ذبیح اللّه محلاتی، ریاحین الشریعه، ج3، ص294 ،تنقیح المقال، ج 3، ص 70 و منتهی الامال، حاج شیخ عباس قمی، ص 226. ادامه دارد... هشتک کانال حذف نشود ❌ https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998