eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
519 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸در روضة الشهداء نقل شده: خولی سر امام حسین علیه السلام را برداشته روی به کوفه نهاد،او را در یک فرسخی کوفه منزلی بود،و در آن منزل فرود آمد،و زن او از انصار بود،واهل بیت را به جان و دل دوستدار بود ▪️خولی از وی ترسید و سر امام حسین علیه السلام را در آن خانه در تنوری پنهان کرد،زنش پیش آمد که در این چند روز کجا بودی؟ 🔸گفت شخصی با یزید یاغی شده بود.به جنگ وی رفته بودیم،زن دیگر هیچ نگفت و طعامی بیاورد تا خولی خورد و خوابید و زن را عادت بود که به نماز شب بر می خواست و آن شب برخاست و خانه را طوری روشن دید که گویا صد هزار شمع و چراغ برافروخته اند ▪️نظر کرد و دید که روشنائی از آن تنور بیرون می آید،از روی تعجب گفت سبحان الله من خود در این تنور آتش روشن نکرده ام و کس دیگری هم نبوده ، این روشنائی از کجاست؟ ▪️در آن حیرت دید که آن نور بسوی آسمان میرود تعجب او بیشتر شد ،ناگاه چهار زن دید که از آسمان فرود آمده بالای تنور آمدند،یکی از آن چهار زن به سر تنور رفته و آن سر را بیرون آورده می بوسید..😭 و بر سینۀ خود می گذاشت،و می نالید و میگفت ای شهید مادر و ای مظلوم مادر.. 😭 حق سبحانه و تعالی روز قیامت حق من از قاتلان تو بستاند،و تا حق من ندهد دست از قائمۀ عرش باز نگیرم.. 😭 و آن زنان دیگر بسیار بگریستند و آخر سر را در آن تنور نهاده غائب شدن.. زن انصاریه برخاست و به سر تنور آمده سر را بیرون آورد و درست نگاه کرد، چون حضرت امام حسین علیه السلام را بسیار دیده بود شناخت،نعره ای زد و بیفتاد...😭 @noaheh_khajehpoor  هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸در ریاض القدس نقل کند که زن خولی گوید: صدای محزونی شنیدم که یکی می فرمایدانا الغریب... 😭 زن خولی گوید:مدهوش افتادم و در عالم غشوه دیدم مطبخ سرا وسیع شد حوریان بهشتی و کنیزکان پاکیزه سرشتی ریختند به مطبخ خانه حوریه فریاد می کرد طرقوا طرقوا راه دهید که فاطمۀ زهرا بدیدن سر فرزندش حضرت حسین علیه السلام می آید.. 😭 ▪️ناگاه دیدم پنج هودج از آسمان به زمین فرود آمد و زنان سیاه پوش بیرون آمدند،و دور تنور حلقۀ ماتم زدند دیدم در میان آن زنان یک زنی که سن وی از همه کمتر بود گریبان دریده گریان گریان دست برد میان تنور یک سر پر خون مجروحی که هنوز از رگهای گلویش خون جاری بود بیرون آورد،و به سینه چسبانید و از دل آه برآورد،و گریان گریان فرمود ولدی ولدی یا حسین ایها الشهید ایها المظلوم قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک فرزندم ای حسین ای شهید ای مظلوم ترا کشتند و نشناختند و ز آب منعت کردند.. 😭 🔸و از مجالس شهید ثالث نقل کند که زن خولی گفت:دیدم آن خاتون سر پر خون را به روی زانو نهاد،و با گوشۀ مقنعۀ خود خون و خاکستر از آن سر و صورت و محاسن پاک می کرد و می فرمود: نور دیده پسر جان زمین خدا از برای تو تنگ شد،نور دیده دربارۀ تو زحمت ها کشیدم،راضی نبودم باران بر بدن تو ببارد،راضی نبودم غبار به گیسوی تو نشیند.. 😭 اکنون سر تو را میان خاکستر و تنت را میان صحرای کربلا می بینم.. 😭 ▪️خدا انتقام ترا بکشد،زن خولی گفت:چون به هوش آمدم،دیدم همه رفته اند،و من مکرر حسین علیه السلام را دیده بودم برخاستم به سر تنور رفتم دیدم سر بریده همان جا است بیرون آوردم درست نظر کردم دیدم آقایم حسین است،بی اختیار گفتم آقا جان تو حسینی،آنقدر خودم را زدم که مدهوش شدم در عالم بی هوشی صدائی شنیدم که یکی می گفت:آن زنها که تو دیدی فاطمه ی زهرا و خدیجۀ کبری و مریم و آسیه و حوا بودند..😭 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33efb287-eaca-4209-90d7-e733c3269b31.mp3
5.53M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🥀بمیرم‌ واسه‌ سر بریده ت میان تنور خولی یا حسین 💔 ..😭 به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
4_5805231960829727810.mp3
7.06M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 چی‌بود‌مگه‌گناهت ؟ ریخته‌بهم‌صورت ِ‌مثل ِ ماهت😭💔 .. با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
4_5807795055578060119.mp3
8.39M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 با‌حا‌ل‌مناسب گوش کنید !🙏 عذاب‌کردنت .. منع‌آب‌کردنت💔 .. به کانال نوحوا علی الحسین بپیوندید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
شور_کربلای منی یا امام زمان _کربلایی وحید شکری.mp3
4.09M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 کربلای منی یا امام زمان.. کربلایی وحید شکری🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸آمدن إمام سجاد علیه‌السلام برای دفن پیکر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و شهدای کربلا... | خاک و خورشید، چه بر سر پیکر مطهر شهدای کربلا آورده بود... در نقل‌ها آمده است: 🥀 بعد از که گذشت سه روز از عاشورا وقتی که بنی اسد، بر بالای بدن پاک و مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام رسیدند، او از روی نشانه های امامت و نوری که از او ساطع می‌شد، شناختند. دور پیکر امام علیه‌السلام را گرفتند و شروع به گریه و زاری در اطراف او کردند. 📋 و حٰاوَلوا تَحريكَ عضوٍ من أعضائه، فلَم يَتمكّنوا. ▪️سعی کردند یکی از اعضای او را جابجا کنند، اما نتوانستند. 🥀 یکی از آنها گفت: چگونه ما می توانیم این بدن‌ها را دفن کنیم؟! ما از کجا می‌دانیم که هر جسد از آن کیست؟! 📋 و هُم كما تَرونَ جُثثٌ بلا رؤوس، قد غَيّرتْ مَعالمَهُم الشّمسُ و التّرابُ ▪️خودتان هم می‌بینید که اینها اجسادی هستند بدون سر؛ خاک و خورشید، وضعشان پریشان کرده است. 🥀 در همین حینی که مشغول صحبت باهم بودند، سواری را مشاهده کردند که نزدیک آن ها می آمد و نقاب بر صورت زده بود. آن ها _به گمان اینکه این سوار از بنی امیه است _ از اجساد فاصله گرفتند و دیدند که آن مرد از اسب پیاده شد و در حالی که کمرش، منحنی شده، آرام آرام از کنار اجساد، رد می‌شد؛ 📋 حتّى إذا وَقعَ نَظرَهُ على جسدِ الحسين رَمَى بِنَفسِه عليه، و احتَضَنه، و جعلَ يَشمّه تارةً، و يُقبّله أخرى، و هو يَبكي و قد بَلّ لِثامُه مِن دموع عينيه، ▪️تا اینکه که چشمش به بدن امام حسین علیه‌السلام افتاد ، پیش آمد و خود را بر آن انداخت ، آن را در آغوش گرفت و شروع کرد به گریه کردن.گاهی آن ها را می بوسید و گاهی آن را می بویید. آن قدر گریه کرد تا نقاب چهره اش، خیس از اشک شد و می فرمود: 📋 «يا أبتاه بِقَتلك قَرّتْ عيونُ الشّامتين، يا أبتاه بِقتلك فَرِحت بنو أميّة، يا أبتاه بعدك طالَ حُزنُنا، يا أبتاه بعدك طالَ كَربُنا» ▪️پدرجان! با کشتن تو، چشم های مردم کوفه و شام، روشن شد. پدرجان! با کشتن تو، بنی امیه خوشحال شدند. پدرجان بعد از تو اندوه ما طولانی است و غصه هایمان تمامی ندارد. 🥀 سپس رو به بنی اسد کردند و به آنها فرمودند: چرا دور و بر این اجساد ایستاده‌اید؟ گفتند: ما آمدیم آن را تماشا کنیم.حضرت فرمود: قصد شما چه بود؟ آنها گفتند: بدان ، ای برادر ، اکنون ما آنچه را در دل خود داریم در مورد آن جنازه ها به تو می گوییم. 🥀 ما آمده‌ایم تا جسد امام حسین علیه‌السلام و اصحاب او را به خاک بسپاریم و مشغول این کار بودیم که تو از دور نمایان شدی و ما به گمان اینکه تو از اصحاب بنی امیه هستی، دست از کار کشیدیم. 🥀 سپس امام علیه السلام ، خطی را روی زمین کشیدند و رو به بنی اسد کرده و فرمودند: اینجا را حفر کنید. بنی اسد مشغول حفر شدند. سپس حضرت دستور دادند که هفده جسد را در آن حفره به خاک بسپارند. سپس کمی آن طرف تر خطی را روی زمین کشیدند و دستور دادند تا آن جا را حفر کنند و باقی جسدها را در آن به خاک بسپارند به جز یک جسد را... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، بحرالعلوم ص۴۶۶ ✍ از روی دلسوزی دهاتی‌های اطراف تاصبح دور پیکر تو گریه کردند همراه حیواناتِ صحرا دور گودال با گریه‌های مادر تو گریه کردند از تکه‌های چادری بر خاک پیداست با زور خواهر را جدا کردند از تو تا وقت بوده پیکرت را جمع کرده بر جای دست خواهر تو گریه کردند پیرِ قبیله گفت کی؟ سر را بریده در مکتب ما ذبح کردن حکم دارد چون گیسوی آشفته گشته وضع رگ‌ها بر حال و روز حنجر تو گریه کردند دربین پیکرها دوتایش فرق دارد یک پیکری پامال قدری قد کشیده آن دیگری پیچیده بین یک عبا بود بر ارباً اربا اکبر تو گریه کردند نزدیک نخلستان صدا آمد بیایید یک پیکر بی دست اینجا بر زمین است پای فرات و باصدای موج دریا بر ساقی آب‌آور تو گریه کردند بر پشت خیمه مشتی از زن‌ها نشستند بالای قبر کوچکی که زیر و رو شد ناخواسته جای ربابِ دست بسته بهر علیِ اصغر تو گریه کردند از راه زین العابدین آمد صدا زد من صاحب اسرار این گودال هستم بوسه به بوسه پیکرت را شرح می‌داد آن‌ها همه دور و بر تو گریه کردند فرمود مردم تکه بوریا بیارید باید کنار هم بچینم این بدن را دیدند پیدا کرد یک انگشتِ خونین بر دست بی انگشترِ تو گریه کردند @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🔸ابراهیم طوری برخورد میکرد کھ گویی از تمامِ رفاهیات دنیایی برخوردار است. 🔹گذرانِ زندگی برایِ او که یتیم بزرگ شده سخت بود اما با کار در بازار، درآمد لازم را برایِ خودش کسب کرد ! ابراهیم پولِ خودش را هم برایِ دیگران هزینھ میکرد ؛ نھ موقعیت هایِ ویژه او را ذوق زده میکردُ نھ از دست دادنِ موقعیت ها او را ناراحت می کرد هیچ وقت لباس نو نمی پوشی.. می‌گفت: هر زمان تمامِ مردم توان پوشیدنِ لباس نوُ زیبا داشتند، من هم می پوشم🌿 🤍 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نشسته مادری و دست بر کمر دارد کمک کنید در از این تنور بردارد هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید تنورِ سرد کمی خاکِ شعله‌ور دارد کشید شانه‌ای و گفت شانه هم مادر برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما چقدر کُنجِ لبت لخته‌یِ جگر دارد هنوز جایِ تَرَکهای تشنگی پیداست هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد از این به بعد گلویت نمی‌چکد از نِی به بند آمدنش شعله هم اثر دارد به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد شاعر: حسن لطفی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
4_5796587673426596613.mp3
7.58M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 نوحه: میشه‌یکم‌کنار‌من‌بشینی ؟.. 😭 میشه‌یه‌خورده‌تو‌منو‌ببینی ؟ تکیه‌گاه‌من‌بودی ..❤️ خیلی‌وقتا‌شاهد‌گناه‌من‌بودی ..😔 آقا‌ ، به خدا‌ مردی :)))) آخ‌‌‌ابی عبدالله... با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌