eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
515 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
حبیبم تو دنیایی که.mp3
3.32M
شماره 1452 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حبیبم تو دنیایی که هستم آقا غریبم رفیقم تو تنهام نذاشتی قد یک دقیقه ام بمونه دو خط شعر نوشتم رقیه ات بخونه نوشتم من هر وقت بهت فکر کنم تو بهشتم ▪️حسین جان... عزیزم میخوام باز دو قطره بزات اشک بریزم امیدم به هر چی که می خواستم اینجا رسیدم نمُردم دیدی مادرم رو زیارت آوردم تو دیدی خودم رو به آقام اباالفضل سپردم گداتم شب اول قبر کی میده نجاتم پناهم به جون رقیه آقا چشم به راهتم ▪️حسین جان... هی به دلم میگم خدا رو داری قول آقات امام رضا رو داری دوست دارم آقا صبح روز محشر بگی غمت نباشه ما رو داری ▪️حسین من حسین عزیز زهرا @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
حالا اومدی حالا که.mp3
2.73M
شماره 1453 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حالا اومدی... حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی حالا که بار سفر بستم از این دنیا اومدی عمو عباس نیاوردی چرا تنها اومدی بابایی خیال کردی قهرم حالا اومدی واسه آشتی نمیگی چرا رفتی و مارو تنها گذاشتی عزیزم ▪️بابایی .. بابایی ... بابایی ... بابایی از غصه پُرم خیلی از نبودن داداش علی اصغر دلخورم عمو عباسم نباشه من همش سیلی میخورم افتادم روی زمین ولی نیفتاده چادرم ▪️بابایی ... رقیه بمیره که بالای ابروت کبوده مگه گریه کردی که اینجور سر و روت کبوده ... عزیزم ▪️بابایی .. بابایی ... بابایی ... بابایی @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📜 گوشه‌ای از مجلس یزید لعین 🥀 حسین علیه‌السلام زمانى که کشته شد، آب خواست، ولى به او ندادند و با زبان تشنه، کشته شد و نزد خدا رفت و خداوند او را از نوشیدنى بهشتى، سیراب ساخت. 🥀 او را آن‏چنان سر بُریدند و خانواده‏اش را به بردند و در حالى با مَرکب‏هاى بدون جهاز و پالان حرکتشان دادند، تا وارد دمشق شدند، در حالى که سرِ حسین علیه‌السلام، در میانشان بر بالاى نیزه بود. 🥀 هرگاه یکى از آنان با دیدن سر مى‏گریست، نگهبانان او را با تازیانه مى‏زدند. اهل ذمّه، در بازار دمشق براى تماشاى آنان صف کشیده بودند و به آنان جسارت می‌کردند تا این که بر درِ کاخ یزید،گ متوقّف شدند. 🥀 یزید، دستور داد تا سر حسین علیه‌السلام را بر در بیاویزند، در حالى که خانواده امام علیه‌السلام در اطرافش بودند. همچنین، نگهبانانى را بر آن گماشت و دستور داد که: هرگاه یکى از آنان گریست، او را بزنید. 🥀 آنان، همچنان ماندند، در حالى که سر حسین علیه‌السلام در میان آنها به مدّت هفت ساعت، در روز آویزان بود. امّ کلثوم سلام‌الله علیها، سرش را بلند کرد و سرِ حسین علیه‌السلام را دید و گریست و گفت: اى پدر بزرگ (منظورش پیامبر خدا صلى‌الله علیه و آله بود) این سرِ حبیب تو حسین علیه‌السلام است که آویزان شده است. سپس گریست. 🥀 یکى از نگهبانان، دستش را بالا برد و به صورت آن مخدره زد که به تمامى صورت او آسیب زد، اما در دَم، دست نگهبان، از کار افتاد. 📕 بستان‌الواعظین، صفحه ۲۶۳ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 📜 امام سجاد صلوات‌الله علیه و پیرمرد شامی ▪️اولین سخن حضرت سجاد علیه‌السلام بعد از اسارت، در شهر شام آن هنگامى بود که اسرا روى پله‏هاى مسجد دمشق ایستاده بودند. 🥀 پیرمردى از اهالى شام نزد آنها آمد و گفت: سپاس خداى را که شما را کشت و هلاک کرد. شهرها و روستاها را از آسیب مردان شما آرامش برقرار ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما مسلط گردانید. 🔸سیدالساجدین علیه‌السلام به آن پیرمرد گفت: آیا قرآن خوانده‏اى؟ گفت: بلى! فرمود: آیا این آیه را مى‏شناسى: «قل لا اسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏» بگو اى پیامبر! در مقابل ابلاغ رسالت، مزدى از شما نخواستم مگر اینکه خویشانم را دوست‏بدارید؟ گفت: آرى خوانده‏ام. 🥀 امام علیه السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان «قربى‏» هستیم. سپس پرسید: آیا این آیه را قرائت کرده‏اى که خداى سبحان فرموده است: «و اعلموا انما غنمتم من شى‏ء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى‏» و بدانید هر چیزى که به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان اوست؟ گفت: بلى! امام فرمود: اى پیرمرد ما همان «ذى القربى‏» هستیم! ▪️امام بار دیگر پرسید: آیا این آیه را تلاوت کرده‏اى: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» همانا خدا مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند؟! پیرمرد پاسخ داد: آرى این آیه را هم خوانده‏ام. حضرت سجاد علیه‌السلام فرمود: اى پیرمرد! ما همان اهل‏بیتى هستیم که خداوند آیه تطهیر را مخصوص ما قرار داد. 🥀 پیرمرد ساکت‏ شد و از سخنانى که گفته بود، شرمنده و پشیمان شد و با تعجب پرسید: شما را به خدا! شما همانهائید؟! ▪️ سپس على بن الحسین علیهما‌السلام فرمود: بدون هیچ شکى به خدا ما همانها هستیم و به حق جدمان سوگند، ما همانهائیم! 🥀 با سخنان امام سجاد علیه‌السلام پیرمرد منقلب شد، شروع به گریه کرد، عمامه‏اش را به زمین انداخت، سر به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! من از دشمنان آل محمد، اعم از جن و انس، بیزارم. سپس به امام زین‏العابدین علیه السلام عرض کرد: آیا راهى براى توبه من هست؟! 🔸امام فرمود: بله! اگر بازگردى، خداوند توبه تو را مى‏پذیرد و تو با ما خواهى بود. پیرمرد گفت: من توبه مى‏کنم! ▪️هنگامى که خبر گفتگوى امام علیه‌السلام و پیرمرد به یزید رسید، دستور داد آن پیرمرد را به شهادت رساندند. 📕 بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۲۹ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
03.mp3
6.81M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 حاج حسین سیب سرخی 🎤 اگه قابل بدونی من گداتم بغل وا کن که دلتنگ نگاتم دلم با اسم تو آروم می گیره آره آواره ی کرب و بلاتم اگه باشم کنارت رو به راهم به جز خیمه ت کجا میشه پناهم قبولم کن که من عبد رقیم قبولم کن با این روی سیاهم ای رفیق بی ریا حسین اشکامُ نگیریا حسین لحظه ی مرگم بیا حسین مأمن این روسیاه حسین دلم وقتی که می کوبه توو سینه ام یعنی باز  بی قرار اربعینم چشامو وقتی که آروم می بندم خودم رو توی موکب ها می بینم به دوری حرم عادت ندارم گره افتاده بازم توی کارم یعنی امسال ضریح ت رو می بینم یعنی سر روی شش گوشه ات میذارم سر پناه آخرم حسین آخ بگو کجا برم حسین اربعینت داره میرسه بطلب ما رو حرم حسین ▪️ای رفیق بی ریا حسین... الهی نوکرت واست بمیره هنوزم پیکرت توی حصیره هنوزم کوچه های شام غوغاست هنوزم خواهرت زینب اسیره می کوبه باز به سینه مادر تو هنوز مهمون خولیه سر تو هنوزم از روی نیزه می بینی کجاها داره میره خواهر تو وای از اون روی کبود حسین از محله ی یهود حسین وای از اون بزم شراب حسین از غم دل رباب حسین ▪️ای غریب کربلا حسین @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
4_5825910849675466107.mp3
10.01M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 بدون عشق حسین عشق به من نمیاد.. چقدر گفتم حسین همونا می مونه... ❤️ کربلایی حسین طاهری 🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 💠 امام صادق(علیه السلام) : زیارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن ؛ به درستی که من چند خیر را برای خواننده آن تضمین میکنم. _نخست زیارتش قبول شو. _دوم سعی و کوشش وی پذیرفته باشد. _سوم حاجات او هر چه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و ناامید از درگاهش برنگردد. 📒📚 بحارالانوار ، ج۹۸ ، ص۳۰۰ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اتل متل خرابه اینجا یه بچه خوابه هم بدنش کبوده هم جگرش کبابه... اتل متل اسیری سیلی و سربه زیری کی تا حالا شنیده؟!  سه سالگی و پیری...؟ اتل متل سه ساله این همه آه و ناله این دختر از ضعیفی هنوز یه پا نهاله...! اتل متل بیابون کویر و دشت و هامون بس که پیاده رفتیم تاول زده پاهامون... اتل متل بهونه بابا چه مهربونه وقتی دلم میگیره برام قرآن می خونه... اتل متل گل یاس مهر و وفا و احساس دلم گرفته امشب به یاد عمو عباس...!  اتل متل یتیمی خدا، چقدر کریمی دادی بهم تو غربت یه عمه‌ی صمیمی... اتل متل شب و تب!   سینه ز غم لبالب دلم میسوزه خیلی به حال عمه زینب...! اتل متل چه خوب شد بالاخره غروب شد! قسمت عمه امروز توهین و سنگ و چوب شد اتل متل سه روزه!   عمه گرفته روزه! عمه چقدر غریبه خیلی دلم می سوزه...!  اتل متل خبردار تو چنگ دشمن انگار!  مثل یه شیر زخمی!  عمه شده گرفتار...! اتل متل خدایا !  تو این همه بلایا عمه مظلومه ام چیا کشید خدایا @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸سه روز أسرای آل الله را پشت دروازهٔ شام، معطل گذاشتند تا شهر را آذین ببندند … | پانصد هزار نفر به تماشا آمدند … در نقل‌ها آمده است: 📋 أَوقَفُوا أهلَ البيتِ عليهم‌السّلام عَلَى بابِ الشّامِ ثَلاثة أيّامٍ حتّى یَزّيَّنوا البَلدَة ، فَزيّنوها بِكلٍّ حُليٍّ و زينَة و مِرآةٍ كانَتْ فيها ▪️و بر در شهر شام سه روز اسراء آل الله را نگه داشتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيين‌ها بستند. 📜 ثُمّ اسْتَقبَلَتْهم مِن أهلِ الشّامِ زِهاءَ خَمسَ مِائَة ألفٍ مِن الرّجالِ و النّساءِ ▪️قريب پانصد هزار مرد و زن از اهل شام، به جهت استقبال، بيرون آمدند. 📋 و كانَ فيهم أُلوفٌ مِن الرّجالِ و الشّبّان و النِّسوانِ يَرقُصونَ و يَضرِبونَ بِالدّفِّ و الصِّنجِ و الطّنبور، ▪️در بین این پانصد هزار نفر، چند هزار مرد و زن و جوان، رقص‌كنان با دف و صِنج و طبل‌زنان به استقبال آمدند. 📜 و قد تَزيّنَ جَميعُ أهلِ الشّام بألوانِ الثّيابِ و الكُحلِ و الخَضاب ▪️همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سُرمه در چشم كشيده و لباس‌های زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند. 📚كامل بهايى، ج۲ ص۲۹۲ 📚نفس المهموم، ص ۴۳۲ ✍ دم دروازه‌ی ساعات خدا رحم کند به دلِ عمه‌ی سادات خدا رحم کند محملم پرده ندارد مددی یا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند چشم من تار شده ، یا تو به هم ریخته ای گریه دار است ملاقات خدا رحم کند کو علمدار حرم ؟ آبرویم در خطر است وسط این همه الواط خدا رحم کند سر بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مکافات خدا رحم کند به همان خنجر کندی که تو را زجرت داد می کند شمر مباهات خدا رحم کند سرت از نیزه زمین خورد دلم ریخت حسین زیر پا رفتی ؟ به لب هات خدا رحم کند نیزه نیزه شده از بس گلوی پاره ی تو گم شدی بین جراحات خدا رحم کند چانه می‌زد سر گهواره یکی پیش رباب بهر تسکین مصیبات خدا رحم کند @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸اول صبح، أسرای آل الله را وارد شام کردند … اما آن‌قدر ازدحام بود که وقت ظهر به قصر یزید لعین رسیدند … در نقل‌ها آمده است: 🥀 آن روزی که أسرای آل الله را وارد شهر شام کردند، روز چهارشنبه‌ای بود.... 📋 و كانَ خارجُ البَلَدِ مِن كِثرةِ الخَلائق كعَرصَةِ المَحشرِ يَموجُ بَعضُها في بَعضٍ. ▪️بیرون از شهر، چنان مردم شام ازدحام کرده بوده که گویی صحنه محشر اتفاق افتاده بود؛ به طوری که بعضی روی بعضی دیگر، موج می‌خوردند. 🥀 اول صبح، به وقت سپیده دم،سرهای مقدس و أسرای آل الله را وارد شهر کردند اما از کثرت ازدحام، وقت ظهر بود که اسرا با خستگی شدید، به گونه ای که بدن و مفاصل هر انسانی از دیدن آن ها به لرزه در می آید، به در کاخ یزید ملعون رسیدند. 📚نفس المهموم، ص۴۳۲ 📚معالي السّبطين،ج۲ ص۱۴۱ 📚مقتل الحسين عليه السّلام،مقرم، ص۴۴٧ ✍کوفه که شهر علی بود چنان کرد به من! وای از شام که بغض پدرم را دارند... سر هر کوچه معطّل شده‌ام،خسته شدم! چشمشان کور! همه قصد تماشا دارند! سر بازار که رفتیم سرم داد زدند... ای ابالفضل بیا! نیّت دعوا دارند! جگرم سوخت زمانیکه رقیه می‌گفت عمه جان!اینهمه دختر همه بابا دارند … دخترانی که پَس پرده عصمت بودند … بعد تو در وسط مجلس مِی جا دارند! @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸یک سر طناب به گردن امام سجاد علیه‌السّلام و سر دیگر آن را به زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها بسته بودند و می‌کشاندند … در نقل‌ها آمده است: 📋 ...اَتَوهُم بِحِبالٍ فَرَبَقُوهُم بِهٰا ▪️تمام اُسرا را در حالی‌که با یک طناب به هم بسته بودند، به سمت کاخ یزید لعین می‌بردند. 📋 فكانَ الحَبلُ في عُنُقِ زَين‌ِالعابدينَ اليٰ زينب‌ و ا‌مّ‌کلثوم و باقي بَناتِ رسولِ الله ▪️یک سر طناب را بر گردن إمام سجاد علیه‌السلام انداخته بودند و سر دیگر طناب را به زینب کبری و حضرت امّ‌کلثوم علیهماالسلام و دیگر دختران رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بسته بودند و آنها را می‌کشاندند. 📋 و كُلّمٰا قَصَروا عَنِ المَشيِ ض‍َرَبُوهُم ▪️و هرگاه که این زنان و بچه‌ها، توانِ راه‌رفتن نداشتند، آن‌ها را کتک می‌زدند. 📋 حتّي اَوقَفوهم بَينَ يَدَي يزيد و هُو علَي سَريرِه ▪️تا اینکه کشان کشان آن ها را آوردند در مقابل یزید و آن نانجیب بر تاج و تخت حکومتش، نشسته بود ... 📚مقتل الحسین علیه‌السلام،مقرّم، ص۳۱۱ ✍ بَدا به حال نجیبی که در حجاب نباشد و بزم، جای نوامیس بوتراب نباشد فتاده جسم تو عریان به روی خاک بیابان خدا کند که دگر زیر آفتاب نباشد خدا کند که پس از خواهر تو در همه دنیا دگر دو دست زنی بسته با طناب نباشد میان این همه ماهِ نشسته بر روی نیزه خدا کند که سر کودک رباب نباشد خدا کند که نبیند کسی سر پدرش را اگر که دید، به خون سرش خضاب نباشد سوار ناقه‌ی عریان شدن که کار زنان نیست اگر که مرد نباشد، اگر رکاب نباشد خدا کند قدحی را که ریخت روی سر تو گلاب باشد عزیز دلم، شراب نباشد... @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
Mohammad Hosein Shafiei - Ame Jon.mp3
13.72M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 محمدحسین شفیعی 🎤 عمه جون بیا فصل ریحونه بابا اومده کنج ویرونه ببین عمه نور چشمونم لبای زخمش غرق در خونه عمه جون بیا گل به صحرا شد آخر از کار مو گره وا شد بیا که گم شگشته پیدا شد شوی تارم شام یلدا شد به لب اومه از غمش جونم منو کشته تازه مهمونم عمه جون بیا اومده با سر کنج ویرونه زاده حیدر بیا که با دیدن رویش گل عمر من شده پرپر ▪️به لب اومه از غمش جونم ▪️منو کشته تازه مهمونم عمه جون بیا فصل ریحونه.. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌