#با_شهدا
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
روز بود که بیهوش افتاده بود روی تخت
گفتند به هوش اومده خودتون رو برسونید. با پدرش رفتیم بیمارستان. انگار داشت اشاره می کرد. تشنه بود. آب که به لبش رسید حالش عوض شد. شاید یاد تشنگی امام حسین علیه السلام افتاده بود.
▪️شروع کرد به یا حسین علیه السلام گفتن. بعد از 15 روز بیهوشی این اولین کلمه ای بود که به زبون آورد. هنوز داشت یا حسین علیه السلام می گفت که شهید شد...
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998
🌷 #با_شهدا
#قسمت_دوم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🔸🔹🔸🔹👌🔹🔸🔹🔸
#نه_فقط_خواهران_بلکه_برادران_نیز....
🌷من معمولاً در کنار خانم بابایی بودم. به مسئولیت خود رسیدگی میکردیم، مواقع خستگی دو چای لیوانی قندپهلو میریختیم و با لذت مینوشیدیم. کسی در قید و بند چیدن سفره سحری و افطار نبود و گاهی همان یک استکان چایی میشد افطار ما. در همان روزهای اول، نیمههای شب و در تاریکی هوا، نیروهایی آمدند که کل لباسهای آنها از سر تاپا خاکی شده بود و پاهایشان به قدری غرق گل بود که پوتینهای آنان پیدا نبود. خزههای لجن و گل و لای تمام سر و صورتشان را پوشانده بود.
🌷وقتی علت را جویا شدیم گفتند: عراقیها ما را گیر انداخته بودند و به زحمت خودمان را از محاصره نجات دادیم. با دیدن شکل و شمایل آنها، قیافه کارکنان درهم رفت و کسی حرف نزد. تنها یکی از بچهها که در این امور کنکاش بیشتری میکرد گفت: لابد عملیات برادران چندان موفق نبوده! آن شب پوتینها و لباسهای رزمندهها را شستیم و کلی گریه کردیم و دعای توسل خواندیم.
🌷من در عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس حس خوبی داشتم ولی در عملیات رمضان چیزی جگرم را چنگ میزد و دلم آشوب بود. گویی مشیت الهی سرنوشت دیگری را مقرر فرموده بود. در این عملیات با اینکه محدوده پاسگاه زید عراق به تصرف درآمد و لشگر ۹ زرهی دشمن منهدم شد ولی اهداف آن بطور کامل تأمین نشد و خرسند وافی حاصل نگردید.
راوی: خانم محبوبه ربانیها از زنان امدادگر استان قزوین
📚 کتاب "به قول پروانه"، ج ۴ (خاطرات محبوبه ربانیها از زنان امدادگر استان قزوین)
منبع: سایت نوید شاهد
شهدا را ياد كنيم با ذكر صلوات
هشتک کانال حذف نشود ❌
https://eitaa.com/noaheh_khajehpoor_09173426998