eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
605 ویدیو
27 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 این پیرمردی که در اندیشه جوان است جسم بنهاده و یک پارچه جان است حبیب عاشق امام حسین بود. روز عاشورا موقعی که امام به نماز ایستاد، یک آدم بی دین و کور از نظر قلبی، یک آدم جامد از نظر عقیدتی، کسی که نمی تواند نور امام را تحمل کند، جلو آمد، صدا زد: حسین، نماز نخوان، نماز تو قبول نیست. نماز تو پذیرفته نیست. عجب! نماز حسین پذیرفته نیست! حسین مصباح الهدی است، سفینةالنجاة است؛ حسین تجسم دین است. حسین خودش نماز مجسم است. نماز ما، به او دعوت داده می شود. نماز او قبول نیست؟! حبیب بن مظاهر از این جمله خیلی ناراحت شد. شمشیر را برداشت تا جلوی او را بگیرد. لذا ظهر عاشورا وقت نماز به شهادت رسید. حالا امروز با این پیرمرد و پیر غلام اباعبدالله هم ناله بشویم. خدا قسمت کند، وقتی وارد حرم امام حسین می شوی سمت چپ می گویند قبر حبیب است. أنا حبیب و أبی مظهّر فارس هیجاء و حرب تسعر و انتم عند العدید اکثر و نحن اعلی حجّة و اظهر وانتم عند الوفاء أعذر و نحن اوفی اوفی منکم و اصبر حقا و أنمی منکم و اعذر[1] گفت: هر که مرا نمی شناسد، بشناسد: من حبیبم. من پیر غلام حسینم. من یک عمر در خانه ی این خاندان قدم زدم. امام حسین بچه بود، حبیب پشت سرش می رفت که به او نگاه کند. من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام زمانی هم که به شهادت رسید امام حسین بالای سرش آمد و فرمود: حبیب، خدا جزای خیر به تو بدهد. تو در یک شب قرآن را ختم می کردی.[2] تو آدم خوبی بودی. حبیب آن قدر برای دشمن اهمیت دارد که برای بردن سر حبیب به کوفه با هم اختلاف داشتند. یکی می گفت: من باید ببرم، و دیگری تلاش می کرد او ببرد. ساعدَ الله قلبَکَ یا اباعبدالله. یا بقیةالله، آن کسی که حامل سر بود، می گوید: دروازه ی شام نشسته بودم، یک جوان خیره، خیره به این سر نگاه می کند. جوان چیه که این قدر به این سر نگاه می کنی؟ هذا رأس ابی؛ این سر بابام حبیب است. من فرزند حبیبم. هر چه التماس کرد سر را به او ندادند. پسر حبیب هر چه التماس کرد سر پدرش را به او ندادند. عاشقان حسین، خرابه ی شام نازدانه ی اباعبدالله سر بابا را خواست، سر را آوردند، دادند. رقیه دست های کوچکش را آورد، سر را برداشت: «یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی»؛ بابا، چه کسی من را در کودکی یتیم کرد؟ بابا، چرا پیشانی ات شکسته؟! بابا چرا محاسنت خون آلود است؟! بابا، کاش چشمانم کور بود، سر بریده ات را نمی دیدم؛ «لیتنی کنت و لم ار رأسک هکذا».[3] پی نوشت ها: [1] بحارالانوار، ج45، ص26. [2] سوگنامه آل محمد، ص263-264؛ در کربلا چه گذشت، ص246-247. [3] سوگنامه آل محمد، ص491. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌