#روضه_صبحگاهی
#حضرت_حُر
#یا_حسین
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
❣بر خلق خوش خوی محمد صلوات
❣بر عطر گل روی محمد صلوات
❣در گلشن سر سبز رسالت گویید
❣بر چهره گل بوی محمد صلوات
🌿 لاحول ولاقوة الا بالله العلي العظيم
🌿حسبنا الله ونعم الوكيل نعم المولی و نعم النصیر
🕊(سبک کجایید ای شهیدان..)
بیا یابن الحسن دردم دوا کن
دل آشفته را از غم رها کن
ضیاء دیده بانوی عالم
نظر بر این فقیر و بینوا کن
💠بیا یابن الحسن آقا کجایی
آقا یابن الحسن مولا کجایی
امیر و سرور و سلطان مایی
همه شام و سحر در انتظاریم
عزیز فاطمه پس کی میآیی
💠بیا یابن..
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی..
با وجیها عندالله..
الا ای جگر گوشه فاطمه
که بردی دل اهل دل را همه
کیام من؟که باشم هوادار تو
هوادار تو هست دادار تو
▪️حسینم حسین
من از کودکی عاشقت بودهام
قبولم نما گرچه آلوده ام
آقا جان..
به عشق تو هر کس که منسوب شد
اگر بد بود عاقبت خوب شد
آقااا..
غمت حاصل زندگانی من
به راه تو طی شد جوانی من
من از ریزه خواران خوان توام
اگرچه بدم میهمان توام
▪️حسینم حسین
به عشقت از آن دم که خو دادیام
به چشم همه آبرو دادیام
🔹آقا جان..وقتی نگاه میکنند میگن این گریه کنه حسینه این سینه زنه حسینه
این روضه خون حسینه
به چشم همه آبروم دادی آقاجان
ز در راندگانت حسابم مکن
گدایم، کرم کن، جوابم مکن
ازین رو سپیدم بَرِ داورم
که من هم سیاهی این لشگرم
مبادا برانی مرا از درت
به بازوی بشکسته مادرت
(شاعر: علی انسانی)
روضه بنام حضرت حُره..
خوش به حال هرکسی که با یک نگاه ابی عبدالله،عاقبتش زیر و رو بشه
با یک نگاه حسین عاقبتش ختم بخیر بشه
خوشا به حال حر که با یک نگاه ابی عبدالله عاقبتش ختم بخیر شد
یه لحظه رو یاد کنم و التماس دعا
🔹لحظه ای که پای برهنه
چکمه هارو به گردنش انداخته
آروم آروم داره میاد
(حسین ع دید حر داره میاد)
اومد مقابل ابی عبدالله ایستاد
روش نمیشه سرو بالا کنه
پشیمانه..شرمنده است
سر پایینه😔
نمیتونه به چشمای حسین نگاه کنه
قربون کرامتت برم یا اباعبدالله
فرمود:
یا حُر اِرفع رَأسَک
سرتو بلند کن..😭
حر آروم آروم سرشو بلند کرد..
استادم میگفت تا سرشو بلند کر، یه وقت دید بچه ها پرده خیمه رو بالا زدند
(همه از حر می ترسیدند..بهم نشون میدادند)
(این همونیه که راه بابامونو بست
این همونیه که دل عمه جانمون زینبُ به دردآورد)
آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا..
امروز بگو آقا جان..هر چی هم بد باشم، کاری که حر کرد ، من نکردم
آقا هر چی ام بد باشم مثل حر دل زینب تو نلرزوندم
دل بچه هاتو نلرزوندم
اما آقا جاااان چه کردی با حر..
امان امان..
▪️یه وقت شنید صدای العطش از خیمه ها بلنده..
(چکار کنه..غم رو غم اومده..راهو بسته..بچه های حسین آب ندارن..مونده چکار کنه)
▪️صدا زد پسر فاطمه، چون من اولین نفری بودم که دل شمارو به درد آوردم ،،اجازه بدید اولین کسی باشم برم فداتون بشم..
این روضه رو مرحوم کافی میخوند
بگم و فیضشُ ببره
بُریر میگه من با حر رفاقت قدیمی داشتم..
دیدم قبل از اینکه بره به میدان..
دنبال چیزی میگرده..
(گفتم حر دنبال چی میگردی؟)
صدا زد بریر به من بگو ببینم خیمه زینب س کدامه؟
(دلت اینجاست یا نه..نکنه دست خالی برگردی..ان شاالله خدا قسمت کنه کنار حرم حر..اونجا ناله بزنی..)
بریر میگه خیمه زینبُ نشون دادم..
گفت دیدم رفت صورت به خیمه زینب گذاشت..سلام کرد..بیبی جواب سلامشو داد..(کی هستی؟)
صدا زد بیبی من حُرم.
بیبی جااان منو ببخش.
برادرت حسین ،از گناه من گذشت.
اومدم شما هم منو حلال کنید، برم جونمو فدای حسینم کنم.
(همه حرفارو زدم بخاطر این یه جمله)
بُریر میگه یه حرفی عقیله بنی هاشم زد
یه وقت دیدم صدای ناله حر بلند شد.
(من بگم و شما هم بلند بلند گریه کنید)
صدا زد حر منم بخشیدمت.
ولی حر بگم بدونی، برادرم حسین غریبه..حسینم کسی رو نداره
همه بگید حسین..
▪️رو زمین افتاد فرق سر شکافته، خون جلو چشماشو گرفته
یه وقت دید سرش از زمین بلند شد روی زانویی قرار گرفت..
یه نفر داره خونای چشمشو پاک میکنه
تا چشمشو باز کرد دید پسر فاطمه حسینه..
دید یه دستمالی به پیشانیش بست..
یا اباعبدالله..
(بگم و ناله شو بزنی)
بگم آقاجان..
سر حر رو به دامن گرفتی
اما من بمیرم برات کسی نبود سر تو به دامن بگیره..
یه وقت حسین دید سینه ش سنگینه..
چشمشو باز کرد..
والشّمر جالسٌ علی صدرک.. 😭
صدا زد نا نجیب خوب جایی نشستی..
یا صاحب الزمان..نمیگم چی شد
همینقدر بگم یه وقت دیدن زینب اومد بالا بلندی، دیدن عقیله بنی هاشم دستاشو رو سرش گرفت هی صدا میزنه
وامحمدا، واعلیااا ، واحسینااا
▪️ناله داری به ناله های دل بیبی زینب کبری صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو
یا حسین... 😭
صلوات و هشتک کانال حذف نشه لطفاً 👇
هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها صلوات
@noaheh_khajehpoor
#متن_روضه
#شب_چهارم
#حضرت_حر
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
صلیالله علیک یا اباعبدالله صلیالله علیک یابن رسولالله
🔹امشب را یک نامی از حر ببری
این سردار تائب
این سردار خوشبخت. کسی که تا صبح عاشورا در صف دوزخیان بود و صبح عاشورا به خیل بهشتیان پیوست.
این دعای امام سجاد را در ابوحمزه ثمالی زیاد تکرار کنید دو کلمه هم بیشتر نیست "واختم لی بخیر"
خدایا عاقبت بخیر ما را از دنیا ببر🙏
خدایا عبادتهایمان ضایع نشود...
🔸 ابن ملجم مرادی اهل نماز شب بود. یکی از برگزیدگان یمن بود و به کوفه آمده بود.
علی علیهالسلام به او حکومت بدهد استانداری به او تفویض کند. آمده شمشیرش در خدمت علی باشد علیه علی بکار گرفته میشود..😔
واختم لی بخیر..
🔹حر عاقبتبهخیر شد. من یکشب عرض کردم حر آدم با ادبی بود. ادبش نجاتش داد. در این طول مسیری که از قبل از محرم با امام حسین روبرو شد پشت سر حضرت نماز میخواند. به سید الشهداء احترام میگذاشت. تا رسید روز عاشورا. طبل جنگ که به صدا درآمد حر از نخبگان شجاعان کوفه بود.
🔸یکی از کوفیان میگوید دیدم حر دارد میلرزد و رنگ چهرهاش زرد شده است. گفتم حر از جنگیدن میترسی؟
گفت: به خدا قسم هیچگاه از جنگ نترسیدم. میدانی امروز چرا میلرزم؟ خودم را بین بهشت و جهنم میبینم..
میترسم دوزخی بشوم..!
بهبهانه اینکه میخواد اسبش را آب بده از سپاه فاصله گرفت.
فرمانده بخشی از سپاه بود. آهستهآهسته فاصله گرفت و به طرف خیام حرم امام حسین رفت...
🔹ببینید چه امام مهربانی دارید؟ بعضیها نوشتهاند اگر امام حسین حر را نمیبخشید جا داشت.
زیرا حر دو ضربه به امام حسین زد؛
یعنی به حرکت حضرت و امام هر دو را بخشید. یکی اینکه راه را بر حضرت متوقف کرد و حضرت را مثل امروز در کربلا متوقف کرد
گفت اجازه حرکت نمیدهم و نامه آمده است و باید بمانید.
دوم اینکه گفت ابن زیاد به من گفته که شما را در جایی متوقف کنم که آب در دسترس شما نباشد.
🔹امام فرمودند: بگذارید خیمههایمان را کنار فرات برپا کنیم؛ یعنی فرات پشت سر ما باشد.
گفت: آقا در نامه نوشتهاند که شما را یکجایی پیاده کنم که آب در دسترس شما نباشد. هر دو کار را هم کرد..
اما ببینید این سردار خوشبخت، صبح عاشورا آمد به طرف خیمههای امام حسین، بعضیها نوشتهاند کفشهایش را هم درآورد.
میخواهد به حرم وارد شود..😭
▪️دستهایش را روی سر گذاشت و زرهش را درآورد و سربه زیر انداخته، آمد بهطرف خیمه سیدالشهدا آقا داشتند نگاه میکردند.
▪️ای قربان کرم پسر فاطمه. آقایان اگر کسی گفت بد کردم حلالم کن دیگر بیش از این خجالتش ندهید. بگوید دیگر اسمش را نیار بخشیدمت.
سربهزیر انداخت و یک کلمه گفت: هل لی توبه؟ 😭
آیا فرصت هست برگردم؟ توبهام قبول است؟ آقا میپذیرید مرا؟ قبولم میکنید؟😭
یکوقت سید الشهداء دستهایش را باز کرد و حر را بغل گرفت..😭
زبان حال حر را بگویم. زبان حال همهمان را به آقا بگوییم. بگوییم آقا حر رو به شما آورد و ما هم امشب میخواهیم هم ناله با حر بیاییم. بگوییم اگر تا حالا شیعه خوبی برای شما نبودیم و به وظیفهمان عمل نکردیم شما حر را قبول کردید ما را هم قبول کنید..
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار
که بدین بحر کرم غرق گناه آمدهایم
یک جمله به آقا گفت وقتی خیالش راحت شد حسین او را بخشیده، هنوز آرام نشده، گفت: آقا اجازه بدهید از خواهرانتان حلالیت بطلبم..😭
آخر من دل زینب را شکستهام دل سکینه را شکستم آمد پشت خیمه بانوان حرم، صدا زد ای دختران فاطمه من حرّم.. 😭
اللهم انی ارهبت قلوب اولیائک خدایا من کسی هستم که قلب بندههای خوب را آزرده کردم..😭
▪️یک جمله گفت و صدای نالههای زنان از درون خیمه و نالههای حر از بیرون خیمه بلند شد. یکوقت صدا زد ای دختران فاطمه نکند روز قیامت در محضر مادرتان فاطمه از من شکایت کنید..
با چشمان اشکآلود آمد خدمت آقا
دیگر آرام ندارد..
▪️ گفت آقا بگذارید افتخار شهادتدر راه شما را داشته باشم.
بهبه..
وقتی به میدان رفت جانبازی کرد و مجروح روی زمین افتاد. سیدالشهدا آمد بالای سر حر، نفسهای آخر حر است و پیشانی او غرق در خون است. یکوقت آقا دستمالی درآورد و پیشانی حر را بست؛ یعنی مردم عالم دیگر از حر بدی نگیرید حسین مدال افتخار به پیشانی حر بسته است..😭
آقا فرمود: تو حری همانگونه که مادرت تو را حر نامید..
بگوییم یا اباعبدالله دستمال به پیشانی حر بستی و سر او را به دامن گرفتی؛
اما راوی میگوید عصر عاشورا حسین تو قتلگاه صورت به روی خاک گذاشت... 😭
آاای حسین...
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
#مقتل
#حضرت_حر
#شب_چهارم
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🩸چگونه و با چه حالی حرّ به محضر سیدالشهداء علیهالسلام رسید؟! | وقتی که قلب حرّ با ندای غربت سیدالشهداء علیهالسلام به لرزه میافتد …
در نقلها آمده است:
🥀 در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام رو به لشکر عمر سعد کردند و فریاد زدند:
📋 أَمَا مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالىٰ؟ أَمَا مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رسولِ اللّهِ؟
▪️ آیا کسی هست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
📋 فَلَمّا سَمِعَ الْحُرُّ بنُ يَزيدِ هٰذا الْكلامَ، اِضْطَرَبَ قَلبُهُ، و دَمَعَتْ عَيْناهُ
▪️ پس وقتی که حر بن یزید ریاحی این کلام امام را شنید قلبش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد.
🥀 آمد تا در كنارى از لشكر ايستاد و اندک اندک از آنها فاصله گرفت. مهاجر بن اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) به او گفت: اى حر! چه مىخواهى بكنى؟ آيا مىخواهى حمله كنى؟ پاسخش را نداد و لرزه اندامش را گرفت.
🥀 مهاجر گفت: «به خدا كار تو ما را به شك انداخته است. به خدا من در هيچ جنگى تو را هرگز به اين حال نديده بودم (كه اينگونه از جنگ بلرزى) و اگر به من مىگفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمىگذشتم (و تو را نام مى بردم).پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده مى كنم؟!
🥀 حر گفت: من به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و جهنم مخیر مى بينم و سوگند به خدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمیكنم؛ اگرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.
🥀 پس از او فاصله گرفت و رو به فرزندش کرد و گفت: پسرم من طاقت آتش و غضب خدا را ندارم و طاقت ندارم اینکه روز قیامت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دشمنم باشد.
🥀 آیا نمیبینی که حسین علیهالسلام یاری میطلبد و کسی او را یاری نمیکند؟
ای پسرم! همراه من بیا تا در جلوی چشم حسین علیهالسلام با این لشکر بجنگیم تا باشد که به واسطه شهادت در رکاب او سعادت مند شویم.
🥀 پسرش گفت: چه خوب کرامتی است این! سپس آن دو از لشکر ابن زیاد فاصله گرفتند و گویی نشان دادند که قصد حمله بر لشکر امام حسین علیهالسلام را دارند و همین گونه به سیدالشهدا علیهالسلام نزدیک شدند. و وقتی که به محضر امام علیهالسلام رسیدند،
📋 فنَزَلَ الْحُرُّ رَحِمَهُ اللّهُ عَن ظَهرِ جَوادِه، و طَأطَأ رَأسَه، و جَعَلَ يُقبِّل يدَ الْحسينِ عَلَيهِ.السَّلامِ و رِجْلَيْهِ، و هو يَبكي بكاءً شديداً.
▪️پس حر، از اسب پیاده شد و سرش را پایین انداخت و به دست و پای امام علیهالسلام افتاد و می بوسید و شدیداً گریه میکرد.
🥀 او به سیدالشهداء علیهالسلام عرضه داشت: من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمىكردم پيشنهاد تو را نپذيرند و به اين سرنوشت دچارت كنند. به خدا اگر مىدانستم كار به اين جا مىكشد، هرگز به چنين كارى دست نمى زدم.
📋 أفَتَرىٰ ذلكَ لِي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم، يَتُوبُ اللّهُ عَليكَ، و يَغفِرُ لَكَ؛ مَا اسْمُكَ؟ قال: أناْ الْحُرُّ بنُ يَزيد
▪️سپس حر گفت: آیا الان توبه و بازگشتی برای من است؟ امام علیه السلام فرمودند :بله خدا توبه تو را میپذیرد و گناهانت را میآمرزد.
🥀 سپس سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
📋 أنتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ، أنتَ الْحُرُّ إنْ شاء اللّهُ في الدّنيا و الآخرةِ.
▪️اسمت چیست؟ گفت:حر بن یزید. امام فرمودند: به درستی که تو حرّی (آزادهای) همانگونه که مادرت تو را نام نهاد. انشاالله در دنیا آخرت نیز حرّ میمانی.
📋 فقالَ لَهُ الْحسينُ عَليهِالسَّلام: اِرْفَعْ رَأسَكَ يا شَيخ.
▪️پس امام علیه السلام به او فرمودند: سرت را بالا بیاور ای مردبزرگ.
برگرفته از:
📚مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی،ج۲ ص۱۰
📚مقتل ابو مخنف ص۷۴
📚اسرار الشهادة ص۲۸۹
✍ کفشهایم را پُر از شن کرده بودم آمدم
خاک بر فرق و محاسن کرده بودم آمدم
پیش رویِ مرکبم پایِ پیاده آمدم
غرقِ ذکرِ مادرِ این خانواده... آمدم
بی ادب بودم ولی بی ادعایم کردهای
من امیرِ لشگری بودم گدایم کردهای
من گرفتم راهِ تو یا تو گرفتی راهِ من
راهزن من بودم اما تو گرفتی راهِ من
سنگها آوردهام تا بشکنی آئینهام
حقِ من این بود دستِ رَد زنی بر سینهام
من گنهکارم به رویِ من بیاور لااقل
بد گرفتارم به رویِ من بیاور لااقل
تا که دیدی شعله دارد خِرمنم گفتی بیا
دست خود را بستهام بر گردنم گفتی بیا
راهِ تو بستم به روی خود نیاوردی چرا
بشکند دستم به روی خود نیاوردی چرا
دستِ من وا کردی و گفتی پَرَت بالا بگیر
سَربِزیرم دیدی و گفتی سَرَت بالا بگیر
مژده دادی مادرِ عالم مرا بخشیده است
باورش سخت است زینب هم مرا بخشیده است
لطفِ زهرا بود اگر مَرهونِ آن چادر شدم
صبح حُر بن یزید و حال تنها حُر شدم
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌
tobehurr-salim.mp3
6.8M
#ترکی
#حضرت_حر
#شب_چهارم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بیلون ای لشکر سفیانی حر نام دارم من
ریاح قومیده اصل و نسبده افتخارم من
منیم اعراب ایچینده اشتهار افتخاریم وار
دلاور لر یانیندا منصبیم وار اعتباریم وار
سلیم مؤذن زاده🎤
با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇
@noaheh_khajehpoor
هشتک کانال حذف نشود ❌