eitaa logo
نوحوا علی الحسین🎤
2.9هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
519 ویدیو
23 فایل
متن روضه، نوحه، زمزمه، زمینه، تک، واحد، واحد حماسی، شور،مناجات و.. به همراه اجرای سبک مناسبت های مختلف اهل بیت و 🎤آموزش مداحی🎤 @noaheh_khajehpoor کانال مولودی و عروسی خوانی مرج البحرین @marajalbahrain ارتباط با مدیر کانال خواجه پور _ 6998 342 0917
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحوا علی الحسین🎤
#متن_خطبه #حضرت_زینب #کوفه #محرم #کانال_نوحوا_علی_الحسین 📜📜📜📜📜📜📜📜📜 ثُمَّ قَالَتْ بَعْدَ حَمْدِ
سلام بر ذاکرین آل الله عزاداری هاتون قبول باشه ان شاءالله 🙏 ببینید تعبیر امام سجاد علیه السلام رو در مورد عمه جان شون حضرت زینب در این متن👇 وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَةٍ ❤️ ماشاءالله به دختر علی بن ابیطالب شیر زن واقعه ی کربلا🏴 حتماً متن و ترجمه ی این خطبه که در بین کوفیان نامرد خوندن مطالعه و استفاده بشه بفرستید برا دیگر دوستان و علاقمندان✅
4_6015052005276385809.mp3
4.3M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 اصلاً رقیه نه دختر خودت یک شب میان کوچه بماند چه می کنی.. 😭 مرحوم حاج حسن شیرازی🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
دشتی آقا ابالفضل.mp3
14M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 مرا از کودکی احساس دادن آقام آقام اباالفضل مرا عادت به عطر یاس دادن آقام آقام اباالفضل کلید مشکلاتم را از اول آقام آقام اباالفضل به دست حضرت عباس دادن آقام آقام اباالفضل.. 😭 مرحوم حاج حسن شیرازی 🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸اهل «حلب» چه بلایی را بر سر أسرای آل الله، آوردند ... | با ریختن یک قطره از خون سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام، آب چشمه‌ای گوارا، تلخ و مکدّر می‌شود... در نقلی آمده است: 🥀 چون کاروان أسرای آل الله، با سختی و مشقت به شهر «حلب» نزدیک شدند، در نزدیکی آن شهر، چشمه‌ای بود که آب شیرین و گوارایی داشت به نام «یوثمة» (یا «ثریمه»)؛ 🥀 لشکریان نانجیب خودشان به سراغ خوردن آب از آن چشمه گوارا رفتند و اسیران را بر فراز شتران متوقف کردند و سرهای مطهر را بر فراز نیزه ها نهادند؛ 📋 فَجَعَلَ اَولادَ السَفاحِ یَتَفاخَرُ بَعضُهُم عَلیٰ بَعضٍ ▪️آن حرام‌زادگان سُفله، که هر یک نیزه‌ای را به دست داشت، بر یکدیگر فخر می‌کردند. 🥀 اهل حلب شهر را آزین بسته و به استقبال آن حرامیان آمدند؛ حاکم حلب با نهایت عیش و طرب، با طبل و نای و عود به همراه جماعتی از یهود به استقبال آنان آمد. 🥀 آن جماعت نانجیبی که به استقبال آمدند، ابداً شرم و حیا نمی‌کردند و بی‌شرمی و بی‌حیایی را به جایی رسانیدند که راوی گوید: چون به نزدیکی اهل بیت اطهار و اسرای دل فَکار رسیدند، 📋 شَرَعوا یَرمونَهُم بِالحِجارَةِ والمَدَر ▪️شروع کردند به سنگ و کلوخ انداختن بر آن أسرای بی پناه. 🔖 تا جایی که راوی گوید: 📋 واللهِ فَلَم یَبقَ اَحَدٌ مِنَ الْاُساریٰ وَ الرُووسِ اِلّا اَصابَهُ حَجَرٌ و مَدَرٌ ▪️به خدا قسم یک نفر از اسیران و سرهای مطهر، باقی نماند مگر اینکه سنگ و کلوخی به او اصابت کرد. 📋 و اَصابَ حَجَرٌ مِن تِلکَ الْاَحجارِ عَلیٰ رَاسِ الْحسینِ علیه‌السلامُ فَشَرَعَ یَجری مِنهُ دَمٌ عَبیطٌ و سَقَطَتْ قَطرَةٌ مِن ذٰلکَ الدَّمِ عَلیٰ عَینِ الثَریمَةِ ▪️ و یکی از آن سنگ‌ها به سر مطهر امام حسین علیه‌السلام اصابت کرد و از آن سر مطهر ، خون تازه‌ای جاری شد و قطره‌ای از آن خون بر چشمه «ثریمه» افتاد. 🔖 در این‌جا بود که راوی گوید: 📋 و صارَ مائُها مُنکَدِراً فوراً فَلَم یَرَ اَحَدٌ بَعدَ ذٰلکَ صَفاءَ مائِها و ذَهَبَ عَذبُهُ و اِنقَلَبَ لَونُهُ ▪️آب چشمه بلافاصله مکدر شد و پس از آن هیچ کس، پاکیِ آب آن چشمه را ندید و شیرینی آن از بین رفت و رنگ آن تغییر کرد. 📋 فَلَمَّا رَأَتْ زینبُ ذٰلکَ بَکَتْ بُکاءً شَدیداً و قالَتْ: وا اَخاه! ▪️همین‌که حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها این صحنه را دیدند، گریه شدیدی کردند و صدای «وا اخاه» سر دادند. 📋 ثُمَّ ضَرَبَتْ رَأسَها عَلیٰ خَشَبِ الْمَحمِلِ ضَرباً شَدیداً بِحَیثُ جَری الدَمُ مِن تَحتِ مَقنَعِها ▪️سپس سرشان را محکم به چوبه محمل زدند، به گونه‌ای که خون از زیر معجر آن بانوی مظلومه، جاری شد. 📚بحر المصائب ج۷ ص۲۶۱ ✍ جماعتی که به سر نیزه ها نظر دارند نشسته اند زمین تا که سنگ بردارند خدا به خیر کند ، سنگ های بی احساس برای کـودک‌مـان روی نِی خطـر دارند بخوان دو آیه نگویند خارجی هستیم ز ایل و طایفه‌مان کوفیان خبر دارند؟! درست لَعْل لبت را نشانه می‌گیرند چقـدر سنـگ‌زنِ ماهـر و قـدَر دارند دلم شکست, خدا لعنتت کند ای شمر نـگاه کـن هـمه‌ی دختـران پـدر دارند @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸شهادت مظلومانه حضرت محسن بن الحسين «عليهماالسلام» در نزدیکی شهر دمشق ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 در نزدیکی دمشق، كوهى بود كه «جوشن» (برخی نام آن کوه را «حرّان» هم گفته‌اند) نام داشت و از آن‌جا ، مِس به عمل مى‌آمد و چند تن به مس گدازى مشغول بودند. 🥀 وقتی‌که أسرای آل الله، به پاى آن كوه رسيدند، تابش آفتاب سخت گرم بود. از اين رو آن روز را خيمه برپاى كردند و لشکریان یزید لعین در خيمه‌ها استراحت کردند و اسراء را در آن آفتاب گرم با شكم گرسنه و جگر تشنه در گوشه‌ای نشاندند. 🥀 امام زين العابدين عليه‌السلام از شدت گرما، خود را به سايه خيمه «حصين بن نُمير» ملعون رساند. آن ملعون از خيمه بيرون آمد و آن حضرت را با تازيانه زد و از زیر سایه خیمه دور کرد و اطفال اهل بيت علیهم‌السلام از سوز عطش فرياد برآوردند. 🥀 حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها، يكى را نزد مِس‌گدازها فرستاد تا مقدارى آب و نان از آنان بگیرد و بياورد. آن جماعت براى خوشنودى لشکریان یزید لعین اجابت نكردند. 📋 وَ كانَتْ زَوجةُ الحُسَينِ علیه‌السلام حامِلًا بِوَلَدٍ إسمُهُ مُحسن و أسقَطَت هناك ▪️یکی از همسران امام حسین علیه‌السلام باردار به پسری بود که اسم او را «محسن» نهاده بود که در اثر گرما و شدت گرسنگی و تشنگی در این منزل، آن جنین مظلوم سقط شد. 🥀 حضرت زینب علیهاالسلام وقتی که این حال را دید، رو به آسمان نمود و فرمود: «از چه بر چنين مردمی بلا نازل نمى شود؟» 🥀 در همان ساعت برقى از آسمان زد و آن جماعتی را که در آن معدن مشغول به کار بودند را سوخت  و از آن زمان تاكنون، هر كس در آن معدن كار كند، سودى نبرد. 🥀 و در قبله آن كوه، زيارتگاهى معروف به «مشهدالسقط» و یا «مشهدالدّكة» است و نام آن سقط مظلوم، محسن بن الحسين علیهماالسلام است. برگرفته از: 📚 ناسخ التّواريخ حضرت زينب كبرى عليها‌السلام، ج۲ ص۵۳۴ 📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۴ 📚وسيلة الدّارين، ص۳۷۴ 📚قمقام زخّار ج۲ص۵۴۹ 🔖 مرحوم شیخ عباس قمی در «نفس‌المهموم» می‌نویسد: 🥀 سيف الدوله كسى است كه "مشهد الدكّه" را در بيرون شهر حلب ساخته است؛ زيرا او در يكى از گردشگاه هاى خود در حلب، شبانه نورى در آن مشاهده كرده و صبح سوار شده و به آن جا رفته و دستور داد که آن جا را حفر كردند وسنگى بيرون آمده كه بر آن نوشته شده بود: 📋 «هذا المُحسن بن حُسين بن علىّ بن ابيطالب» ▪️این قبر محسن پسر حسین بن علی علیهم‌السلام است. 🥀 سيف الدوله، علويان را جمع كرده و درباره آن از آن‌ها پرسيده؛ يكى از آن‌ها گفته است كه در دوران يزيد چون اسيران اهل‌بيت علیهم‌السلام را به حلب آوردند، يكى از همسران امام حسين عليه‌السلام اين پسر را سقط كرد. 📚 نفس المهموم، ص۳۵۰ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🔸روایت میگوید : صورت نازنین امام حسن (ع) خیلی زیبا بوده است . گاهی که میخواست از منزل بیرون برود مردم جمع میشدند و محو تماشای امام حسن می شدند . راه بسته میشد و حضرت مجبور میشد که برگردد . ▪️حالا صورت به این نازنینی، من جگرم برای امام حسین (ع) سوخته که وقتی برادر را در قبر می‌گذاشت چه حالی پیدا کرد ؟ امام حسین علیه السلام جمله ای را فرمود.. ▪️فرمود : برادر من بعد تو هیچ وقت عطر نمی زنم این جمله بسیار کاشف از سوز دل امام حسین (ع) است.. 😭 ولی یک کاشفی بزرگتر از این در کربلا گفته شد : آنجا که بالا ی سر قمر بنی هاشم (ع) آمد نفرمود دیگر عطر نمی زنم . فرمود : ” الان انکسر ظهری و قلت حیلتی “ کمرم شکست و تدبیر و توانم به پایان رسید .. 😭 بهر آن لب تشنه دریا خون گریست دیده ی صحرا دل هامون گریست چشم ثارالله همچون چشم مشک ریخت اشک و ریخت اشک و ریخت اشک کی به خون آغشته چشمی باز کن یک برادر گوی و خواب ناز کن جمع کردم از زمین هست تو را هم علم هم مشک و هم دست تو را بی تو ای سرو روان در خیمه گاه آب آب تشنگان شد آه آه عضو عضوم راست در هر انجمن ناله ی عباس من عباس من تا تورا از تیغ کین افتاد دست ماند پایم از راه و پشتم شکست @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 📜 گریستن و گریاندن بر اهل بیت(ع) الامام الرضا(ع) : مَن ذَکرَ بِمُصابِنا فَبَکى وأبکى لَم تَبک عَینُهُ یومَ تَبکی العُیونُ. 🔸امام رضا (ع) :هر کس مصیبت ما را یاد کند و بگِرید و بگریانَد، در آن روزى که چشم ها مى گِریند، چشم او نمى گِرید. الأمالی للصدوق: ص ۱۳۱ ح ۱۱۹، گزیده حکمت نامه رضوی، صفحه: ۲۹۲ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 با عروساش، بین گذر نشسته رو چادرش خاک چقدر نشسته چندماهه که، بچه هاشو ندیده چندماهه اینجا، بی خبر نشسته خبر دادن بهش، بشیر اومده اومده امّا، سر بزیر اومده منتظر یه کارِوون، امیر بود ولی یه کارِوون اسیر بود همه امیدش، دیگه ناامید شد خبر دادن که عباسش شهید شد نمیدونم، که از بشیر چی شنید روزگارش سیاه موهاش، سفید شد تلخی راهُ واسشون عسل کرد مشکل بی مادری شونُ، حل کرد ام البنین اومد توی قافله دخترای فاطمه رو، بغل کرد روزای خوب، تموم شد و شب رسید کاسه ی صبر همه، بر لب رسید چیزی نمونده بود بمیره زینب ام البنین به داد زینب رسید نوحه میخونه، واسه دردونه هاش مرهم داغ زینبه، شونه هاش عمه ی سادات میزنه رو سرش ام بنین میزنه رو گونه هاش 🔸دست عبدالله رو گرفته، بدو عزیزم، ام البنین میدوه، پسر عباس میدوه، دید دروازه شلوغه.. ام البنین نگاه کرد، یهو صفا رو وا کردن، مردا عقب ایستادن، راه باز کنید، خانم مدینه داره میاد.. اومد جلو، خانمِ امیره، بشیر به لکنت افتاد، بشیر چه خبر؟ ▪️خانم اومدی، عباستو، پسراتو، شهید کردن. داره نگاه میکنه، بشیر حسینم؟ صدای ناله بلند شد، ام البنین.. "قُتِلَ الحُسین"، اونم چجوری، وَحیداً، عَطشاناً، عُریانا..😭 ▪️اینا رو شنید ام البنین جمعیت رو زد کنار، یه جمله ای گفت: تا شنید" قُتِلَ الحُسین"، صدا زد پس بگو زینب خونه خراب شده دیگه..😭 بقیه کجان؟ ام البنین، بیرون شهرن، دروازه رو وا کردن. ام البنین هراسان اومد دید یه چند تا خیمه زدن، نگاه میکنه، تا دیدن ام البنین داره میاد،بچه ها دویدن، دور دامن ام البنینُ گرفتن.. ▪️ دخترا سر یکی رو شونه، یکی رو سینه هی داره نگاه میکنه، عبدالله هی چادرو میکشه، چته عزیزم؟ یوما.. یوما... جانم پسرم.. کجاست، عمه کجاست، کیو میخوای عزیزم؟ همه دخترا اومدن، سه ساله کجاست، کلثوم! رقیه کجاست؟.. 😭 عبدالله هی سراغ رقیه رو میگیره.. زینب کجاست؟ ▪️شنید ام البنین اومده، ام البنین بیچاره شد، چرا؟ منتظر یه خانم رشیده ست، یه خانم حیدری، اما اونی که دارن میارنش، مگه زینب چند سالشه..😭 یعنی چی دارن میارنش؟ حیدریه، ولی شبیه فاطمه شده.. 😭 ▪️یه پیرزن، زیرِ بغلاشُ گرفتن، داره میاد، ام البنین داره میدوه، او دید ام البنین داره میاد، صدا زد، واعباسا..😭 ▪️ام البنین دید زینبُ، میزد تو صورت، وا حسینا... رسیدن به هم، سرا رفت تو بغل هم، شایدم رو خاک نشستندوتایی.. امام زمان ببخشید منو آقا.. انقده گریه کردن، انقده ناله زدن، زین العابدین فرمود: عزاست، چادر عزابزنید..😭 ام البنین دونه دونه داره سراغ میگیره، پرسید زینب با کی برگشتی؟ علی اکبرت، قاسمت.. هر چی ام البنین می پرسید زینب سر تکون میداد، همه؟ ▪️بچه های حسن کو؟ حتی عبدالله؟ ام البنین مث مادرم زدن.. حتی وقتی رفتم، جنازه ش هم پیدا نکردم، زیر سُم اسبا یجوری له شد، اصلاً پیدا نکردم عبدالله رو...😭 ام البنین همینجوری نگاه میکنه، یهو صدا زد عروسم کجاست؟ بگید عروسم بیاد، دلم برا علی تنگ شده.. 😭 تا اینو گفت صدای ضجه ی زنا بلندشد.. یهو بلند شد گفت زینب دیگه نگو رباب رو هم نیاوردی..😭 زینب صدا زد ام البنین، رباب بیرونه، اومد دید زیر آفتاب یه نفر نشسته، صدا زد اینجا چرا نشستی؟ بلند شو، تو شیرخواره داری، زیر آفتاب چرا؟.. ▪️زینب از جاش بلند شد، ام البنین رهاش کن..😭 از وقتی که برگشتیم زیر سایه نرفته.. 😭 گریه نکن رباب، عروسِ مادرم گریه نکن رباب، منم یه مادرم @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
nodbe-mehdi semawati;.mp3
8.18M
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 یا صاحب الزمان ادرکنی حاج مهدی سماواتی🎤 با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 الْحَمْد للهِ الذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِکُ الْحَق الْمُبِینُ الْمُدَبرُ بِلا وَزِیرٍ وَ لا خَلْقٍ مِنْ عِبَادِهِ یَسْتَشِیرُ الْأَولُ غَیْرُ مَوْصُوفٍ [مَصْرُوفٍ‏] وَ الْبَاقِی بَعْدَ فَنَاءِ الْخَلْقِ الْعَظِیمُ الربُوبِیهِ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ [الْأَرْضِ‏] وَ فَاطِرُهُمَا وَ مُبْتدِعهُمَا بِغَیْرِ عَمَدٍ خَلَقهُمَا وَ فَتقَهُمَا فَتْقا فَقَامَتِ السَّمَاوَاتُ طَائِعَاتٍ بِأَمْرِهِ وَ اسْتَقرتِ الْأَرَضُونَ بِأَوْتَادِهَا فَوْقَ الْمَاءِ ثُم عَلا ربنَا فِی السمَاوَاتِ الْعُلَى الرحمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى لَهُ مَا فِی السمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَا تَحْتَ الثَّرَى فَأَنَا أَشْهَدُ بِأَنک أنت اللهُ لا رَافِعَ لِمَا وَضَعْتَ وَ لا وَاضِعَ لِمَا رَفَعْتَ وَ لا مُعز لِمَنْ أَذْلَلْتَ وَ لا مُذِل لِمَنْ أَعْزَزْتَ وَ لا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیْتَ وَ لا مُعْطِیَ لِمَا مَنَعْتَ وَ أنت اللهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ کُنْتَ إِذْ لَمْ تَکُنْ سَمَاءٌ مَبْنِیهٌ وَ لا أَرْضٌ مَدْحِیهٌ وَ لا شَمْسٌ مُضِیئَهٌ وَ لا لَیْلٌ مُظْلِمٌ وَ لا نَهَارٌ مُضِی‏ءٌ وَ لا بَحْرٌ لُجیٌ وَ لا جَبَلٌ رَاسٍ وَ لا نَجْمٌ سَارٍ وَ لا قَمَرٌ مُنِیرٌ وَ لا رِیحٌ تَهُبُّ وَ لا سَحَابٌ یَسْکُبُ وَ لا بَرْقٌ یَلْمَعُ وَ لا رَعْدٌ یُسَبحُ وَ لا رُوحٌ تَنَفسُ وَ لا طَائِرٌ یَطِیرُ وَ لا نَارٌ تَتَوَقد وَ لا مَاءٌ یَطَّرِدُ کُنْتَ قَبْلَ کُل شَیْ‏ءٍ وَ کَوَّنْتَ کُل شَیْ‏ءٍ وَ قَدَرْتَ عَلَى کُل شَیْ‏ءٍ وَ ابْتَدَعْتَ کُل شَیْ‏ءٍ وَ أَغْنَیْتَ وَ أَفْقَرْتَ وَ أَمَتَ وَ أَحْیَیْتَ وَ أَضْحَکْتَ وَ أَبْکَیْتَ وَ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَیْتَ فَتَبَارَکْتَ یَا اللهُ وَ تَعَالَیْتَ أَنْتَ اللهُ الذِی لا إِلَهَ إِلا أَنْت الْخَلاقُ الْمُعِینُ [الْعَلِیمُ‏] أَمْرُکَ غَالِبٌ وَ عِلْمُکَ نَافِذٌ وَ کَیْدُکَ غَرِیبٌ وَ وَعْدُکَ صَادِقٌ وَ قَوْلُکَ حَق وَ حُکْمُکَ عَدْلٌ وَ کَلامُکَ هُدًى وَ وَحْیُکَ نُورٌ وَ رَحْمَتُکَ وَاسِعَهٌ وَ عَفْوُکَ عَظِیمٌ وَ فَضْلُکَ کَثِیرٌ وَ عَطَاؤُکَ جَزِیلٌ وَ حَبْلُکَ مَتِینٌ وَ إِمْکَانُکَ عَتِیدٌ وَ جَارُکَ عَزِیزٌ وَ بَأْسُکَ شَدِیدٌ وَ مَکْرُکَ مَکِیدٌ أنت یَا رَب مَوْضِعُ کُل شَکْوَى [وَ] حَاضِرُ کُل مَلَإٍ وَ شَاهِدُ کل نَجْوَى مُنْتَهَى کُل حَاجَهٍ مُفَرجُ کُل حُزْنٍ [حَزِینٍ‏] غِنَى کُل مِسْکِینٍ حِصْنُ کُل هَارِبٍ أَمَانُ کُل خَائِفٍ حِرْزُ الضعَفَاءِ کَنْزُ الْفُقَرَاءِ مُفَرجُ الْغَماءِ مُعِینُ الصالِحِینَ ذَلِکَ الله رَبنَا لا إِلَهَ إِلا هُوَ تَکْفِی مِنْ عِبَادِکَ مَنْ تَوَکلَ عَلَیْکَ وَ أَنْتَ جَارُ مَنْ لاذَ بِکَ وَ تَضَرعَ إِلَیْکَ عِصْمَهُ مَنِ اعْتَصَمَ بِکَ نَاصِرُ مَنِ انْتَصَرَ بِکَ تَغْفِرُ الذنوبَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَکَ جَبارُ الْجَبَابِرَهِ عَظِیمُ الْعُظَمَاءِ کَبِیرُ الْکُبَرَاءِ سَیدُ السادَاتِ مَوْلَى الْمَوَالِی صَرِیخُ الْمُسْتَصْرِخِینَ منَفسٌ عَنِ الْمَکْرُوبِینَ مُجِیبُ دَعْوَة الْمُضطَرینَ أَسْمَعُ السامِعِینَ أَبْصَرُ الناظِرِینَ أَحْکَمُ الْحَاکِمِین أَسْرَعُ الْحَاسبینَ أَرْحَمُ الراحمِین خیر الْغَافِرین قَاضی حَوَائِجِ الْمُؤْمنِینَ مُغِیثُ الصالِحِینَ أَنْتَ اللهُ لا إِلَهَ إِلا أَنْت رَب الْعَالَمِینَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أنا الْمَخْلُوقُ وَ أَنْتَ الْمَالِکُ وَ أنا الْمَمْلُوکُ وَ أنت الرب وَ أنا الْعَبْد وَ أنت الرازِقُ وَ أنا الْمَرْزُوقُ وَ أَنْتَ الْمُعْطِی وَ أنا السائِلُ وَ أَنْتَ الْجَوَادُ وَ أَنَا الْبَخِیلُ وَ أَنْتَ الْقَوِی وَ أَنَا الضعِیفُ وَ أنت الْعَزِیزُ وَ أنا الذَّلِیلُ وَ أَنْتَ الْغَنِیُّ وَ أنا الْفَقِیرُ وَ أَنْتَ السیِّدُ وَ أنا الْعَبْدُ وَ أَنْتَ الْغَافِرُ وَ أنا الْمُسِی‏ءُ وَ أنت الْعَالِمُ وَ أنا الْجَاهِلُ وَ أَنْتَ الْحَلِیمُ وَ أنا الْعَجُولُ وَ أنت الرَّحْمَنُ وَ أنا الْمرحوم وَ أنت الْمُعَافِی وَ أَنَا الْمُبْتَلَى وَ أَنْتَ الْمُجِیبُ وَ أنا الْمُضْطَرُّ وَ أنا أَشْهَدُ بِانّکَ أَنْتَ اللَّهُ لا إله إلا أَنْتَ الْمُعْطِی عِبَادَکَ بلا سُؤَالٍ وَ أَشْهَدُ بِأَنَّکَ أنت اللَّهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الْمُتَفَرِّدُ الصَّمَدُ الْفَرْدُ وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ اسْتُرْ عَلَیَّ عُیُوبِی وَ افْتَحْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً وَ رِزْقا وَاسِعا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
32.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 پدر گردنش کج پسر گردنش کج چقدر این دو از هم خجالت کشیدن... 😭 پیشنهاد دانلود و نشر✅ با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇 @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🩸دیر راهب و سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام در نقل‌ها آمده است: 🥀 در مسیر شام، هنگامی که سر امام حسین علیه‌السّلام را وارد «قِنَّسرین» کردند، راهبی از صومعه خود متوجه سر مقدس آن حضرت شد و دید نوری از دهان مبارک امام حسین علیه‌السلام خارج می‌شد و به طرف آسمان صعود می‌کرد. 🥀 آن راهب مبلغ ده هزار درهم آورد و سر امام حسین علیه‌السّلام را از آنان گرفت و داخل صومعه خویش نمود. راهب صدایی شنید، ولی صاحب آن صدا را ندید. آن گوینده به راهب می‌گفت: خوشا به حال تو! و خوشا به حال آن کسی که از حرمت حسین علیه السّلام آگاه شد. 🥀 راهب سر خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا! تو را به حق عیسی قسم می‌دهم که این سر را مأمور کنی با من تکلم نماید. آن سر تکلم کرد و گفت: ای راهب! چه منظوری داری؟ راهب گفت: تو کیستی؟ فرمود: 📋 أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی وَ أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی وَ أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا الْمَقْتُولُ بِکَرْبَلَاءَ أَنَا الْمَظْلُومُ أَنَا الْعَطْشَانُ وَ سَکَتَ ▪️من پسر محمّد مصطفی هستم؛ من پسر علی مرتضی هستم؛ من پسر فاطمة الزهراء هستم؛ من مقتول در کربلایم؛ من مظلوم و عطشانم! بعد آن سر مقدس ساکت شد. 📋 فَوَضَعَ الرَّاهِبُ وَجْهَهُ عَلَی وَجْهِهِ فَقَالَ لَا أَرْفَعُ وَجْهِی عَنْ وَجْهِکَ حَتَّی تَقُولَ أَنَا شَفِیعُکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَکَلَّمَ الرَّأْسُ ▪️راهب صورت به صورت امام حسین علیه‌السّلام نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نخواهم داشت تا این که بگویی که من روز قیامت شفیع تو خواهم بود. 🥀 آن سر مقدس به سخن آمد و فرمود: به دین جدم محمّد مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله بازگرد. راهب گفت: «اشهدُ ان لا اله الا اللَّه و اشهدُ انّ محمدا رسول اللَّه.» 🥀 امام حسین علیه‌السّلام قبول کرد که شفیع وی شود. هنگامی که صبح شد، موکلین آن سر مبارک را با درهم‌ها از آن راهب گرفتند. وقتی به وادی رسیدند، دیدند آن درهم‌ها به سنگ تبدیل شده‌اند! 📚المناقب ج۴ ص۶۰ 📚بحارالانوار ج ۴۵ ص۳۰۳ ✍ این چه وضعی‌ست که در این سر و صورت باشد این سر سوخته مملوّ جراحت باشد روضه ی صورت تو دامنه‌اش بس باز است راهب دیر، پی ذکر مصیبت باشد از تنور آمده ای یا ز سر شاخ درخت ؟ هر چه کردند به این رأس جنایت باشد لبت از سنگ ترک خورده و یا چوب زدن ؟ این لب پاره گرفتار چه ضربت باشد ؟ لب و دندان تو مجروحِ عبیدالله است لب و دندان تو زخمی ز جسارت باشد گونه های تو چرا جای کبودی دارد این هم انگار که سوغات تلاوت باشد دِیر من آمدی و مسجد مردم نروی ای مسلمانِ تو عالم ! چه حکایت باشد؟ مریم و آسیه و هاجر و حوا دارند میرسانند زنی را که روایت باشد هودج فاطمه امشب به کلیسا آمد این پریشانی از آداب زیارت باشد دخترت کاش نبیند سر تو اینگونه دختران عاطفه دارند حواست باشد من سرت ریخته ام مشک و گلاب اما حیف دستِ فرزندِ زنا ، ظرف نجاست باشد برو ای سر به سلامت ! برو ای سر به سفر ! هر کجا میروی ای سر به سلامت باشد @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌