eitaa logo
ندبه هاے دلتنگے
277 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
992 ویدیو
3 فایل
بزرگتــرین گـــناه ما... ندیدن اشــڪ های اوست! اشــــڪ هایی ڪـــه او... برای دیدن گناهــان مـــا می‌ریزد!😔💔 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄ خـــادم ڪانال: اگر برای خداست .بگذارگمنام بمانم🍂
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈👈۴۰ روز تا محرم الحرام ماه اربابمون مونده هر روز به نیت یک شهیدبزرگوار ۱۰۰ صلوات هدیه می کنیم ان شاءالله امروز هم به نیت ابراهیم هادی ۱ صد صلوات هدیه کنیم هر یک از بزرگواران اگه خواستن تو این طرح چله عاشقی ماه محرم شرکت کنن به نیت شهید معرفی شده ان شاءالله صدتا صلوات بفرستن✅ لازم نیست تو خصوصی اطلاع بدن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌷🌷🌷🌷 👈غسل و کفنم نکنید.. و مرا با هـمان لباس و بدن خونی در کنار شهـیدان حسین زاده و مجتبی بابایی زاده به خاڪ بسپارید👌 ماه95 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هدیه محضر ارواح مطهر شهدا🌷وامام شهدا🌷صلوات 🌷 🕊🌷 🌷🕊🌷 🕊🌷🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌 تواضعی عزت بخش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ندبه هاے دلتنگے
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ #داستان_واقعی #من_زنده_ام #قسمت_۱۵۹ *═✧❁﷽❁✧═* با وجود اینکه متوجه موضوع شده بودم از
☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️ ۱۶۰ *═✧❁﷽❁✧═* بی تاب یک نگاه دیگر به آن دختر🧕 شده بودم. دلم میخواست می توانستم دوباره برگردم و بیشتر نگاه 👀کنم اما هنوز صدای سیلی دکتر سعدون در گوشم👂 زنگ میزد. پرسید:چرا آمدید جبهه؟ میخواهید با ما بجنگید؟ نمیتوانستم به عربی صحبت کنم. صدا زدند: حامد، حامد...ترجم(ترجمه کن) گفتم: مادر شهری که زندگی میکردیم اسیر 🙌شدیم. گفت: دیچ المدینه چانت بحالت حرب( ان شهر در حال جنگ📛 بود) گفتم: شما وارد شهر ما شدید و مارا دزدید و به اینجا اوردید. مثل اینکه وجدان درد گرفته باشد با عصبانیت😡 همه را متفرق کرد و دستور داد ما را به سمت اتاق همان خواهری که حرس الخمینی(پاسدار) بود هدایت کنند و با تاکید گفت: الچی ممنوع( صحبت کردن ممنوع)🚫 هرچه به اتاق نزدیک تر میشدم چهره ی محو دختری که از فاصله پانصد متری دیده 👁بودم واضخ تر میشد. نمیدانستم او کیست؟ دختری با قامت بلند، بیست و شش تا بیست و هفت ساله، سفیدرو با مانتو و شلوار خاکی همرنگ و فرم لباس خودم. چشمانی روشن اما مضطرب😨 داشت. هنوز در باز نشده بود که از پشت پنجره گفت: سلام✋ هنوز جوابش را نداده بودیم که نگهبان با تحکم گفت: ممنوع🚫 گفتم: یعنی چی ! سلام هم ممنوع است؟ در را باز کردند و ما سه دختر ایرانی در کنار هم قرار گرفتیم. محال است سه خانم کنار هم باشند و حرف نزنند👌 فارغ از همه ی مقررات ممنوعه از هم پرس و جو کردیم. همه چیز را با اعتماد تمام به هم میگفتبم، او خودش را اینطور معرفی کرد: من فاطمه ناهیدی، ماما 👩‍⚕هستم. بعد از اینکه درسم تمام شد به مناطق محروم رفتم چون احساس میکردم وجودم انجا لازم تر است💯 ══ ೋ💠🌀💠ೋ══ 👈 ادامه دارد... 🔜👉 ☺️🌷☺️🌷☺️🌷☺️
بسم الله الرحمن الرحیم 88سوره توبه 1- از شركت نكردن منافقان ومرفّهان در جنگ، نگران نباشيم. لكِنِ الرَّسُولُ‌ ... 2- منافقان مپندارند با نيامدنشان به جهاد، اسلام بى‌ياور مى‌ماند. لكِنِ الرَّسُولُ‌ ... 3- رهبر، پيشاپيش رزمندگان است. «الرَّسُولُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ» 4- تنها ايمان به پيامبر كافى نيست، همراهى با او نيز لازم است. «آمَنُوا مَعَهُ» 5- جهاد بايد در همه‌ى ابعاد باشد. «جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ» 6- رستگارى، تنها در سايه‌ى ايمان و جهاد است. «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» 7- جنگ و جهاد، مايه‌ى نزول خيرات و بركات الهى بر رزمندگان است. «أُولئِكَ لَهُمُ الْخَيْراتُ» 8- مجاهدان رستگارند، چه پيروز شوند و چه در ظاهر شكست بخورند. «جاهَدُوا، الْمُفْلِحُونَ»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا